💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته
📚پارت۲۷
✍تا اینکه روز دوم محرم، قاصد ابن زیاد به حربن یزید رسید که پیامش اینگونه بود: "کاروان حسین را هر کجا که این پیغام به دستت رسید متوقف کن و مراقب باش نزدیک رود و برکه ای نباشند و در بیابان سوزان آنها را محاصره کنید."
حربن یزید این پیغام را به حسین رساند و گفت:
_باید توقف کنید.
حسین علیهالسلام به حر فرمودند:
_اینجا نه آبی ست و نه آبادی، کمی جلوتر نخلستانی به چشم میخورد، بگذار آنجا اتراق کنیم.
حربن یزید که شرم داشت خواسته حسین را رد کند گفت:
_باشد همانجا توقف کنید، فقط نزدیک رودخانه نباید خیمه زنید.
حسین علیهالسلام کرد و تاریخ نشان داده که حسین علیهالسلام زیر قول و عهدش حتی با دشمنش نمیزند، چرا که در طول راه تنی چند ازیارانش به او پیشنهاد دادند به کوه هایی که در بین راه مدینه بود پناه برند تا جانشان در امان باشد و از حمایت قبایل آنان که تعداد زیادی هم بودند برخوردار شود...
اما حسین علیهالسلام حجت خداست و کارهایش رنگ خدایی دارد،چون با حربن یزید عهد کرده بود در راه مدینه نرود، قبول نکرد و همان راه سوم را در پیش گرفت.
کاروان به نخلستان رسید و شیپور توقف نواختند.
رباب از هر کس میدید سوال میکرد اینجا نامش چیست؟ قارب در جواب بانویش گفت:
_شنیده ام به اینجا "نینوا" میگویند.
رباب نفس راحتی کشید، چرا که هنوز به کربلا نرسیده بودند، هنوز میتوانست چند روزی قامت رعنای همسرش را ببیند و سیر نگاهش کند، که ناگهان صدای ملکوتی حسین به گوشش رسید:
_بار بگذارید که اینجا کربلاست.. آب و خاکش با دل و جان آشناست..
ادامه دارد....
🔖داستانک
✍جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکهای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد بخاطر این گناهت بود؟
پیر گفت: بلی. جوان گفت از کجا مطمئنی؟ پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها میشوند زود میفهمم و بلافاصله توبه میکنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا میشوم. تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهان کم میشود و زودتر میتوانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشهی آن بلا را بشناسی.
بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه مینویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه میشود اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. ای پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که براحتی، ریشه مصیبت خود را میدانی که از کدام گناه تو بوده است.
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته
📚پارت۲۸
✍کاروان در کربلا رحل اقامت افکندند و حال همگان میدانستند که به کجا رسیدند.
رباب مدام با چشمانش به دنبال حسین بود و گویی میخواست از لحظه لحظه حضور او استفاده کند و به اندازه یک عمر او را بنگرد، گرچه تمام اهل بیت همینگونه بودند و زینب در این وادی علمدار بود،چرا که زینب جان حسین بود و حسین روح زینب، گویی این خواهر و برادر باید قصهٔ غصه ای را علمداری کنند که تا قیام قیامت بیرقش برپاست و نور راهش، روشنی است برای هدایت جویان عالم...
حسین علیهالسلام محض توقف در کربلا، کاغذ و دوات خواست و بار دیگر به بزرگان کوفه چون سلیمان صرد و مسیب بن نجبه و رفاعه بن شداد و عبدالله بن وال و ...نامه نوشت
حسین علیهالسلام میخواست حجت را بر همگان تمام نماید تا اگر از قافله عشق جدا افتادند، فردا بهانه نیاورند که نفهمیدیم و ندانستیم و... حسین نامه نوشت و نامه های کوفیان و دعوتشان را گوشزد کرد و هدف از قیامش را که همانا برپایی امر به معروف و نهی از منکر و نماز و دفاع از تمامیت اسلام بود نوشت و توسط قاصدی به سمت کوفه فرستاد.
در این هنگام نافع بن هلال به حضرت عرض کرد:
_یابن رسول الله، هر دلی را لیاقت حب خدا و اهلبیت رسول نیست و هستند کسانی که نوید یاری میدهند و در دل نیت بی وفایی دارند همانا اینان همان کسانی اند که پدرت علی را دوره کردند و عهد بستند و بعد او را تنها گذاشتند و عهد شکستند و برای امام مجتبی نیز چنین کردند..
ادامه دارد....
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته
📚پارت۲۹
✍و چه راست میگفت نافع بن هلال و چه سعادتی داشتند این مردان که حجت خدا را چونان نگین دربرگرفتند.
