#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت چهل و پنجم
✳️ درخواست مجدد عثمان
🔻[ عثمان به دیدار من آمد و قول داد این بار به وعدههایش عمل کرده و به هیچ وجه خلف وعده نکند. به او گفتم: ]
🔻چگونه خلف وعده نمیکنی؛ حال آنکه آن سخنان را بر منبر رسول خدا ﷺ بر زبان آوردی و تعهدها دادی! ولی هنگامی که به منزل رفتی، مروان بیرون آمد و به مسلمانان اهانت کرد و به آنان ناسزا گفت و باعث رنجش آنان شد؟!
🔻عثمان از سخن من ناراحت شد و برگشت، در حالی که می گفت: حق خویشاوندی را رعایت نکردی، به حمایت از من برنخاستی، مردم را نیز تحریک کردی و در مقابل من جسورشان ساختی.
🔻 اما من از مواضع خیرخواهانه خودم نسبت به او گفتم و اینکه او سخن مروان را برگفتار من ترجیح می دهد و امور خویش را به او سپرده است.
✳️ زمینههای قتل عثمان
🔸 اعتراض تند به عثمان
🔻[ با کشف نامه عثمان خطاب به استاندار مصر و مشخص شدن این موضوع که او خلاف وعده هایش به مردم مصر عمل کرده و در آن نامه، دستور قتل محمدبنابیبکر و همراهانش را داده، مصریها غلام عثمان را که حامل نامه بود، دستگیر کردند و به همراه نامه به مدینه آوردند. من به طلحه و زبیر و سعد و عمار و جمعی دیگر از اصحاب رسول خدا ﷺ پیام دادم که دسته جمعی نزد عثمان برویم و غلام وی را نیز که حامل نامه بود، با خود همراه ببریم. همه نزد او رفتیم و من به عثمان گفتم: ]
🔻غلام و شتری که سوار بر آن است از آن توست؟ آنها را تایید کرد، اما از نوشتن نامه اظهار بی اطلاعی کرد، با آنکه مهرنامه، مُهر شخصی او بود. قسم یاد کرد که نامه ای ننوشته و از این ماجرا خبر ندارد. همین موضوع موجب تردید جدی در صداقت عثمان شد و حاضران اعتماد خویش را به عثمان از دست دادند.
✳️ پاسخ به اتهام بنیامیه
🔻مصری ها حلقه محاصره عثمان را تنگتر کردند و با اصرار تمام، خواستار کناره گیری عثمان از خلافت بودند. بنی امیه مرا مقصر اصلی در این حوادث میدانستند و خطاب به من گفتند: ای علی! عامل اصلی این مشکلات تو هستی. تو دسیسه میچینی و مردم را علیه ما تحریک می کنی!
🔻من در پاسخ آنها از تلاش خود برای اصلاح امور عثمان و حل مشکلات او و برگرداندن مردم مصر به شهر خودشان سخن گفتم.
✳️ بیشترین دفاع از عثمان
🔻[ عثمان در محاصره معترضان و ناراضیان قرار گرفته بود و گمان میکرد حضور من در مدینه، موجب شده که مردم شعار خلافت مرا سر دهند. به همین دلیل از طریق عبدالله ابن عباس به من پیام داد که از شهر خارج شوم و به باغی که در منطقه"ینبع" داشتم، بروم. به ابنعباس گفتم:]
🔻ای پسر عباس! عثمان میخواهد مرا سرگردان نگه دارد، گاهی بروم و زمانی برگردم. روزی پیغام داد از مدینه خارج شوم، روزی دیگر خبر داد که بازگردم، هم اکنون تو را فرستاده است که از شهر خارج شوم. به خدا سوگند! آنقدر از او دفاع کردم که ترسیدم به سبب دفاع از گناهکاران باشم.
📚 منابع:
۱. تاریخ طبری، ج۳، ص ۳۹۷
۲. أنساب الأشراف، ج۶، ص۱۸۱
۳. الجمل، ص۱۰۳
۴.الامامة و السیاسة، ج ۱، ص ۹۵
۵. العقد الفرید، ج۴، ص ۲۸۹
۶. شیخ طوسی، الأمالی، مجلس ۴۳، ح۱، ص۷۱۲
۷.نهج البلاغه، کلام ۲۴۰
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت چهل و ششم
✳️ گفتوگویی با سعد بن ابی وقاص
🔻[ در مسجد النبی و بین قبر و منبر نشسته بودم که سعد بن ابی وقاص آمد و از من خواست به عثمان کمک کنم و برای حفظ جان او تدبیری بیندیشم. به او گفتم: ]
🔻ای ابا اسحاق! به خدا سوگند، به قدری از عثمان در برابر معترضان دفاع کردم که از سخن گفتن با مردم در این زمینه حیا میکنم. آنچه امروز مشاهده می کنی، نتیجه اعمال مروان، معاویه، عبداللهبنعامر و سعیدبنعاص است. هر گاه سراغ عثمان رفتم و نصیحتش کردم که این افراد را از اطراف خود پراکنده کند و به آنان اعتماد نکند، گمان کرد که من بدخواه او هستم و درصدد توطئهای علیه اویم تا کار به اینجا رسید که میبینی!
✳️ تلاش برای رساندن آب به عثمان
🔻[ طلحه مانع از رسیدن آب به عثمان شده بود. به وی پیام دادم: ]
🔻مانع از رسیدن آب به این مرد نشوید و اجازه دهید که آب چاهی که در اختیار دارد استفاده کند و کاری نکنید که از عطش کشته شود.
🔻[ طلحه به پیام من توجهی نکرد و من نیز از بردن آب معذور بودم؛ زیرا: ]
🔻در یکی از جلساتی که بین من و عثمان برخوردی پیش آمده بود، سوگند خورده بودم که اگر سخن مرا گوش ندهد، دیگر مانع اعتراض کسی به وی نشوم. اگر این سوگند نبود، خودم پیشقدم میشدم و برای وی آب میبردم.
