ایول به تو آقای سپاهی، مشتی!
تو صاحب قایق دلیرِ گشتی
دنیا همه درگیر کویید است اما
تو راهی عرصه فضایی گشتی
🔺 #زهرا_آراستهنیا🔺
#ماهواره_نور
@arastehnia
💐#سحرنوشت
بسم الله الرحمن الرحیم
به اسم تویی که بهترینی. به اسم تویی که مهربانیات را چشمهایت فریاد میزنند. به اسم تویی که برق نگاهت میشود لبخند روی لب بندگانت. به اسم تویی که پیچش گلبرگها به دلم چشمک میزند عاشق بودنت را.
امسال هم بیدار شدم تا بنشینم روی سفره رزقت و روزه بگیرم فرمانت را.
دستم را بگیر که میدانم این سرانگشتان مهربان خودت بود که روی گونهام کشیدی و زیر گوشم خواندی: «بیدار شو! دلتنگت هستم.»
آخر من کجا دلبری به دلانگیزی و عاشقی تو بیابم که دلش برای چون منی هم تنگ شود؟!
من، همان منِ عاصیِ حرفگوشنکنِ اعصابخردکن!
تو، چقدر میتوانی خوب باشی که همه من بودنم را به رویم نیاوری و باز هم بیایی پای بیدار کردنم؟!
بچه میشوم در برابرت و با ذوق میپرم به آغوشت، دستهایم را حلقه میکنم دور گردنت و بلند بلند میگویم:
«خدایا، دوستت دارم.»
✍ زهرا آراستهنیا
@arastehnia
Instagram.com/arastehnia
اندر احوالات پیامهای بازرگانی سیما یا یکی پیامک نداد مرد!
شدم بی حوصله از دست دنیا
کنون روشن کنم تلویزیون را
ببینم صحنه های عاشقانه
بهشتی را بسازم توی خانه
ببینم فیلم های سینمایی
در این حال و هوای کرونایی
سخنرانی ببینم حی و حاضر
سپارم چشم بر سریال فاخر
ولی اول بیاید دید تبلیغ
که هر گل لاجرم دارد بسی تیغ
پنیر لاکتیکی چیز عجیبی ست
که حاوی مواد دلفریبی ست
نه قافیه مهم است و نه وزنم
اولین چیزی که واسه صباح مهمه سلامتی گاوه!
به قبر شاعران شد لرزه برپا
که ضعف و گل شده قافیه اینجا
فروش کشک بادمجان جدید است
ولی گوید ننهش عمری خریده است!
تمام لکه ها را اسپری برد
دهان وامانده و مغزم تکان خورد
میان باغ و با کلی افاده
طرف کنسرو ماهی را نهاده
تو با این لاکچری، با این دک و پز
بزن جوجی و درکن بعد قمپز
گمانم درس لقمان درس دورتو ست
که آداب ادب را کلهم شست
بگفت از بوی ظرف میزبانش
کنف کرده تمام بستگانش
اگر که خسته ای یا بی بخاری
اگر حتی تو پایی هم نداری... پیاده تا روی سرحال و چالاک
پیامک ده، بخر از کفش تن تاک
***
در این جا کم کمک خوابید چشمم
ندیدم باقی سریال را هم😒
#زهرا_آراستهنیا
@arastehnia
Instagram.com/arastehnia
#تبلیغات_صداوسیما
#شعر_طنز
#سحرنوشت ۲
🌸حرف زدن خوب است. گاهی فکر میکنم آدم اگر حرف نزند دق میکند، در خود میپوسد. اما من دلم میخواهد با تو حرف بزنم.
دلـ❤️ـم میخواهد بنشینم کنارت و زل بزنم توی چشمهای آشنایت و با ذوق برایت حرف بزنم. هی درد دل کنم و هی تو سربجنبانی و آرام بگویی: «میدانم، همه را میدانم»
آن وقت است که تمام اصول روانشناسی مکالمه را دور میریزم و عاشق همین «میدانم» گفتنهای وسط کلامت میشوم.
اصلا همین که تو میدانی کافیست، گفتن من فقط بهانه است برای تکرار چندین باره ی دانستن تو.
همینکه تو با آن همه خداییات از همه چیز من با این همه بندگیام خبر داری برایم کافیست. 🙏
خیالم راحت است به مهربانیات. خیالم راحت است دلت نمیآید بدانی حالم بد است و بیخیال بمانی.
⚜حرف من که نیست! خودت گفتهای رحمت را بر نفست واجب کردهای. دمت گرم!
چقدر خواستنی هستی معشوق محبوب من! 🌹 گنجشکها هر صبح نام تو را آواز میخوانند و برگهای درخت خانه مست سماع میشوند و من دلم غنج میرود از تکرار حضور نام زیبایی که تو هستی.
اللهم إنی أسئلک بسمک ...
