هدایت شده از تبلیغات شهید باکری 🌹
3.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایشون کسیه که خودش با ریزش مو جنگیده و بالاخره یه جواب پیدا کرده👆
تا خودت درگیرش نشی،نمیفهمی چقدر اذیت کننده است❗️
منم اول فکر میکردم طبیعیه،استرسه،ارثیه...
😔هر راهی رو رفتم،هر برندی رو امتحان کردم،ولی نتیجه؟هیچی
اما یه چیزی بود که فرق داشت...
تو این ویدیو شنیدی چی شد؟
نه تبلیغه،نه ادعا.فقط یه تجربهست که ممکنه زندگی موهات رو عوض کنه❤️
شاید این دقیقا همون راهیه که دنبالش بودی👇
bam30.com/ads/landings/a33f-1f806
bam30.com/ads/landings/a33f-1f806
ما رایت الا جمیلاma raaito ela jamila.javadiamoli.mp3
زمان:
حجم:
5.64M
🎧ما رأیت الا جمیلا
🎙️آیت الله #جوادی_آملی
#محرم
.
💠 چرا عزاداری امام حسین(ع) از اول محرم شروع میشود؟
▼ دلایل مختلفی میتواند داشته باشد:
▫️احادیثی که میگوید ائمه از اول محرم محزون بودند و ذکر مصیبت را آغاز میکردند.
امام رضا علیه السلام میفرماید از اول دهۀ محرم حزن و اندوه در چهرۀ پدرم دیده میشد و حالت عزادار به خود میگرفتند.
و همچنین فرمودند: هنگامی که ماه محرم شروع میشد، دیگر کسی پدرم را خندان نمیدید و هر روز ناراحتی او بیشتر میشد تا روز دهم محرم. پس وقتی روز دهم میرسید، آن روز روز مصیبت و اندوه و گریۀ او بود.
⁙ (کَانَ أَبِی ع إِذَا دَخَلَ شَهْرُ الْمُحَرَّمِ... امالی صدوق ص۱۹۰ ح۱۹۹)
در روایت مشهور دیگری وقتی پسر شبیب در اول محرم بر امام رضا(ع) وارد شد، حضرت برای او ذکر مصیبت شهادت و اسارت اهل بیت(ع) را کردند.
⁙ (دَخَلْتُ عَلَى الرِّضَا ع فِی أَوَّلِ یَوْمٍ مِنَ الْمُحَرَّمِ.. امالی صدوق ص۱۹۲ ح۲۰۲)
▫️ آمادگی عزاداران برای اینکه بتوانند مصیبتهای سنگین روز عاشورا را تحمل کنند.
چرا که پس از یک هفته عزاداری، حضور در ذکر مصیبت هولناک عاشورا قابل تحملتر خواهد بود.
تمام عزاداران میدانند که اگر عزاداری از روز عاشورا شروع میشد چقدر ذکر مصیبتها در عاشورا دردناکتر و غیرقابل تحملتر میشد.
پیامبر اکرم (ﷺ) فرمودند:
⁙ «إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً» (مستدرک الوسائل ج۱۰ ص۳۱۸)
این حرارت را هر کسی حس کرده باشد، میداند بیمقدمه وارد روز عاشورا شدن بسیار دشوار است.
▫️ فرصتی برای افزایش توجه دلهای غافل تا مبادا در روز عاشورا بیاحساس حاضر شوند.
ممکن است یک دهه عزاداری قبل از عاشورا برای بعضیها کسب توجه و آمادگی برای ایجاد سوز در روز دهم باشد. کسانی که دل غافلی دارند یا در اثر توجه به تعلقات دنیا احساس محبتشان به امام حسین(ع) کم شده باشد ده روز فرصت دارند تا در محافل عزاداری با شنیدن مواعظ و معارف دینی آمادگی لازم را کسب نمایند...
▫️ نوعی اعلام آمادگی برای نصرت و یاری امام حسین(ع) و جلوگیری از غربت و مظلومیت ایشان در عاشورا.