✳️ فرمان به حسن و حسین برای دفاع از عثمان
🔻[ هنگامی که خبر رسید مردم قصد کشتن عثمان را دارند، به حسن و حسین دستور دادم: ] 🔻شمشیرهای خود را بردارید و در مقابل درِ خانه عثمان بایستید و اجازه ندهید کسی برای قتل وی وارد خانه شود.
✳️ تبرّی از خون عثمان
🔻[ هنگامی که خبر کشته شدن عثمان را شنیدم، گفتم: ]
در دوستی با دوستانت افراط نکن، شاید روزی تبدیل به دشمنت شوند و در دشمنی با دشمن نیز زیادهروی نکن، شاید روزی دوست تو شود.
🔻خدایا! شاهد باش که من از ریختن خون عثمان برائت میجویم و بیزارم.
✳️ تحلیلی از قتل عثمان
🔻در موضوع اعتراض علیه عثمان و کشته شدن وی، نکاتی را باید ذکر کنم. گویا این موضوع یکی از نشانههای قرنهای گذشته بود، همانطور که در آیه ۵۱ سوره طه آمده است: " علم آن در کتابی است نزد پروردگار من. پروردگار من نه مرتکب خطا میشود و نه فراموش میکند."
🔻اصحاب رسول خدا ﷺ که در جنگ بدر همراه آن حضرت بودند، دست از یاری عثمان برداشتند و او را به حال خود رها کردند. اهل مصر نیز وی را به قتل رساندند.
✳️ نقش منِ علی در حادثه قتل عثمان
🔻اما نقش من در این حادثه بدینگونه بود که نه به قتل وی فرمان دادم و نه کسانی که قصد کشتن وی را داشتند، از این کار بازداشتم. من اگر به قتل وی امر میکردم، جزو یاران و مددکاران قاتلان وی محسوب میشدم و اگر آنها را از اینکار باز میداشتم، جزو یاری رسانندگان به عثمان میشدم که آن را نیز مصلحت نمیدیدم.
🔻اوضاع بسیار آشفته و حق و باطل در هم آمیخته و مشتبه شده بود.
🔻موافقان و یاوران عثمان معتقد بودند که بیشترین ضربه را من به عثمان وارد کردهام و مخالفان عثمان فکر میکردند که بیشترین یاریرسانی به عثمان از جانب من بوده است.
🔻اما نظر من درباره عثمان این است که وی در انتخاب خویش درست عمل نکرد و راه بدی برگزید و البته مخالفان نیز عجولانه برخورد کردند و ناخشنودی خویش را از عملکرد عثمان به گونهای نامناسب بروز دادند. به هر حال خدا میان شما و او قضاوت خواهد کرد. به خدا سوگند! در خون عثمان هیچ تهمتی متوجه من نیست و من همانند دیگر مسلمانان و مهاجران در خانه خویش نشسته بودم و در قتل وی دخالتی نداشتم.
📚منابع :
۱. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۱۰
۲. أنساب الأشراف، ج۶
۳. الامامة و السیاسة، ج۱، ص ۵۹
۴. العقدالفرید، ج۴، ص۲۹۰
۵. نهج البلاغه، قصار۲۶۸
۶. کشف المحجة، ص۲۴۹
۷. المسترشد، ص۴۱۸
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت چهل و هفتم
« دوران خلافت »
❇️ امتناع از پذیرش خلافت
🔸خدا میداند که علاقهای به حکومت نداشتم
🔻[ بعد از کشته شدن عثمان، تنها نام من بود که برای خلافت مطرح میشد؛ ولی ]
🔻خداوند سبحان میداند که من [ از روی تمایل شخصی] علاقهای به زمامداری و حکومت در میان امت محمّد نداشتم؛ زیرا از آن بزرگوار شنیده بودم که می فرمود: " هر زمامداری بعد از من کار امت مرا بر عهده گیرد، روز قیامت دستهایش را بر گردنش می بندند و در مقابل دیدگان مردم برای حساب احضار میکنند. سپس نامه عمل او باز می شود. اگر با عدالت حکومت کرده باشد نجات می یابد و اگر ستم روا داشته باشد، هلاک میشود."
❇️ افقهای تاریک و فتنههای پیشِ رو
🔻[ در مقابل درخواست مردم برای پذیرش خلافت به آنها گوشزد کردم: ]
🔻 مرا وا گذارید و سراغ فرد دیگری بروید؛ زیرا ما به استقبال حوادثی میرویم که رنگارنگ و فتنهآمیز است و چهرههای گوناگون دارد. دلها بر این بیعت ثابت نمیماند و عقلها بر این پیمان، استواری نشان نمی دهد! کران تا کران را ابرهای فتنه پوشانده و چهره افق را ابرهای تیره فساد گرفته و راه مستقیم حق ناشناخته مانده است.
🔻آگاه باشید! اگر درخواست شما را بپذیرم، بر اساس آنچه میدانم با شما رفتار میکنم و به گفته این و آن و سرزنش ملامت کنندگان گوش فرا نمیدهم. اما اگر مرا رها کنید، همچون یکی از شما هستم که شاید شنواتر و مطیعتر از شما باشم در برابر کسی که کار خود را به او میسپارید. در هر حال، من وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر و رهبر شما به شمار آیم.
❇️ من به امیر شدن نیازی ندارم
🔻[ اصرار مردم زیاد شده بود. طلحه و زبیر و مهاجران و انصار نزد من آمدند و درخواست کردند خلافت را بپذیرم. به آنها گفتم: ]
🔻من به امیر شدن نیازی ندارم. ببینید چه کسی را برای این کار انتخاب میکنید، من هم با شما همراهی خواهم کرد.
🔻شما به دنبال امیر شدن من نباشید! در این وضع، وزیر شما باشم، بهتر است تا امیر شما شوم. من به شما نیازی ندارم و در عین حال همراه شما هستم. هر کس را که شما برای خلافت بپسندید، من نیز به او رضایت خواهم داد. شما به سراغ فرد مد نظر خویش بروید.
