آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 62
جبروت خدا
خداوند تعالى بر غير خود تسلط حقيقى دارد از قبيل تسلطى كه هر آفريننده اى بر آفريده خود دارد بر مبناى آيات:📚
-؛ قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[8]؛🍂🌸🍂
-؛[9]؛
- ... تَبَارَكَ الَّذِي بِيَدِهِ الْمُلْكُ وَ هُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ الَّذِي خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقاً مَا تَرَى فِي خَلْقِ الرَّحْمنِ مِنْ تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِنْ فُطُورٍ[10] ✍و ديگر آياتى كه در اين زمينه هست، لذا به جهت آن كه وجود هر چيز از اوست، هر چيز به وجود او و به واقعيت او منسوب و منتسب است، او ملاك تسلط هر چيز بر غير خود است، او معناى بر حق تسلط خود بر غير از خود است، پس او «جبّار» تكوينى است و نيز از آن جا كه طبق آيات ذيل قضاوت و حكومت، مختص خداست:✍
-؛ قُلْ إِنِّي عَلَى بَيِّنَةٍ مِنْ رَبِّي وَ كَذَّبْتُمْ بِهِ مَا عِنْدِي مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ يَقُصُّ الْحَقَّ وَ هُوَ خَيْرُ الْفَاصِلِينَ[11] و؛ وَ هُوَ اللَّهُ لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَ الْآخِرَةِ وَ لَهُ الْحُكْمُ وَ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[12]-🔰 سلطنت و حكومت فقط برازنده و شايسته اوست. پس حكومت حق نيز در اجتماع از آن خداى تعالى است و غير از او كسى حق حكومت، حكم رانى و قضاوت را ندارد. قضاوت و حكم رانى هر كس غير از او ستمى بيش نيست، پس او از نظر تشريعى هم «جبّار» است.✍
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 63
از آن جا كه خداوند تعالى برطرف كننده شكستگىهايى مانند: شكستگى دل ها، گسستگى كارها، ترميم و اصلاح امور، كمال بخشيدنِ به جانها، رفع كمبودها، تكميل كارها، تبديل ناتوانى به توان مندى، تبديل فقر به بى نيازى، ذلت به عزت، ضعف به قدرت و ... مىباشد. 🍁🍁پس او «جبار» است. به معناى جبران كننده.
هر كس كه ادعاى اين كارها را داشته باشد، «جبار» است از مصدر «جبر» به معناى ظلم و زور، زيرا لباس خدا را بر تن كرده كه اين كار، شرك است. شرك هم ظلم و ستم بزرگى است.
خداوند تعالى در قرآن از زبان لقمان مىفرمايد:✍✍
؛ وَ إِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَ هُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[13] فرزندم! براى خدا همكار و شريكى در نظر نگير كه شرك، ستم بزرگى است.🔰
البته هر كس كه طبق حكم خداى تعالى حكم كند يا از جانب خداى تعالى منصوب شده باشد كارش صحيح است. در حقيقت حكومت او همان حكم رانى خداوند است. چنان كه هر كس شرايطى را فراهم كند كه موجب جبران كارهاى مردم شود، ✍در نزد خداى تعالى دوست داشتنى ترين آفريدگان است. اشكالى ندارد كه مجازا به او گفته شود «برطرف كننده كمبودهاى مردم». چنان كه در بعضى ازمقدمات درباره آن بحث شد.🍂🌸🍂🌸
صِرَاطِ اللَّهِ الَّذِي لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ[14] بدانيد كه همه كارها تنها به سوى خدا بر مىگردند.
بنابراين هيچ چيز فطرتا در برابر او نمىايستد بلكه نسبت به او خاضع بوده و شيداى او هستند. آوردن لفظ «كل» در دعا خالى از لطافت نيست. لذا اگر مىبينيم كه همين انسانى كه خداوند تعالى در حقش فرموده:
؛ قُتِلَ الْإِنْسَانُ مَا أَكْفَرَهُ[15] مرگ بر انسان! چه كفر پيشه است. انسان طغيان مىكند و از خداوند تعالى مىگريزد؛ براى آن است كه بسيار ستم پيشه و نادان است. در حالى كه فطرتا اين چنين نيست. پس او گم شدهاى دارد كه آن خداى تعالى است، ولى- چنان كه در مقدمات مفصلًا شرح داديم- گمان مىكند كه گم شدهاش چيزى ديگر غير از خداست.
