eitaa logo
آرایه های ادبی
1.3هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
258 ویدیو
124 فایل
با ذکر صلوات بر محمد و آل محمد این کانال برای دوستداران ادبیات گردآوری شده با آرزوی توفیق سپاس بابت همراهی‌تون @safieghomanjani @nabzeghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
✍ ایهام ✍ ايهام در لغت به معنای در شك و گمان افكندن است. ✍ اما در اصطلاح علم بديع ، آوردن واژه ای است با حداقل دو معنی مناسب با كلام، يكی نزديك به ذهن و ديگری دور از ذهن. ✍ معمولاً مقصود شاعر معنی دور آن است و گاهی نيز هر دو معنی مورد نظراست. ✍ ايهام نوعی بازی با ذهن است به گونه‌ای كه ذهن را بر سر دوراهی قرار مي‌دهد. ✍ انتخاب يكی از دو معنی ايهام در يك لحظه برای ذهن دشوار است و اين امر باعث لذت بيشتر خواننده می‌شود. ✍ شرط شناخت ايهام در آن است كه خواننده معانی مختلف يك واژه را بداند. ✍ ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است « حافظ» ✍ «مردم» در مصراع دوم به دو معنی « انسان» و « مردمک چشم » به کار رفته است و در هر دو معنی با کلمات دیگر تناسب دارد. ✍ در معنی انسان، با نشستن و حال و طلب مربوط است. ✍ در معنی مردمک با گریه و چشمم و خون و بدن مربوط است. ✍ خانه زندان است و تنهایی ضلال هرکه چون سعدی گلسانیش نیست « سعدی » ✍ « گلستان » یک معنی عام و یک معنی خاص دارد. ✍ اولین معنی آن که عام است هنگام خواندن به ذهن می‌رسد یعنی باغ و گلزار ولی منظور سعدی کتاب گلستان است که در هر دو معنی با کلمات دیگر ایجاد تناسب کرده است. ✍ به راستی که نه همبازی تو بودم من تو شوخ دیده مگس بین که می‌کند بازی « سعدی» ✍ «بازی» به دو معنی « بازی و شوخی » کردن و «باز» «پرنده شکاری» بودن به کار رفته است و در هر معنی با کلمات دیگر تناسب دارد. ✍ در معنی بازی و شوخی با همبازی و شوخی تناسب دارد. ✍ در معنی باز « شاهین » بودن با مگس مربوط است. ✍ ما در پیاله عکس رخ یار دیده‌ایم ای بی‌خبر ز لذت شرب مدام ما « حافظ » ✍ «مدام» هم به معنای «شراب » و هم به معنای « همیشه » است. ✍ امشب صدای تیشه از بیستون نیامد شاید به خواب شیرین، فرهاد رفته باشد "حزین لاهیچی" ✍ «شیرین» هم «اسم معشوق خسرو» وهم به معنای « لذت بخش» است. ✍ هر کو نکاشت مهر و ز خوبی گلی نچید در رهگذار باد نگهبان لاله بود « حافظ » ✍ « لاله » به معنای گل لاله است که همه با آن آشنا هستند. ✍ و در معنای دیگر نام چراغی که آن را از شیشه و بلور می‌ساختند. ✍ به کار بردن آرایه‌ی ایهام به خواننده آزادی انتخاب بین معانی واژه‌ها را می‌دهد و بر زیبایی شعر می‌افزاید. @arayehha