❇️ اصرار بیش از حد مردم
🔻[ در مقابل پاسخ منفی من، مردم اصرار می کردند و اگر به یاد داشته باشید: ]
🔻شما مردم به من میگفتید بیعت ما را قبول کن و من میگفتم نمیپذیرم. شما میگفتید چارهای جز این نیست و من زیر بار نمی رفتم. من دست خود را بسته بودم و شما آن را باز می کردید. دستم را عقب میکشیدم و شما با اصرار، دستانم را میگرفتید و میگفتید: ما به کسی غیر از تو راضی نمیشویم و جز تو بر کسی اتفاق نظر و اجماع نداریم. چنان برای بیعت هجوم آوردید که گویی شتران تشنه به آب رسیده باشند و بر همدیگر فشار آورند تا زودتر از آن آب بنوشند!
📚منابع:
۱. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۳۰۹
۲.الجمل، ص۲۶۷
۳. شیخ طوسی، الأمالی، مجلس۴۴، ح۵، ص۷۲۸
۴. نهج البلاغه، کلام۹۲، ص۱۳۶
۵.تاریخ طبری، ج۳، ص۴۵۶
۶. الکامل، ج۲، ص۳۰۴
۷.خوارزمی، المناقب، ص۱۷۸، رقم۲۱۶
۸.تذکرةالخواص، ص۵۷
۹. أنساب الأشراف، ج۲، ص۲۰۹
۱۰. الفصول المهمه، ص۶۳
۱۱. الإرشاد، ج۱، ص۲۴۴
۱۲. الإحتجاج، ج۱، ص۱۶۱
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت چهل و هشتم
❇️ نپذیرفتن خلافت، به هدف آزمودن مردم
🔻[ یکی از دلایل نپذیرفتن خلافت را توضیح دادم: ]
شما با رغبت و میلتان به من، برای اینکه خلافت را بپذیرم، پیش من آمدید و مرا برای بیعت، از خانهام بیرون کشیدید. من از بیعت با شما خودداری کردم تا جدیت شما را بیازمایم. پس شما اصرار کردید و من نیز امتناع میکردم تا اینکه شما همچون شترانی که هنگام آشامیدن آب به گودالهای آب هجوم میبرند، برای بیعت با من هجوم آوردید!
❇️ من تنها گزینه مردم بودم
🔻[ در برابر انکار و امتناع من، مردم یک حرف را تکرار می کردند و می گفتند: ]
ما برای امر حکومت، جز تو شخص دیگری را سراغ نداریم و جز تو به کس دیگری راضی نمیشویم؛ پس بیعت ما را بپذیر تا گرفتار تفرقه نشویم و اختلاف دامنگیر ما نشود.
🔻به یقین امت به غیر تو راضی نخواهند شد و ما نگران هستیم که اگر تو حکومت را نپذیری، مردم گرفتار تفرقه شوند و متفرق گردند.
🔻[ من که سه خلیفه را به خلاف میل باطنی و معیارهای ارزشی خود، تحمل کرده بودم تا تفرقهای میان امت رخ ندهد، این بار میدیدم که نپذیرفتن خلافت، مایه تفرقه مردم و فروپاشی وحدت امت اسلامی می شود. ]
❇️ شور و هیجان بی نظیر مردم برای بیعت
🔸فراگیر شدن شعار « بیعت ، بیعت»
🔻شما برای بیعت کردن، شتابان به سوی من روی آوردید، همانند شتر ماده تازهزاییده که به طرف بچههای خود می شتابد. پیاپی فریاد برآوردید: « بیعت! بیعت! » من دستان خویش را فروبستم، اما شما به اصرار آن را گشودید؛ من از دست درازکردن امتناع کردم و شما دستانم را به سوی خود کشیدید!
❇️ ازدحام شدید جمعیت برای بیعت
🔻آنگاه به من هجوم آوردید، مانند هجوم شتران تشنه که به آبشخور خود هجوم آورند. چنان ازدحام شد که بیم آن میرفت در نتیجه ازدحام کشته شوم یا بعضی از شما بعضی دیگر را زیر دستوپا از بین ببرید. از شدت هجوم، بند کفشهایم گسست و عبا از روی دوشم افتاد و افراد ضعیف زیر دستوپا ماندند.
🔻به اندازهای برای بیعت با من شادی کردید که مردم خردسالان را بر روی دوش گرفتند تا بتوانند شاهد مراسم بیعت باشند، سالمندان با پای لرزان برای بیعتکردن شتاب میکردند و ناتوانان را بر دوش میکشیدند و پاها از خستگی واماند. آنگاه گفتید: همانند ابوبکر و عمر با ما بیعت کن که ما جز تو کسی را نداریم و به غیر تو راضی نمیشویم. بیعت ما را بپذیر تا پراکنده نشویم و اختلاف نکنیم. این چنین بود که من با تکیه بر کتاب خدا و سنت رسول خدا ﷺ با شما بیعت کردم.
📚منابع :
۱. الإرشاد، ج۱، ص۲۶۰
۲. الإحتجاج، ج۱، ص۱۷۲
۳.الإمامةوالسیاسة، ص۱۷۶
۴.الغارات، ج۱، ص۲۰۳
۵. شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۹۶
۶. کشف المحجة، ص۲۵۱
۷. وقعة صفین، ص۲۰۱
۸.تاریخ طبری، ج۴، ص۴
۹. الکامل، ج۲، ص۳۹۶
۱۰. نهج البلاغه، کلام ۱۳۷
۱۱. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۹
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت پنجاه و چهارم
❇️ سرگردانی مردم و ضرورت تقوا
🔻کسی که بهشت و دوزخ را پیش روی خود بیند، آسوده ننشیند و همواره تلاش کند. برخی با سرعت به سوی حق پیش میروند و اهل نجاتاند و بعضی به کندی میروند، اما امیدوارند و گروهی دیگر کوتاهی میکنند و در آتش جهنم گرفتار خواهند بود. چپ و راست کمینگاه گمراهی است و راه میانه، جاده مستقیم الهی است که آیات قرآن و احادیث پیامبر صلی الله علیه و آله به پیمودن آن سفارش میکند. این راه، گذرگاه سنت نبوی است و بازگشت همه بدان سو است.
