#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸 هر چقدر که حضرت رقیه سلاماللهعلیها، خونها را از سر مطهر پدر پاک میکرد، باز خون تازه میجوشید …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتی که حضرت رقيه سلام الله علیها، وقتی سر مقدس سیدالشهداء عَلَيْهِالسَّلَام را از طشت بلند کرده و در بغل گرفت، گاهی طرف راست صورتش را بر محاسن پر از خون پدر میگذاشت؛ گاهی طرف چپ صورتش و محاسن پر خون پدرش را میگرفت و زار زار میگریست.
📋 و کُلّما مَسَحَتْ الدّمَ مِن شَیبِهِ اِحمَرَّ الشّیبُ کَما کانَ اَوّلا
▪️هر چقدر خون ها را از محاسن پدرش پاک میکرد، باز محاسن سیدالشهدا علیهالسلام از خون رنگین میشد.
📋 فَوَضَعَت فَمُها عَلَی فَمهِ الشریف و بَکَت بُکاءا شدیدا
▪️پس دهانش را بر روی دهان مبارک پدرش نهاد و گریه شدیدی کرد.
🥀 ناگهان سر مطهر به سخن درآمد و فرمود:
📋 اِلیَّ اِلیَّ هَلُمّی فَاَنا لکِ بالانتظار
▪️دخترم! بیا بیا پیش من، که من در انتظار توأم.
🥀 حضرت رقيه سلام الله علیها چون این صدا را شنید،
📋 فَغشیَ عَلیها غَشوَةً لَم تَفِق بَعدَها
▪️طوری بیهوش شد که از نفس افتاد و دیگر به هوش نیامد.
📋 فَحَرّکوها فَإذاً فارَقتْ روحُها مِن الدنیا
▪️مخدّرات آمدند و او را هر چه تکان دادند، دیدند که روحش از این دنيا مفارقت کرده است.
📚 ریاض القدس، (نسخه خطی) ج٢ ص٣٢٣
✍احوال من که جای شرح و بیان ندارد
از آن رقیه دیگر طفلت نشان ندارد
بعد از تو مبتلاییم پیری زودرس را
این کاروان پدر جان دیگر جوان ندارد
مهمانی تو در شام شب سرد و روز گرم است
این خانه هیچ سقفی جز آسمان ندارد
بوی غذا می آید خیلی گرسنه هستم
این شهر لامروّت یک مهربان ندارد
ما پیش پات خوردیم از دستشان کتک را
با رفتن تو دیگر این سفره نان ندارد
بابا ببخش انقدر از دست من میفتی
باید تو را بگیرم دستم توان ندارد
شیرین زبانی ام نیز با گوشواره ام رفت
لکنت گرفته دختت، دیگر زبان ندارد
خونمردگی دستم از تنگی النگوست
این زخم ارتباطی با ریسمان ندارد
در حال جستجوی انگشتر تو هستم
غمگین نشو رقیه قد کمان ندارد
باید تقاص خود را از خیزران بگیرم
من را نبوس امشب؛ لبهات جان ندارد
#حضرت_رقیه_علیهاالسلام
🩸جملاتی که دل سنگ را آتش میزند... | درد و دلهای حضرت رقیه سلاماللهعلیها با سر بریده پدر در خرابه شام ...
در نقلها آمده است:
🥀 در يكي از شبهاي اقامت اسيران در خرابه شام، حضرت رقيه (عليهاالسلام) پدرش را در خواب ميبيند و پريشان از خواب برمي خيزد. او گريه كنان ميگويد: من پدرم را ميخواهم! هر چه اهل خرابه خواستند او را ساكت كنند، نتوانستند.
📋 فَعَظُمَ ذلكَ عَلىٰ أهلِ الْبَيتِ، فَضَجّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدوا الْأحزانَ، و لَطِمُوا الْخُدودَ، و حَثّوا عَلىٰ رُؤوسِهِم التُّرابَ، و نَشَروا الشُّعورَ
▪️داغ همه از گريه او تازه تر گرديد و همه به گريه و زاري پرداختند و بر صورت ها لطمه زذند و خاک بر سر ریختند و موی پریشان کردند.
