امـَنـُوا لِمَ تـَقـُولُونَ مـا لا تـَعـْمـَلُونََ کـَبـُرَ مـَقـْتـاً عـِنـْدَاللّهِ اَنْ تـَقـُولُوا مـا لا تَفْعَلُونَ (۱۰۲)
ای کـسـانی که ایمان آورده اید، چرا سخنانی می گویید که انجام نمی دهید. این گناه بزرگی است در نزد خدا، که بگویید آنچه را که به جا نمی آورید.
و نـیـز سـخـن باید از روی صدق و راستی بوده و با واقع مطابقت داشته باشد و این در جایی اسـت کـه گـوینده در مقام ارائه خبر باشد. خبر دروغ را هر چند فصیح و زیبا بیان کنند، زشتی آن، زیبایی ظاهری اش را تحت الشعاع قرار خواهد داد.
امام علی علیه السلام فرمود:
(شَرُّ الْقَوْلِ الْکِذْبُ) (۱۰۳) بدترین سخن دروغ است.
و نـیـز سـخـن بـاید مبتنی بر حق باشد. سخنی که باطلی را ترویج می کند، یا درصدد کتمان حقیقتی است، هراندازه هم زیبا بیان شود، چون دربردارنده پیام پلیدی است، زیبا نخواهد بود.
در ماجرای جنگ صفّین وقتی خوارج گمراه، از غوغای حکمیّت، طرفی نبستند و حَکَم تحمیلی آنان ـ ابـو مـوسـی اشـعـری ـ در مـذاکـره بـا عـمـر و عـاص شـکـسـت خـورد، شـعـار (لا حـُکـْمَ اِلاّ لِلّه) (۱۰۴) را سردادند. وقتی این شعار خوارج به گوش امیرمؤ منان (ع) رسید، فرمود:
(کَلِمَةُ حَقٍّ یُرادُ بِهَا الْباطِلُ) (۱۰۵) سخن حقی است که به وسیله آن، باطل اراده شده است.
پی نوشت ها:
۹۷- شرح غررالحکم، ج ۴، ص ۵۰۶ .
۹۸- نهج البلاغه، حکمت ۳۹.
۹۹- نـقـش زبـان در سـرنـوشـت انـسـانـهـا، مـهدی فقیه ایمانی، ص ۳۸۴، تلخیص، چاپ اسماعیلیان، قم.
۱۰۰- ترجمه تفسیر المیزان، ج ۶، ص ۳۶۶ .
۱۰۱- عِقدُ الفرید، ابن عبد ربه، ج ۲، ص ۲۶۲، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان.
۱۰۲- صفّ (۶۱)، آیات ۲ ـ ۳ .
۱۰۳- نهج البلاغه، خطبه ۸۳، ص ۱۸۷ .
۱۰۴- حکم و فرمان جز برای خدا نیست.
۱۰۵- نهج البلاغه، خطبه ۴۰، ص ۱۲۱ .
🏴سوالات قبر چیست⁉️
✍دو ملک به نام نکیر و منکر در قبر از عقاید و اعمال کلی انسان، سوالاتی را مطرح میکنند که انسان باید بالاجبار به آن سوالات جواب دهد.
✍امام سجاد (ع) در این باره میفرماید:
1⃣ اولین سؤال آن دو فرشته این است که آیا خدا را پرستش می کردی یا مشرک بودی⁉️
2⃣ دوم این که از پیامبر و مکتب و دین و کتاب (قرآن) سؤال میشود؛
3⃣ سوم این که از رهبری و ولایت می پرسند که کدام رهبر (حق یا باطل) را تقویت و یا تضعیف می کردی⁉️
4⃣ چهارم این که از عمر می پرسند که در چه راهی مصرف کردی⁉️
5⃣ پنجم این که از مال و درآمدها می پرسند که از چه راهی به دست آوردی و در چه راهی مصرف نمودی⁉️
◀️ بعد حضرت در ادامه می فرمایند: خودتان را برای پاسخ گویی به سؤالات شب اول قبر آماده نمایید.
📚بحار الأنوار، ج ۶، ۲۲۳٫
➖➖➖➖➖➖➖
⚫️ارزش يك قطره اشک براى اباعبدالله عليه السلام‼️
✍چون روز قیامت شود و بنده را در موقف حساب و کتاب بیاورند، وقتی نامه عملش را از حسنات تهی می بیند، با یأس راه جهنم را در پیش میگیرد.
خطاب می رسد ای بنده به کجا می روی⁉️
🔹 میگوید خود را مستحق آتش می دانم. در این هنگام خطاب می رسد که صبر کن، زیرا نزد ما امانتی داری.
پس دانهای از درّ می آورند که شعاع نورش همه عرصات را روشن مینماید.
🔶می پرسد من چنین دانه گرانبهایی نداشتم‼️ ندا میرسد: این دانه، قطره اشکی است که در فلان مجلس در مصیبت حسین بن علی (عليه السلام) از دیدگانت جاری شد و ما آن را برای این روز که یوم الحسرة است، ذخیره کردیم تا به کارت آید.
♦️ حالا این درّ را از تو خریداریم. آن را نزد انبیاء ببر تا قیمت گذاری کنند.
✅نزد آدم صفی الله (عليه السلام) می برد و آن حضرت می فرماید: من سررشته قیمت این درّ را ندارم.
✅نزد نوح (عليه السلام) و سایر انبیاء هم می آورد و همه به دیگری حواله مینمایند تا نزد خاتم الانبیاء (صلى الله عليه وآله) می آورد.
✅حضرت میفرماید نزد علی مرتضی (عليه السلام) ببر. امیرالمؤمنین نیز او را نزد فرزندش حسین (عليه السلام) می فرستد.
✅وقتی درّ را به حضرت اباعبدالله (عليه السلام) می دهد آن حضرت، درّ را نزد خداوند می آورد و عرض میکند:
خدایا قیمت دانه این است که این بنده را به همراه پدر و مادرش به من ببخشی و ایشان را با من محشور کنی.
🔆 خطاب می رسد :
او را با پدر و مادرش به تو بخشیدیم و همسایهات در بهشت خواهند بود.
📚 کتاب حسینیه نوشته ملا حبیب الله شریف کاشانی (ره)، ص۳۴و۳۵
➖➖➖➖➖➖➖
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
( روضه امشب شب اربعین حسینی بیستم صفرالمظفر)
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
از فراق من و دلدار چهل روز گذشت
از شب آخر دیدار چهل روز گذشت
از همان شب که زن و بچهی دلخونت را
من شدم قافله سالار چهل روز گذشت
از شبی تلخ که همراه یتیمان بودم
وسط شعله گرفتار چهل روز گذشت
از شب شام غریبان که زمین میافتاد
پسرت با تن تبدار چهل روز گذشت
از غروبی که تنت زیر سم مرکب رفت
من شدم بیکس و بییار چهل روز گذشت
از جسارت به من و هلهلهی نامردان
وسط کوچه و بازار چهل روز گذشت
من که یک روز جدا از تو شدم ، پژمردم
باورم نیست که این بار چهل روز گذشت
تو خودت از سر نی خوب تماشا کردی
که چه بر زینب غمخوار چهل روز گذشت
روز اربعین اهل بیت وارد کربلا شدند ، مثل برگ خزان زده ، از بالای شترها روی زمین افتادند ، یکی می گوید: حسینم ، یکی می گوید: برادرم ، یکی می گوید : پسرم ، عمه سادات زینب روضه می خواند گفت:
هُنا ذُ بِحَ الحسینَ بِسَیفِ شمرٍ
هُنا قَد تَرَّبُوا مِنُُهُ الجَبینا
گفت : اینجا همان جائی است که شمر سر حسینم را جدا کرد ، اینجا همان جایی بود که پیشانی او را بر خاک زمین نهادند.
هُنا العَباسُ فی یومٍ عَبوسٍ
حِیالَ الماءِ قَد اَمسی رَهِینا ً
(آمد کنار نهر علقمه ، زنها بیایید ، بنی اسد بیایید ، اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباسم را جدا کردند )اینجا همان جایی است که روز عاشورا عباس را کنار فرات نگه داشته شد نگذاشتند به خیمه بیاید.
هُنا ذَبَحوا لرَّضِیعَ بِسَهمٍ حِقدِ
فَما رَحِمُوا الصّغارَ المُرضَعِینا
همین جا بود با تیر کینه ، سر علی اصغر شیر خوار را بریدند ، حتی به کودکان شیر خوار رحم نکردند.
هُنا مَزَقوا الخِیامَ و حَرِّ قُوها
وَقُسِّمَ فَیثُنا فِی الخائِنِینا
همین جا بود که خیمه ها را آتش زدند ،اموال ما را به غارت بردند.
✅ کاروان اربعین سه روز کنار قبر ابی عبدالله عزاداری کردند ، امام سجاد دید اگر این زن و بچه بیشتر بمانند هلاک می شوند. دستور داد بار شتران را ببندند از کربلا به طرف مدینه حرکت کنند وقتی بارها را بستند ، آماده حرکت شدند همه با ناله و فریاد جهت وداع کنار قبر امام حسین (ع) جمع شدند ، سکینه قبر بابا را در آغوش گرفت ، گریه می کند صدا زد:
اَلا یا کربلا نُودِعکِ جِسماً
بَلا کَفَنٍ وَ غُسلٍ دَفِینا
ای زمین کربلا ! بدنی را در تو به ودیعه گذاردیم ، که بدون غسل و کفن مدفون شد.
اَلا یا کربلا نُودِعکِ رُوحاً
لِاَحمَدَ وَ الوصِیِّ مَعَ الاَمِینا
ای کربلا کسی را در تو به یادگار نهادیم که او روح احمد و وصی اوست. نقل می کنند : حضرت رباب آمد خدمت امام سجاد ، گفت : آقا من خواهش از شما دارم آقا به من اجازه بده کربلا بمانم آخر نمی توانم قبر حسین را تنها بگذارم ،حسین زهرا کسی را ندارد ، آنهایی که می گویند : رباب یک سال ماند شب و روز برای مصائب حسین گریه می کرد روزها می آمد در برابر آفتاب می نشست، زیر سایه نمی رفت هر چه می گفتند : اجازه بدهید سایبان درست کنیم زیر سایبان گریه کنید . می گفت : آخر من دیدم بدن حسین زیر آفتاب بود .
ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم
مقتل الحسین ابو مخنف ، ص ۲۰۱ ، سوگنامه آل محمد ، ص ۵۰۰ .
سفر تبلیغی دهه آخر ماه صفرالمظفر مازندران نوشهر مالک رجبی دارابی
25 شهریور 1401 ه ش
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
با سلام و احترام
و تسلیت اربعین آقا امام ابی عبدالله الحسین علیه السلام.