✍ لف و نشر ✍ «لف» در لغت به معنای پیچیدن و تا كردن است و «نشر» به معنای باز كردن و گستردن است. ✍ در اصطلاح بدیع، لف و نشر عبارت از این است كه یك یا چند واژه در قسمتی از سخن ، مصراع، یا بیت ذكر می‌شود. ✍ و در قسمت بعدی مصراع یا بیت، واژگان مربوط به آن‌ها آورده می‌شود به نحوی كه می‌توان دو به دو این واژه‌ها را به هم مربوط كرد. ✍ به كلماتی كه ابتدا ذكر می‌شود« لف» و كلماتی كه به آن‌ها مربوط می‌شود «نشر» می‌گویند. ✍ فغان ز جغد جنگل و مُرغوای او كه تا ابد بریده باد نای او بریده باد نای او تا ابد گسسته و شكسته، پروپای او « بهار» ✍ در بیت دوم لف و نشر به كار رفته به این ترتیب كه: ✍ واژه‌ی «گسسته» در مصرع دوم آمده و واژه‌ی مربوط به آن یعنی «پر» با فاصله ذكر شده همینطور «شكسته» كه واژه‌ی مربوط به آن «پای» است. ✍ در این صنعت تلاشی كه ذهن خواننده یا شنونده برای یافتن ارتباط بین كلمات می‌كند، باعث لذت ذوقی او می‌شود. ✍ لف و نشر به دو نوع مرتب و مشوش تقسیم می‌شود. ✍ منظور از لف و نشر مرتب این است كه كلمات مربوط به هم در بیت یا مصراع به ترتیب ذكر می‌شوند. ✍ همانند بیتی که در بالا خواندیم، پر و پای به ترتیب به گسسته و شكسته مربوط می‌شوند. ✍ مثال دیگر برای لف و نشر مرتب این بیت از حافظ است: ✍ ای نور چشم مستان در عین انتظارم چنگی حزین و جامی، بنواز یا بگردان « حافظ » ✍ در مصرع دوم این بیت فعل‌های «بنواز و بگردان» به کار رفته‌اند. ✍ «چنگی حزین» مفعول «بنواز» و «جامی» مفعولِ «بگردان» است. ✍ شاعر نخست دو مفعولِ چنگی حزین و جامی را بیان کرده و پس از آن دو فعلِ بنواز و بگردان را آورده است. ✍ و این تشخیص که کدام فعل از آنِ کدام مفعول است را به عهده‌ی خواننده گذاشته است. ✍ بخشی از موسیقی معنوی بیت از این آرایه بر می‌خیزد که به آن لف و نشر می‌گویند. ✍ ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی « رهی معیری» ✍ در این مثال دو تشبیه به کار رفته است. دو وجه شبه در مصرع اول و بقیه‌ی ارکان تشبیه در مصرع دوم آمده‌اند. ✍ در مصرع اول دو متممِ (مستی و پاکی) آمده که متعلق به دو جمله‌اند که در مصرع دوم بیان شده است. ✍ دو متمم یا دو وجه شبه را «لف» و دو جمله‌ی بعدی را «نشر» می‌نامند. ✍ همچنین در مثال ذکر شده لفِ اول (در مستی) به نشرِ اول (من چشم ترا مانم) و لفِ دوم (در پاکی) به نشرِ دوم (تو اشکِ مرا مانی) باز می‌گردد. ✍و لف‌ها به ترتیبِ نشرهاست که به آن لف و نشر مرتب می‌گوییم. ✍ آن نه زلف و بناگوش که که روز است و شب است و آن نه بالای صنوبر که درختِ رطب است « سعدی » ✍ در این مثال شاعر دو تشبیه آورده و «زلف» را به «شب» و «بناگوش» را به «روز» مانند کرده است. ✍ دو مشبه را با هم و دو مشبهٌ‌بِه را با هم ذکر کرده تا خواننده با تامل این همانندی را پیدا کند. ✍اما اگر به ترتیب آنها دقت کنیم می‌بینیم که بر خلاف مثالهای قبل لف‌ها به ترتیبِ نشرها نیامده‌اند، لف اول به نشرِ دوم و لفِ دوم به نشرِ اول مربوط می‌شود. ✍اینگونه لف و نشر را که بی‌نظم است لف و نشرِ «مشوش» می‌گویند. ✍ معنی آب زندگی و روضه‌ی ارم جز طرف جویبار و می خوشگوار چیست « حافظ » ✍ و در این مثال در مصرع دوم معنی دو ترکیب «آب زندگی» و «روضه‌ی ارم» را بیان کرده است. ✍ شاعر از آرایه‌ی لف و نشر استفاده کرده و در مصرع اول دو ترکیب را به صورت لف آورده و در مصرع دوم معنی آنها را به صورت دو نشر بیان کرده است. ✍ و این لف و نشر نیز همانند مثال قبل «مشوش» است. مانند مثالهای اول مرتب نیست. ✍ زیرا به نظر