در واقع این عزاداری دهۀ اول محرم یک نوع اعلام آمادگی برای نصرت است تا صرف سوگواری، و گویی عزاداران به قصد یاری اباعبدالله الحسین(ع) از همان ابتدای محرم به خیمۀ اباعبدالله الحسین(ع) میروند که مولایشان را غریب نگذارند. به همین دلیل عزاداری دهۀ عاشورا رنگ و بوی حماسی دارد و دستههای عزا با علائم دستههای رزمی در میادین دیده میشوند. در حالی که عزاداری از عصر عاشورا و شام غریبان به بعد تنها رنگ و بوی غم به خود میگیرد و حتی از ظهر عاشورا به بعد بیرقها را به علامت شهادت اباعبدالله الحسین(ع) برافراشته نگه نمیدارند.
#حجت_الاسلام_پناهیان•
#امام_حسین علیه السلام
#محرم
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸جملاتی که دل سنگ را آتش میزند... | درد و دلهای حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر بریده پدر در خرابه شام ...
در نقلها آمده است:
🥀 در يكي از شبهاي اقامت اسيران در خرابه شام، حضرت رقيه (عليهاالسلام) پدرش را در خواب ميبيند و پريشان از خواب برمي خيزد. او گريه كنان ميگويد: من پدرم را ميخواهم! هر چه اهل خرابه خواستند او را ساكت كنند، نتوانستند.
📋 فَعَظُمَ ذلكَ عَلىٰ أهلِ الْبَيتِ، فَضَجّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدوا الْأحزانَ، و لَطِمُوا الْخُدودَ، و حَثّوا عَلىٰ رُؤوسِهِم التُّرابَ، و نَشَروا الشُّعورَ
▪️داغ همه از گريه او تازه تر گرديد و همه به گريه و زاري پرداختند و بر صورت ها لطمه زذند و خاک بر سر ریختند و موی پریشان کردند.
🥀 صدایشان به گوش یزید رسید. آن ملعون گفت چه شده است؟ گفتند: دختر خردسال امام حسين (عليهالسلام) پدرش را خواب ديده است و او را ميخواهد.
📋 قالَ ارْفَعُوا رَأسَ أبيها و حَطّوهُ بَينَ يَدَيْها لِتَنظُرَ إليه، و تَتَسَلّىٰ به. فَجاؤوا بِالرَّأسِ الشَّريفِ إلَيْها مُغَطّىٰ بِمِنْدِيلٍ دِيبَقِيٍّ، فَوَضَعَ بَينَ يَدَيْها،
▪️یزید گفت: سر بريده پدرش را برایش ببرید تا به آن نگاه کند و آرام بگیرد.
پس آن سر مطهر را در درون طبقي نهادند و روي آن را با پارچه اي پوشاندند و جلوي او گذاشتند.
🥀 شدت ضعف و گرسنگي، كودك را به توهّم انداخته بود. او گريه ميكرد و ميگفت: من كه غذا نخواستم؛ من پدرم را ميخواهم. مأموران گفتند: اين پدرت است. وقتي رقيه سلاماللهعلیها روپوش را كنار زد، دید سر بريده پدر است. آن را برداشت و به سينه چسباند و دلسوزانه ميگفت:
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
▪️اي پدر! چه كسي صورتت را با خون سرت رنگين كرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي قَطَعَ وَرِيدَكَ؟
▪️ چه كسي رگهاي گلويت را بريد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي اَيتَمَنِي عَلي صِغَرِ سِنِّي؟
▪️چه كسی مرا در اين خردسالی يتيم كرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن بَقِيَ بَعدَكَ نَرجُوهُ؟
▪️ای پدرجان! به چه کسی بعد از تو امید داشته باشیم؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِليَتِيمَةِ حَتَّي تَكبرُ؟
▪️چه کسی یتیمت را سرپرستی می کند تا بزرگ شود؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلنِّسَاءِ الحَاسِراتِ؟
▪️چه كسي بانوان را در پناه خود ميگيرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلاَرَامِل المُسبَيَاتِ؟
▪️چه كسي زنان بيوه شده را آشيان ميدهد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلعُيُونِ البَاكِيَاتِ؟
▪️چه كسي اشك از چشمهاي اشك بار پاك ميكند؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلضَّايِعَاتِ الغَريبَاتِ؟
▪️چه كسي زنان آواره را مأوا ميدهد؟
يَا اَبَتَاه! مَن لِلشُّعُورِ المَنشُورَات؟
▪️چه كسي موهاي پريشان مان را ميپوشاند؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن بَعدُكَ؟وَا خَيبَتَاه مِن بَعدِكَ، وَا غُربَتَاه! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي لَكَ الفِدَاءُ! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاءٌ!