🔻مدّعی باطل تباه شد و دروغگو زیان کرد. هر کس با حق در افتاد، دست به خون خود آلایید و در نادانی انسان همین بس که قدر خویش نشناسد. آنچه بر اساس تقوا پایهگذاری شود، نابود نشود و کشتزاری که با تقوا آبیاری شود، تشنه نمیماند. مردم، به خانه های خود برگردید و راه آشتی با یکدیگر را در پیش گیرید و مسائل بین خود را اصلاح کنید؛ زیرا راه توبه و بازگشت میسر است. جز پروردگار خود، دیگری را نستایید و جز خویشتن خویش دیگری را سرزنش نکنید.
❇️ وظیفه من نهایت تلاش است
🔻ای مردم! دنیا آزمندان و دنیاطلبان را فریب میدهد و برای شیفتگان خود که با دیگران رقابت میکنند، ارزشی قائل نیست و آنکس را که در این رقابت پیروز شود، بر خاک میافکند. به خدا سوگند، هرگز ملتی زندگانی خرم و پرنعمت از کف ندادند، مگر به کیفر گناهانی که مرتکب شدند؛ زیرا خدا بر بندگان خود ستم روا نمیدارد. اگر مردم به هنگام نزول بلاها و گرفته شدن نعمتها، با نیت درست به پیشگاه خدا زاری کرده و با قلبهای پر از محبت از خداوند طلب بخشش کنند، آنچه از دستشان رفته است، باز خواهد گشت و هر گونه فسادی اصلاح خواهد شد.
🔻من نگران شما هستم که مبادا در جهالت و غرور فرورفته باشید؛ چه اینکه در گذشته به سویی کشیده شدید که نزد من درخور ستایش نبودید. اما اگر آنچه در گذشته از دست دادهاید به شما بازگردد، سعادتمند خواهید شد. وظیفه من تلاش در اصلاح امور شماست. اگر میخواستم، بیمهری های شما را بازگو میکردم. خدا آنچه گذشت ببخشاید.
❇️ به عهد خویش وفادار باشید
🔻انسان هیچگاه از خانواده و قبیلهاش بینیاز نخواهد بود؛ هرچند مال و فرزند بسیار داشته باشد. اگر شخصی دست خود را از خانواده و قبیلهاش کوتاه کند، آن قبیله یک یار از دست داده و خودِ آن شخص یاران بسیاری از دست داده است. بدانید راستگویی نعمتی الهی است که از مال و ثروت برتر است. هیچ یک از شما نباید برای خود بزرگی قائل شود؛ زیرا در این صورت دچار کبر و خودبزرگبینی خواهد شد. بدانید دنیا پشت کرده و آخرت روی نموده است. امروز به پایان رسید و فردا نیز در پیش است. بهشت در پیشِروی است و آتش در پایان. آرزو قلب را تحریک میکند معاد را از یاد میبرد. قیامت در حال غفلت و ناهوشیاری میرسد. این آرزوها حسرت و پشیمانی به بار میآورد.
🔻به سوی نیرومند کردن دینتان و خواندن نماز و پرداخت زکات و خیرخواهی برای پیشوایتان بشتابید. کتاب خدا را یاد بگیرید و سخنان رسول خدا صلی الله علیه و آله را تصدیق کنید. به عهد و پیمان خود وفادار باشید. وقتی بر کاری امین شدید، امانت را به صاحب آن برگردانید. به سوی نیکی و پاداش الهی گام بردارید. از عذاب خداوند بگریزید. کار نیک انجام دهید تا در روزی که هر کس به واسطه نیکی کردن رستگار میشود، رستگار شوید.
📚 منابع:
۱. نهج البلاغه، خطبه ۱۶
۲. کافی، ج۸، ص۶۷
۳. نهج البلاغه، خطبه۱۷۸
۴. نهج البلاغه، خطبه۲۳
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت پنجاه و پنجم
❇️ شما مسؤولید، حتی در برابر سرزمینها و حیوانات!
🔻همانا خداوند متعال کتابی هدایتگر فرستاد و نیکی و بدی و خیر و شر را آشکارا در آن بیان کرد. پس راه خیر را در پیش گیرید تا هدایت شوید و از شر و بدی پرهیز کنید تا در راه راست قرار گیرید.
🔻واجبات، واجبات! در انجام واجبات کوتاهی نکنید تا شما را به بهشت رساند. خداوند چیزهایی را حرام کرده است که ناشناخته نیستند و چیزهایی را حلال کرده که از عیب خالی هستند و در این میان، حرمت مسلمان را بر هر حرمتی برتری بخشیده و حفظ حقوق مسلمانان را با اخلاص و توحید پیوند داده است. پس مسلمان کسی است که مسلمانان از دست و زبان او آزاری نبینند، مگر آنجا که حق باشد و آزار مسلمانان روا نیست، جز در آنچه واجب باشد.
🔻به سوی مرگ بشتابید که همگانی است و فردفرد شما را از آن گریزی نیست. همانا مردم در پیش روی شما میروند و قیامت از پشت سر، شما را میخواند. سبکبار شوید تا به قافله برسید، که پیشرفتگان در انتظار بازماندگاناند.
🔻از خدا بترسید و در ارتباط با بندگان خدا و شهرهای خدا تقوا پیشه کنید؛ زیرا شما در پیشگاه خداوند مسئول هستید، حتی در برابر سرزمین ها و حیوانات! از خدا اطاعت کنید و از فرمان خدا سرپیچی نکنید. اگر خیلی مشاهده کردید، آن را دریابید و اگر با شر و بدی روبهرو شدید، از آن دوری کنید.