شاعر آبِ زندگی می خوشگوار است و لف دوم به نشر اول مربوط می‌شود و روضه‌ی اِرم نیز، طرف جویبار است. ✍ لف و نشر مرتب از لف و نشر مشوش هنری‌تر است. ✍ بنابراین : آوردن دو یا چند واژه در بخشی از کلام که توضیح آنها در بخش دیگری آمده است لف و نشر نام دارد. ✍ رابطه لف و نشر، «مفعول و فعل»، «فاعل و فعل»، «مشبه و مشبهٌ به»، «مسندُالیه و مسند»، «اسم و متمم»، «اسم و صفت» است. ✍ لف و نشر دو گونه است: ✍ اگر نشرها به تر تیب لف‌ها باشد «مرتب» نا میده می‌شود و اگر چنین نباشد «مشوش : به هم ریخته» است. ✍ لف و نشر مرتب هنری‌تر از مشوش است. ✍ موسیقی معنوی که از لف و نشر بوجود می‌آید به دلیل درگیری ذهن برای پیدا کردن ارتباط لف‌ها و نشرهاست. @arayehha
✍اغراق ✍ اغراق : ادعای وجود صفتی در کسی یا چیزی است به اندازه‌ای که حصول آن صفت در آن کس یا چیز بدان حد، محال یا بیش از حد معمول باشد. ✍ اغراق از اسباب زیبایی مخیل شدن شعر و نثر است. ✍ شاعر به یاری اغراق معانی بزرگ را خُرد و معانی خُرد را بزرگ نشان می‌دهد. ✍ زیبایی اغراق در این است که غیر ممکن طوری ادا شود که ممکن به نظر برسد. ✍ اغراق، ذهن خواننده را به تکاپو وا می‌دارد و این تلاش ذهنی باعث لذت ادبی است. ✍ اغراق مناسب‌ترین آرایه برای به تصویر کشیدن یک دنیای حماسی است. ✍ بنابراین در شاهنامه و آثار حماسی دیگر از این آرایه بسیار استفاده شده است. ✍ که گفتت برو دستِ رستم ببند نبندد مرا دست، چرخِ بلند « فردوسی » ✍ در این مثال از شاهنامه رستم این چنین ادعا می‌کند : که فلک هم نمی‌تواند دست او را ببندد، یعنی از نظر قدرت و توانایی برای خود صفتی می ‌آورد که بیش از حد معمول و معقول است. ✍ادعایی صفت این‌گونه را از نظر عقلی پذیرفتنی نیست اغراق می‌نامیم. ✍ هر شبنمی در این ره ، صد بحرِ آتشین است دردا که این معما شرح و بیان ندارد « حافظ » ✍ در این بیت حافظ شبنمِ راهِ عشق را این گونه توصیف کرده و با آنکه این توصیف در عالم واقعی پذیرفتنی نیست، هنر شاعر این اغراق را ممکن و پذیرفتنی جلوه می‌دهد و زیبایی بیت نیز در همین نکته است. ✍ بگذار تا بگریم چون ابر در بهاران کز سنگ ناله خیزد روز وداع یاران « سعدی » ✍ در این مثال گریستنی مانند ابر بهاران که سیلی بر دشت جاری می‌سازد در توان هیچکس نیست. شاعر با همانندسازی خود به ابر بهاری چنین صفتی را به خود نسبت داده که بیش از حدِ معمول است. ✍ در مصرع دوم سعدی تلخی وداع دوستان را از یک دیگر این گونه توصیف می‌کند که در روز وداع سنگ نیز به ناله درمی‌آید. ✍ سنگی که در دل سنگی مثل است ، این که کسی چون ابر بهاری بگرید و سنگ ناله سردهد در عالم واقعی امکان پذیر نیست و عقل نیز آن را تایید نمی‌کند اما مجموعِ این دو تصویر خالق تناسب معنوی بیت است که زیبایی بیت به آنها وابسته است. بیابانی آمدش ناگاه پیش ز تابیدن مهر پهناش بیش « اسدی » ✍ در این مثال اسدی، بیابانی را وصف می‌کند که پهنای آن از وسعت تابش اشعه‌ی خورشید بیشتر است. ✍ در صورتی که هر بیابانی را در نظر آوریم محال است وسعتش بیش از تابش اشعه‌ی خورشید باشد زیرا بیابانها بر روی کره‌ی زمین واقع شده‌اند و زمین خواه‌ناخواه اسیر اشعه‌های خورشید است. ✍ و این بیابانی که شاعر از آن سخن می‌گوید تنها در عالم خیال شاعرانه ممکن است بنابراین تصرف شاعرانه‌ی ا سدی در اغراق بر زیبایی بیت افزوده است. @arayehha