علاوه بر راهپیمایی اربعینی ارادتمندان آقا سیدالشهدا در سراسر کشور امید آنکه از زیارت اربعین که در روایت از جمله ۵ علامت مومن شمرده شده است غفلت نورزیم قبول باشه انشالله التماس دعا
این هم متن زیارت 👇🏾👇🏾
💠زیارت اربعین:
السَّلامُ عَلَى وَلِیِّ اللهِ وَ حَبِیبِهِ السَّلامُ عَلَى خَلِیلِ اللهِ وَ نَجِیبِهِ السَّلامُ عَلَى صَفِیِّ اللهِ وَ ابْنِ صَفِیِّهِ السَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ الْمَظْلُومِ الشَّهِیدِ السَّلامُ عَلَى أَسِیرِ الْکُرُبَاتِ وَ قَتِیلِ الْعَبَرَاتِ اللهُمَّ إِنِّی أَشْهَدُ أَنَّهُ وَلِیُّکَ وَ ابْنُ وَلِیِّکَ وَ صَفِیُّکَ وَ ابْنُ صَفِیِّکَ الْفَائِزُ بِکَرَامَتِکَ أَکْرَمْتَهُ بِالشَّهَادَةِ وَ حَبَوْتَهُ بِالسَّعَادَةِ وَ اجْتَبَیْتَهُ بِطِیبِ الْوِلادَةِ وَ جَعَلْتَهُ سَیِّدا مِنَ السَّادَةِ وَ قَائِدا مِنَ الْقَادَةِ وَ ذَائِدا مِنَ الذَّادَةِ وَ أَعْطَیْتَهُ مَوَارِیثَ الْأَنْبِیَاءِ وَ جَعَلْتَهُ حُجَّةً عَلَى خَلْقِکَ مِنَ الْأَوْصِیَاءِ فَأَعْذَرَ فِی الدُّعَاءِ وَ مَنَحَ النُّصْحَ وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیْرَةِ الضَّلالَةِ وَ قَدْ تَوَازَرَ عَلَیْهِ مَنْ غَرَّتْهُ الدُّنْیَا وَ بَاعَ حَظَّهُ بِالْأَرْذَلِ الْأَدْنَى وَ شَرَى آخِرَتَهُ بِالثَّمَنِ الْأَوْکَسِ وَ تَغَطْرَسَ وَ تَرَدَّى فِی هوَاهُ وَ أَسْخَطَکَ وَ أَسْخَطَ نَبِیَّکَ وَ أَطَاعَ مِنْ عِبَادِکَ أَهْلَ الشِّقَاقِ وَ النِّفَاقِ وَ حَمَلَةَ الْأَوْزَارِ الْمُسْتَوْجِبِینَ النَّارَ [لِلنَّارِ] فَجَاهَدَهُمْ فِیکَ صَابِرا مُحْتَسِبا حَتَّى سُفِکَ فِی طَاعَتِکَ دَمُهُ وَ اسْتُبِیحَ حَرِیمُهُ اللهُمَّ فَالْعَنْهُمْ لَعْنا وَبِیلا وَ عَذِّبْهُمْ عَذَابا أَلِیما السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ السَّلامُ عَلَیْکَ یَا ابْنَ سَیِّدِ الْأَوْصِیَاءِ أَشْهَدُ أَنَّکَ أَمِینُ اللهِ وَ ابْنُ أَمِینِهِ عِشْتَ سَعِیدا وَ مَضَیْتَ حَمِیدا وَ مُتَّ فَقِیدا مَظْلُوما شَهِیدا وَ أَشْهَدُ أَنَّ اللهَ مُنْجِزٌ مَا وَعَدَکَ وَ مُهْلِکٌ مَنْ خَذَلَکَ وَ مُعَذِّبٌ مَنْ قَتَلَکَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ وَفَیْتَ بِعَهْدِ اللهِ وَ جَاهَدْتَ فِی سَبِیلِهِ حَتَّى أَتَاکَ الْیَقِینُ فَلَعَنَ اللهُ مَنْ قَتَلَکَ وَ لَعَنَ اللهُ مَنْ ظَلَمَکَ وَ لَعَنَ اللهُ أُمَّةً سَمِعَتْ بِذَلِکَ فَرَضِیَتْ بِهِ
اللهُمَّ إِنِّی أُشْهِدُکَ أَنِّی وَلِیٌّ لِمَنْ وَالاهُ وَ عَدُوٌّ لِمَنْ عَادَاهُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا ابْنَ رَسُولِ اللهِ أَشْهَدُ أَنَّکَ کُنْتَ نُورا فِی الْأَصْلابِ الشَّامِخَةِ وَ الْأَرْحَامِ الْمُطَهَّرَةِ [الطَّاهِرَةِ] لَمْ تُنَجِّسْکَ الْجَاهِلِیَّةُ بِأَنْجَاسِهَا وَ لَمْ تُلْبِسْکَ الْمُدْلَهِمَّاتُ مِنْ ثِیَابِهَا وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ مِنْ دَعَائِمِ الدِّینِ وَ أَرْکَانِ الْمُسْلِمِینَ وَ مَعْقِلِ الْمُؤْمِنِینَ وَ أَشْهَدُ أَنَّکَ الْإِمَامُ الْبَرُّ التَّقِیُّ الرَّضِیُّ الزَّکِیُّ الْهَادِی الْمَهْدِیُّ وَ أَشْهَدُ أَنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِکَ کَلِمَةُ التَّقْوَى وَ أَعْلامُ الْهُدَى وَ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ الْحُجَّةُ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا وَ أَشْهَدُ أَنِّی بِکُمْ مُؤْمِنٌ وَ بِإِیَابِکُمْ مُوقِنٌ بِشَرَائِعِ دِینِی وَ خَوَاتِیمِ عَمَلِی وَ قَلْبِی لِقَلْبِکُمْ سِلْمٌ وَ أَمْرِی لِأَمْرِکُمْ مُتَّبِعٌ وَ نُصْرَتِی لَکُمْ مُعَدَّةٌ حَتَّى یَأْذَنَ اللهُ لَکُمْ فَمَعَکُمْ مَعَکُمْ لا مَعَ عَدُوِّکُمْ صَلَوَاتُ اللهِ عَلَیْکُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِکُمْ وَ أَجْسَادِکُمْ [أَجْسَامِکُمْ] وَ شَاهِدِکُمْ وَ غَائِبِکُمْ وَ ظَاهِرِکُمْ وَ بَاطِنِکُمْ آمِینَ رَبَّ الْعَالَمِینَ
پس دو ركعت نماز مىخوانی و دعا مىكنى به آنچه مىخواهى.
📗مفاتیحالجنان
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
روضه خوانی شام اربعین شب بیست و یکم ماه صفر المظفر در خدمت مستمعین عزیز در محل تبلیغ بودم
( روضه جابر بن عبدالله انصاری و عطیه و ملاقات آنها با حضرت امام سجاد و حضرت زینب علیهم السلام )
چو خوب بود در چنین شبی شام اربعین در جوار حرم اباعبداللهالحسین(علیه السلام) باشیم در این روزها که حال و هوایمان اربعینی است باز هم دلمان هوای کربلا دارد ، چون جهت ادای تکلیف در تبلیغ برگشتم چند بیت را تقدیم میکنم «گرچه دور شدم اما دلمان پرواز حرم دارد التماس دعا
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
دیدهگریان، دل غمین، یادش بخیر
تربتِ آن سرزمین، یادش بخیر
بارشِ رحمت، میانِ جادهها
از یَسار و از یمین، یادش بخیر
مردمی که باور و آیینشان
با یقین گشته عجین، یادش بخیر
آبِ رو را، آبروداری ز شوق،
پاک میکرد از جبین، یادش بخیر
التماسِ مردِ صحرایی که گفت:
یک نفس، با من نِشین، یادش بخیر
گوشها، پر از هَلَب ( زُوّار ) بود
آن نوای خوش طنین، یادش بخیر
جایجایِ جاده، پیدا گشته بود
دستِ حق از آستین، یادش بخیر
طعمِ شیرینِ زیارت، عطرِ وصل
ظهرِ روزِ اربعین، یادش بخیر
جابر به همراه «عطیه»، فرزند سعد کوفی، یکی از راویان شیعه و از محدثان، به سوی کربلا رفت. عطیه ماجرای زیارت امام حسین (ع) را اینگونه روایت میکند: هنگامی که نزدیک کربلا رسیدیم، جابر در نهر فرات غسل کرد و لباس پوشید و خود را خوش بو ساخت. هر گامی که به سوی قبر امام حسین (علیه السلام) برمی داشت، زبانش به ذکر و یاد خدا مشغول بود. هنگامی که نزدیک قبر رسید، گفت: دست مرا به قبر برسان. دست او را روی قبر نهادم. جابر از بسیاری غم و اندوه از هوش رفت و روی قبر افتاد. من به سر و صورتش آب پاشیدم. آن گاه که به هوش آمد، سه بار فریاد زد: «یا حسین».
✅ سپس گفت: چگونه دوستی است که پاسخ دوست خود را نمیدهد؟ سپس گفت: «چگونه میتوانی پاسخ بدهی، در حالی که رگهای گردنت بریده شده، خونت ریخته شده و سرت از بدن جدا گشته است؟
در ادامه کتاب اعیان الشیعه، آمده: جابر به اطراف قبر روی گرداند و چنین گفت: سوگند به خداوندی که محمد (صلی الله علیه وآله و سلم) را به پیامبری برانگیخته، ما نیز در پاداش شما شریکیم.
عطیه از او پرسید: «چگونه در پاداش با آنان شریکیم!؟ در حالی که شمشیری نزدهایم؟ حال آنکه سرهای آنان در راه خدا از تن جدا گشت و فرزندانشان یتیم و همسرانشان بیوه شدند؟».
✅ : جابر پاسخ داد: «ای عطیه، از حبیبم پیامبر خدا (صلی الله علیه وآله و سلم) شنیدم که میفرمود: «هرکس گروهی را دوست بدارد، روز رستاخیز در صف آنان قرار میگیرد و با آنان در یک مکان گرد میآید و هرکس رفتار گروهی را دوست داشته باشد، در پاداش یا کیفر عمل آنان شریک خواهد بود؛ سوگند به خدایی که محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) را به پیامبری برانگیخته، نیت و اعتقاد من و یارانم، همان اعتقاد و نیت حسین و یارانش است».
عطیه، ادامه ماجرا را اینگونه بیان میکند: «در این هنگام، سیاهی کاروانی از سوی شام پدیدار شد! جابر گفت: «برو از این کاروان برای ما خبری بیاور، رفتم و گفتم: «جابر، برخیز و به پیشواز حرم رسول خدا (ص) بیا.
اینک زین العابدین است که همراه عمه ها و خواهرانش میآیند.» جابر با سروپای برهنه حرکت کرد. هنگامی که نزدیک امام سجاد (علیه السلام ) رسید، امام به وی فرمود: «آیا تو جابری؟» عرض کرد: «آری». امام فرمود: «جابر، در این مکان بود که مردان ما کشته شدند، کودکانمان را سر بریدند، زنانمان اسیر گشتند و خیمه های ما را آتش زدند.»
و لا حول ولاقوه الا بالله العلی العظیم
از همان منابع قبلی..
سفر تبلیغی دهه آخر صفر المظفر نوشهر مالک رجبی دارابی 26 شهریور 1401 ه ش
🔴 #کارت_امتیاز
💠 یکی از چیزهایی که دانشآموزان مقطع ابتدایی در مدرسه با #اشتیاق از آن استقبال میکنند گرفتن کارت #امتیاز است. اینکه هر روز از معلّم خود کارت امتیاز بگیرند و مدام آنها را #شمارش کنند برایشان لذّتآور است. در واقع گرفتن کارت امتیاز انگیزهای برای تحصیلِ با نشاط دانشآموز و عامل #مشارکت داوطلبانهی او در فعّالیتهای کلاسی میشود.
💠 برخی رفتارها در زندگی مشترک میتواند نقش #کارت امتیاز را ایفا کند. قدردانی زیبا با جملات مبتکرانه و احساسی، #تشکّر کتبی و پیامکی ویژه و مستمرّ، تعریف و تمجید از همسر در جمع، تحسین و #تشویق او نسبت به برخی رفتارها و صفات پسندیدهاش، دادن هدیهی ولو #ساده در ایّام عادی سال یعنی در غیر از سالگرد تولّد و ازدواج و ... همگی اثرات همان کارت امتیاز دانشآموز را دارد و همسر را در زندگی سرزنده، با انگیزه، پرتلاش، #وظیفهشناس و به دور از بهانهجویی و زبان گلایه نگه میدارد.