▪️ پس از تو كه... واي بر خواري پس از تو؟ واي از غريبي! كاش پيش از ديدن اين روز كور ميشدم!
📋 یاَ اَبَتَاهُ! لَيتَنِي تَوَسَّدتُ التُّرَابَ وَ لا اَریٰ شَيبَكَ مُخضَباً بِالدِّمَاءِ
▪️كاش چهره در خاك ميبردم و محاسن تو را خونين نمي ديدم.
🥀 سپس آن قدر گريه كرد تا از هوش رفت و ناله اش براي هميشه خاموش گرديد. صداي گريه بالا گرفت و مصيبتي ديگر بر دل داغدار اهل بيت علیهمالسلام نشست.
📚نفس المهموم،ص۴۵۶
📚أسرار الشّهادة،ص ۵۱۵
✍ سلام تازه ز ره آمده، گلویت کو؟!
سلام همسفر نی سوار من بابا
چقدر حرف برای تو داشتم حالا
بیا کمی بغلم کن قرار من، بابا
من از خرابه نشینی و گریه خسته شدم
تو هم ز سنگ لب بام و ضربه خسته شدی
منم شبیه رخ عمه ام شکسته شدم
تو هم ز نیزه نشینی پدر شکسته شدی
تمام درد تنم را ز یاد بردم من
تنور خانه ی خولی چه کرد با سر تو
تو چوب خوردی و من هم لگد عزیز دلم
فدای نرگس چشمت سه ساله دختر تو
شنیده ای سر بازار ها چه شد یا نه؟!
شنیده ای سر بازار زیورم گم شد
مپرس معجر خود را چگونه گم کردم
فقط بدان سر بازار معجرم گم شد
به عمه گفته ام امروز شانه ای بزند
به گیسوان پریشان و مختصر مویم
از آن زمان که تو رفتی همه کسم شده است
تمام درد و دلم را به عمه میگویم
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸کام تو خونین و کام دخترت خونین نباشد؟!
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که یزید ملعون، سر مطهر امام حسین علیهالسلام را برای مخدرات در خرابه فرستاد.حضرت رقیه سلاماللهعلیها جلو آمد و همینکه سر بابا را دید،
📋 فَاْنْکَبَّتْ عَلیهِ تُقَبّلُهُ و تَبکی وَ تَضْرِبُ عَلی رَاسِها و وَجهِها حتّی اِمتَلَأ فَمُها بالدَّم
▪️خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را می بوسید و آنقدر بر سر و صورت خودش زد تا اینکه دهانش پر از خون شد.