🥀 صدایشان به گوش یزید رسید. آن ملعون گفت چه شده است؟ گفتند: دختر خردسال امام حسين (عليهالسلام) پدرش را خواب ديده است و او را ميخواهد.
📋 قالَ ارْفَعُوا رَأسَ أبيها و حَطّوهُ بَينَ يَدَيْها لِتَنظُرَ إليه، و تَتَسَلّىٰ به. فَجاؤوا بِالرَّأسِ الشَّريفِ إلَيْها مُغَطّىٰ بِمِنْدِيلٍ دِيبَقِيٍّ، فَوَضَعَ بَينَ يَدَيْها،
▪️یزید گفت: سر بريده پدرش را برایش ببرید تا به آن نگاه کند و آرام بگیرد.
پس آن سر مطهر را در درون طبقي نهادند و روي آن را با پارچه اي پوشاندند و جلوي او گذاشتند.
🥀 شدت ضعف و گرسنگي، كودك را به توهّم انداخته بود. او گريه ميكرد و ميگفت: من كه غذا نخواستم؛ من پدرم را ميخواهم. مأموران گفتند: اين پدرت است. وقتي رقيه سلاماللهعلیها روپوش را كنار زد، دید سر بريده پدر است. آن را برداشت و به سينه چسباند و دلسوزانه ميگفت:
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
▪️اي پدر! چه كسي صورتت را با خون سرت رنگين كرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي قَطَعَ وَرِيدَكَ؟
▪️ چه كسي رگهاي گلويت را بريد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن ذَا الَّذِي اَيتَمَنِي عَلي صِغَرِ سِنِّي؟
▪️چه كسی مرا در اين خردسالی يتيم كرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن بَقِيَ بَعدَكَ نَرجُوهُ؟
▪️ای پدرجان! به چه کسی بعد از تو امید داشته باشیم؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِليَتِيمَةِ حَتَّي تَكبرُ؟
▪️چه کسی یتیمت را سرپرستی می کند تا بزرگ شود؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلنِّسَاءِ الحَاسِراتِ؟
▪️چه كسي بانوان را در پناه خود ميگيرد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلاَرَامِل المُسبَيَاتِ؟
▪️چه كسي زنان بيوه شده را آشيان ميدهد؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلعُيُونِ البَاكِيَاتِ؟
▪️چه كسي اشك از چشمهاي اشك بار پاك ميكند؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن لِلضَّايِعَاتِ الغَريبَاتِ؟
▪️چه كسي زنان آواره را مأوا ميدهد؟
يَا اَبَتَاه! مَن لِلشُّعُورِ المَنشُورَات؟
▪️چه كسي موهاي پريشان مان را ميپوشاند؟
📋 يَا اَبَتَاه! مَن بَعدُكَ؟وَا خَيبَتَاه مِن بَعدِكَ، وَا غُربَتَاه! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي لَكَ الفِدَاءُ! يَا اَبَتَاه! لَيتَنِي قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاءٌ!
▪️ پس از تو كه... واي بر خواري پس از تو؟ واي از غريبي! كاش پيش از ديدن اين روز كور ميشدم!
📋 یاَ اَبَتَاهُ! لَيتَنِي تَوَسَّدتُ التُّرَابَ وَ لا اَریٰ شَيبَكَ مُخضَباً بِالدِّمَاءِ
▪️كاش چهره در خاك ميبردم و محاسن تو را خونين نمي ديدم.
🥀 سپس آن قدر گريه كرد تا از هوش رفت و ناله اش براي هميشه خاموش گرديد. صداي گريه بالا گرفت و مصيبتي ديگر بر دل داغدار اهل بيت علیهمالسلام نشست.
📚نفس المهموم،ص۴۵۶
📚أسرار الشّهادة،ص ۵۱۵
✍ سلام تازه ز ره آمده، گلویت کو؟!
سلام همسفر نی سوار من بابا
چقدر حرف برای تو داشتم حالا
بیا کمی بغلم کن قرار من، بابا
من از خرابه نشینی و گریه خسته شدم
تو هم ز سنگ لب بام و ضربه خسته شدی
منم شبیه رخ عمه ام شکسته شدم
تو هم ز نیزه نشینی پدر شکسته شدی
تمام درد تنم را ز یاد بردم من
تنور خانه ی خولی چه کرد با سر تو
تو چوب خوردی و من هم لگد عزیز دلم
فدای نرگس چشمت سه ساله دختر تو
شنیده ای سر بازار ها چه شد یا نه؟!