در این هنگام حسین فرزندان و برادران و اهلبیتش را گرد هم آورد.. همگان چشم و گوش به دهان مولایشان داشتند و ایشان فرمود:
_«خدایا! ما عترت پیغمبر تو محمد هستیم، ما را بیرون کردند و براندند و از حرم جدمان آواره ساختند و بنی امیه برما جور کردند، خدایا حق ما را بستان و ما را بر قوم ستمکار پیروزی ده».
همان روز که خبر اقامت حسین در کربلا به ابن زیاد رسید، قاصد ابن زیاد نامه ای برای حضرت آورد که چنین نوشته بود:
_به من خبر رسید در کربلا فرود آمدی و امیرالمومنین یزید به من نوشته که سر بر بالش ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر برسانم یا اینکه با یزیدبن معاویه بیعت کنی»
و امام نامه را خواند و فرمود:
_«رستگار نشوند آن قوم که خوشنودی مخلوق را به خشم خالق خرید»
قاصد ابن زیاد بدون جواب برگشت،چون حسین ابن مرجانه را ستمگر یافت و لایق جواب دادن ندانست.
ابن زیاد برآشفت و عمرسعد را که در سر خیال پادشاهی ملک ری را میپروراند به نزد خود خواند و از او خواست به جنگ حسین برود.
عمرسعد که خوب جایگاه حسین علیهالسلام را میشناخت و میدانست حرب با حسین محاربه با پیغمبر است، ابتدا نپذیرفت اما وقتی "ابن مرجانه" شرط رسیدن به پادشاهی ری را جنگ با حسین قرار داد، قبول کرد، چون این پیر به ظاهر دنیا دیده و فهمیده، دل در گرو دنیا داشت و پادشاهی ملک ری را بر خشنودی خدا ترجیح داد،
ادامه دارد....
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته
📚پارت۳۰
✍او با خود فکر میکرد میتواند با حیله و نیرنگ حسین را با خود همراه کند و اگر هم نتوانست با حسین میجنگد و سپس توبه می کند،چون خدا خود گفته که راه توبه همیشه باز است و این مرد مکار هیچ نمیدانست که این وزوز شیطان است در گوش او تا حجت خدا را بکشد و همانا کسی که دستش به خون حجت خدا رنگین شود،دیگر راه توبه و بازگشتی ندارد، چون رودر روی خدا قرار میگیرد..
سوم محرم بود که سپاهیانی نزدیک به پنج هزار نفر به فرماندهی عمرسعد به کربلا رسید.
عمر سعد می خواست باب سخن با حسین باز کند پس رو به لشکریان کرد و گفت:
_یکی از میان لشکر به نزد حسین علیهالسلام رود و از قول به من به او بگوید به چه نیتی به سمت کوفه آمدی؟
تمام سرها پایین بود و هیچکس حاضر نشد پیغام عمر سعد را ببرد، عمر سعد به ناچار خود،با اشاره به یکی از میان سپاه گفت:
_تو برو...
سرباز از جا بلند شد و گفت:
_مرا معاف دارید، چون من یکی از کسانی هستم که به حسین نامه نوشتم به کوفه بیاید،دیگر جای سوال نمیماند که بپرسم برای چه به کوفه آمدید..
عمرسعد سری تکان داد و دیگری را نشان داد، اما انگار تمام این لشکر همه دعوت کنندگان حسین بودند و این است روزگار کوفیان،خود نامه دعوت مینویسند و خود به روی مهمان شمشیر میکشند.
ادامه دارد...
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍دستور آیتالله کمپانی به جوانی که رزق و روزی اش بسیار کم شده بود
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 میخواهی بدانی در آخرت جای شما کجاست ؟🥀
استاد شجاعی
🔖حکمت۳۲۳ 👈علل انحراف خوارج
🔺👈خطر شیطان و نفس اماره
✍امام علیه السلام روز جنگ نهروان هنگامی که از کنار کشتگان خوارج میگذشت فرمود:
بدا به حال شما. به یقین کسی که شما را فریب داد به شما ضرر زد.
به امام علیه السلام عرض کردند: ای امیرمؤمنان! چه کسی آنها را فریب داد؟
امام علیه السلام فرمود:
شیطان گمراه کننده و نفس اماره به سوء. آنها را به وسیله آرزوها فریفتند، راه گناه را بر آنان گشودند، نوید پیروزی به آنها دادند و آنان را به سرعت به جهنم فرستادند.
✍این گروه که زمام اختیار خود را به دست شیطان و هوای نفس سپرده بودند به ظاهر به عبادات و قرائت قرآن اهمیت بسیار میدادند؛ولی از ریختن خون بی گناهان و فساد در میان مسلمین ابا نداشتند و با همین تفکرات واهی به این جا رسیدند که قتل امام امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز از واجبات است و سرانجام آن حضرت را شهید کردند.