📚ریاض القدس (نسخه خطی) ج٢ ص٣٢٣
✍ شکر خدا به جز تو ندارد ثنا لـبـم
از شـوقِ پر کـشیـدن سویت لبـالـبم
در سینه ام محـبت و بر لب ثنای تو
صد آفرین به سینه و صد مرحبا لبم
امشب فقط تو را سر سجاده خوانده ام
این بـار پا نداد به ذکـر و دعـا لـبـم
...بگشایم و شکایتی از دردهـا کنم
راضی است دست و پهلو و حتی رضا لبم
خیلی دلم برای تو تنگ است، حق بده
بوسیـد اگر که باز لـبت بی هوا لبم
چشم و مشام پُر شده از بوی نانِ داغ
اما نخـورده است به آب و غـذا لبـم
"صد بار لب گشودم و بیرون نریختم
خونها که موج میزند از سینه تا لبم"
با من نگو که از چه لبت اینچنین شده؟
دارد هـزار قصه و صد ماجـرا لبم
بابا ببخش این لب و دندان خونی ام
می خـواست تا کند به لبت اقـتدا لبم
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸صورت خراشیدن حضرت رقیه سلاماللهعلیها با دیدن سر بریده | به خاطر آوردن بدن کبود صدیقه کبری سلاماللّهعلیها با دیدن بدن کبود حضرت رقیه سلاماللهعلیها
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که حضرت رقیه سلام اللّه علیها سر پدرش سلام اللّه علیه را دید
📋 بَکَتْ بُکاءً شديداً وَ لَطمَتْ صَدرَها و خَمَشَتْ وَجهَها
▪️گریه شدیدی کرد و به سینهاش لطمه زد و صورتش را خراش داد.
🥀 تا اینکه اطرافیان یزید ترسیدند،مردم متوجه عزاداری او شوند، امر به سکوت کردند و ولی حضرت رقیه سلام اللّه علیها آرام نمیگرفت تا اینکه آمدند او را با تازیانه آنقدر زدند که در همین حین بود که حضرت رقیه سلام اللّه علیها جان داد. از روی ترس شورش مردم، به حضرت زینب سلام اللّه علیها گفتند که همان نیمه شب او را دفن کند.
🔖 وقتی که حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها مشغول کفن و دفن آن مظلومه سه ساله شد،
📋 فبَکَتْ زينبُ حينئذٍ و اَخَذَتْ بِتَقْبيلِ جَنبِها لَمّا ذَکرَتْ مِن مصائبِ اُمِّها فاطمةِ سلامُ اللّهِ علیها.
▪️ آثار ضربه های تازیانه را در پهلوی حضرت رقیه سلام اللّه علیها دید، یاد کبودی های روی بدن مادرش فاطمه زهرا سلام اللّه علیه افتاد و اثر ضربه ها را میبوسید و شدیدا گریه میکرد.
📚مجموعه علي بن احمد بن عبدالعلي الاصفهاني ( تاريخ کتابت ٧٨٠ هجري قمري) ج١ ص١٨٠
✍ روی قبرم بنویسید که دور از وطنم
جای سِنّم بنویسید که پیر از مِحنم
بنوسید که غسّاله مرا غسل نداد
بنویسید شبیه پدرم بی کفنم
بنویسید مرا عمه حلالم بکند
بنویسید نشد بوسه به دستش بزنم
بُهت غسّاله از این بود که دید افتاده
چند تا لکه ی مشکوک به روی بدنم
کاش می شد به کسی این همه زحمت ندهم
کاش می شد که خودم قبر خودم را بکنم
خواستم یک دو وصیت کنم اما هر بار
جای آن لخته خون ریخت برون از دهنم
بسکه زهرا شدم آخر نتوانست کسی
در بیارد ز من سوخته ام، پیرهنم
رفتم و قصه ی لالایی مادرها شد
ماجرای وسط خیمه ی غم سوختنم
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸 هر چقدر که حضرت رقیه سلاماللهعلیها، خونها را از سر مطهر پدر پاک میکرد، باز خون تازه میجوشید …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که حضرت رقيه سلام الله علیها، وقتی سر مقدس سیدالشهداء عَلَيْهِالسَّلَام را از طشت بلند کرده و در بغل گرفت، گاهی طرف راست صورتش را بر محاسن پر از خون پدر میگذاشت؛ گاهی طرف چپ صورتش و محاسن پر خون پدرش را میگرفت و زار زار میگریست.
📋 و کُلّما مَسَحَتْ الدّمَ مِن شَیبِهِ اِحمَرَّ الشّیبُ کَما کانَ اَوّلا
▪️هر چقدر خون ها را از محاسن پدرش پاک میکرد، باز محاسن سیدالشهدا علیهالسلام از خون رنگین میشد.