شنیده ای سر بازار زیورم گم شد
مپرس معجر خود را چگونه گم کردم
فقط بدان سر بازار معجرم گم شد
به عمه گفته ام امروز شانه ای بزند
به گیسوان پریشان و مختصر مویم
از آن زمان که تو رفتی همه کسم شده است
تمام درد و دلم را به عمه میگویم
حجت الاسلام مهدوی ارفعسخنرانی_1.mp3
زمان:
حجم:
44.65M
#سخنرانی
حجتالاسلاموالمسلمین مهدوی_ارفع
شب سوم محرم ۱۴۴۴
📌شب سوم محرم
زیر تازیانه در خرابه های شام
که دیده است که جوجه کبوتری توفان زده را تیر و کمان حواله کنند؟
#حضرت_رقیه
#محرم
فلسفه روضه خوانی در منازل
💠 حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ، قَالَ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنِ الْوَشَّاءِ، قَالَ حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ عُقْبَةَ، عَنْ أَبِيهِ، قَالَ:، قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ (ع) إِنَّ لَنَا خَادِماً لَا تَعْرِفُ مَا نَحْنُ عَلَيْهِ، فَإِذَا أَذْنَبَتْ ذَنْباً وَ أَرَادَتْ أَنْ تَحْلِفَ بِيَمِينٍ:قَالَتْ لَا وَ حَقِّ الَّذِي إِذَا ذَكَرْتُمُوهُ بَكَيْتُمْ، قَالَ، فَقَالَ: رَحِمَكُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ الْبَيْتِ.
🔅شخصی خدمت امام صادق علیهالسلام عرض کرد:
ما خادمهای داریم که به آنچه ما از امامت و محبت شما اهل بیت معتقدیم اعتقاد ندارند(شیعه نیست)
ولی هرگاه تقصیری از او سر میزند و میخواهیم او را مؤاخذه کنیم، ما را چنین قسم میدهد:
"لَا وَ حَقِ الَّذِی إِذَا ذَکَرْتُمُوهُ بَکَیْتُمْ"
نه به حق کسی که وقتی او را یاد میکنید گریه میکنید.
امام علیهالسلام در حق آن خانه دعا کردند و فرمود: رَحِمَکُمُ اللَّهُ مِنْ أَهْلِ بَیْتٍ.
📚 إختيارالرجال ج 1ص 344
🔅 این روایت دلالت دارد که در منازل شیعیان ذکر مصائب اهل بیت علیهمالسلام میشده که آن کنیز چنین قسمی بر زبان جاری کرده است.
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
🍁👈 مرحوم میرزا محمدهاشم خراسانی در کتاب منتخب التواریخ ضمن اینکه مزار را متعلق به رقیه بنت الحسین سلام علیها میداند مینویسد
عالم جلیل شیخ محمدعلی شامی که از جمله علما و محصلین نجف اشرف است- به حقیر فرمود که جد مادری بلاواسطه من جناب آقای سیدابراهیم دمشقی که نسبش منتهی میشود به سید مرتضی علم الهدی و سن شریفش علاوه بر نود بود و بسیار شریف و محترم بود، سه دختر داشتند و اولاد ذکور نداشتند. شبی دختر بزرگشان در خواب دید، جناب رقیه بنت الحسین(ع) را که فرمود: به پدرت بگو به والی بگوید آب افتاده میان قبر و لحد من و بدن من در اذیت است. بگو بیاید و قبر و لحد مرا تعمیر کند.