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 66
عظمت خدا✍
در «عظمت» حق تعالى نيز همين بس كه گفته شود هر چه به او منسوب شود عظمت مىيابد، و هر چيز كه رابطه اش با او بيشتر باشد آن چيز روشنتر، دقيقتر و محكمتر خواهد بود.🔰 پس عظمت او كه باعث بزرگى چيزهاى ديگر مىشود بيشتر است، مثلًا رسول خدا (ص) كه به علت وابستگى اش به او زيباترين، دقيق ترين و محكم ترين موجودات است خود نيز واسطه فيض خداى متعال شده است.
بنابراين هر چيز به ميزان نسبتش به خدا عظيم است. هر چيز دو بعد و دو جهت دارد. لذا هر چيز از جهت آن كه معلول خداوند تعالى و به اصطلاح «يلى الربى» است با عظمت است و اين همان چيزى است كه در كتاب خودش به آن اشاره فرموده است:✍
؛ وَ كَذلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ لِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[16] ماملكوت آسمانها و زمين را به اين صورت به ابراهيم نشان مىدهيم.
يعنى به تحقيق هر چيزى را به ابراهيم از جهت استناد وجودش به خدا نشان مىدهيم، زيرا ملكوت عبارت است از وجود اشيا از جنبه «يلى الربى» و انتسابش به خدا و پايدارى اش به او.
ممكن است براى اشيا ازجهت ديگرى عظمت فرض شود وآن جهت اين باشد كه: همه چيز آثار و كلمات خداست. خداوند تعالى مىفرمايد:✍
؛ وَ لَوْ أَنَّ مَا فِي الْأَرْضِ مِنْ شَجَرَةٍ أَقْلَامٌ وَ الْبَحْرُ يَمُدُّهُ مِنْ بَعْدِهِ سَبْعَةُ أَبْحُرٍ مَا نَفِدَتْ كَلِمَاتُ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ[17] و اگر همه درختان روى زمين قلم شوند و به دريا نيز هفت درياى ديگر اضافه شود كلمات خدا پايان نمىگيرد.
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 67
لذا اين كلمات آثار عظمت خدا هستند. پس همگى بر عظيم الشأن و جليل القدر بودن خدا دلالت مىكنند. لذا كلام حضرت كه فرمود: «✍✍
وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتى مَلَأتْ كُلَّ شئٍ
» معنايش اين مىشود كه خداوند تعالى عظيم است و عظمتش در عالم وجود، جارى وسارى است، زيرا جهان به او پيوسته است. لذا عالم وجود با عظمت او به مقدار ارتباط اشيا با او با عظمت است، عالم ملكوت نيز چون به خدا منتسب است با عظمت است. علاوه بر اين كه كلمات او ذاتا هم با عظمتاند.
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 68
سلطنت خدا✍✍
«سلطنت» و «ملك»، در لغت از افق نزديكى برخوردارند و هردو در قرآن، روايات و ادعيه به همان معناى لغوى خود به كار رفتهاند. الا آن كه اين الفاظ وقتى در مورد خداى تعالى به كار مىروند از نظر مصداقى با استعمالشان در مورد غير خدا مغايرت پيدا مىكنند.