💠 رعایت این سیستم در زندگی، حتماً #محبوبیّت شما را روز افزون میکند و برای درک متقابل یکدیگر بسیار اثرگذار است. بگردید بهانههایی ارزشمند و مخفی برای #تشکّر و قدردانی از همسرتان پیدا کنید و با اینکار امید، آرامش و شَعَف را #نثار همسرتان کنید.
🆔
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
روضه خوانی بیست دومین شب ماه صفر
( روضه گفتگوی بشیر و ام البنین در مدینه پیغمبر برای امام حسین و ابوالفضل علیهم السلام )
السلام علیک یا ابا عبدالله
السلام علیک یا ابوالفضل العباس
السلام علیک یا زوجه امیرالمومنین
امام علی علیه السلام از ام البنین دارای چهار فرزند شد بنام های: عباس، عبدالله، عثمان و جعفر و تا هنگامی که ام البنین سلام الله علیها دارای این فرزندان نشده بود به او فاطمه می گفتند و بعد از آنکه دارای آن فرزندان شد به او ام البنین (یعنی مادر پسران) گفتند.
این چهار پسر رشید در روز عاشورا در راه دفاع از حریم امام حسین علیه السلام به شهادت رسیدند حضرت عباس علیه السلام هنگام شهادت ۳۴ سال داشت.
ام البنین علیه السلام در کربلا حضور نداشت بلکه در مدینه سکونت داشت خبر شهادت چهار پسرش را در مدینه شنید (پسران جوانش که عباس ۳۴ ساله عبدالله ۲۵ ساله عثمان ۲۱ سال وجعفر ۱۹ سال داشت)
این مادر چهار شهید بسیار به امام حسین علیه السلام علاقمند بود به طوری که وقتی بشیر به مدینه آمد هر کدام از فرزندان او را نام می برد که به شهادت رسیده اند او میگفت:
اَخبِرنِی عَن اَبِی اللهِ الحَسَین، اَولادی وَ مَن تَحتَ الخَضراءِ کُلُّهُم فَداءٌ لِاُبی عَبِداللهِ الحُسَینِ
از حسین علیه السلام به من خبر بده فرزندانم و آنچه در زیر آسمان کبود است همه به فدای اباعبدالله الحسین علیه السلام باشد.
بشیر گفت: حسین علیه اسلام را نیز کشتند.
ام البنین با صدای گریان و جانسوز گفت:
قَد قَطَّعتَ نِیاطَ قَلبِی
ای بشیر با این خبر بندهای دلم را پاره کردی.
اینگونه برخورد ام البنین علیه السلام حاکی است که او در عالی ترین مرحله ایمان و کمال بوده است به طوری که شهادت چهار فرزند رشیدش را در برابر مقام امامت سهل و کوچک می شمرد.
سپس ام البنین(س) همه روزه به قبرستان بقیع می آمد و برای چهار فرزندش آنچنان گریه می کرد که دوست و دشمن از گریه او به گریه می افتادند مروان با آن قساوت قلب گریه می کرد و اشکهای خود را با دستمال پاک می نمود و با جمعی از اهل مدینه کنار بقیع می آمد و ندبه ام البنین (س) را می شنیدند و گریه می کردند.
هنگامی که زنها به ام البنین تسلیت می دادند و می گفتند: ای ام البنین (ای مادر پسرها) خدا به تو صبر و تحمل بدهد او در پاسخ آنها چنین می خواند:
لاتَدعُونِّی وَیکِ اُمُّ البَنِینَ
تُذَکِّریِنی بِلُیُوثِ العَرِینِ
کانَت بَنُونَ لِی اُدعی بِهِم
وَالیَومَ اَصبَحتُ وَلا مِن بَنِینِ
اَربَعَهٌ مِثلُ نُسُورِ الرُّبی
قَد واصَلُوا المَوتَ بِقَطعِ الوَنِینِ
تَنازَعَ الخِرصانُ الائَهُم
فَکُلُّهُم اَمسی صَرِیعاً طَعِینٍ
یا لَیتَ شِعریِ اَکَما اَخبَرُوا
بِاَنَّ عَبّاساً قَطِیعُ الیَمیِن
ای زنان مدینه دیگر مرا ام البنین (مادر پسرها ) نخوانید که (با این عنوان) مرا به یاد شیران بیشه شجاعت می اندازید.
مرا فرزندانی بود که به خاطر انها مرا مادر پسرها می گفتند ولی اکنون صبح کردم که دیگر برای من فرزندی نیست.
چهار باز شکاری داشتم که آنها را آماج تیر قرار داده و با قطع کردن رگ گردنشان آنها را کشتند.
دشمنان با نیزه های خود بدن پاک آنها را قطعه قطعه کردند و هر چهار پسرم با بدن چاک چاک بر روی خاک گرم کربلا افتادند.
کاش می دانستم آیا چنین است که به من خبر دادند که دست عباس را از بدن جدا کردند؟
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
استفاده شده از منتهی الامال شیخ عباس قمی و چند مقاتل معتبر دیگر
سفر تبلیغی دهه آخر صفر نوشهر مالک رجبی دارابی 27 شهریور
سلام خواهشا دیگه اسم مهسا امینی نیارید خسته شدیم از بس تو هر گروهی رفتیم فقط حرف از مهسا امینی هست دیگه خبری و مطلبی غیر از مهسا امینی وجود نداره تو مملکت
دوستان عزیز ملت ایران باید ازتمام نیروهای مسلح قدر دان باشند وهمه تمامی نیروهای امنیتی که شب روز زحمت میکشند تا مادراسایش زندگی کنیم سپاسگزارم دست همه عزیزان رامی بوسم خداوند متعال حافظ نگهدارتان
باسمه تعالی
اذا مات العالم ثلم فی الاسلام ثلمه لایسدهاشیء.
ارتحال جانسوز عالم ربانی فقیه بزرگوار جامع معقول و منقول آیت الله سید عنایت الله دریاباری رضوان الله تعالی علیه موسس حوزه علمیه امام جعفر صادق علیه السلام برادران فیروزکوه موجب تاسف و تاثر گردید، آن مرحوم مقامات علمی و عملی و مجاهدت هایی قبل و بعد از انقلاب داشتند و عمر خود را در مبارزه با رژیم طاغوت وتدریس و تربیت فضلا و تحقیق و تالیف سپری کردهاند و از مجتهدین و ممتحنین حوزه علمیه قم بودند ارتحال ایشان را به ساحت مقدس حضرت ولی عصر حجت ابن الحسن عجل الله تعالی فرجه الشریف تسلیت عرض نموده و به مقام معظم رهبری،مراجع معظم تقلید ،جامعه محترم مدرسین ، اساتید حوزه های علمیه، عموم ارادتمندان ایشان به ویژه به فرزندان روحانی ایشان خصوصاً حجت الاسلام سید محمد دریاباری مدیر حوزه علمیه و بیت آن مرحوم و مردم شریف شهرستان های قم و فیروزکوه صمیمانه تسلیت می گوییم. فقدان ایشان ثلمه ای برای حوزات علمیه و جامعه اسلامی و وطن عزیز بود. ایشان از ارادتمندان حضرت امام خمینی رحمة الله علیه و مقام معظم رهبری دام ظله العالی بودند. از خدا می خواهیم که این ثلمه را به لطف بیکران خود جبران نموده و روان این عزیز را در بهشت خود متنعم فرماید و با اولیایش محشور و به بازماندگان اجر جزیل و صبر جمیل مرحمت فرماید.
جامعه روحانیت شهرستان فیروزکوه.
مراسم تشییع فردا سه شنبه ۲۹ شهریور ساعت 17 درقم از مسجد امام حسن عسکری علیه السلام چهارراه بازار به سمت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها و چهارشنبه صبح از فیروزکوه به سمت دارالساده وشتان برگزار می گردد
🔴 #نگاه_صدر_جدولی
رفیقم طرفدار متعصّب یکی از تیمهای معروف #فوتبال بود. یک روز با گلایه میگفت: این چه وضعیه چرا همیشه مربّی اینطور #تاکتیک میچینه؟ چرا فلان بازیکن رو کم میاره داخل زمین؟ چرا فلان بازیکن، بد بازی میکنه؟ چرا تیم در بازیهای حساس، تهاجمی بازی نمیکنه؟ و گلایههای زیاد دیگری که معلوم بود دلش پر است. ازش پرسیدم خب حالا این تیم تو #جدول چندم هست؟ گفت با اختلاف ناچیز، نزدیک به #صدر_جدوله! گفتم: پس حرکت کلی تیم خوب است و این مشکلاتی که گفتی همیشه #همراه همهی تیمها هست.
💠 در زندگی مشترک نیز #تیم زن و شوهر هیچگاه کامل و بدون نقص نیست. اگر نقد و گلایهای هم داریم مشکلات را با توجه به نتایج و موفقیتهای #کلی زندگی نگاه کنیم تا منصفانه و عادلانه قضاوت کنیم.
💠 انصاف این است که #فضای زندگی را در ذهن خود و دیگران با گلایهها، منفینگریهای زیاد و پررنگ کردن عیوب همسرمان #متشنّج و خراب جلوه ندهیم. و با وجود یک مشکل (ولو اساسی) در بخشی از زندگی، نتیجهی کلی و #منفی نگیریم و کل زندگی و تمام رفتارهای همسرمان را زیر سوال نبریم و البته #نواقص موجود را با تلاش خود و راهنمایی مشاور دینی، برطرف کنیم.
💠 حتماً زندگی شما زیباییهای #پنهانی نیز دارد که تصوّر آنها به شما امید و لذتی دوباره هدیه میدهد. نگاه #صدر_جدولی در بسیاری از بخشهای زندگی، روح تازهای به تیم شما و همسرتان میدهد.
🆔
🔴 #رفتارهای_ویروسی
💠 یک ظرف #شیر که میلیونها مولکول دارد با چند #میکروب، سلامت خود را از دست میدهد و کسی نمیگوید چرا میلیونها مولکول شیر را فدای چند عدد #میکروب، میکنید؟
💠 گاهی زن و شوهر ادّعا دارند که ما #وظایف خود را نسبت به همسر خود انجام میدهیم امّا نمیدانیم چرا حسّ میکنیم فضای زندگی برای ما آرامش مطلوب، صمیمیّت و #لذّت دلخواهمان را ندارد.
💠 یکی از عوامل مهم این قضیه وجود برخی #میکروبها در رفتارهای زن و شوهر است که گهگداری فضای زندگی را مسموم میکند.
💠 به فرض رفتارهایی که از آن #سوءظن به همسر برداشت میشود میکروب خطرناکی است مثل رفتار پلیسی و تجسّسی نسبت به وسائل و کارهای همسر و یا رفتار توهینآمیز و #تمسخر همسر در جمع، عدم اطاعت زن از مرد، بیاحترامی به زن، #بددهانی کردن، کینه، خودبرتر بینی، تخریب خانوادهی یکدیگر و دهها رفتار دیگر
💠 راه #شناخت این میکروبها مطالعه نسبت به برخی تفاوتهای مهمّ روانشناسی زن و مرد است، راه دیگر آن #مشاوره دینی است و نیز توجّه و حسّاس بودن به درخواستها و گلایههای #پرتکرار همسر میباشد به فرض اگر بارها بیان کرده که از فلان رفتار، عکسالعمل و گفتار بشدّت #ناراحت میشوم باید نسبت به آنها مراقبت نمود تا همسرمان آزرده خاطر نشود.
