خطرپلی‌شدن‌خاطرات‌بچگی‌درمغز وزارزدن‌همراه‌با‌آن ;)

اشتباه از خودمان بود ساده دل بودیم و زود باور ندانسته و نشناخته راه دادیم هر بیگانه‌ای را به قلبمان با خنده بر لب آمدند اما خنجر خیانت را بر قلبمان فرو نهادند و ما را تبدیل به مرده های متحرکی کردند که دیگر نه احساسی داریم و نه اعتمادی میدانی‌... اشتباه از خودمان بود #دیالوگ‌کتاب برشی‌از‌کتاب‌من‌آدم‌دیر رسیدن‌بودم نوشتۀمهران‌قديری

_

اون قسمت از بدنم که باید "دست و دلش به کار بره" از کار افتاده و فکر نکنم همچنانم درست شه !

خسته ایم از دروغ !

ما را از مرگ میترسانند... انگار ما زنده ایم !

_

داس بر ساقه‌ی گندم زدی و بی‌خبری آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد !

کاكتوس بودن هم بد نيست ! با كم ترين چيز زندگی می‌کنی نياز ب نوازش كسی نداری وقتم که یکی بخواد نوازشت كنه انقد خار داری که کسی سمتت نیاد !! ولی درونت نرم نرمه !