بنابراين ملكوت و سلطنت، پيش مردم يك امر اعتبارى است كه مردم براى احتياجات خودشان آن را وضع كردهاند ولى در خارج در هيچ چيز مصداق پيدا نمىكند.✍
استعمال اين معنا فقط براى خداست، زيرا فقط اوست كه شايسته اين معناست. استعمال سلطنت در مورد خداوند متعال به معناى اين است كه همه چيز مال او بوده و او حقيقتا مسلط بر اشيا است. تملك آفريدگار بر آفريده خود، مانند تملك انسان بر نيروهاى نفسى وافعال خود است. حال آن كه همه آنها تبعات وجودى او و غير مستقل از او هستند. لذا چشم مىبيند ولى در حقيقت جان است كه با چشم مىبيند و اجازه ديدنِ چشم در دست اوست بلكه همان ديدن هم ازافعال جان است.✍
خلاصه مطلب آن كه معناى ملك و سلطنت در خداوند تعالى به قيوميت برمىگردد و هيچ چيز بى نياز نيست مگر توسط خداوند تعالى. اين معناى سلطنت اوست بر هر چيز. البته بعيد است كه منظور از سلطنت در اين جمله سلطنت اعتبارى بوده و معنايش اين باشد كه سلطنت او از سلطنت هر كس ديگر برتر، بالاتر، حقيقى تر و كامل تر است، زيرا او سلطان السلاطين و سلطنتش از هرچيز فراتر است.
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 69
شايد معناى كلام خداوند- كه مىفرمايد:
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸
قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[18]- نيز همين باشد. چنان كه بعيد است منظور از سلطان در اين جمله دليل و برهان باشد، گر چه خداوند🔰 تعالى دليل وجودى خويش است همانطور كه در دعاى جوشن كبير نيز آمده است: «
يا بُرهانُ! يا سُلطان
!» در دعاى صباح نيز آمده است:🔰
«يا مَنْ دَلَّ على ذاتِه بِذاتِه
؛ اى كسى كه به واسطه ذات خود بر ذاتش دلالت كرد!»
و در دعاى ابوحمزه ثمالى آمده است:
«بكَ عَرَفْتُكَ وَ انْتَ دَلَلْتَنى عَلَيْكَ وَ دَعَوْتَنى الَيْكَ وَ لَوْلا انْتَ لَمْ ادْرِ ما انْتَ؛
توسط خودت تو را شناختم و تو خود مرا به خودت راهنمايى كردى و به سوى خود خواندى و اگر تو نبودى من چه مىدانستم كه تو كيستى.»
و در دعاى عرفه آمده است:🔰
«كَيْفَ يُسْتَدَلُّ عَلَيْكَ بِما هُوَ فى وُجُودِه مُفْتَقِرٌ الَيْكَ أَيَكُونُ لِغَيْرِكَ مِنَ الظُّهورِ ما لَيْسِ لَكَ حَتّى يَكُونَ هُوَ الْمُظْهِرَ لَكَ مَتى غِبْتَ حَتّى تَحْتاجَ الى دَليلٍ يَدُلُّ عَلَيْكَ وَ مَتى بَعُدْتَ حَتّى تَكُونَ الْآثارُ هِىَ الَّتى تُوصِلُ الَيْكَ عَمِيَتْ عَيْنٌ لاتَراكَ عَلَيْها رَقيبا وَ خَسِرَتْ صَفْقَةُ عَبْدٍ لَمْ تَجْعَلْ لَهُ مِنْ حُبِّكَ نَصيبا؛✍
چگونه ممكن است با چيزى كه از نظر وجودى نيازمند تو است بر وجود تو استدلال كرد؟ غير از تو را مگر ظهورى هست تا او نماينده و نمايش گر تو باشد؟ تو كى غايب شدى تا به دليلى نيازمند باشد كه بر وجود تو آورده شود؟ و كى دور شدى تا آثار تو✍
آفاق نيايش تفسير دعاى كميل، ص: 70
موجب رسانيدن ما به تو باشد؟ كور باد آن چشمى كه تو را بر خود مراقب نبيند و زيان كار باد آن كس كه تو از محبت خودت بهره اى به او نبخشيده اى!»
پس معنايش اين مىشود كه وجود خدا، خود برهان وجود خداست و اين برهان از هر چيز فراتر است؛ زيرا آن برهان، برهان لمّى است واين برهان، برهان انّى.[19]
[1]. بحارالانوار، ج 95، ص 22 و 75،( الباب التاسع فيما تذكره من زيادة و دعوات فى الليلة الخامسة و يومها؛ الباب الرابع الثلاثون)، ح 3.
[2]. حشر، آيه 23.
[3]. عنكبوت، آيه 26.
[4]. آلعمران، آيه 26.
[5] فصلت، آيه 41.
[6]. نحل، آيات 99 و 100.