💠 #میکروب_زدایی از انجام بسیاری کارها در زندگی لازمتر و ضروریتر بوده و اولویّت بیشتری دارد.
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
روضه خوانی حضرت زینب سلام الله علیها
دیروز 23 ماه صفر المظفر بعد از نماز جماعت ظهر و عصر در جمع مادران و خواهران ایمانی در محل تبلیغم روضه حضرت زینب سلام الله علیها و اباعبدالله الحسین را خواندم اشکها جاری شد ان شاالله ذخیره ایی برای قبر و قیامت همگان باشد...
بمیرم برای آن لحظه ای که زینب آمد بالای بلندی ، دید یک عده دارند
با شمشیر حسینش را می زنند
یک عده دارند با نیزه می زنند ، کماندار با تیر می زند ، آنهایی که حربه ای ندارند
دامن هایشان را پر از سنگ کردند بر عزیز فاطمه می زنند .
زینب دستهایش را روی سر گذاشت صدا زد :
وامحمدا ، واعلیا، وااُماه ، واحسینا ،
از تلِّ زینبیه ، زینب صدا می زد حسین
با قامتی خمیده زینب صدا می زد حسین
هر جا به هر بهانه ، زینب صدا می زد حسین
در زیر تازیانه ، زینب صدا می زد حسین
عصر عاشورا
آمد تو گودی قتلگاه شمشیر شکسته ها کنار میزنه نیزه شکسته ها را کنار میزنه
شاعر این صحنه دلخراش را به شعر در آورده از زبانحال زینب میگوید
گلی گم کرده ام! میجویم او را.
به هر گل میرسم، میبویم او را..
گلِ من! یک نشانی در بدن داشت.
یکی پیراهنِ کهنه، به تن داشت.
گلی گم کرده ام! میجویم او را.
به هر گل میرسم، میبویم او را
دو جمله جاودانی شیرزن کربلا حضرت زینب کبری سلام الله علیها
وقتی حضرت زینب (سلام الله علیها ) در قتلگاه بدن قطعه قطعه شده حسین (ع) را دید بجای ضعف در برابر دشمن غدار، بدن برادر را کمی بلند کرد و رو به آسمان گفت: اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان. خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر!! سبحان الله!...که این قربانی "قلیل" ست!!..... در مجلس ابن زیاد هم هنگامی که او از روی شماتت به زینب علیهاالسلام گفت: "دیدی که خداوند با برادر و خاندانت چه کرد؟" زینب علیهاالسلام در پاسخ فرمود: "ما رأیت الا جمیلا...؛ جز زیبا(یی) چیزی ندیدم،«ما رأیت الا جمیلا » یعنی در اوج بلا زیبایی توحید و بلکه بالاتر ازآن جلوه ذات "جمیل" جل و علا را دیدن.....
او در روز یازدهم محرم وقتی که در گودال قتلگاه کنار بدن پاره پاره برادرش امام حسین علیه السلام آمد، بجای ناله و ضعف و با استواری وعظمت در برابر دشمن غدار و وحشی آن بدن را با دست هایش اندکی بلند نمود و عرض کرد: "الهی تقبل منا هذا القربان خدایا! این قربانی را از ما بپذیر."
و در روایتی دیگر آمده، عرض کرد:"اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر!"
این تعبیر نشاندهنده نهایت فروتنی و سپاسگزاری حضرت زینب سلام الله علیها در پیشگاه خدا است، و در عین حال تیری همچون شهاب ثاقب بر قلب دشمن است که هان ای دشمنان سنگدل هرگز نپندارید که ما خوار شده ایم، بلکه ما سرافراز هستیم، چرا که برای خدا قربانی داده ایم.
مگو زينب بگو ام المصائب كاندرين عالم
قضا آماده بهرش صد بلاى ناگهان دارد
مگو زينب بگو يك آسمان ، صبر شكيبايى
غلط گفتم ز صبرش شرمسازى آسمان دارد
گهى در كربلا او شش برادر را كفن پوشيد
غلط گفتم زصبرش شرمسازى آسمان دارد
گهى بيند به جاى شادى قاسم عزاى او
گهى بر سينه ، داغ اكبر رعنا جوان دارد
گهى بيند جدا بازوى عباس على از تن
دو چشم پر ز خون بر اصغر شيرين زبان دارد
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
سفر تبلیغی نوشهر 28 شهریور 1401 ه ش
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
روضه خوانی امام موسی کاظم علیه السلام
دیشب به در خواست یکی از خواهران ایمانی در جمع مادران و خواهران امام زمانی بعد از نماز جماعت مغرب و عشاء در محل تبلیغ روضه حضرت امام موسی کاظم علیه السلام را خواندم الحمدالله قطرات اشک بر گونه ها جاری شد ان شاالله برای قبر و قیامت تاثیر گذار باشد
( روضه امام هفتم موسی بن جعفر علیه السلام )
از امام شافعی که از بزرگان عامه است نقل شده که او میگفت
قبر موسی بن جعفر(ع) اکسیر تجربه شده ای است».
هم چنین حسن بن ابراهیم، شیخ حنابله می گوید: «هیچ امری بر من دشوار نشد جز آن که قصد قبر موسی بن جعفر را می نمودم و به او توسل می کردم و خداوند متعال آنچه دوست داشتم را برای من تسهیل می نمود».
خطیب بغدادی: هیچ مشکلی برای من پیش نیامد که با زیارت موسی بن جعفر حل نشود...
دلها را پرواز بدهیم به کاظمین، حرم موسی بن جعفر(ع)
همه باهم زمزمه داشته باشیم التماس دعا
اموات ، شهدا و امام الشهداء را یاد کنیم
« السلام علی المُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجونِ. »
چراغهایتان را خاموش کنید. چرا؟ برای اینکه در سلامی که به موسی بن جعفر(ع) می کنید، می گویید: سلام ما برآقایی که در آن تاریکیهای زندان، درآن سیاه چالها جایش دادند. « السلام علی المعذب فی قعر السجون و ظلم المطامیر ذی الساق المرضوض بحلق القیود و الجنازه المنادی علیها بذل الأستخفاف.»
فرهاد میرزا یکی از شاهزاده های قاجار است. دانشمند بوده است. آدم بافضیلتی بوده است. کتاب هایی نوشته است. یک کتابش "غمغام زخار" است. مقتل امام حسین علیه السلام است. فرهاد میرزا خیلی عاشق امام هفتم علیه السلام بوده است. این صحنی که الان هست؛ فرهاد میرزا درست کرده است. خیلی عشق عجیبی به اهل بیت علیهم السلام خصوصاً به امام هفتم علیه السلام داشت. وصیت کرد که بعد از مردن جنازه من را ببرید در کاظمین نزدیک قبر امام هفتم علیه السلام دفن کنید. گفت: من چون پسر سلطان هستم. معمولاً خیلی با عظمت تشییع جنازه می کنند. گفت: من را کنار جسر ( پل ) بغداد ببرید، آنجا می خواهم به شما بگویم که چقدر به امام هفتم علیه السلام جسارت شده است. از آنجا به بعد شما کنار بروید. چهار تا کارگر و حمال ببینید، جنازه من را چهار نفری ببرند و شما هم برای امام هفتم علیه السلام اشک بریزید. گفت: طبق وصیت عمل کردند چهار تا کارگر که آمدن جنازه را بردارند. همه هم گریه و ناله می کنند. اما یک وقت دیدن خادم های حرم امام هفتم علیه السلام به سر و سینه زنان آمدند. گفتند: ما چند نفرمان امام موسی بن جعفر علیه السلام را در خواب دیدیم. فرمودند: یک دوستی از دوستان من از دنیا رفته است. وصیت کرده که جنازه اش را مثل جنازه من بردارند. من راضی نیستم؛ به دوست من جسارت بشود. شما بروید؛ با احترام بیاورید. مردم هم آمدن به سر و سینه زنان جنازه را تشییع کردند.
جان عالمی به قربانت یا امام هفتم علیه السلام در آن گوشه زندان نمی دانم هفت سال چهارده سال چه قدر گذشت اونقدر شکنجه دادن در یک زندان نمور و تاریک. در مقاتل نوشته اند که پاهای آقا را در غل و زنجیر بسته بودند. این استخوان های ساق پای مبارکشان ساییده شده بود. من نمی دانم آقا را چقدر شکنجه دادند؛ که لحن مناجات آقا عوض شد. صدا زد: ای خدایی که بچه ای را از رحم مادر نجات می دهی. ای خدایی که درخت را گیاه را از آب و گل بیرون می آوری. ای خدایی که روح را از قفس تن خلاص می کنی. «خلصنی من سجن هارون» خدا دیگر موسی بن جعفر علیه السلام را از زندان هارون نجات بده.
من جوان بودم و زنجیر گران پیرم کرد گشته کاهیده تن و مانده به جا تصویرم
یا به زندان برسان مرگ مرا یا الله
یا خلاصم بکن از زیر غل و زنجیرم
امام هفتم، باب الحوائج است. یک وقت ببینند یک جنازه ای را غریبانه چهار حمال گرفتند. یکی صدا می زند این امام رافضی ها است. اما سلیمان بن ابی جعفر خبر دار شد؛ غلام هایش را فرستاد بدن آقا را با احترام غسل دادند، کفن کردند. در قبرستان قریش، دفن کردند. اما دل ها بسوزد؛ برای جد غربش حسین علیه السلام سه روز بدن آقا روی زمین به این هم اکتفا نکردن بدن آقا را زیر سم اسب ها …
«وَ سَیَعْلَمُ الَّذینَ ظَلَمُوا أَیَّ مُنْقَلَبٍ
یَنْقَلِبُونَ.» آخرین آیه از سوره شعراء
از منابع ذیل استفاده شده بحار الانوار ، انوار البهیه ، منتهی الامال ، سیره پیشوایان مهدی پیشوایی ، و از مقاتل آیت الله نظری منفرد ، استاد فرحزاد ، دکتر رفیعی ، عیون الاخبار الرضا ، اعلام الهدایه ، اعلام الهدی ، تاریخ بغدادی ، و...ــ
سفر تبلیغی نوشهر
مالک رجبی دارابی
28 شهریور 1401 ه ش
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
ششمین روز سفر تبلیغی بنده به نوشهر در محل تبلیغم توفیق حاصل شد روضه سربریده مقدس ارباب بی کفن در تنور خولی بخوانم التماس دعا
أَلسَّلامُ عَلَى الْجُيُوبِ الْمُضَرَّجاتِ.....
أَلسَّلامُ عَلَى الْمَقْطُوعِ الْوَتينِ
أَلسَّلامُ عَلَى الْمُحامي بِلا مُعين
أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ
أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ
سلام بر آن گريبان هاى چـاك زده شده.....