✍در تاریخ اسلام کمتر جمعیتی به حماقت و گمراهی خوارج دیده شده است، هرچند وهابیهای امروز نیز از بعضی جهات بی شباهت به آنها نیستند.
👈شیطان بدون مقدمه سراغ کسی نمی رود تا انسان از خود نقطه ضعف نشان ندهد کاری از دست شیطان بر نمی آید ابتدا نفس اماره زمینه را برای نفوذ شیطان
آماده میکند. بر همین اساس مبارزه با نفس اماره را باید جدی گرفت چون سرکش است اگر حرکات آن کنترل نشود و مهار نگردد هیچ کس از آسیب آن در امان نیست و جدا باید به خدا پناه برد و خدا را در این امر مهم بیاری طلبید. نفس اماره حالت بچهها را دارد همان طور که کودکان هر چه میبینند هوس میکنند او نیز صاحبش را پی در پی به کارهای زشت دستور میدهد. همان طور که امام علیه السلام درباره فریب خوردگان نفس اماره فرمودند نفسی که همواره آدمها را توسط آرزوها فریب میدهد و راه گناه و معصیت را میگشاید و وعده پیروزی میدهد و عاقبت هم آتش دوزخ جایگاه پیروان نفس اماره میگردد.
🌹امام صادق علیه السلام میفرمود:
اِحذَروا اَهوائَکُم کَما تَحذَرُون اَعدائَکُم
👈بگونه ای از خواهشهای نفسانی پرهیز کنید که از دشمنان خود پرهیز می نمایید تردید در مهار نفس اماره را باید کنار گذاشت تا با کمال شجاعت بر هوس خویش غالب شویم
▫️سفینه البحار ج۲ص۴۳۳
چهار وجه شفاعت در قرآن
چهار وجه شفاعت در قرآن
وَاتَّقُواْ یَوْماً لَّا تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً وَلَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ یُنصَرُونَ(بقره، 48)
و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی (از عذاب خدا) را از کسی دفع نمی کند و هیچ شفاعتی از کسی پذیرفته نمی شود، و از کسی غرامت و بدلی گرفته نشود ویاری نخواهند شد.شفاعت از کلمه «شفع» به معنای جفت است؛ یعنی افرادی که مایه ای از ایمان و تقوا و عمل داشته و در آن روز کمبودی دارند، لطفی به آن مایه ها اضافه می شود و در اثر جفت وهمراه شدن با لطف اولیای الهی، از قهر خداوند نجات می یابند. بنابراین، شفاعت، تنها شامل کسانی می شود که تلاشگرند؛ ولی در راه مانده و کم آورده اند و نیاز به مکمّل و تقویت کننده دارند که در کنار آنان باشد.
حدود سی آیه از قرآن مربوط به شفاعت است که به چند دسته تقسیم می شوند:
1- یک دسته شفاعت را نفی می کنند، مانند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(1)، روزی که نه داد و ستد در آن است، نه معامله و نه دوستی و نه شفاعت.
2- دسته ای که شفاعت را مخصوص خداوند می داند، مانند: «مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ»(2)، غیر از او هیچ یاور و شفاعت کننده ای نیست.
3- دسته ای که از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد می کند، مانند: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ»(3)، چه کسی نزد خداوند شفاعت می کند، مگر به اذن او؟
4- یک دسته شرایط شفاعت شوندگان را بیان می کند، مانند: الف) کسی که مورد رضایت خدا باشد. «وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ»(4)
ب) ظالمان، دوست شفاعت کننده ای ندارند. «مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ»(5)
ج) فرشتگان برای کسانی که ایمان آورده اند، دعا و طلب استغفار می کنند. «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا »(6)
با توجّه به آیات فوق، معلوم می شود که شفاعت بی قید و شرط نیست و به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را نداشته باشد، هر چند همسر پیامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمی گیرد. چنانکه همسر نوح و لوط علیهما السلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»(7)
بنابراین، شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود؛ ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد - همان گونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی فدا شد تا گناهان ما بخشیده شود - هرگز قابل قبول نیست.
1. بقره، 254.
2. سجده، 4.
3. بقره، 255.
4.انبیاء، 28.
5. غافر، 18.
6. غافر، 7.
7. تحریم، 10.
📕 گزیده ی تفسیر نور استاد قرائتی جلد یک
تقسیم سوره حمد بین خدا و نمازگزار
رسول خدا می فرماید: حضرت حق فرمود: من سوره فاتحه الکتاب را میان خود و بندگانم تقسیم کرده ام که نصفش مال من است و نصفش مال بندگانم و هر چه که بنده ام از من سؤال کند اجابت می نمایم.
وقتی که بنده ای بگوید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ خداوند متعال می فرماید: بنده ام به اسم من آغاز کرد و حق است بر من که کارهایش را به سرانجام برسانم و احوالش را مبارک گردانم.