[7]. غافر، آيه 23.
[8]. آل عمران، آيه 26.
[9]. مائده، آيه 120.
[10]. ملك، آيه 1- 3.
[11]. انعام، آيه 57.
[12]. قصص، آيه 70.
[13]. لقمان، آيه 13.
[14]. شورا، آيه 53.
[15]. عبس، آيه 17.
[16]. انعام، آيه 75.
[17]. لقمان، آيه 27.
[18]. آل عمران، آيه 26.
[19]. برهان لِمّى روش استدلال از علت به معلول است بر عكسِ برهان انّى. فرهنگ علوم عقلى، ص 130.
🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸🍂🌸
طواف قبر امام حسین علیه السلام آرزوی جبرییل و میکاییل و فرشتگان عرش اعظم است
💠 ابن سنان می گويد:
از امام صادق علیهالسلام شنيدم كه می فرمودند:
مساحت قبر حسين بن على صلوات اللَّه عليهما باغی از باغهاى بهشت است که ده متر در ده متر بوده، تمام فرشتگانی که به زمین می آیند از آنجا به آسمان عروج می كنند. و هيچ فرشته مقرّبى و نبىّ مرسلى نيست مگر آنكه از خدا طلب زيارت آن را ميكند، لذا فوجى از آسمان به زمين آمده تا آن زيارت كرده و فوجى پس از زيارت از زمين به آسمان ميروند.
📚 كامل الزيارات صفحه ٢٢٢
حجت الاسلام میرباقری:
اختصار و انحصارات اباعبدالله (علیه السلام)
💠 نگاه به روایات و احادیثی که از حضرات معصومین علیهم السلام راجع به سیدالشهداء عليه السلام به ما رسیده است بیانگر یک انحصار و یک اختصاصاتی برای وجود مبارک اباعبدالله علیه السلام است، که گویا این موارد برای باقی اهل بیت عليه السلام به این گونه بیان نشده است و به نظر می رسد با این ظرافت و لطافت نیامده باشد.
همۀ اهل بیت چراغ هدایت هستند، همۀ این چهارده نور، کشتی نجات هستند، اما چه شده است که در جانب راست عرش درج شده است که إن الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة نام اباعبدالله به عنوان چراغ هدایت مطرح شده است؟ روایت داریم که اگر به زیارت هرکدام از ائمه بروید مانند این است که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را در مدینه زیارت کرده اید و در ادامه آمده است که زیارت سیدالشهداء علیه السلام به مانند این است که خدا را در عرش الهی زیارت بکنید. باز در اینجا هم یک اختصار و انحصار دیگری برای اباعبدالله عليه السلام به وجود آمده است.
📚 سخنرانی حجت الاسلام میرباقری در دهه دوم محرم در مجتمع فرهنگی رفاه - ۲۰ آبان ۱۳۹۳
زیارت کربلا بر همه بانوان واجب است
💠 نَوَادِرُ عَلِيِّ بْنِ أَسْبَاطٍ، عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع أَنَّهُ قَالَ: يَا زُرَارَةُ مَا فِي الْأَرْضِ مُؤْمِنَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وَجَبَ عَلَيْهَا أَنْ تُسْعِدَ فَاطِمَةَ ع فِي زِيَارَةِ الْحُسَيْنِ علیه السلام ُمَّ قَالَ يَا زُرَارَةُ إِنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ جَلَسَ الْحُسَيْنُ عليه السلام ِي ظِلِّ الْعَرْشِ وَ جَمَعَ اللَّهُ زُوَّارَهُ وَ شِيعَتَهُ لِيُبْصِرُوا مِنَ الْكَرَامَةِ وَ النُّصْرَةِ وَ الْبَهْجَةِ وَ السُّرُورِ إِلَى أَمْرٍ لَا يَعْلَمُ صِفَتَهُ إِلَّا اللَّهُ فَيَأْتِيهِمْ رُسُلُ أَزْوَاجِهِمْ مِنَ الْحُورِ الْعِينِ مِنَ الْجَنَّةِ فَيَقُولُونَ إِنَّا رُسُلُ أَزْوَاجِكُمْ إِلَيْكُمْ يَقُلْنَ إِنَّا قَدِ اشْتَقْنَاكُمْ وَ أَبْطَأْتُمْ عَنَّا فيَحْمِلُهُمْ مَا هُمْ فِيهِ مِنَ السُّرُورِ وَ الْكَرَامَةِ عَلَى أَنْ يَقُولُوا لِرُسُلِهِمْ سَوْفَ نَجِيئُكُمْ إِنْ شَاءَ اللَّهُ .