❇️ آغاز ناخشنودی خواص
🔸اولین اقدام: بازگرداندن بخششهای عثمان به بیتالمال
🔻[ در روز دوم پس از بیعت اعلام کردم: ]
آگاه باشید! هر قطعه زمینی که از طرف عثمان به کسی اختصاص پیدا کرده و هر مالی که از اموال الهی از طرف وی اهدا شده است، همگی را به بیتالمال برمیگردانم؛ زیرا حق با سپری شدن زمان از حقبودن ساقط نمیشود و هیچ بهانه ای برای نادیده گرفتن آن، پذیرفتنی نیست. اگر این اموال برای مهریهٔ زنان هم اختصاص یافته یا در شهرهای مختلف پراکنده شده باشد، به یقین آن را به صاحبان اصلی اموال باز میگردانم؛ زیرا در عدالت، گشایشی برای عموم است و آنکس که حق و عدالت بر او گران آید، تحمل ستم برای او گرانتر خواهد بود.
❇️ دومین اقدام: تقسیم عادلانه بیتالمال میان مردم
🔻[ همچنین شیوه صحیح تقسیم بیتالمال را با دلایل آن، به اطلاع مردم رساندم: ]
ای مردم! هیچ یک از فرزندان آدم برده یا کنیز به دنیا نیامده است. مردمان همه آزادند؛ ولی خداوند به برخی از شما نعمتی افزونتر بخشید. اکنون هر کس در راه دین مصیبتی دیده و سابقهای به دست آورده است، باید در این کار خیر، شکیبایی ورزد و در حفظ سابقهاش پایداری کند و البته بر خدای بزرگ منتی ندارد و از او امتیازی نخواهد.
🔻آگاه باشید! اینک اموالی جمع شده است و ما میان همه، از سرخ و سیاه، به تساوی قسمت خواهیم کرد.
🔻[ در اینجا، مروان به طلحه و زیبر گفت: ازین سخن جز شما، کسی را در نظر نداشت!
دستور دادم به هر یک از مسلمانان سه دینار بدهند، غلام سیاهی آمد و سه دینار خود را گرفت. مردی از انصار گفت: ای امیرالمومنین! این غلام من بود که دیروز آزادش کردم. من و او را برابر قرار میدهی؟ به وی گفتم: ]
🔻من در کتاب خدا دقت و هیچ مزیتی برای فرزندان اسماعیل نسبت به فرزندان اسحاق نیافتم.
📚منابع:
۱. نهج البلاغه، خطبه۱۰۸
۲. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۵۷
۳. الکامل، ج۲، ص۳۰۵
۴. نهج البلاغه، کلام ۱۵
۵. کافی، ج۸، ص۶۹
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت پنجاه و ششم
❇️ ناراضیان این نحوه تقسیم، از ما نیستند
🔻[ عبداللهبنعمر و فرزندان ابوبکر و سعدابنابیوقاص نزد من آمدند و خواستند که همانند گذشته، سهم آنان از بیت المال بیشتر باشد! بالای منبر رفتم و خطابهای ایراد کردم: ]
🔻ابتدا حمد و ستایش خداوند و شهادت بر یگانگی او و شهادت بر رسالت پیامبر خدا صلی الله علیه و آله دادم، بعد از آن گفتم:
🔻ای مردم! ما اکنون با مردانی روبهرو هستیم که دنیا آنان را در خود فرو برده است، غرق دنیاداری شدهاند، زمینهای فراوان به دست آوردهاند، در آنها چشمهها روان ساختهاند، بر مرکبهای راهوار سوار شده و نرمترین جامهها را بر تن کردهاند. با این عیشونوش، ننگ و عاری برای خود فراهم ساختهاند که اگر خداوند بخشنده از آنها درنگذرد، عاقبت سختی در پیش رو دارند.
🔻اکنون اگر من متعرض آنان شوم و بخواهم از گردابی که در آن غوطهورند، نجاتشان دهم و به راهی که سعادتشان در آن است، راهنماییشان کنم و در نتیجه این مال و امکانات را از دست بدهند، اینان نباید بگویند که پسر ابوطالب در حق ما ظلم کرده و ما را از حقوق خویش محروم و ممنوع کرد! البته یار و یاور من در مقابل آنها خداوند متعال است.
🔻هرکس رو به قبله ما بایستد و از گوشتی بخورد که بر اساس دستور دین ما ذبح شده است و به پیامبر ما ایمان داشته باشد و همچون ما شهادتین را بر زبان آورد و به دین ما در آید، ما حکم قرآن و حدود اسلام را در حق او جاری خواهیم کرد؛ بیآنکه امتیازی جز معیار تقوا برای او قائل باشیم. البته تقوا مایه امتیازهای مادی نخواهد بود؛ زیرا خداوند متعال دنیا را پاداش اهل تقوا قرار نداده است. پاداشی که نزد خداست، برای نیکان بهتر است.
🔻ای متدینان! حقوق خود را در قلمرو قرآن و سنت نبوی جستوجو کنید و ببینید هدف شما از جهاد در راه خدا چه بود. آیا به انگیزه نژاد و خاندان بود یا به طاعت و زهد؟ و آنها را با آنچه امروز بدان گرایش یافتهاید و مشتاقش شدهاید، بسنجید. خداوند رحمتتان کند! بشتابید به سوی منزل آخرت که مأموریت دارید آن را آباد کنید، به گونهای که ویرانی نداشته باشد. آن منزل ابدی و باقی است که پایانی ندارد. خداوند شما را به سوی آن منزل دعوت کرده و تشویقتان نموده و در پیشگاه خود پاداش آن را مقرر کرده است. با تسلیم شدن در مقابل حکم خدا و شکر بر نعمتهایش، الطاف او را برای خود کامل سازید.
🔻هر کس به حکم خدا راضی نباشد، از ما نیست و رو به سوی ما ندارد. به راستی که حاکم تنها به حکم خداوند قضاوت می کند و از این جهت، نگرانی و ترسی ندارد. آری، ایشان رستگاراناند.