#زهرا_آراستهنیا
@arastehnia
🌐suzestan.ir
🖇Instagram.com/arastehnia
💐#سحرنوشت۳
بسم الله الرحمن الرحیم
چشمانم خوابآلودند. از تو چه پنهان دیشب خوب نخوابیدهام. مگر شیطان در بند نیست پس چرا شببیداریهای دیشبم روی موج موهای تو تنظیم نبود؟
اصلا این چه بساطی ست که راه انداختهای؟! شیطانِ در بند دیگر چه صیغهای است؟!
💠من که میدانم میخواستی قد ناسپاسی مرا به رخم بکشی و بگویی: «خب شیطان را هم برداشتم حالا ببینم دیگر گناهت را گردن که میاندازی!»
دارم حس میکنم دستت را زیر چانه زدهای و مرا زیر نظر داری و هربار که خطا میکنم آرام سری تکان میدهی و آه کوتاهی میکشی.
ولی میدانی همین هم مزه دارد. بخصوص آنجایی که میروم طرف پرتگاه و تو ناگهان نیمخیز میشوی و بیخیال تمام حرفگوشنکردنهایم، سریع دستم را میگیری و عقبم میکشی و محکم میافتم توی بغلت.
اصلا تمام لذت آدم بودن به همین افتادن در آغوش گرم و امن توست.
🌹میخواهمت. حالا که باز هم نفس کشیدن در هوای سومین سحر ماهت را نصیبم کردهای میخواهم روی ماهت را ببوسم که صورت تو بوسیدنیترین جای دنیا ست آن هم در این روزهایی که میگویند نباید بوسید.
چشمهای خوابآلودم را میبندم که سرم روی سینهی معشوقیست که عاشـ❤️ــقتر از خود نیافریده و مهربانیاش هربار به من گریزپای جرأت بازگشت میدهد.
⚜️چشمهایم خوابآلود است، درست! ولی هرچقدر هم قایمشان کنم، تو که خوب میدانی آرام آرام گوشهشان خیس شده است از شرمندگی. 😭
🙏آغوشت را از من مگیر، ای مونس بی پناهی شرمندگان!
#زهرا_آراستهنیا
@arastehnia
🌐 Suzestan.ir
Instagram.com/arastehnia
ای بهترینِ مودعوضکنندگان!
#مناجات_طراح
متن و طرح: کوثر سعیدفر
Instagram.com/k.saeidfar
@arastehnia
بداهه رمضانیه شاعران روزهدار راهراه در ایام قرنطینه
گشوده باز خدا سفرههای احسان را
و بسته راه گناه و خطا و عصیان را
اگرچه میکند ابلیس را خدا زنجیر
منم که بستهام از پشت دست شیطان را
به زخم معدهٔ بنده اضافه شد کرونا
چگونه تاب بیارم هجوم زخمان را؟
چگونه روزه بگیرم که هست باطل، چون
گرفته لایهای از دود شهر تهران را
شمیم الکل و وایتکس، میبرد هوشم
ربوده از کفم الکل، خلوص ایمان را
تمام دغدغهام چیست؟ لحظهی افطار
که با حلیم، شکرپاش یا نمکدان را...
چه روزهای شود امسال در قرنطینه
خورم به سفرهٔ افطار سهم مهمان را
تمام بامیهها را عیال یکجا خورد
نهادهام به جگر با فشار، دندان را
جناب زولبیا، خود نماد تشویش است
مُشَوشّانده گرانی حضرت، اذهان را
شدهست نان و کباب و پیاز، یک رویا
بیار عیال! پنیر و پیاز با نان را
هوای گرم و عطش کرده بر تن مردان
دوباره پاره عرقگیر و کهنه تنبان را
میان خیل عبادات، من فقط خوابم
ولی نوشته ملک، ذکر حی سبحان را
دلم به وقت سحر، مطمئن و زیبا بود
و داده جای درون خودش، امرسان را
چگونه با شکم سیر میشود اصلا
درست درک کنی حال مستمندان را؟
برای اینکه نچسبی به چسب نفس، ای دوست
بچسب ماه خدا را! بچسب الان را!
✍ بداههسرایان:
مهدی امامرضایی، محمد علیان، محمود حسنیمقدس، زهرا آراستهنیا، صامره حبیبی، فهیمه انوری، طاهره ابراهیمنژاد، زاهده شاد، مینا گودرزی، زهرا فرقانی
@arastehnia
#سحرنوشت ۴
از تو چه پنهان حسودیام گل میکند وقتی میبینم جیرجیرکها زودتر از من عاشقانههایشان را آواز کردهاند.
درست همان وقتی که من خواب بودم، درست همان وقتی که بیدار شدم و تندتند سفره سحری را مهیا میکردم، درست همان وقتی که در فکر تنظیم زمان برای خوردن آخرین لیوان آب بودم، جیرجیرکها مشغول عشقبازی با تو بودند.
من، منِ همیشه مغرورِ خوداشرفمخلوقاتپندار، از جیرجیرکها هم عقب افتادهام.
زمین و زمان دست به دست هم دادهاند تا بفهمانندم آنقدرها هم چیز علیهالسلامی نیستم!