🌹 امام به زراره فرمودند:
💐 ای زراره هيچ بانوي مؤمنه اي روي زمين نيست مگر انكه براي او واجب است حضرت زهراء عليها السلام را با زيارت امام حسين عليه السلام شاد و مسرور سازد.
🌹 ای زراره چون روز قیامت شود، حسین علیه السلام در سایه عرش خدا می نشیند، و
💐 زائرانش را جمع مینماید تا کرامت و نصرت و بهجت و شادی را در حدی که تنها خدا میداند ببینند.
🌹 پس فرستادگان همسران حور ایشان نزدشان می ایند و میگویند ما فرستادگان همسرانتان هستیم که میگویند ما چه مشتاق شماییم
📚 الأصول الستة عشر صفحه ۳۴۰
📚بحار الأنوار جلد ۹۸ صفحات ۲۵ _ ۷۵
📚کامل الزيارات صفحه ۸۱
نشانه بهشتی بودن اهل زیارت حسین علیه السلام بودن است
💠 امام باقر علیه السلام كسى كه میخواهد بداند آيا اهل بهشت هست يا نه پس دوستى ما را بر دلش عرضه كند، اگر پذيرفت، مؤمن است. و كسى كه دوست دار ماست بايد مشتاق و شیفته زيارت حسين عليه السلام باشد، پس هرکس اهل زیارت حسين علیه السلام باشد، او را محبّ خود میدانيم و از اهل بهشت خواهد بود، و كسى كه اهل زیارت حسين علیه السلام نباشد ایمانش کاستی و کمی دارد
🔸 عنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ أَنَّهُ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ فَيَعْرِضُ حُبَّنَا عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ قَبِلَهُ فَهُوَ مُؤْمِنٌ وَ مَنْ كَانَ لَنَا مُحِبّاً فَلْيَرْغَبْ فِي زِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ ع فَمَنْ كَانَ لِلْحُسَيْنِ ع زَوَّاراً عَرَفْنَاهُ بِالْحُبِّ لَنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ كَانَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ لَمْ يَكُنْ لِلْحُسَيْنِ زَوَّاراً كَانَ نَاقِصَ الْإِيمَان
📚 کامل الزیارات صفحه ۱۹
آداب خاص زیارت امام حسین علیهالسلام
💠 عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِذَا أَرَدْتَ زِيَارَةَ الْحُسَيْنِ ع فَزُرْهُ وَ أَنْتَ كَئِيبٌ حَزِينٌ مَكْرُوبٌ شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَاناً فَإِنَّ الْحُسَيْنَ قُتِلَ حَزِيناً مَكْرُوباً شَعِثاً مُغْبَرّاً جَائِعاً عَطْشَاناً- وَ سَلْهُ الْحَوَائِجَ وَ انْصَرِفْ عَنْهُ وَ لَا تَتَّخِذْهُ وَطَناً
🔅علی بن حکم از برخی از اصحاب ما از امام صادق علیهالسلام نقل کرده که فرمود:
وقتی قصد زیارت امام حسین علیهالسلام را داری، او را در حالی زیارت کن که اندوهگین، غمزده، گرفتار، ژولیده، خاکآلود، گرسنه و تشنه باشی؛
زیرا حسین علیهالسلام در حالی کشته شد که اندوهگین، غمزده، ژولیده، خاکآلود، گرسنه و تشنه بود.
و از او حاجتهایت را بخواه، سپس از نزد او بازگرد و آنجا را وطن و محل اقامت خود قرار مده.»