✍ حسن تعلیل ✍ حسن تعلیل: آوردن علتی ادبی و ادعایی است بر امری، به گونه‌ای که توان اقنای مخاطب را داشته باشد. ✍ این علت‌سازی مبتنی بر تشبیه است و هنر آن زیبا شمردن یا زشت نمودن چیزی است. ✍ با وجود اینکه حسن تعلیل واقعی، علمی و عقلی نیست مخاطب آن را از علت اصلی دلپذیرتر می‌یابد و راز زیبایی آن نیز در همین نکته است. ✍ این آرایه در شعر و نثر به کار می‌رود. ✍ هنگام سپیده دم خروس سحری دانی ز چه رو همی کند نوحه‌گری یعنی که نمودند در آیینه‌ی صبح از عمر شبی گذشت و تو بی‌خبری « خیام » ✍ در این رباعی از خیام، به موضوعی اشاره کرده که، کسی به درستی نمی‌داند علت خواندن خروس هنگام سحر گاهان را، تنها می‌توان گفت که این از صفات و خصلتهای خروس است اما شاعر برای این خصلت علتی خیالی می‌آورد. ✍ او می‌گوید که خروس به این دلیل ناله سر می‌دهد که در آیینه‌ی صبح ، این حقیقت را می‌بیند که از عمر ما روزی دیگر گذشته و ما همچنان بی‌خبریم و ناله‌ی خروس برای غمِ بی‌خبری ماست. ✍ این علتِ ادعایی که سخت پذیرفتنی می‌نماید توانِ اقناع مخاطب را دارد. ✍ به صدق کوش که خورشید زاید از نفست که از دروغ سیه‌روی گشت صبح نخست « حافظ » ✍ در این بیت شاعر سیه‌رویی صبحِ نخستین را به دلیل دروغ گویی می‌داند. و با استناد به این سخن مخاطب را به راستگویی دعوت می‌کند. ✍ صبحِ نخستین ، سپیدی است که قبل از سپیده‌دم واقعی در افق نمودار می‌شود و لحظاتی بعد جای خود را به سیاهی می‌دهد در صورتی که صبح صادق به روز می‌پیوند و در پی آن خورشید طلوع می‌کند. ✍ از صوفی پرسیدند هنگام غروب خورشید چرا زرد روی است؟ گفت : از بیمِ جدایی « اسرار البلاغه » ✍ در این جمله علتی که صوفی برای زردی خورشید به هنگام غروب آورده علمی و واقعی نیست اما نویسنده در ذهن خود خورشید را به کسی تشبیه کرده که از ترس جدایی رویش زرد گشته است. ✍ این تعلیل که ریشه در تشبیه دارد با آن که واقعی نیست زیباست و مخاطب را قانع می‌کند. ✍ این علت سازی را به سبب زیبایی «حُسنِ تَعلیل» می‌گویند. ✍ نه خلاف عهد کردم که حدیث جز تو گفتم همه بر سرِ زبانند و تو در میانِ جانی « سعدی » ✍ در این مثال، دوست شاعر از او گله‌مند است که چرا با بودن او، شاعر از دیگران سخن گفته است. ✍ علتی که شاعر برای کار خود می‌آورد کاملاً ادعایی و خیالی است. ✍ شاعر خطاب به دوستش می‌گوید : اگر از تو سخن نگفتم و از دیگران حرفی زدم، خلاف عهد نکردم ، زیرا تورا آن چنان دوست دارم که در جانِ من هستی و دوستی دیگران در حدی است که، فقط بر زبان من جاری‌اند و طبیعی است از کسی که بر سر زبان است بیشتر سخن گفته می‌شود. ✍ من موی خویش را نه از آن می‌کنم سیاه تا باز نوجوان شوم و نو کنم گناه چون جامه‌ها به وقت مصیبت سیه کنند من موی از مصیبت پیری کنم سیاه « رودکی » @arayehha
