بسمربالحسین(ع)...🍃
#قصه_دلدادگی
پیشاپیش اگر خاطرهام طولانی شد از همگی عذر میخوام🙏🏻
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
راستش ماجرا از اونجایی شروع شد که بعد از چندین سال حسرت، اربعینِ 95 بالاخره راهیِ کربلا شدم...
تا چند عمود پیاده رفتم اما بنا به کسالتی که بین راه برام پیش اومده بود، با چند نفر از رفقا، ادامه ی مسیر رو با ماشین طی کردیم...
بین راه، توی ماشین، وقتی چشمم به جاده ای افتاد که زائرها با عشق پیاده به محضر ارباب میرفتن، دلم به حالِ خودم سوخت که توفیق پیاده روی رو از دست داده بودم...!
کلِ اون مسیر با دلِ شکسته و چشم های پر از اشک گذشت و با کلی سختی و شیرینی بالاخره ما شبِ جمعه به کربلا رسیدیم...!❤️ و این تنها دلیلی بود که میتونستم غمِ جاموندن از پیاده روی رو باهاش کمرنگ تر کنم...
(پن: لازمه بگم اگر با کاروان پیاده میومدیم، ظهر جمعه میرسیدیم)
تو کلِ اون شبِ جمعه، اونقدری سختی کشیدم تا جایی که با خانواده تصمیم گرفتیم دقیقا همون شب تنها برگردیم به شهرمون!!!
باورم نمیشد، منی که چندین سال منتظر رفتن به کربلا اونم تو اربعین بودم، الان از روی حالِ بد، همچین تصمیمی گرفته بودم!!
.
اما نگاهِ امام حسین(ع) رو زمانی متوجه شدم که به طور خیلی عجیب و ناگهانی ای قوتی تو وجودم اومد که میدونستم فقط میتونه کار امام حسین(ع) باشه...!!
امام حسین(ع) نذاشت با دلِ شکسته از پیشش برم...!
جالب تر از همه این که، تنها ضریحی که تونستم تو سفر اربعینم زیارت کنم، ضریح امام حسین(ع)، اون هم شبِ آخر سفرمون بود...!❤️
و من متوجه شدم چقدر امام حسین(ع) دوستمون داره و حواسش به دل هامون هست...!!! خدا رو شکر
پنج سال مکرر بعد اون.. رزق ما پیاده روی اربعین شده
ولی امثال جا موندیم 😭
#مجنونهالحسین(ع)💕
#حوالیِزیرقبهات...
🤲محتاج دعای یکایک شما عزیزانم
#التماس_دعای_فرج
#اربعین
اربعین خانوادگی
#السلام_ایها_غریب
#سلام_امام_زمانم
و...تو...
هماناکسیرآرامبخش زمینے؛
کھسالهاست،آنرابرمدارش،آرامنگہ داشتهاے!
میدانے؛
زمینشیفتہنگاهتوست...
کههرصبحوشام،
دورسرتمےگردد!
الّلهُـمَّ عَجِلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
#التماس_دعای_فرج
🌼🍃