با یک ویروس تمام دودوتا چارتای اقتصاد و کار و مدرسه ام به هم میریزد و حالا هم این جیرجیرکهای سیاه زشت کوچک که در دلبری از تو با من کل گذاشتهاند.
میبینی عزیزم؟! میبینی به چه روزی افتاده این مخلوق مغرورت؟! باشد! هرچه تو بخواهی. هرچه تو بگویی. ممنونم بخاطر عظیمترین ابتلاهایت. ممنونم به خاطر عجیبترین ابتلاهایت.
از این بدترش هم که باشد باز هم شکرت.
جای شکر هم دارد این که دلم را با یک جیرجیرک آنچنان بلرزانی که از لرزشش به نقطه امن آغوشت پناه ببرم.
اصلا این دللرزهها همه تمرینیست برای لرزه ی عظیم روز رستاخیز.
تو از آن معلمهایی هستی که آموزشت و تمرینهای کلاست هیچگاه تعطیلبردار نیست و سیستم «شاد» کلاست هیچگاه قطعی ندارد و اصلا شاد بودن یعنی حضور همیشگی در کلاس تو.
فقط، لطفا پاسخهای مرا به آزمونهایت برای همیشه در پیوی خودت نگه دار و آبروی این شاگرد تنبلت را نریز، ای بهترین ساماندهنده سامانههای عالم. #زهرا_آراستهنیا
@arastehnia
🌐 Suzestan.ir
Instagram.com/arastehnia
#رمضان
#سامانه_شاد
#کرونا
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#متن_ادبی
#متن_عاشقانه
32.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 تایملپس تصویرسازی تقدیم به #مدافعان_سلامت
طراحی و اجرا: کوثر سعیدفر
🌐 Instagram.com/k.saeidfar
@arastehnia
💐#سحرنوشت ۵
🔸آرام آرام ورق میزنم برگهایی را که لیاقت در آغوش کشیدن حرفهای تو را دارند.
فکر کن! بین این همه کتابی که حرفهای عجیب و غریب این و آن را در خود دارند، این ورقها لایق حرفهای پروردگار عالم شدهاند.
✅من که فکر میکنم کار، کار درختی ست که مادر این کاغذهاست. لابد یک روزی سایه ای نثار رهگذری خسته و یا میوه ای تقدیم کودکی گرسنه کرده است که حالا خیرش به این کاغذها رسیده.
🌹خط به خطش را نوازش میکنم، خوشا به حال کاغذی که حتی نوازشش پاکی میخواهد.
گوشم را نزدیک میآورم، صدای توست که تک تک حروف را برایم زمزمه میکند و من همه را میفهمم، انگار نه انگار که عربی نمیدانم!
مگر میشود زبان معشوقت را نفهمی؟ اصلا عاشقی رسمالخط خودش را دارد و تنها وقتی حرفهای معشوق را فهمیدی یعنی عاشقی.
⚜️اینطور نگاهم نکن! میدانم خیلی وقتها حتی ترجمه کلامت را نفهمیده ام. ولی به خودت قسم حتی آن وقتها هم عاشقانه دوستت داشتهام.
صدایت هنوز در گوشم میپیچد و من مست میشوم و سرم میافتد روی شانهات.
💠ببین باز هم کار دست خودت دادی با این بندهنوازیات! منِ سربههوا کم بود، حالا باید منِ مست را هم تحمل کنی!
انگشتهایت را حس میکنم روی گونههای دلتنگیام.
درست همین حالا که یکی یکی بدیهایم توی ذهنم رژه میروند، درست همین حالا که پردهپوشیهایت دفعه به دفعه به یادم میآیند، درست همین حالا که ذره ذره از خجالت آب میشوم، خوشحالم که صدای گرمت آنقدر مستم کرده که هیچ کس را جز خودت نشناسم و نخواهم.
❤️مهربان همیشگیام، ممنونم که بودنت را به من میچشانی.
✍ زهرا آراستهنیا
@arastehnia
🌹 *سحرنوشت ۶*
آسمان بوسه زد به روی دلت
ربنا آتنا سبوی دلت
یاد تو از خیال شهر گذشت
مست شد کوچهها به بوی دلت
استخاره زدم به چشمانت
تا شوم گرم گفتگوی دلت
کنج خانه، دخیل سجاده ست
عاشقت غرق جست و جوی دلت
اشهد انک خدای منی
اشهدُ روی من به سوی دلت
تشنگی در دلم زبان واکرد
روضه ای خواند با گلوی دلت
روضه تا سمت علقمه پیچید
مشکی افتاد روبروی دلت
با خودش گفت با غم بسیار:
نرود کاش آبروی دلت!
بغض سنگین توست باران شد
من بمیرم، چه هاست توی دلت!
به خودت میدهم قسم شاید
بپذیری مرا به کوی دلت
نام تو بردم، آسمان، من شد
آسمان بوسه زد به روی دلت
✍️ زهرا آراستهنیا
@arastehnia
Suzestan.ir
Instagram.com/arastehnia