سلام بر آنكه شاهرَگش بريده شد
سلام بر آن مدافعِ بى ياور
سلام بر آن مَحاسنِ بخون خضاب شده
سلام بر آن گونه خاك آلوده
پهلوي شکسته و با صورت کبود
/کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت
پیشانی ات شکسته و موهات کم شده/
خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟
یکی از حوادثی که بعد از ایام عاشورا اتفاق افتاد حادثه خانه خولی است
وقتی ابی عبدالله را روز عاشورا به شهادت رساندند و سر مقدسش را از تن جدا کردند عمر سعد سر را به خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم داد
خولی و حمید این دونفر سر امام حسین علیه السلام را در همان عصر برداشته به سمت کوفه آوردند
لکن آخر شب در حالی به کوفه رسیدند که دارالاماره بسته شده بود پس خولی سر را به منزل خود برد یعنی او را در یک فرسخی کوفه منزلی بود،و در آن منزل فرود آمد،و زن او از انصار بود،واهل بیت را به جان و دل دوستدار بود خولی از وی ترسید و سر امام حسین علیه السلام را در آن خانه در تنوری پنهان کرد،زنش پیش آمد که در این چند روز کجا بودی؟گفت شخصی با یزید یاغی شده بود.به جنگ وی رفته بودیم،زن دیگر هیچ نگفت و طعامی بیاورد تا خولی خورد و خوابید و زن را عادت بود که به نماز شب بر میخواست و،آن شب برخاست وخانه را طوری روشن دید که گویا صد هزار شمع و چراغ برافروخته اند،نظر کرد و دید که روشنائی از آن تنور بیرون می آید،از روی تعجب گفت سبحان الله من خود در این تنور آتش روشن نکرده ام و کس دیگری هم نبوده ، این روشنائی از کجاست؟در آن حیرت دید که آن نور بسوی آسمان میرود تعجب او بیشتر شد ،ناگاه چهار زن دید که از آسمان فرود آمده بالای تنور آمدند،یکی از آن چهار زن به سر تنور رفته و آن سر را بیرون آورده می بوسید و بر سینۀ خود میگذاشت،و مینالید و میگفت ای شهید مادر و ای مظلوم مادر،حق سبحانه و تعالی روز قیامت حق من از قاتلان تو بستاند،و تا حق من ندهد دست از قائمۀ عرش باز نگیرم،و آن زنان دیگر بسیار بگریستند و آخر سر را در آن تنور نهاده غائب شدند،زن انصاریه برخاست و بسر تنور آمده سر را بیرون آورد و درست نگاه کرد، چون حضرت امام حسین علیه السلام را بسیار دیده بود شناخت،نعره ای زد و بیفتاد......
نقل دیگر در ریاض القدس نقل داریم که زن خولی گوید صدای محزونی شنیدم که یکی می فرمایدانا الغریب زن خولی گوید:مدهوش افتادم و در عالم غشوه دیدم مطبخ سرا وسیع شد حوریان بهشتی و کنیزکان پاکیزه سرشتی ریختند به مطبخ خانه حوریه فریاد می کرد طرقوا طرقوا راه دهید که فاطمۀ زهرا بدیدن سر فرزندش حضرت حسین علیه السلام می آید،ناگاه دیدم پنج هودج ازآسمان بزمین فرود آمد و زنان سیاه پوش بیرون آمدند،و دور تنور حلقۀ ماتم زدند دیدم در میان آن زنان یک زنی که سن وی از همه کمتر بود گریبان دریده گریان گریان دست برد میان تنور یک سر پر خون مجروحی که هنوز از رگهای گلویش خون جاری بود بیرون آورد،و به سینه چسبانید و از دل آه برآورد،و گریان گریان فرمود ولدی ولدی یا حسین ایها الشهید ایها المظلوم قتلوک و ما عرفوک و من شرب الماء منعوک فرزندم ای حسین ای شهید ای مظلوم ترا کشتند و نشناختند و ز آب منعت کردند.
و از مجالس شهید ثالث نقل کند که زن خولی گفت:دیدم آن خاتون سر پر خون را بروی زانو نهاد،و با گوشۀ مقنعۀ خود خون و خاکستر از آن سر و صورت و محاسن پاک می کرد و می فرمود:نور دیده پسر جان زمین خدا از برای تو تنگ شد،نور دیده دربادۀ تو زحمتها کشیدم،راضی نبودم باران بر بدن تو ببارد،راضی نبودم غبار به گیسوی تو نشیند،اکنون سر تو را میان خاکستر و تنت را میان صحرای کربلا می بینم،خدا انتقام ترا بکشد،زن خولی گفت:چون بهوش آمدم،دیدم همه رفته اند،و من مکرر حسین علیه السلام را دیده بودم برخاستم بسر تنور رفتم دیدم سر بریده همان جا است بیرون آوردم درست نظر کردم دیدم آقایم حسین است،بی اختیار گفتم آقا جان تو حسینی،آنقدر خودم را زدم که مدهوش شدم در عالم بی هوشی صدائی شنیدم که یکی می گفت:آن زنها که تو دیدی فاطمة زهرا و خدیجۀ کبری و مریم و آسیه و حوا بودند...
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
سفر تبلیغی دهه آخر صفر به نوشهر 29 و 30 شهریور 1401 ه ش
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
⛔️ انحراف و بی عفتی لشکر پیامبر خدا را هم شکست داد‼️
🌴حضرت موسی (ع) برای نجات مردم انطاکیه، سپاهی به فرماندهی یوشع و کالب به انطاکیه رهسپار کرد.
🌴دشمنان حضرت موسی در انطاکیه گرد بلعم باعورا برای مبارزه با موسی ع جمع شدند
🌴بلعم باعورا برای سرکوبی سپاه حضرت موسی علیه السلام راهکاری عجیب و شیطانی را به مردم انطاکیه پیشنهاد کرد، *که همواره برای شکست هر ملتی، استعمارگران از همین راه استفاده می کنند.*
🌴او گفت: مردم انطاکیه از خصلت انسانی عفاف فاصله بگیرند و *از راه اشاعه فحشا و انحراف جنسی، پیروزی خود را طلب کنند؛* دختران و زنان زیبای را بیارایند و آنان را زمانی که برای فروش اجناس وارد سپاه حضرت موسی علیه السلام میشوند، همراه خود ببرند و هرگاه سربازی قصد سوء به آن دختران و زنها بکند مانع او نشوند و به او روی خوش نشان دهند.
🌴طولی نکشید که لشکریان ضعیف الایمان حضرت موسی علیه السلام با نگاههای هوسآلود خود به اندام عریان دختران و زنان آرایش کرده، در پرتگاه انحراف جنسی قرار گرفتند.
🌴کمکم بر اثر شهوت پرستی، ارادهها سست شد، بیماریهای مقاربتی و طاعون زیاد گردید، لشکر حضرت موسی علیه السلام از هم پاشید تا جایی که بیست هزار نفر از سپاه حضرت موسی علیه السلام به خاک سیاه افتادند و با وضع ننگینی سقوط کردند،
🌴روشن است که با رخ دادن چنین وضعی، شکست و بیچارگی حتمی است. این ماجرا یک واقعیت تاریخی است که به خوبی اهمیت عفاف و یکی از فلسفههای پوششی را بیان میکند.
🌴داستان غم انگیز کشور اسلامی اندلس، بهترین درس برای ماست که چگونه بیگانگان فرهنگ، تمدن، استقلال و در یک کلام هستی یک ملت را با نابودی عفاف از بین بردند. در تاریخ اندلس اسلامی (اسپانیای فعلی) آمده است که:
🌴نقشهای که مسیحیان برای تصرّف اندلس و بیرون کشیدن آن از دست مسلمانان کشیدند این بود که به صورت دوستی و خدمت، وسائل عیاشی برای آنها فراهم کردند؛ باغها و بوستانها را وقف ساختن شراب کردند، دختران زیبا و طنّاز در خیابانها به دلربایی و عشق بازی پرداختند. سرگرمیهای شهوانی از هر جهت فراهم شد و روح ایمان و جوانمردی و عفت نابود شد. پس از این جریان، مسلمانان را بیدرنگ از دم تیغ گذراندند.
🌴*استعمار غرب این برنامه را در قرون اخیر به صورت دقیقی در کشورهای اسلامی اجرا کرد. نابودی عفت و حیا و ترویج بیبندوباری از طریق بدحجابی و بیحجابی در جوامع مسلمان، از ترفندهای مهم استعمارگران برای نفوذ در کشورهای اسلامی است. *این واقعیتی است که مسترهمفر، جاسوس استعمار پیر انگلیس، در خاطرات خود به طور صریح به آن اعتراف کرده است.*
📗 النور المبین فى قصص الأنبیاء و المرسلین، ص 313
📗 مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج 3، ص 404 ..
سفر تبلیغی دهه آخر صفر نوشهر مالک رجبی دارابی 30 شهریور 1401 ه ش
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
دیشب شب 25 صفرالمظفر 1444 ه ق بعد از نماز جماعت مغرب و عشا در محل تبلیغم متوسل شدیم به باب الحوائج طفل شش ماهه امام حسین علیه السلام حضرت علی اصغر
امام حسین علیه السلام هجرت الی الله کرد و با جان و مال در خدا مجاهده کرد
اموالش را بردند .
خیمه هایش را غارت کردند
خودش را کشتند
عزیزانش را به قتل رساندند .
ما چطور امام حسین را یاد نکنیم .
امام حسین علیه السلام که اینهمه فداکاری در راه خدا کرد .
اگر در انگیزه امام حسین تردید بکنند باید رجوع به سخنان امام حسین علیه السلام
انی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لامفسدا و لا ظالما بل خرجت لطلب الاصلاح فی امه ت جدی رسول الله و ان آمربالمعروف وانهی عن المنکر
من برای اصلاح مهاجرت میکنم
من برای امر به معروف و نهی از منکر مهاجرت میکنم
آن وقت سزاوار نیست ما برای امام حسین علیه السلام عزاداری کنیم یا برایش وقت بگذاریم و همیشه یادی از او کنیم .
بالاترین درجه از آن کسانی استکه ایمان هجرت مجاهده با مال و جان داشته باشند . مجاهده ایی دیگر بالاتر از این نمیشود . انسان در هنگام خطر عزیزانش را میبرد و در یک مامنی جا میدهد .اما امام حسین علیه السلام بچه ها و زن ها و دخترها و پسرها و حتی طفل شیر خواره اش را آورد .
توسل به حضرت علی اصغر علیه السلام
توسل آیه الله گلپایگانی به حضرت علی اصغر(علیه السلام. به نقل ازواعظ محترم حجه السلام یثربی)ایشان
می گفتند : مرحوم آیت الله العظمی گلپایگانی یک روضه خوان مخصوصی داشتندکه هرزمان این روضه خوان دربیت مرجع بزرگوار بود نشان دهنده این بود که آقا یک مشکلی یاحاجت مهمی دارد هر زمان هم که درخدمت ایشان روضه می خواند روضه حضرت علی اصغر(علیه السلام) رامی خواند. (حسن اشعری مداح معروف قم) از مرحوم آیت الله العظمی میرزای قمی معروف نقل شده است که: ایشان وقتی که مهمی ومشکلی برایشان پیش می آمد توسل به ذیل عنایت حضرت علی اصغر علیه السلام
مرحوم آیت الله فلسفی (ره) در ضمن روضه حضرت علی اصغر (ع) فرموده اند: شیرخواره اگر شیر بخورد.آبی که بدنش لازم دارد در شیر هست قند و چربی و کلسیم وتمام مواد غذایی بدن با آب در شیر است.اما اگر بچه شیر نخورد هم گرسنه و هم تشنه است. مادر شیر ندارد امام حسین(ع)فکری کرده که بچه را ببرد مقابل لشگر.آخر این ها انسانند شاید عاطفه انسانی موجب می شود که به شیرخواره ترحم کنند اما بچه را آورد. یک تیر به گلوی علی اصغر(ع) زدند و بچه را روی دست پدر کشتند. منبع: مقتل فلسفی ص 67.