وقتی بگوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ خداوند متعال می فرماید: بنده ام مرا حمد کرد و می داند نعمتهایی که دارد از من است و بلاهایی که هست از ناحیه من می باشد که اگر از او بردارم در باره او احسان کرده ام. شما ملائکه ها را شاهد می گیرم که من نعمتهای آخرت را هم به نعمتهای دنیای بنده ام اضافا می کنم و از او بلاها را دفع می کنم، همان طوری که بلاهای آخرت را از او دفع کردم.
وقتی که بنده می خواند: (الرَّحمنِ الرَّحیم). خداوند می فرماید: بنده ام شهادت به رحمان و رحیم بودن من داد. من هم شما را شاهد می گیرم که رحمت خود را در باره او زیادتر کنم و از عطاهای خود به وی ببخشم.
وقتی که بنده بگوید: (مالِک یوْمِ الدِّینِ ). خداوند متعال می فرماید: من شما را شاهد می گیرم.
چون او اعتراف به این کرد که من صاحب روز پاداش هستم من هم در آن روز حساب او را آسانتر می کنم، حسنات وی را قبول می کنم و از گناهانش در می گذرم.
و وقتی که بنده در نماز می گوید: إِیاک نَعْبُدُ خداوند می فرماید:
بنده ام راست گفت، به من عبادت می کند. من شما را شاهد می گیرم که برای عبادت این بنده ام چنان ثوابی بدهم که مخالفین عبادت او به آن ثواب غبطه بخورند.
و وقتی که بنده می گوید: وَ إِیاک نَسْتَعِینُ خداوند می فرماید: این بنده از من یاری خواست و به من پناه آورد. من شما را شاهد می گیرم که در کارهایش به وی یاری دهم و در سختیها او را حمایت کنم و روز قیامت هم دست او را بگیرم و داخل بهشت بکنم.
و وقتی که بنده می گوید: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ تا آخر سوره حمد خداوند می فرماید: این صراط مستقیم برای بنده من است.
آنچه را که از من خواست به وی می دهم و او را از هر چه که می ترسید امان دادم.
منبع : کلیات حدیث قدسی(ترجمه الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة)، ص: 271 ,📕
چهار وجه شفاعت در قرآن
چهار وجه شفاعت در قرآن
وَاتَّقُواْ یَوْماً لَّا تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً وَلَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ یُنصَرُونَ(بقره، 48)
و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی (از عذاب خدا) را از کسی دفع نمی کند و هیچ شفاعتی از کسی پذیرفته نمی شود، و از کسی غرامت و بدلی گرفته نشود ویاری نخواهند شد.شفاعت از کلمه «شفع» به معنای جفت است؛ یعنی افرادی که مایه ای از ایمان و تقوا و عمل داشته و در آن روز کمبودی دارند، لطفی به آن مایه ها اضافه می شود و در اثر جفت وهمراه شدن با لطف اولیای الهی، از قهر خداوند نجات می یابند. بنابراین، شفاعت، تنها شامل کسانی می شود که تلاشگرند؛ ولی در راه مانده و کم آورده اند و نیاز به مکمّل و تقویت کننده دارند که در کنار آنان باشد.
حدود سی آیه از قرآن مربوط به شفاعت است که به چند دسته تقسیم می شوند:
1- یک دسته شفاعت را نفی می کنند، مانند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(1)، روزی که نه داد و ستد در آن است، نه معامله و نه دوستی و نه شفاعت.
2- دسته ای که شفاعت را مخصوص خداوند می داند، مانند: «مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ»(2)، غیر از او هیچ یاور و شفاعت کننده ای نیست.
3- دسته ای که از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد می کند، مانند: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ»(3)، چه کسی نزد خداوند شفاعت می کند، مگر به اذن او؟
4- یک دسته شرایط شفاعت شوندگان را بیان می کند، مانند: الف) کسی که مورد رضایت خدا باشد. «وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ»(4)
ب) ظالمان، دوست شفاعت کننده ای ندارند. «مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ»(5)
ج) فرشتگان برای کسانی که ایمان آورده اند، دعا و طلب استغفار می کنند. «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا »(6)
با توجّه به آیات فوق، معلوم می شود که شفاعت بی قید و شرط نیست و به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را نداشته باشد، هر چند همسر پیامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمی گیرد. چنانکه همسر نوح و لوط علیهما السلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»(7)
بنابراین، شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود؛ ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد - همان گونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی فدا شد تا گناهان ما بخشیده شود - هرگز قابل قبول نیست.
1. بقره، 254.
2. سجده، 4.
3. بقره، 255.
4.انبیاء، 28.
5. غافر، 18.
6. غافر، 7.
7. تحریم، 10.
📕 گزیده ی تفسیر نور استاد قرائتی جلد یک