📚 منابع:
۱.کافی، ج ۷، ص ۳۶۰
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت پنجاه و هشتم
❇️ اِقرار گرفتن از طلحه و زبیر
🔻[ افرادی برای نشان دادن اعتراض خویش، از گرفتن سهمشان از بیتالمال خودداری کردند که طلحه و زبیر از آن شمار بودند. آنها از اقدام من در تقسیم بیتالمال ناراضی بوده و از اینکه یکسان رفتار کرده بودم، ناخشنود بودند؛ هرچند بهانههایی مانند خونخواهی عثمان را مطرح میکردند! من عمار یاسر را به دنبال طلحه و زبیر فرستادم. وقتی آمدند، از آن دو سوال کردم: ]
🔻شما را به خدا سوگند میدهم، آیا شما نبودید که با اختیار خود، برای بیعت کردن سراغ من آمدید و از من خواستید که خلافت را بپذیرم، در حالیکه من به آن بیرغبت بودم؟
[ گفتند: آری، چنین است. پرسیدم: ]
🔻آیا شما نبودید که بدون هیچ اجبار و تهدیدی، دست بیعت خود را به سوی من دراز کردید و با من پیمان بستید که به بیعت خویش وفادار بمانید؟
[ پاسخ دادند: آری، اینگونه بود. سوال کردم: ]
پس چه اتفاقی افتاده است که اینگونه برآشفته و ناآرام هستید؟
🔻[ پاسخ دادند: ما دست بیعت با تو دادیم تا در کارها بدون نظر ما تصمیم نگیری و در همه امور با ما مشورت کنی و با استبداد رأی رفتار نکنی. میدانی که ما از دیگران موقعیت برتری داریم؛ اما تو در تقسیم بیتالمال و تدبیر امور و صدور احکام با ما مشورت نکردی و از دانش ما بهره نگرفتی. به آن دو گفتم: ]
🔻به اندک چیزی خشمناک شدید و خوبیهای فراوان را از یاد بردید. از خداوند برای شما مغفرت و آمرزش میخواهم. ممکن است به من بگویید کدام حقی را از شما بازداشته و بر شما ستم کردهام؟
[ گفتند: پناه بر خدا! دامن تو از لوث ستم پاک است. گفتم: ]
🔻آیا از این اموال بیتالمال چیزی به خود اختصاص دادهام و سهمی برای خود کنار گذاشتهام؟
[ گفتند: پناه بر خدا! تو چیزی برای خود برنمیداری. گفتم: ]
🔻آیا برای یکی از مسلمانان مشکلی پیش آمده است که من حکم آن را ندانسته باشم و حقی را ضایع کرده باشم یا از عهده احقاق حق برنیامده باشم؟
[ گفتند: پناه بر خدا! تو عالمتر و تواناتر هستی، گفتم: ]
🔻پس کدام کار من موجب ناراحتی شما شده است که تصمیم گرفتهاید برخلاف نظر من اقدام کنید؟
[ گفتند: تو در تقسیم بیت المال برخلاف روش عمربن خطاب رفتار کردی و سهم ما را همانند دیگران تعیین کردی و میان ما و کسانی که بدون زحمت بر سر سفرهای نشستهاند که با شمشیرها و تیرها و مجاهدتهای ما در میدان جنگ، گسترده شده است، مساوی رفتار کردی. ما دعوت اسلام را توسعه دادیم و آنها به اجبار و از روی اکراه اسلام را پذیرفتند. اکنون درست است که ما و آنها حقوق یکسان دریافت کنیم؟!
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت پنجاه و نهم
✳️ پاسخهای قاطع به پرسشهای طلحه و زبیر
به آن دو پاسخ دادم:
🔻اما اینکه گفتید با شما مشورت نکردم، به خدا سوگند، من به خلافت رغبتی نداشتم و به ولایت بر شما علاقهای نشان نمی دادم. شما بودید که مرا به آن دعوت کردید و آن را بر مردم تحمیل کردید نگرانی من این بود که اگر خلافت را نپذیرم، امت اسلام گرفتار تفرقه و اختلاف شود؛ از این رو پذیرفتم.
🔻پس از پذیرش خلافت و رهبری امت، در قرآن و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نظر کردم و از هر دستوری که داده و هر فرمانی که صادر کرده بود پیروی کردم. در کنار قرآن و سنت پیامبر صلیالله علیه و آله، به حکم و رأی شما و دیگران نیازی پیدا نکردم و هنوز چیزی پیش نیامده است که حکم آن را ندانم و به مشورت شما و دیگر برادران مسلمان نیاز داشته باشم. اگر موضوعی پیش میآمد که حکم آن در کتاب خدا بیان نشده بود و شاهدی از سنت رسول خدا صلیالله علیه و آله برای آن پیدا نمیشد و به مشورت نیاز پیدا می شد، حتما با شما مشورت می کردم.
🔻درباره اعتراض شما که چرا با همه به تساوی رفتار کردهام، باید بگویم این روشی نبود که به رأی خود یا با خواسته دل خود انجام داده باشم؛ بلکه من و شما این رفتار را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آموختهایم و کتاب خدا نیز سنت آن حضرت را تایید کرده است. کتاب خدا همان کتابی است که:
" لَّا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ؛
هیچگونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است".
🔻اینکه میگویید این اموال در نتیجه شمشیرها و نیزههای شما گرد آمده است و نباید بین شما و دیگران به تساوی تقسیم شود، پاسخش این است که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله هم گروههای زودتر اسلام آورده و مجاهدت ها کرده بودند و برخی با تأخیر مسلمان شده و جهاد کمتری کرده بودند ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله در تقسیم غنائم، میان آن دو گروه فرقی نگذاشت و برخی را به دلیل سبقت در اسلام، امتیاز نداد. ولی، خداوند در روز قیامت پاداش اعمال پیشگامان در اسلام و جهاد را به طور کامل خواهد داد.
🔻به خدا سوگند برای شما و غیر شما بیش از آنچه به شما اختصاص دادهام، سهمی نیست. خداوند قلب ما و شما را به سوی حق، هدایت کند و صبر و استقامت را به ما و شما الهام کند. خدا رحمت کند آنکس را که چون حقی ببیند، یاریاش کند و هنگامی که ستمی مشاهده کند، به مقابله با آن برخیزد.