از مقاتل مختلف و در سوگ آل الله استفاده شده
امام حسین علیه السلام پس از شهادت انصار و اهل البیتش نزد اهل حرم آمد و به خواهر فرمود یااختاه ناولینی ولدی الصغیر حتی اودعه
فرزند کوچکم را بیاور تا با او وداع کنم زینب کودک خردسال را نزد امام علیه السلام آورده اما تا خواست آن خواست آن کودک را ببوسد تیری بر گلوی آن کودک خورد و به شهادت رسید
ذبح الطفل من الاذن الی الاذن و من الورید الی الورید
هنوز سخن ابا عبدالله تمام نشده بود نگاه کند ببیند گوش تاگوس علی دریده شده است گویند اما لحظه آخر یک لبخندی به صورت بابا زد یعنی بابا سیرابم کردی بابا😭😭😭
و منعطف اهوی لتقبیل طفله
فقبل منه فقبل منه قبله السهم منحرا
از همان مقتل در سخن دیگر داریم که امام کودک شیر خوار خودش را گرفت و به میدان آورد و فرمود ان لم ترحمونی فارحموا هذالرضیع اما ترونه کیف یتلظی عطشا
اگر به من رحم نمیکنید به این شیر خوار رحم کنید نمی بینید که چگونه از شدت تشنگی تلظی کرده
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
سفر تبلیغی دهه آخر سفر مازندران نوشهر مالک رجبی دارابی 31 شهریور 1401 ه ش
🔴 #اصل_تغافل_در_زندگی
💠 در مراسم عروسی، #پیرمردی در گوشهی سالن تنها نشسته بود که داماد جلو آمد و گفت: سلام استاد آیا منو میشناسید؟ معلّم بازنشسته جواب داد: خیر عزیزم فقط میدانم #مهمان دعوتی از طرف داماد هستم. داماد گفت: چطور آخه مگه میشه منو فراموش کرده باشید؟! یادتان هست سالها قبل، #ساعت گران قیمت یکی از بچهها گم شد و شما فرمودید که باید جیب همهی دانشآموزان را بگردید و گفتید همه باید رو به دیوار بایستیم و من که ساعت را دزدیده بودم از ترس و خجالت خیلی ناراحت بودم که آبرویم را میبرید، ولی شما #ساعت را از جیبم بیرون آوردید و تفتیش جیب بقیهی دانشآموزان را تا آخر انجام دادید و تا پایان آن سال و سالهای بعد در اون مدرسه هیچ کس موضوع #دزدی ساعت را به من نسبت نداد و خبردار نشد. استاد گفت: باز هم شما را نشناختم! ولی واقعه را دقیق یادم هست. چون من موقع تفتیش جیب دانشآموزان #چشمهایم را بسته بودم.
💠 گاه با تغافل از خطاهای طبیعی یکدیگر، زمینهی رشد و تربیت را در خود و همسرمان ایجاد کنیم. تغافل، عامل مهمی در تکریم همسرتان و محبوبیّت و عزّت شماست.
💠 با مچگیری، زمینهی دروغگویی و مخفیکاری را فراهم میکنیم و روابط ما در خانه سرد میشود. امّا تغافل بهجا، محیط خانه را به پناهگاهی امن برای اهل خانه تبدیل میکند.
سفارش و سنت پیامبر به زنان
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : إذا سَقَى الرجلُ امرَأتَهُ اُجِرَ . كنز العمّال : ۴۴۴۳۵ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر گاه مرد به زن خود آبى بنوشاند ، پاداش بَرَد .
عنه صلى الله عليه و آله : جُلوسُ المَرءِ عندَ عِيالِهِ أحَبُّ إلى اللّه ِ تعالى مِنِ اعتِكافٍ في مَسجِدِي هذا .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : نشستن مرد نزد زن و فرزندش ، نزد خداى متعال محبوبتر است از اعتكاف او در اين مسجد من .تنبيه الخواطر : ۲/۱۲۲ .
عنه صلى الله عليه و آله : إنَّ الرَّجُلَ لَيُؤجَرُ في رَفعِ اللُّقمَةِ إلى فِي امرَأتِهِ . المحجّة البيضاء : ۳/۷۰ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : كسى كه به طرف دهان همسرش لقمه اى بالا برد پاداش برد .
رسولُ اللّه ِ صلى الله عليه و آله : كُلَّما ازدادَ العَبدُ إيمانا ازدادَ حُبّا للنِّساءِ . النوادر للراوندي : ۱۱۴/۱۰۹ .
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله : هر چه ايمان بنده بيشتر شود، زن دوستى او فزونتر مى شود.
پيامبر صلي الله عليه و آله : مَنِ اتَّخَذَ زَوجَةً فَليُكرِمها ؛ مستدرك الوسائل ، ج ۱ ، ص ۴۱۲ .
پيامبر صلي الله عليه و آله :هرکه همسرى اختيار كند ، بايد او را گرامى بدارد .
آبروی دوعالم_۲۰۲۱_۰۸_۲۲_۱۹_۲۳_۱۴_۵۶۳.mp3
13.26M
'"حسین جان ای آبروی دوعالم
کربلایی محمد حسین پویانفر
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
Meyam Motiee - Khorasan.mp3
2.92M
🏴مداحی های ویژه آخر ماه صفر۵
(مداحی شهادت امام رضا علیه السلام)
میروم گاهی خراسان ، گاه گاهی کربلا
یک طرف شمس و شموس ، یک طرف شمس و ضحی
🎙حاج میثم مطیعی
#اللهم_ارزقنا_کربلا_بحق_الحسین_ع
#عشاق_الحسین_محب_الحسین_ع
✳️ کار را در وقت باید انجام داد!
🔻 فریضه وقت دارد، در وقت خود باید فریضه را انجام داد، بهترین وقت انجام فریضه هم #اول_وقت -وقت فضیلت- است. خب بعضی اصلا فریضه را انجام نمیدهند میگویند بیخیال، بعضی انجام میدهند اما با تأخیر، بعضی میگذارند وقت که گذشت انجام میدهند، مثل #توابین؛ توابین وقتی که باید میآمدند -که #عاشورا بود- نیامدند؛ وقتی آمدند که کار از کار گذشته بود. یا قیام مردم مدینه با رهبری عبدالله بن حنظله؛ آمدند در مقابل یزید ایستادند قیام کردند حاکم مدینه را بیرون کردند اما دیر؛ آن وقتی که شنیدهاند که #حسینبنعلی علیه السلام از مدینه خارج شد آن وقت باید به این فکر میافتادند، نیفتادند؛ دیر به فکر افتادند، یک سال بعد به فکر افتادند؛ نتیجه همانی شد که تاریخ ثبت کرده است؛ قتل عام شدند، تارومار شدند، نابود شدند، هیچ کاری هم نتوانستند بکنند.
🔸 کار را در #وقت باید انجام داد. خب اگر بخواهیم کار را در وقت انجام بدهیم، بایستی فریضه را بشناسیم، بدانیم چه کاری باید انجام داد تا آن را در وقت خود انجام بدهیم.
👤 #رهبر_معظم_انقلاب | دیدار مردم قم | ۱۹ دی ۱۳۹۵
📚 برگرفته از کتاب #جهاد_تبیین
📖 ص ۱۲۱
سلام علیکم
بسم االله الرحمن الرحیم
امشب بیست و شش صفر شب جمعه دلها را روانه کنیم کربلا التماس دعا
روضه امام حسین علیه السلام با وداع با اهل البیت را بخوانیم
اللهم صل علی الامام الشهید القتول المظلوم المخذول والسید القائد والعابدالزاهد
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ...
پس از آنکه همه یاران و اهل البیت کشته شدند امام حسین علیه السلام بسوی خیام حرم آمدم تا با اهل و خاندان خود وداع نماید.
پس زنان حرم را صدا زد و فرمود یا زینب یا ام کلثوم یا سکینه و یا فاطمه علیکن منی السلام بانوان از خیمه ها بیرون آمدند و اطراف آن حضرت حلقه زدند . امام علیه السلام آنها را امر به صبر کرد و نوید پیروزی دشمنان را به آنها داد . و فرمود خداوند حامی و نگهدار شماست و شما را از دشمنان نجات میدهد و پایان امر شما به خیر و خوبی خواهد بود . آن گاه عازم میدان گردید .
زینب سلام الله علیها جلو آمد و برابر امام ایستاد .
عنان بگرفت از شه زینب زار
در عالم کسی ندیده زن جلو دار
فقالت یا اخی ایقنت بالموت
فقال لاخته لاترفع الصوت
فقالت ردنا نحوالمدینه
فقال لها مهلا یا حزینه
(زینب به برادر گفت آیا دل از زندگی کندی و به مرگ یقین کردی ؟؟ به خواهر فرمود : خواهرم صدای خویش را بلند نکن . زینب گفت پس ما را به مدینه برگردان . پس فرمود ای کاش دشمن مهلت میداد ای خواهر غمگین مباش )
زینب گفت ای کاش آسمان فرو میریخت .
امام علیه السلام فرمود . خواهر شکیبا باش . اهل زمین میمیرند و اهل آسمان باقی نمی مانند و من جدم رسول خدا و پدر و مادرم و برادرم بهتر نیستم پس صبر پیشه کن .
خواهرم از بهر من زاری مکن
با صدا بهرم عزاداری مکن
گر خورد سیلی سکینه دم مزن
عالمی زین دم زدن بر هم مزن
پس امام علیه السلام بسوی میدان حرکت کرد ولی اینبار سکینه آمد و راه را بر پدر گرفت .
ای پدر می روی و ما چه کنیم
امشب اندر دل صحرا چه کنیم
ای پدر من بفدای سر تو
پیش مرگ تو شود دختر تو
دختران چشم و چراغ پدرند
گل نورسته باغ پدرند
دل دختر به پدر خوش باشد
مهربانی ز دو سر خوش باشد
سکینه آنچنان اظهار تاثر کرد و گریست که امام علیه السلام فرمود :
لا تحرق قلبی بدمعک حسره
مادام منی الروح فی جثمانی
فاذا قتلت فانت اولی بالتی
تاتیننی یا خیره (ت) النسوان نفس المهموم 346
دلم را با اشک خود از حسرت مسوزان
مادامی که روح در تن دارم .
پس هنگامی که من کشته شدم . تو سزاورتری که در سوگم گریه کنی
اما بعد از شهادت هم نگذاشتند که سینکه در کنار کشته پدر گریه کند .
اجتمعت عده (ت) من الاعراب فجروها عن جسد ابیها ملهوف 56
گروهی از اعراب جمع شدند و سکینه را با قهر از جسد پدرش جدا کردند .
نادیده هیچ دیده که طفل یتیمه را
از روی نعش باب به سیلی جدا کنند .
سوگ آل الله ص 184 آیت الله نظری منفرد
و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون
سفر تبلیغی مازندران نوشهر 31 شهریور 1401 ه ش
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#برایمستجابشدندعاحتمابهاینموارددقتکنید :
🔹 اول از گناهان توبه کنید بعد دعا کنید.
(مهج الدعوات، ص359)
🔹 قبل از دعا و بیان حاجت، صدقه بدهید، هر چند کم باشد.
📚 کافی، ج 2، ص477
🔹 برای دوستان خود دعا کنید، بعد برای خود دعا کنید.
📚 من لایحضره الفقیه، ج2، ص212
🔹 دل و زبانتان در هنگام دعا یکی باشد. اینگونه نباشد که زبان دعا می کند و دل غافل است. به اجابت دعایتان یقین داشته باشید.
📚 کافی، ج 2 ، ص473
🔹 فقط در هنگام نیاز و گرفتاری دعا نکنید، بلکه در هنگام رفاه و آسایش هم دعا کنید.
📚 کافی، ج 2، ص472
🔹 همراه با دعا عمل هم کنید. دعا کننده بی عمل، مانند تیراندازی است که کمانش زه ندارد.
📚 تحف العقول، ص111
🔹 هیچ دعایی را کوچک مشمارید.