دخترش به سید عرض کرد، سید از ترس حضرات اهل تسنن به خواب اثری مترتب نکرد، شب دوم دختر وسطی سید همین خواب را دید، باز به پدر گفت ترتیب اثری نداد، شب سوم دختر کوچک سید همین خواب را دید و به پدر گفت، ایضاً ترتیب اثری نداد، شب چهارم خود سید مخدره رقیه را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند که چرا والی را خبردار نکردی
سید بیدار شد، صبح رفت نزد والی شام و خوابش را به والی شام نقل کرد، والی امر کرد علما و صلحای شام از سنی و شیعه بروند و غسل کنند و لباسهای نظیف در بر کنند، به دست هر کس قفل درب حرم مقدسه باز شد، همان کس برود و قبر مقدسه او را نبش کند و جسد مطهره را بیرون بیاورد تا قبر مطهر را تعمیر کنند
بزرگان و صلحا از شیعه و سنی در کمال ادب غسل کردند و لباس نظیف در بر کردند، قفل به دست هیچ یک باز نشد مگر به دست مرحوم سید، بعد که مشرف میان حرم شدند، معول کلنگ هیچ یک به زمین اثر نکرد، مگر معول سید ابراهیم، بعد، حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند. دیدند بدن نازنین مخدره، میان لحد و کفن آن مخدره مکرمه، صحیح و سالم است، اما آب زیادی میان لحد جمع شده، پس سید بدن شریف مخدره را از میان لحد بیرون آورد و روی زانوی خود نهاد و سه روز همین قسم بالای زانوی خود نگه داشت و متصل گریه میکرد تا آنکه لحد مخدره را از بنیان، تعمیر کردند. اوقات نماز که میشد، سید بدن مخدره را بر بالای شیء نظیفی میگذاشت. بعد از فراغ، باز بر میداشت و بر زانو مینهاد تا آنکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند.
سید بدن مخدره را دفن کرد و از معجزه این مخدره در این سه روز، سید نه محتاج به غذا شد و نه محتاج به آب و نه محتاج به تجدید وضو بعد که خواست مخدره را دفن کند، سید دعا کرد، خداوند پسری به او مرحمت فرمود مسمی به سید مصطفی
بعد والی تفصیل را به سلطان عبدالحمید نوشت، او هم تولیت زینبیه و مرقد شریف حضرت رقیه سلام الله علیها و مرقد شریف امکلثوم و سکینه را به او واگذار کرد و فعلاً هم آقای حاجی سیدعباس پسر آقا سیدمصطفی پسر آقا سیدابراهیم سابقالذکر متصدی تولیت این اماکن شریفه است و گویا قضیه در حدود سنه هزار و دویست و هشتاد بوده است.
پس طبق این نقل نه تنها قبری در دمشق به رقیه سلام الله علیها منتسب است، بلکه بدن مطهر آن طاهره دیده شده که خردسال است و از آن قبر شریف کرامات و معجزاتی دیده شده است.
همچنین مؤلف کتاب معجزات سید هادی خراسانی مینویسد شبی در پشتبام خوابیده بودیم، ماری پیدا شد و دست یکی از خویشان ما را نیش زد. او مدتی محل گزیدگی را مداوا میکرد ولی خوب نمیشد تا اینکه روزی جوانی به نام سیدعبدالامیر نزد ما آمد، دست مارگزیده را به او نشان دادیم او دستی بر آن کشید و همان روز دست او خوب شد
از او پرسیدیم: این کرامت از کجا به شما رسیده است؟ در پاسخ گفت: جد ما سید ابراهیم در شام وقتی که آب به قبر حضرت رقیه سلام الله علیها افتاد، بدن مطهر آن حضرت را سه روز روی دست نگه داشت تا تعمیر قبر پایان یابد و به سبب همین عمل این کرامت به سیدابراهیم و فرزندان او داده شد و من یکی از نوههای او هستم و این کرامت در مورد شفای مارگزیده از آثار و برکات حضرت رقیه سلام الله علیها است که به ما رسیده
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
🌿 👈 حضرت رقیه سلام الله علیها در شعر صحابی امام صادق علیه السلام
طبق نقل سیف بن عمیره صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام سیدالشهدا علیه السلام دختری به نام رقیه علیهاالسلام دارد