📋 فَوَضَعَت فَمُها عَلَی فَمهِ الشریف و بَکَت بُکاءا شدیدا
▪️پس دهانش را بر روی دهان مبارک پدرش نهاد و گریه شدیدی کرد.
🥀 ناگهان سر مطهر به سخن درآمد و فرمود:
📋 اِلیَّ اِلیَّ هَلُمّی فَاَنا لکِ بالانتظار
▪️دخترم! بیا بیا پیش من، که من در انتظار توأم.
🥀 حضرت رقيه سلام الله علیها چون این صدا را شنید،
📋 فَغشیَ عَلیها غَشوَةً لَم تَفِق بَعدَها
▪️طوری بیهوش شد که از نفس افتاد و دیگر به هوش نیامد.
📋 فَحَرّکوها فَإذاً فارَقتْ روحُها مِن الدنیا
▪️مخدّرات آمدند و او را هر چه تکان دادند، دیدند که روحش از این دنيا مفارقت کرده است.
📚 ریاض القدس، (نسخه خطی) ج٢ ص٣٢٣
✍احوال من که جای شرح و بیان ندارد
از آن رقیه دیگر طفلت نشان ندارد
بعد از تو مبتلاییم پیری زودرس را
این کاروان پدر جان دیگر جوان ندارد
مهمانی تو در شام شب سرد و روز گرم است
این خانه هیچ سقفی جز آسمان ندارد
بوی غذا می آید خیلی گرسنه هستم
این شهر لامروّت یک مهربان ندارد
ما پیش پات خوردیم از دستشان کتک را
با رفتن تو دیگر این سفره نان ندارد
بابا ببخش انقدر از دست من میفتی
باید تو را بگیرم دستم توان ندارد
شیرین زبانی ام نیز با گوشواره ام رفت
لکنت گرفته دختت، دیگر زبان ندارد
خونمردگی دستم از تنگی النگوست
این زخم ارتباطی با ریسمان ندارد
در حال جستجوی انگشتر تو هستم
غمگین نشو رقیه قد کمان ندارد
باید تقاص خود را از خیزران بگیرم
من را نبوس امشب؛ لبهات جان ندارد
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸جملاتی که دل سنگ را آتش میزند... | درد و دلهای حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر بریده پدر در خرابه شام ...
در نقلها آمده است:
🥀 در يكي از شبهاي اقامت اسيران در خرابه شام، حضرت رقيه (عليهاالسلام) پدرش را در خواب ميبيند و پريشان از خواب برمي خيزد. او گريه كنان ميگويد: من پدرم را ميخواهم! هر چه اهل خرابه خواستند او را ساكت كنند، نتوانستند.
📋 فَعَظُمَ ذلكَ عَلىٰ أهلِ الْبَيتِ، فَضَجّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدوا الْأحزانَ، و لَطِمُوا الْخُدودَ، و حَثّوا عَلىٰ رُؤوسِهِم التُّرابَ، و نَشَروا الشُّعورَ
▪️داغ همه از گريه او تازه تر گرديد و همه به گريه و زاري پرداختند و بر صورت ها لطمه زذند و خاک بر سر ریختند و موی پریشان کردند.
🥀 صدایشان به گوش یزید رسید. آن ملعون گفت چه شده است؟ گفتند: دختر خردسال امام حسين (عليهالسلام) پدرش را خواب ديده است و او را ميخواهد.
📋 قالَ ارْفَعُوا رَأسَ أبيها و حَطّوهُ بَينَ يَدَيْها لِتَنظُرَ إليه، و تَتَسَلّىٰ به. فَجاؤوا بِالرَّأسِ الشَّريفِ إلَيْها مُغَطّىٰ بِمِنْدِيلٍ دِيبَقِيٍّ، فَوَضَعَ بَينَ يَدَيْها،
▪️یزید گفت: سر بريده پدرش را برایش ببرید تا به آن نگاه کند و آرام بگیرد.
پس آن سر مطهر را در درون طبقي نهادند و روي آن را با پارچه اي پوشاندند و جلوي او گذاشتند.