📚منابع:
۱. قرآن کریم، سوره فصلت، آیه ۴۲
۲. شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۴۰
۳. کافی، ج۸، ص ۳۶۰
۴. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت شصتم
✳️ گفتوگویی صریح و قاطع با طلحه و زبیر
🔻[ شبی در بیتالمال مشغول حسابرسی اموال بودم که طلحه و زبیر وارد شدند. آنها برای کاری شخصی به آنجا آمده بودند؛ از اینرو چراغ بیتالمال را خاموش کردم و دستور دادم چراغی از منزل شخصی آوردند. آنها دلیل این کار را پرسیدند. گفتم: ]
🔻روغن این چراغ به بیتالمال متعلق است و شایسته نیست که در پرتو نور آن با شما به گفتوگو[ های شخصی] بنشینم!
[ طلحه و زبیر شروع به صحبت کردند و گفتند: ای امیرالمومنین! از اوضاع و احوال روزگار اطلاع داری و میدانی که ما در چه تنگناها و سختیهای قرار داریم. آمدهایم تا چیزی در اختیار ما بگذاری تا به وضع خود سر و سامانی دهیم و بخشی از مشکلاتمان را برطرف کنیم. به آن دو پیشنهاد کردم: ]
🔻از امکاناتی که در "ینبع " دارم خبر دارید. اگر میخواهید، بنویسم که هر مقدار از اموال آنجا مقدور بود، در اختیار شما بگذارند.
[ آنها جواب دادند: ما به اموال تو در ینبع نیازی نداریم. گفتم: ]
پس چه باید بکنم؟
[ طلحه و زبیر گفتند: از بیتالمال به اندازهای که زندگی ما بگذرد، به ما پرداخت کن. با تعجب به آن دو گفتم: ]
🔻سبحان الله! من چه اختیاری در بیتالمال دارم؟! این اموال متعلق به مسلمانان است و من مسؤول و امین آنها در نگهداری و توزیع صحیح آن هستم. اگر میپذیرید، من بالای منبر میروم و درخواست شما را با مسلمانان در میان میگذارم، اگر آنها اجازه دادند، تقاضای شما را میپذیرم؛ اما خود من شخصاً چنین اجازهای ندارم که مطابق خواست شما، در بیتالمال تصرف کنم. این اموال به همه مسلمانان تعلق دارد، چه آنها که حاضر و شاهد هستند و چه کسانی که حضور ندارند و غایباند. من از پذیرش درخواست شما معذورم و شما می توانید هر راهی که میخواهید، انتخاب کنید.
🔻[ گفتند: ما انتظار نداریم که شما از مسلمانان برای کمک به ما اجازه بگیری و اگر هم با مسلمانان در میان بگذاری، آنها اجازه چنین کاری نخواهند داد. گفتم: ]
پس من چه باید بکنم؟
🔻گفتند: شنیدیم آنچه باید می شنیدیم. آنها رفتند و فردی که در بیرون بود، شنیده بود که آن دو میگفتند: به خدا سوگند، بیعت ما با علی بیعت با دل نبود. ما فقط با زبانهایمان با او بیعت کردهایم.
🔻وقتی این سخن را برای من نقل کرد این آیه را تلاوت کردم:
" إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُاللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَن نَّكَثَ فَإِنَّمَا يَنكُثُ عَلَىٰ نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَىٰ بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا؛
کسانی که با تو بیعت میکنند با خدا بیعت مینمایند و دست خدا بالای دست آنهاست. پس هر کس پیمانشکنی کند، تنها به زیان خود پیمان شکسته است و آن کس که به عهدی که با خدا بسته وفا کند، به زودی پاداش عظیمی به او خواهد داد ".
📚منابع:
۱. مناقب آل ابی طالب، ج۲،ص۱۱۰
۲. قرآن کریم، سوره فتح، آیه ۱۰
۳. الجمل، ص۱۶۴
۴. تذکرة الخواص،ص۵۹
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت شصت و یکم
❇️ حفظ خلافت به هر قیمتی
🔻[ جمعی از دلسوزان و شیعیان که متوجه نارضایتی برخی خواص شده بودند، نزد من آمدند و گفتند: ای امیرالمؤمنین! پیشنهاد ما این است که به طور موقت، اموالی را که در اختیار داری، میان خواص و رؤسای قبایل تقسیم کنی و امتیازاتی برای آنان در نظر بگیری، تا امور مملکت سامان یابد. پس از آنکه بر اوضاع مسلط شدی، به سیرهٔ عدالتطلبی خود بازگردی و بیتالمال را عادلانه میان مردم توزیع کنی. به آنها پاسخ دادم: ]
🔻آیا از من میخواهید برای پیروزی و پیشبرد اهداف خود، در حق امت اسلامی که بر آنها ولایت دارم، ستم کنم؟! به خدا سوگند، تا عمر دارم و شب و روز برقرار است و ستارگان از پی هم طلوع و غروب میکنند، هرگز چنین کاری نخواهم کرد. اگر این اموال از آنِ خود من بود، به گونهای مساوی در میان مردم تقسیم میکردم، چه رسد به آنکه این اموال متعلق به خود مردم است.
🔻[ پس از این سخنان، جلسهٔ ما به مدت طولانی در سکوت سپری شد، تا اینکه با این سخنان جلسه را به پایان بردم: ]
🔻هر کس از شما مال و ثروتی دارد، مراقب باشد که گرفتار فساد نشود. بخشیدن مال به آنها که استحقاق ندارند، زیادهروی و اسراف است. ممکن است در دنیا و نزد مردم، فرد مقام بخشنده پیدا کند؛ اما مقام او نزد خداوند متعال پَست خواهد شد. هرکه مالش را در راهی که خدا اجازه نداده است، مصرف کرد و به غیر اهل آن پرداخت، خدا او را از سپاس و تشکر آنان محروم میکند و دوستی آنها را متوجه دیگری میسازد. اگر کسانی هم زبان به تشکر گشایند و اظهار ارادت کنند، به یقین چاپلوسی است واقعیتی ندارد و دروغ است. پس اگر روزی فرد بخشنده بلغزد و محتاج کمک آنان شود، بدترین رفیق و سرزنشکننده ترین دوست خواهند بود.