از قدیم ترین مأخذی که در خیل فرزندان رنجد یده و ستم کشیده سالار شهیدان علیه السلام درکربلا از وجود دختری موسوم به رقیّه علیهاالسلام درکنارسکینه علیهاالسلام خبر می دهد قصیده سوزناک سیف بن عَمیره صحابی بزرگ امام صادق علیه السلام است
سیف بن عَمیره نخعی کوفی، از اصحاب بزرگوار امام صادق و امام کاظم علیهماالسلام و از راویان برجسته و مشهور شیعه است که رجال شناسان بزرگی چون شیخ طوسی در فهرست نجاشی در رجال علامه حلّی در خلاصه الاقوال ابن داود در رجال و علاّمه مجلسی در «وجیزه» به وثاقت وی تصریح کرده اند. ابن ندیم در فهرست خویش وی را از آن دسته از مشایخ شیعه می شمرد که فقه را از ائمّه علیهم السلام روایت کرده اند شیخ طوسی در رجال خویش، وی را صاحب کتابی می داند که در آن از امام صادق علیه السلام نقل روایت کرده است و مرحوم سیّد بحرالعلوم در الفوائدالرجالیّه لیستی از راویان شهیر شیعه همچون محمد بن ابی عمیر و یونس بن عبد الرحمن را که از وی روایت نقل کرده اند به دست داده است. سیف بن عمیره، همچنین از جمله راویان زیارت معروف عاشورا به نقل از امام باقر علیه السلام است که قرائت آن درطول سال، از سنن رایج میان شیعیان می باشد. باری، سیف بن عمیره، در رثای سالار شهیدان علیه السلام چکامه بلند و پرسوزی دارد که با مطلع
جلّ المصائب بمن اءصبنا فاعذرى
یا هذه و عن الملامه فاقصرى
آغاز می شود،که حقیقتاً سوخته و سوزانده است. محسن امین در اعیان الشیعه و به تبع وی شهید سید جواد شبّر از خطبای فاضل لبنان در کتاب ادب اللطف أو شعراء الحسین به این مطلب اشاره کرده و تنها بیت نخست قصیده را ذکر کرده اند.
امّا شیخ فخرالدین طریحی فقیه رجالی ادیب و لغت شناس برجسته شیعه و صاحب مجمع البحرین درکتاب المنتخب که سوگنامه ای منثور و منظوم دررثای شهدای آل الله بویژه سالار شهیدان علیهم السلام است کلّ قصیده را آورده است که در بیت ماقبل آخرآن، شاعر صریحاً به هویّت خود اشاره ای دارد آنجا که خطاب به سادات عصرمی گوید
و عًبَیْدُکُمْ سیفٌ فَتَى ابْنُ عَمیره
عبـــدٌ لعــــبد عبید حیدر قنبر
نکته قابل توجّه در ربط با بحث ما،ابیات زیر ازقصیده سیف می باشدکه درآن دو بار از حضرت رقیّه علیهاالسلام یاد کرده است
و سکینه عنها السکینه فارقت
لما ابتدیـــت بفـــرقه و تغیّر
و رقیّه رقّ الحسود لـــضعفها
و غدا لیعذرها الّذى لم یعذر
و لاُمّ کلثوم یــــجد جدیدها
لثم عقیب دموعــها لم یکرر ل
م اءنسها وسکـــیــنه و رقیه
یبــکینه بتحسـّر و تــــزفّر
📚 منابع
1⃣شیخ علی ابوالحسنی منذر سیاه پوشی در سوگ ائمه نور ۱۴۰-۱۴۱
2⃣ سید محسن، امین، اعیان الشیعه تحقیق و اخراج: سید حسن امین ۷/۳۲۶
3⃣ سید جواد، شبر، ادب الطف أو شعراء الحسین علیه السلام، ۱/۱۹۶
4⃣ شیخ فخرالدین، طریحی نجفی، المنتخب للطریحی فی جمع المراثی والخطب المشتهر بالفخری، ۲/۴۳۶
5⃣ دستاره درخشان شام، به نقل از شیخ علی ابوالحسنی همان، صفحه ۳۲۰ به نقل از المنتخب طریحی
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
❎👈 مقتل بخونم برات منتخب طُریحی حدائق الانس مرحوم بیرجندی از این مقاتل كاملاً دقیق هیچ چیز از خودم نمیگم ،فقط برات ترجمه كنم،بزرگان من و ببخشن،فجاؤا بالرأس الشریف و هو مغطى بمندیل سر رو گذاشتن جلوش،یه پارچه رو سر،پارچه رو زدن كنار،دید یه سر بریده جلوش گذاشتن،با تعجب نگاه كرد، ما هذا الرأس این سر كیه؟