🥀 شدت ضعف و گرسنگي، كودك را به توهّم انداخته بود. او گريه ميكرد و ميگفت: من كه غذا نخواستم؛ من پدرم را ميخواهم. مأموران گفتند: اين پدرت است. وقتي رقيه سلاماللهعلیها روپوش را كنار زد، دید سر بريده پدر است. آن را برداشت و به سينه چسباند و دلسوزانه ميگفت:
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
▪️اي پدر! چه كسي صورتت را با خون سرت رنگين كرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي قَطَعَ وَرِيدَكَ؟
▪️ چه كسي رگهاي گلويت را بريد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي اَيتَمَنِي عَلي صِغَرِ سِنِّي؟
▪️چه كسی مرا در اين خردسالی يتيم كرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن بَقِيَ بَعدَكَ نَرجُوهُ؟
▪️ای پدرجان! به چه کسی بعد از تو امید داشته باشیم؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِليَتِيمَةِ حَتَّي تَكبرُ؟
▪️چه کسی یتیمت را سرپرستی می کند تا بزرگ شود؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلنِّسَاءِ الحَاسِراتِ؟
▪️چه كسي بانوان را در پناه خود ميگيرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلاَرَامِل المُسبَيَاتِ؟
▪️چه كسي زنان بيوه شده را آشيان ميدهد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلعُيُونِ البَاكِيَاتِ؟
▪️چه كسي اشك از چشمهاي اشك بار پاك ميكند؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلضَّايِعَاتِ الغَريبَاتِ؟
▪️چه كسي زنان آواره را مأوا ميدهد؟
يَا اَبَتَاه! مَن لِلشُّعُورِ المَنشُورَات؟
▪️چه كسي موهاي پريشان مان را ميپوشاند؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن بَعدُكَ؟وَا خَيبَتَاه مِن بَعدِكَ، وَا غُربَتَاه! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي لَكَ الفِدَاءُ! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاءٌ!
▪️ پس از تو كه... واي بر خواري پس از تو؟ واي از غريبي! كاش پيش از ديدن اين روز كور ميشدم!
📋 یاَ اَبَتَاهُ! لَيتَنِي تَوَسَّدتُ التُّرَابَ وَ لا اَریٰ شَيبَكَ مُخضَباً بِالدِّمَاءِ
▪️كاش چهره در خاك ميبردم و محاسن تو را خونين نمي ديدم.
🥀 سپس آن قدر گريه كرد تا از هوش رفت و ناله اش براي هميشه خاموش گرديد. صداي گريه بالا گرفت و مصيبتي ديگر بر دل داغدار اهل بيت علیهمالسلام نشست.
📚نفس المهموم،ص۴۵۶
📚أسرار الشّهادة،ص ۵۱۵
✍ سلام تازه ز ره آمده، گلویت کو؟!
سلام همسفر نی سوار من بابا
چقدر حرف برای تو داشتم حالا
بیا کمی بغلم کن قرار من، بابا
من از خرابه نشینی و گریه خسته شدم
تو هم ز سنگ لب بام و ضربه خسته شدی
منم شبیه رخ عمه ام شکسته شدم
تو هم ز نیزه نشینی پدر شکسته شدی
تمام درد تنم را ز یاد بردم من
تنور خانه ی خولی چه کرد با سر تو
تو چوب خوردی و من هم لگد عزیز دلم
فدای نرگس چشمت سه ساله دختر تو
شنیده ای سر بازار ها چه شد یا نه؟!
شنیده ای سر بازار زیورم گم شد
مپرس معجر خود را چگونه گم کردم
فقط بدان سر بازار معجرم گم شد
به عمه گفته ام امروز شانه ای بزند
به گیسوان پریشان و مختصر مویم
از آن زمان که تو رفتی همه کسم شده است
تمام درد و دلم را به عمه میگویم
حجت الاسلام مهدوی ارفعسخنرانی_1.mp3
زمان:
حجم:
44.65M
#سخنرانی
حجتالاسلاموالمسلمین مهدوی_ارفع
شب سوم محرم ۱۴۴۴