📚 خصال صدوق، ج1، ص199
🔹 قبل و بعد از دعا صلوات بفرستید. زیرا خدای متعال، کریم تر از آن است که قبل و بعد دعا را برآورده کند و دعای مابین آنها را برآورده نکند.
📚 نهج البلاغه، حکمت 361
🔹در دعا الحاح و اصرار داشته باشید و هرگز از تاخیر در برآورده شدن حاجت خسته نشوید.
📚 کافی، جلد۲،ص۴۷۵
🌸
🍃🌸
🌸🍃🌸
🔻
🔻زن خوب می تواند #الگو و نمونه برای جامعه خوب باشد
آنکه انسان را آفرید فرمود با پارچه ای سر و گردن و سینه خود را بپوشانید، آنکه روسری خود را بر می دارد نمی داند دارد در مقابل قرآنی می ایستد.
✅ که فرمود «لْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَى جُيُوبِهِنَّ». مو که وسیله زینت است در فقه ما دارای حرمت و آسیب زدن به آن، حتی دارای جریمه و دیه می باشد یعنی اگر کسی موی فرد دیگری را بتراشد یا به آن آسیب بزند باید دیه یا جریمه بدهد، کسی که این حدود را برای موی انسان تعیین نموده است، همو دستور داده که موی سر زنان پوشیده باشد.
جامعه امروز ما بسیار نیازمند عفاف و حجاب است. قرآن می فرماید زن خوب می تواند الگو و نمونه برای جامعه خوب باشد، در اینجا دیگر صحبت از زن و مرد نیست، می فرماید مریم(س) الگوی همه افراد خوب جامعه است، در نتیجه یک زن می تواند به این مقام برسد که برای همه افراد خوب جامعه الگو باشد.
مادرشدن و فرزند آوری، تربیت درست فرزندان و همسرداری از مهمترین وظایف زنان است که به زن شخصیت و مقام والا می بخشد.
ازدواج، رهاورد آسمانی پیامبر(ص) است، ازدواج هرگز به معنی اجتماع مذکر و مونث نیست! وگرنه اجتماع مذکر و مونث در ابرها، گیاهان و حیوانات نیز وجود دارد اما در خصوص انسان صحبت از تشکیل بنای مستحکم نکاح جهت رشد انسانی است.
۹۶/۱۲/۲۳
◽️آیت الله جوادی آملی (حفظه الله)
#حجاب
#عفاف
⚡️⚡️⚡️🍃🍃🍃
✨✨✨🌹🌹✨✨✨
🆔
سلام علیکم
بسم الله الرحمن الرحیم
امشب شب 27 صفرالمظفر 1444 ه ق بعد از نماز جماعت مغرب و عشا در محل تبلیغم در جمع برادران و خواهران متوسل شدیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها چرا که در شبها و روزهای آینده رشته توسلات و روضه خوانی ما کشیده می شود بسوی حضرت محمد ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و سلم و سبط اکبرش امام حسن مجتبی علیه السلام و امام رضا علیه آلاف التحیه (ت) والثناء از این جهت خوب است امشب را محضر دخت رسول مکرم باشیم .
السلام علی البتول العذراء والصدیقه (ت) الکبری و شفیعه ( ت ) یوم الجزاء فاطمه (ت) الزهراء سلام الله علیها
اشعاری در بیت الاحزان شیخ صالح حلی آورده شد..
الواثبین لظلم آل محمد
و محمد ملقی بلا تکفین
والهاجمین علی البتول ببیتها
والمقسطین لها اعز جنین
لعنت بر یورش بران برای ستم کردن به آل محمد در حالی محمد هنوز بدون غسل رها شده بود و هجوم آورندگان به خانه بتول علیهاالسلام
و سقط کنندگان عزیزترین جنین او
ابو بصیر در حدیثی از حضرت صادق علیه السلام نقل کرده است که فرمود :
سبب وفات فاطمه این بود قنفذ غلام فلان شخص به امر او بوسیله آهن غلاف شمشیرش به آن حضرت آسیب رساند . پس فاطمه فرزند جنین خود را سقط کرد و بدان سبب به شدت بیمار شد و اجازه نداد هیچ کس از آن افراد که او را اذیت کرده بودند بر او وارد شوند . س 55
امام باقر علیه السلام فرمود قد ذابت من الحزن و ذهب لحمها سادات نمیدانم این جمله را معنا کنم یا نه ؟ 😭😭 فرمود مادرمان زهرا بدنش از حزن و اندوه ذوب شد..دیگر گوشتی به تن نمانده فرمود آنقدر نحیف شده بود که مثل یک شبه خیالی میماند مازالت بعد ابیها معصبه ت الراس ناحله ت الجسم روز به روز بعد از بابا لاغرتر میشد و نحیف تر میشد و روز به روز مصیبتهای فاطمه بیشتر می گشت .
امام حسن و امام حسین علیهم السلام آمدند دیدند حال مادر خیلی بد است . حال مساعدی ندارد این دو عزیز دویدند رفتند به سمت مسجد پیغمبر صورتشان را کنار قبر رسولخدا گذاشتند و دعا کردند . آقا زاده ها به طرف خانه برگشتند .. همینکه نزدیک خانه رسیدند . دیدند اسماء سرش را پائین انداخته با آستین داره اشکهایش را پاک میکند .
دیگر فهمیدند که چه شده وارد خانه شدند امام حسن علیه السلام خودش را انداخت روی بدن مادر یا اماه کلمینی قبل ان تفارق بدنی مادر با من حرف بزن الان میمیرم امام حسین علیه السلام صدا زد مادر اگر با من حرف نزنی قالب تهی میکنم . خم شد صورتش را گذاشت به کف پای مادر اسماء آمد حسین خرد سال را ناز کرد بلندش کرد خدا صبرتان دهد . م د ر ص 27 و 28
( تمام شمع وجود تو آب شد مادر
دعای نیمه شبت مستجاب شد مادر
میان کوچه که دشمن تو را کتک میزد
دلم به غربت تو کباب شد مادر
ز دست اهل مدینه چه دیدی ای مادر
که دل ز عمر عزیزت بریدی ای مادر
امید ما بوجود تو بستگی دارد
چرا ز زندگیت نا امیدی ای مادر
حسنین )
بروید بابایتان را خبر کنید حسنین از خانه بیرون دویدند فریاد میزدند یا محمداه یا احمداه دویدند به طرف مسجد دیدند قهرمان احد و خیبر دارد از مسجد به طرف خانه می آید .
ای غیرتمندها ای ولائی ها تا آن روز کسی زمین خوردن علی را ندیده بود اما همینکه گفتند ماتت امنا فاطمه صلوات الله علیها قال فوقع علی وجهه امیرالمومنین روی زمین افتاد قدری آب بصورتش زدند وقتی چشمانش را باز کرد جمله ایی گفت بمن العزاء یا بنت محمد
فاطمه جان دیگر با چه کسی درد دل کنم ..ام کلثوم هم صحنه را نگاه میکند قطرات اشک میریزد شاعر از زبان سکینه میگوید
فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد
بطفلی رخت ماتم در برم کرد
الهی بشکند دست مغیره
میان کوچه ها بی مادرم کرد
هنگام شهادت فاطمه زهرا علیها السلام
ام کلثوم دختر فاطمه پیامبر را صدا زد یا ابتا یا رسول الله..فقدان مادرم جبران پذیر نیست اما چندی نگذشت در کربلا هم روز عاشورا از خیمه ها بیرون آمد و بسوی قتلگاه روان شد و فریاد وامحمداه بر آورد
الا لعنه ت الله علی القوم الظالمین
سفر تبلیغی دهه آخر صفر نوشهر مالک رجبی دارابی یک مهر 1401 ه ش
🔴 #مهربانی_از_این_زاویه
💠 اتومبیل جلویی خیلی آهسته پیش میرفت و با اینکه مدام بوق میزدم، به من راه نمیداد. داشتم خونسردیام را از دست میدادم که ناگهان چشمم به نوشته کوچکی روی شیشه عقبش افتاد:
👈"راننده ناشنواست، لطفا صبور باشید!"👉
💠 مشاهدهی این نوشته همه چیز را تغییر داد! بلافاصله آرام گرفتم، سرعتم را کم کرده و چند دقیقه با تأخیر به خانه رسیدم.
💠 ناگهان با خودم زمزمه کردم: آیا اگر آن نوشته پشت شیشه نبود، من صبوری به خرج میدادم؟
💠 راستی چرا برای بردباری در برابر مردم به یک نوشته نیاز داریم!؟ اگر مردم، نوشتههایی به پیشانی خود بچسبانند، با آنها صبورتر و مهربان خواهیم بود؟ نوشتههایی همچون:
🔸"کارم را از دست دادهام"
🔸"در حال مبارزه با سرطان هستم"
🔸"در مراحل طلاق، گیر افتادهام"
🔸"عزیزی را از دست دادهام"
🔸"احساس بی ارزشی و حقارت میکنم"
🔸"در شرایط بد مالی و ورشکستگی قرار دارم"
🔸“بعد از سالها درس خواندن، هنوز بیکارم”
🔸“در خانه مریض دارم”
🔸و صدها نوشتهی دیگر شبیه اینها.
💠 همه درگیر مشکلاتی هستند که ما از آنها بیخبریم.
🌹با مهربانی به یکدیگر احترام بگذاریم چون همه چیز را نمیشود فریاد زد!