نامرد گفت:قال رأسُ اَبوك این سر بابات ِ،تا نگاش به سر باباش افتاد،تا فهمید سر باباش فانكبت علیه تقبله و تبكى و تضرب على راسها و وجهها حتى امتلاء فمها بالدم دیدن محكم با دست میكوبه تو صورتش،رو لباش میزنه،دو دستی میزد رو سرش، تو بابای منی. اینقدر زد،صورتش ،دهانش خونی شد،سر رو نگاه كرد،گذاشت تو بغلش،یه نگاه به محاسن كرد، كلما مسحت الدم من شیبه احمر الشیب كما كان اول مرة هر چی خونها رو پاك میكرد با دستش،میدید دوباره محاسن خونی میشه،این خون تازه چیه،هرچی محاسنت رو پاك میكنم،....وای......حسین...... ،تازه اینجا اولین جمله ی بی بی است،تازه اولین خطاب به باباست، مقتل اینجا یه جمله آورده، یا ابه من جز رأسك...... یا ابى و من ارتقى من فوق صدرك قابضا لحیتك،بابا چه كسی جرأت كرده رو سینه ات بشینه،محاسنت رو تو دست بگیره،از این جمله ی رقیه میشه برداشت كرد،این دختر بالای گودال دیده،دیده والشمر جالسٌ علی صدره،داد بزن حسین. یه جمله از دردای خودش نگفته،ببین به بابا چی میگه، یا ابتاه من لنساء الثاكلات، بابا با این زنهای جوون مرده چه كنیم؟ یا ابتاه من للعیون الباكیات با این چشم های پر از اشك چه كنیم؟ یا ابتاه من للشعور المنشورات با این موهای پریشون چه كنیم؟بعد یه نگاه كرد جمله اخری آدم و میكشه صدا زد یا ابتاه لیتنى كنت قبل هذا الیوم عمیاء ای كاش دخترت كور می شد،نمی دید،سرت رو این طوری جلوم بذارن، حالا فرج امام زمان(عج) بگو حسین. آی جاموندهای از قافله ی شهداء،رقیه ی ثابت كرد هر كه از قافله جا بمونه،آخرش به قافله می رسه،به اربابش میرسه،رقیه هم تو بیابون از قافله جا موند اما اول كسی كه سر بابا رو بغل كرد
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
🍃🌸🍃
🌸🍃
🍃
❎👈 زن فرانسوی درکنار بارگاه ملکوتی حضرت رقیه سلام الله علیها
جناب حجه الاسلام والمسلمین آقای حاج شیخ محمد مهدی تاج لنگرودی واعظ صاحب تالیفات کثیره درکتاب توسلات یا راه امیدواران چنین می نویسد
یکی از دوستانم که خود اهل منبر بوده و در فن و خطابه و گویندگی از مشاهیر است، و مکرر برای زیارت قبر حضرت رقیه بنت الحسین سلام الله علیها به شام رفته است، روی منبر نقل میکرد:
درحرم حضرت رقیه سلام الله علیها زن فرانسوی را دیدند که ۲ قالیچه گران قیمت به عنوان هدیه به آستانه مقدسه حضرت رقیه بنت الحسین علیها السلام آورده است مردم که میدانستند او فرانسوی و مسیحی است از دیدن این عمل درتعجب شدند و با خود گفتند که چه چیز باعث شده که یک زن نامسلمان به این جا آمده وهدیه قیمتی آورده است چنین موقع حس کنجکاوی در افراد تحریک میشود روی همین اصل از او علت این امر را پرسیدند و او در جواب گفت همان گونه که میدانید من مسلمان نیستم، ولی وقتی که از فرانسه به عنوان ماموریت به این جا آمده بودم در منزلی که مجاور این آستانه بود مسکن کردم اول شبی که میخو استم استراحت کنم صدای گریه شنیدم چون آن صداها ادامه داشت وقطع نمیشد، . پرسیدم این گریه وصدااز کجاست ؟ در جواب گفتند این گریهها از جوار قبر یک دختری است که در این نزدیکی مدفون شده است من خیال میکردم که آن دختر امروز مرده و امشب دفن شده است که پدرومادروسایر بازماندگان وی نوحه سرایی می کنند ولی به من گفتند الان متجاوز از هزار سال است که از مرگ ودفن او میگذرد برشگفتی من افزوده شد و با خود گفتم که چرا مردم بعد از صدها سال این گونه ارادت به خرج میدهند ؟ بعد معلوم شد این دختر با دختران عادی فرق دارد، او دختر امام حسین علیه السلام است که پدرش رامخالفین ودشمنان کشتهاند و فرزند انش را به این جا که پایتخت یزید بوده به اسیری آوردهاند
و این دختر درهمین جا از فراق پدر جان سپرده ومدفون گشته است بعد از این ماجرا روزی به این جا آمدم. دیدم مردم زهر سو عاشقانه میآیند و نذر میکنند وهدیه میآورند ومتوسل میشوند. محبت او چنان دردلم جا کرد که علاقه زیادی به وی پیدا کردم.