14.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فایل 4 🔑ضرب آهنگ 🐥 🦄 🥁 🦄رکن : 🐝 🦄 : زنده دل 👨🏻‍🏫 واسه دوستاتم بفرست😍 ✅انتشار مجاز بمب عروض استاد ➖➖➖➖➖➖➖➖ عروض با زنده دل 🆔 @arayehha
امسال ۷ فوریه است روزی برای تشویق کتاب خواندن به ویژه برای کودکان است📚 C᭄‌❁‌‎‌‌࿇༅═‎═‎═‎═‎═‎═‎┅─ ‌‌‎‌‌‌ ‎‌‎‌‌‎‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‎‌ @arayehha ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌┄┅✿░⃟‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌♥️❃‎‌‌‎─═༅࿇࿇༅═─🦋🎶═‌
.. ضعف تالیف؛ بزرگ ترین و فراگیرترین عیب تالیف، همان چیدن واژه ها در کنارهم بر اساس قواعددستوری است؛ اگر این قواعد در اثر بخوبی رعایت شود، اصطلاحا ً می گوییم " حسن تالیف " دارد و بعکس اگر مشکلات دستوری در اثر راه یافته، قواعد زبان در آن رعایت نشده باشد اصطلاحا ً می گوییم " ضعف تالیف " دارد. " ضعف تالیف " در شعر، نمونه های فراوانی دارد که به مرور به هریک از آن ها اشاره ای خواهیم داشت. الف) جمع بستن عدد و معدود در زبان فارسی معدود ( آنچه شمرده می شود ) در کنارعدد، جمع بسته نمی شود؛ مثلا ً نمی گوییم: " 4 سیب ها " اما بی توجه به این نکته می گوییم : "دوطفلان مسلم !" گاهی شاعر به این اصل ساده ی زبانی توجه ندارد یا به دلیل شرایط شعر بویژه رعایت وزن، این قاعده ی ساده اما مهم زبان را زیر پا می گذارد. به نمونه هایی از این ضعف تالیف بنگرید: " صبح دو مرغ رها بی صدا صحن دوچشمان تو را ترک کرد" یا: اینجا کجاست باغ دو ریحان مسلم است اینجا کجاست قبر دوطفلان مسلم است ب) آمیختن واژگان و قواعد زبان عربی و فارسی هرچند واژگان زبان عربی – که زبان قرآن است و بدان افتخار می کنیم – به مجموعه ی واژگان زبان فارسی راه یافته است، اما نباید قواعد این دو زبان با هم آمیخته شود؛ مثلا " انتقادات " و " اطلاعات " دو واژه ی عربی است که بر اساس اصول زبان عربی با " ات " جمع بسته شده است و ما این دو واژه را در زبان و گفتارمان به کار می بریم؛ اما حق نداریم واژگان فارسی را مثل آن دو جمع ببندیم و بگوییم: پیشنهادات(!) بر همین اساس ترکیباتی از این دست، نادرست است: - خانم محترمه(!) به جای محترم - برعلیه به جای علیه - برله به جای لَه ( به نفع) - گاها ً به جای گاهی نمونه ی شعر: تا رمق در جسم و جانم بوده است برعلیه دشمنان جنگیده ام! 3. عدم رعایت تناظر در واژگان مفرد یا جمع دل ابنای زمان خانه ی درد و غم تو پیش تر از رحم مادر و صلب پدران " مادران " نیز به قرینه ی " پدران " حتما ً باید جمع بسته شود و نمی توان حذف به قرینه ی لفظی دانست. 4. کاربرد نادرست حرف اضافه یا ربط بسیاری از شاعران پیشین بواسطه ی تقلید از شاعران قدیم، دچار این عیب بزرگ زبانی اند نمونه: " آب هم سوخت به آغشته بخون پیکر ما " ظاهرا ً مقصود شاعر محترم این بیان است: " آب هم بر پیکر آغشته به خون ما گریست " ابهام در فهم مقصود شاعر بواسطه کاربرد نابجای " به " به جای " بر " در شعر است @arayehha
تدریس اوزان عروضی👇 مدرس دکتر اصغر بهرامی ❤️🤍💚 @arayehha