🍃🌹🍃 کرامات #باب_الحوائج حضرت اباالفضل العباس(ع)
#ﻣﻦ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﺣﺴﻴﻦ! #ﻣﻦ ﺳﻘﺎﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ
ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺪﺗﯽ ﮐﻪ ﺍﻣﻨﺎﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﻣﺘﻮﮐﻞ ﺍﺯ ﺑﺮﻳﺪﻥ ﺩﺳﺖ ﻭ ﮐﻮﺭ ﮐﺮﺩﻥ ﭼﺸﻢ ﻭ ﮐﺸﺘﻦ ﺯﻭﺍﺭ ﻣﺄﻳﻮﺱ ﺷﺪﻧﺪ ﮔﻔﺘﻨﺪ: ﺭﻋﺎﻳﺎﯼ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﻳﻮﺍﻧﻪ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺯﺣﻤﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﮐﺸﺘﻦ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ. ﺩﻭﻟﺖ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﺩﻳﻮﺍﻧﮕﯽ ﺁﻥﻫﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻧﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﻋﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺗﻠﻒ ﻭ ﺿﺎﻳﻊ ﻧﮑﻨﺪ. ﺻﻠﺎﺡ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﻣﺎﻟﻴﺎﺕ ﺯﻳﺎﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻭﺍﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﺪﻫﻴﻢ، ﺍﮔﺮ ﻣﺎﻝ ﺭﻋﻴﺖ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﯼ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺟﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﮕﻴﺮﯼ؛ ﺯﻳﺮﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺰﺍﻧﻪ ﻣﻨﻔﻌﺖ ﺩﺍﺭﺩ. ﻣﻘﺼﻮﺩ ﺍﺯ ﺭﻋﻴﺖ ﻫﻤﺎﻥ ﻣﺎﻝ ﺁﻥﻫﺎ ﺍﺳﺖ. ﺁﻥﻫﺎ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺳﺎﻝ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯽﮐﺸﻨﺪ، ﭘﻮﻝ ﺟﻤﻊ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﯽﺁﻭﺭﻧﺪ ﻭ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﭘﻮﻝ ﻣﯽﺩﻫﻨﺪ. ﭘﺲ ﻫﻤﺎﻥ ﻭﻗﺖ، ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺟﺎﺭ ﺯﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺑﻪ ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﺯ ﺩﺭ ﻣﺮﺣﻤﺖ ﺩﺭﺁﻣﺪﻩ ﻭ ﺍﺯ ﮐﺸﺘﻦ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻳﺪﻥ ﻭ ﮐﻮﺭﮐﺮﺩﻥ ﺁﻥﻫﺎ ﮔﺬﺷﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺍﺳﺖ، ﻫﺮ ﮐﺲ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺣﺴﻴﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﺮﻭﺩ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺟﺴﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﻮﺍﺯ ﺑﺪﻫﺪ ﻭ ﺁﺯﺍﺩ ﺑﺮﻭﺩ. ﺷﻴﻌﻴﺎﻥ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺷﺪﻧﺪ، ﻓﻮﺝ ﻓﻮﺝ ﺑﺎ ﮐﻤﺎﻝ ﺷﻮﻕ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺳﺎﻝ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﺳﺎﻝ ﺯﺣﻤﺖ ﻣﯽﮐﺸﻴﺪﻧﺪ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺟﻤﻊ ﻣﯽﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻣﯽﺭﻓﺘﻨﺪ. ﺭﻭﺯﯼ ﻣﺘﻮﮐﻞ ﺩﺭ ﺑﺎﻟﺎﯼ ﻗﺼﺮﺵ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺟﺴﺮ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﻣﺸﺮﻑ ﺑﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺯﻭﺍﺭ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﺷﺎ ﻣﯽﮐﺮﺩ ﮐﻪ ﻣﯽﺁﻣﺪﻧﺪ ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﻣﯽﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻣﯽﺭﻓﺘﻨﺪ. ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺩﻳﺪ ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﻋﺮﺍﻕ ﻋﺠﻢ ﻳﮏ ﭘﻴﺮﯼ ﻋﺼﺎ ﺩﺭ ﺩﺳﺖ ﺑﺎ ﭘﺎﯼ ﻟﻨﮕﺎﻥ ﻣﯽﺁﻳﺪ، ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽﺷﻮﺩ ﻭ ﻣﯽﻧﺸﻴﻨﺪ. ﺳﭙﺲ ﺧﺪﺍﻡ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻃﻠﺐ ﮐﺮﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﻭﻳﺪ ﺁﻥ ﭘﻴﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ. ﺁﻥﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺣﻀﻮﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ: ﺍﻭ ﮔﻔﺖ: ﭘﻴﺮ ﺯﺍ! ﺑﻪ ﮐﺠﺎ ﻣﯽﺭﻭﯼ؟ ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ: ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺳﻴﺪﺍﻟﺸﻬﺪﺍ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ. ﺧﻠﻴﻔﻪ ﮔﻔﺖ: ﻣﮕﺮ ﻗﺪﻏﻦ ﻣﺎ ﺭﺍ ﻧﺸﻨﻴﺪﻩ ﺍﯼ؟ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺷﻨﻴﺪﻩﺍﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺍﺟﺎﺯﻩ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﺪ. ﺧﻠﻴﻔﻪ ﮔﻔﺖ: ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﺟﺰﻳﻪ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ؟ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺑﻞ! ﺧﻠﻴﻔﻪ ﮔﻔﺖ: ﺑﻴﺎﻭﺭ ﺑﺒﻴﻨﻢ. ﭘﻴﺮ ﺯﺍﻝ ﻫﻤﻴﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﺩﺭﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﻥ ﺣﺮﺍﻡ ﺯﺍﺩﻩ ﺩﺍﺩ. ﻣﺘﻮﮐﻞ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﮐﻪ ﺍﺳﺘﻄﺎﻋﺖ ﺻﺪ ﺍﺷﺮﻓﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ، ﭘﺲ ﭼﺮﺍ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺁﻣﺪﯼ؟ ﭘﻴﺮ ﮔﻔﺖ: ﺍﯼ ﺧﻠﻴﻒ! ﻗﺴﻢ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﻦ ﺍﺳﺘﻄﺎﻋﺖ ﻧﺪﺍﺷﺘﻢ؛ ﻭﻟﯽ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﻣﺪﺕ ﺑﻪ ﺧﺪﻣﺘﮑﺎﺭﯼ ﻭ ﺭﺧﺖ ﺷﻮﻳﯽ ﻭ ﭼﺮﺥ ﺭﻳﺴﯽ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺷﺪﻡ ﻭ ﭘﻮﻝ ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﺮﺍﻳﻪ ﻣﺎﻝ ﻭ ﺧﺮﺝ ﺭﺍ ﻣﻬﻴﺎ ﮐﻨﻢ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻴﺎﻳﻢ. ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻡ، ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﺻﺪﺍﯼ ﭼﺎﻭﺷﯽ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺑﻠﻨﺪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﻣﯽﮔﻔﺖ: ﺍﺯ ﺗﺮﺑﺖ ﺷﻬﺪﺍﺑﻮﯼ ﺳﻴﺐ ﻣﯽﺁﻳﺪ، ﺁﻥ ﮔﺎﻩ ﺷﻮﺭ ﺣﺴﻴﻨﯽ ﺑﺮ ﺳﺮﻡ ﺍﻓﺘﺎﺩ، ﺭﮒﻫﺎ ﻭ ﻣﻮﻫﺎﯼ ﺑﺪﻧﻢ ﺍﺯ ﻣﺤﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺣﺴﻴﻦ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺑﻪ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺁﻣﺪ، ﺗﺮﺳﻴﺪﻡ ﺩﺭ ﻋﺰﻡ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﺗﻌﻮﻳﻖ ﺍﻧﺪﺍﺯﻡ ﻭ ﻋﻤﺮﻡ ﮐﻔﺎﻑ ﻧﺪﻫﺪ، ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﻮﺷﻪ ﻭ ﭘﺎﯼ ﭘﻴﺎﺩﻩ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ ﺍﻓﺘﺎﺩﻡ ﺗﺎ ﺍﻳﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺭﺳﺎﻧﺪﻡ. ﺍﯼ ﺧﻠﻴﻒ! ﭘﻮﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺭ ﻭ ﺗﺬﮐﺮﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ. ﺯﻭﺍﺭ ﻣﯽﺭﻭﻧﺪ ﻣﯽﺗﺮﺳﻢ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﻤﻴﺮﻡ ﻭ ﺑﻪ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺧﻮﺩ ﻧﺮﺳﻢ. ﻣﺘﻮﮐﻞ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺁﻥ ﭘﻴﺮﺯﺍﻝ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻗﺼﺮ ﻣﻴﺎﻥ ﺷﻂ ﺑﻐﺪﺍﺩ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﭘﻴﺮﺯﺍﻝ ﺯﻳﺮ ﺁﺏ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺖ، ﺁﺏ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﺎﻟﺎ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ. ﺳﭙﺲ ﺑﻪ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺍﯼ ﺩﻭﺍﯼ ﺩﺭﺩﻣﻨﺪﺍ! ﺍﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﺯﻫﺮﺍ ﺳﻠﺎﻡ ﺍﻟﻠﻪ ﻋﻠﻴﻪ! ﺍﺯ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ، ﺑﻪ ﺯﻳﺎﺭﺕ ﻧﺮﺳﻴﺪﻡ ﺍﺩﺭﮐﻨﯽ، ﺍﯼ ﭼﺮﺍﻍ ﭼﺸﻢ ﻋﺎﻟﻤﯽ! ﺍﺩﺭﮐﻨﯽ ﺍﯼ ﺣﺴین! ﻳﮏ ﺩﻓﻌﻪ ﺩﻳﺪ ﮐﻪ ﺷﺨﺺ ﻧﻘﺎﺑﺪﺍﺭﯼ ﺭﻭﯼ ﻣﺎﻩ ﺍﻳﺴﺘﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﻳﺪ: ﺍﯼ ﭘﻴﺮ ﺯﺍ! ﺩﺳﺘﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺪﻩ. ﭘﻴﺮ ﺯﺍﻝ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: ﺍﯼ ﺟﻮﺍﻥ ﻧﻘﺎﺑﺪﺍر ! ﺗﻮ ﮐﻴﺴﺘﯽ ﮐﻪ ﻣﺮﺍ ﻧﺠﺎﺕ ﺩﺍﺩﯼ؟ ﻓﺮﻣﻮﺩ: ﭘﻴﺮ ﺯﺍ! ﻣﻦ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ ﺣﺴﻴﻨﻢ، ﻣﻦ ﺳﻘﺎﯼ ﺗﺸﻨﻪ ﻟﺒﺎﻧﻢ، ﻣﻦ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺣﺴﻴﻨﻢ. ﺍﺯ ﮐﺮﺍﻣﺎﺕ ﻋﺒﺎﺱ ﻋﻠﻴﻪ ﺍﻟﺴﻠﺎﻡ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺟﺎ ﺑﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﺑﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩ ﭘﻴﺮ ﺯﺍﻝ ﻣﯽﺭﺳﺪ؛ ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺭ ﺻﺤﺮﺍﯼ ﮐﺮﺑﻠﺎ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻦ ﺟﺪﺍ ﮐﺮﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﯽ ﺩﺳﺖ ﻣﺎﻧﺪ، ﺍﻭﻝ ﺑﻪ ﻃﺮﻑ ﺧﻴﻤﻪﻫﺎ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: «ﻳﺎ ﺍﺧﯽ ﺍﺩﺭﮐﻨﯽ» ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﻧﺠﻒ ﺍﺷﺮﻑ ﺭﻭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻋﺮﺽ ﮐﺮﺩ: «ﻳﺎ ﺍﺑﺘﺎ ﺍﺩﺭﮐﻨﯽ»، ﺑﯽ ﺩﺳﺖ ﺷﺪﻡ، ﺑﻪ ﻓﺮﻳﺎﺩﻡ ﺑﺮﺱ.
📚 کرامات حسینیه و عباسیه ( علیهما السلام )
✨﷽✨
✳️ دوستدار اهلبیت کیست؟
✍ تو اى دوستدار #على، تو اى دوستدار #فاطمه، و تو اى دوستدار #حسنين (علیهمالسلام)، فكر مكن كه دوستى تو نسبت به آنها به اين است كه چيزى نذرشان كنى! مثلاً سفره نذرشان كنى، چلچراغ نذرشان كنى... اين دوستى آنها نيست. آنها اهل اين حرفها نيستند تا دوستیشان به اين چيزها باشد.
⁉️ دوستى تو به آنها در كجا نمودار میشود؟ فقط يك جا، و آن #رفتار تو، #عقيده تو، #انديشه تو، #فكر تو و #عمل توست. هر قدر عقيده و انديشه و عملت به اينها نزديكتر باشد، نشانهی آن است كه دوستى راستين صحيح آنها در تو ريشهدارتر است. #محبت اهل بيت و #ولايت آنها بازده و ثمرهاى جز #اطاعت بيشتر خدا و پرهيز بيشتر از #معصيت خدا ندارد. لذاست كه در آن روايت كافى امام على(ع) بانگ و فرياد میزند: واللَّه واللَّه، ولايت ما را ندارد جز آن كسى كه خدا را اطاعت میكند. هر كس از خدا اطاعت كند از ولايت ما برخوردار است و هر كس خدا را معصيت كند از ولايت ما برخوردار نيست.
👤 شهید بهشتی
📚 از کتاب «ولایت، رهبری، روحانیت»
📖 صفحات 63 و 64
↶【به ما بپیوندید 】↷
┄┄┅┅┅❅🌼❅┅┅┅┄┄
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•