پس از مدتی به عنوان زایمان مرا به بیمارستان و زایشگاه بردند پس از معاینه به من گفتند کودک شماغیر طبیعی به دنیا میآید و ما ناچاربه عمل جراحی هستیم همین که نام عمل جراحی راشنیدم دانستم که دردهان مرگ قرارگرفتهام خدایا چه کنم خدایا ناراحتم گرفتارم چه کنم چاره چیست و اندیشیدم که، چارهای بجز توسل ندارم،و باید متوسل شوم به ناچار دستم را به سوی این دختر دراز کرده و گفتم، خدایا، به حق این دختری که دراسارت کتک و تازیانه خورده است وبه حق پدرش، که امام برحق ونماینده رسولت بوده است و او را ازطریق ظلم کشتهاند قسم میدهم مرا از این ورطه هلاکت نجات بده آنگاه خود این دختر رامخاطب قرارداده و گفتم، اگر من از این ورطه هلاکت نجات یابم ۲ قالیچه قیمتی به آستانهات هدیه میکنم خدا شاهد است پس از نذر کردن ومتوسل شدن، طولی نکشید برخلاف انتظار اطبا و متصدیان زایمان ناگهان فرزند به طور طبیعی متولد شد واز هلاکت نجات یافتم
محتوای سوره ملک به شرح زیر است:
صفات خداوند
آفرینش و مرگ و حیات در جهت آزمایش الهی و انتخاب اصلح
نظام شگفت انگیز خلقت مخصوصا آفرینش آسمان ها، ستارگان، زمین و مواهب آن و همچنین آفرینش پرندگان و آب های جاری و آفرینش گوش و چشم و ابزار شناخت
عذاب دوزخ و گفتگوهای ماموران عذاب با دوزخیان
تبریک و تحسین خداوند در مورد فرمانروایی و حاکمیت و قدرت مطلقه او
پیامبر اکرم(ص) در مورد فضیلت سوره ملک فرمودند:
هر کس در شب سوره ملک را قرائت کند اجری مانند احیای شب قدر را خواهد داشت.(مجمع البیان، ج10، ص66)
بدانید سوره ملک از طرف قاری و صاحب این سوره در روز قیامت مجادله می کند و برای او طلب آمرزش و مغفرت می کند.(مستدرک الوسائل، ج4، ص366)
دوست دارم که سوره ملک در قلب هر مؤمنی باشد.(کنزالعمال، ص2648)
پیامبر خود هر شب پیش از خواب این سوره را قرائت می کردند.(مستدرک الوسائل، ج4، ص306)
نجات دهنده از عذاب قبر
ابن عباس می گوید:مردی بر روی قبری نشست در حال که نمی دانست آنجا قبری است و سوره ملک را قرائت نمود ناگاه صدایی بلند شنید که می گوید:این سوره نجات دهنده است. این مطلب را به عرض پیامبر خدا(ص) رساندند ایشان فرمود:این سوره نجات دهنده از عذاب قبر است. (الدعوات، ص279)
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
هر کس سوره ملک را قرائت کند، نجات دهنده او از عذاب قبر است و به اجری همانند کسی که شب قدر را احیا داشته است اعطا می شود و هر کس این سوره را حفظ کند، انیس و مونس او در قبر خواهد شد و او را از هر حادثه و عذاب در قبر نگه می دارد، او را به خدا نزدیک می کند تا اینکه وارد بهشت شود، در حالی که از وحشت قبر در امان است. (تفسیرالبرهان، سید هاشم بحرانی، جلد5، صفحه433)