پا به پای غم من پیر شد و حرف نزد...
داغ دید از من و تبخیر شد و حرف نزد...
شب به شب منتظرم بود و دلش پر آشوب...
شب به شب آمدنم دیر شد و حرف نزد...
غصه میخورد که من حال خرابی دارم...
از همین غصه ی من سیر شد و حرف نزد...
وای از آن لحظه که حرفم دل او را سوزاند...
خیس شد چشمش و دلگیر شد و حرف نزد...
#صورت پر شده از چین و چروکش یعنی...
مادرم خسته شد و پیر شد و حرف نزد...
💞@arameshe_14💞
۱۴ اسفند ۱۴۰۱