📚 کامل الزیارات 131
در زیارت رفتن سبقت بگیرید/اگر نروید عمر و روزیتان کم میشود
💠 عنْ مَنْصُورِ بْنِ حَازِمٍ قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ: مَنْ أَتَى عَلَيْهِ حَوْلٌ لَمْ يَأْتِ قَبْرَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ ، نَقَصَ اَللَّهُ مِنْ عُمُرِهِ حَوْلاً وَ لَوْ قُلْتُ إِنَّ أَحَدَكُمْ يَمُوتُ قَبْلَ أَجَلِهِ بِثَلاَثِينَ سَنَةً لَكُنْتُ صَادِقاً وَ ذَلِكَ أَنَّكُمْ تَتْرُكُونَ زِيَارَتَهُ فَلاَ تَدَعُوهَا يَمُدُّ اَللَّهُ فِي أَعْمَارِكُمْ وَ يَزِيدُ فِي أَرْزَاقِكُمْ وَ إِذَا تَرَكْتُمْ زِيَارَتَهُ نَقَصَ اَللَّهُ مِنْ أَعْمَارِكُمْ وَ أَرْزَاقِكُمْ فَتَنَافَسُوا فِي زِيَارَتِهِ وَ لاَ تَدَعُوا ذَلِكَ فَإِنَّ اَلْحُسَيْنَ بْنَ عَلِيٍّ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ شَاهِدٌ لَكُمْ عِنْدَ اَللَّهِ تَعَالَى وَ عِنْدَ رَسُولِهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ عِنْدَ عَلِيٍّ ، وَ عِنْدَ فَاطِمَةَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهِمْ أَجْمَعِينَ
🔅(امام صادق علیه السلام: هر کس یک سال بگذرد و قبر حسین(ع) را زیارت نکند، خدا یک سال از عمرش میکاهد. اگر بگویم یکی از شما سی سال پیش از اجلش میمیرد، راست گفتهام، چرا که زیارت او را ترک میکنید. پس زیارت را رها نکنید که خدا عمرهایتان را طولانی و روزیهایتان را زیاد میکند، و اگر زیارت را ترک کنید، خدا از عمرها و روزیهایتان میکاهد. پس در زیارتش بر یکدیگر سبقت گیرید و آن را ترک نکنید، که حسین بن علی(ع) نزد خداوند متعال و نزد پیامبرش(ص) و نزد علی و فاطمه(س) گواه شماست)
📚 وسائل الشیعه - ج 14 ص 430
انواع بهشت ها در آخرت
💠 در آیه ۱۲ سوره واقعه آمده: «فی جنات النعیم؛ مقربان در جناتی از نعیم هستند».
👈 اگر جنة نعیم فرموده بود، یک بهشت بیشتر نبود. ولی وقتی که جنات النعیم می گوید بهشت هایی از نعیم انواعی از بهشت ها را مخصوصا برای اهل اخلاص بیان می کند که در آیات سوره رحمن هم خواندیم، بهشت های روحی و معنوی ای وجود دارد که درجاتی بالاتر از بهشتهای مادی است.
✅ آنها اموری است غیر قابل توصیف، بر عکس بهشت مادی که قابل توصیف است. اول می فرماید فی جنات النعیم یعنی بهشت های قابل توصیف و بهشت های غیرقابل توصیف، درباره آن بهشت های غیر قابل توصیف همین قدر فرموده
💢 فلا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرة اعین کسی نمی تواند بفهمد که چه چیزهایی در آنجا پنهان است سجده/ ۱۷
🔷 باید دانست بهشت هائی که در قرآن از آنها نام برده شده است چهار تا است جنت عدن و جنت فردوس و جنت نعیم و جنت مأوی
⚜ هم چنان که در روایت وارد است قال امام باقر علیه السلام
أما الجنان المذکورة فی الکتاب فإنهن جنة عدن، و جنة الفردوس، و جنة نعـیـم، و جنة المأوی. و إن لله تعالی جنانا محفوفة بهذه الجنان
⚜ بهشت هایی که در قرآن مطرح اند عبارتند از: بهشت عدن، بهشت فردوس بهشت نعیم، بهشت ماوی و برای خداوند بهشت هایی دیگر است که با این بهشت ها محاصره شده اند.
📚 علم الیقین فیض کاشانی طبع سنگی وزیری صفحه ۲۲۴