🔻اگر کسی اموال خود را در مسیر حق مصرف نکند و برای افراد نااهل خرج کند، تنها بهرهای که خواهد برد، این است که افراد پست و اراذل و اوباش زبان به ثنای او خواهند گشود و البته همین ثناگویی هم تا زمانی ادامه خواهد داشت که برای آنها خرج کند! و به راستی، ثناگویی افراد نادان چه فایدهای دارد، وقتی پیش خدا بخیل به حساب میآیند؟! چه بهرهای بدتر و پستتر از این و کدام احسان از این بیهودهتر و بی ثمرتر؟!
هر کس بخواهد با اموال خود نیکی کند، به خویشان نزدیک خود رسیدگی کرده و مهماننوازی کند و اسیری آزاد سازد و به ورشکستگان و درراهماندگان و تهیدستان یاری رساند، که همانا دستیابی به این خصال، اشرف کرامتهای دنیا و رسیدن به فضایل آخرت است.
❇️ زندگی شخصی من
🔻[ چند روزی از بیعت مردم با من سپری شده بود که سُوَیدبنغفله به منزل ما آمد و دید جز حصیری کوچک، چیزی در خانه نیست. حیرتزده گفت: ای امیرالمؤمنین! بیتالمال در دست توست و من در خانهٔ تو چیزی نمیبینم جز اثاث لازم خانه. او گفتم: ]
🔻ای پسر غفله! فرد خردمند هرگز در خانهای که باید از آنجا کوچ کند اثاث بسیار نمیچیند! بلی، ما خانهٔ امنی داریم که بهترین متاعها و کالاهای خود را به آنجا فرستادهایم و به زودی خود نیز بدان محل خواهیم رفت.
📚منابع:
۱. کافی، ج۱، ص ۳۱
۲. الغارات، ج۱، ص ۴۸
۳. الإمامة والسیاسة، ص۱۷۴
۴. شیخ مفید، الأمالی، مجلس ۲، ح۶، ص ۱۷۵
۵. إرشاد القلوب، ج۱، ص۱۵۷
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت شصت و دوم
❇️ عهدشکنی طلحه و زبیر
🔸طلحه و زبیر به دنبال سهم خواهی از حکومت
🔻[ در جریان اولین تقسیم بیتالمال، که طلحه و زبیر ناامید از امتیازات خاص شده بودند با نقشه دیگری (طرح محرومیت هایشان در دوران عثمان) به سراغ من آمدند و درخواست واگذاری استانداری کوفه و بصره را به خودشان داشتند. من به آنان گفتم: ]
🔻نظر من این است که شما نزد من بمانید. من به وجود شما در کنار خودم افتخار می کنم و دوری شما موجب نگرانی و ناراحتی من خواهد بود!
❇️ دو شاخصه مهم یک مسئول
🔻[ با اصرار آن دو به آنها یادآور شدم: ]
به آنچه خدا برای شما قرار داده است، راضی باشید تا من تصمیم بگیرم. البته بدانید که من در حکومت و امانتی که به من سپرده شده است، به کسی از اصحابم مسئولیت نمیدهم، مگر اینکه از دینداری و امانتداری او اطمینان داشته باشم و باطنش را بشناسم.
❇️ طلحه و زبیر به دنبال توطئه برای کسب قدرت
🔻[ طلحه و زبیر برای من پیامی فرستادند و از تغییر نظر خود و زمینهسازیهایی که برای حکومت من کرده بودند ( از قبیل: شوراندن مردم علیه عثمان، کشته شدن او، پیشتازی خود در بیعت، ترغیب مردم و بزرگان عرب برای بیعت، سختیهایی که در این راه متحمل شده بودند) سخن گفتند و اینکه به هیچ یک از آرزوهای خود نرسیده بودند و شِکوِه از اینکه به جای آنها، به امثال مالکاشترها میدان داده بودم! به پیامآور گفتم: ]
🔻بازگرد و از طلحه و زبیر بپرس که چه چیزی آنها را راضی می کند؟
[ او برگشت و گفت: آنها استانداری کوفه و بصره را میخواهند. پاسخ دادم: ]
🔻نه. به خدا سوگند! اگر درخواست آنها را اجابت کنم، نابسامانی شروع، فساد گسترش، بر شهرها از اطراف هجوم می آورند و امنیت مردم تهدید می شود. و در ادامه به آیه ۸۳ سوره قصص استناد کردم و آنها را از مکر و نیرنگ برحذر داشتم.
" تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ؛
این سرای ﺁﺧﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﺮﺍی ﻛﺴﺎنی قرار میدهیم که اراده برتریجویی در زمین و فساد را ندارند و عاقبت نیک برای پرهیزکاران است".
❇️ طلحه و زبیر، شیفتگان قدرت و حکومت!
🔻[ عبداللهبنعباس نیز که میدانست مشکل طلحه و زبیر چیست و آن دو علاقمند به داشتن مقامی هستند، به من گفت: بهتر است بصره را به زبیر و کوفه را به طلحه واگذار کنی، تا آن دو از جَوسازی علیه تو دست بردارند! خندیدم و به او گفتم: ]
🔻چه میگویی؟! در شهرهای کوفه و بصره نیروهای فراوان و اموال گستردهای وجود دارد. اگر طلحه و زبیر به زمامداری ان دو شهر برسند، افراد سفیه و نادان را به سوی خود جلب میکنند و اشخاص ضعیف و ناتوان را آزار میدهند و با توانگران و قدرتمندان سازش خواهند کرد.
🔻اگر قرار بود کسی را به سبب رساندن نفع یا داشتن ضرر، به کار حکومت بگمارم، معاویه را بر شام میگماشتم و اگر نبود آنچه از این دو تن مشاهده کردم و نیز حرص و ولعشان برای رسیدن به ریاست و قدرت، شاید درباره آنها تصمیم دیگری میگرفتم و مسئولیتی برایشان در نظر میگرفتم.
منابع:
۱. قرآنکریم، سوره قصص، آیه۸۳
۲. شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۱۶
۳. الإمامة والسیاسة، ج۱، ص۷۱
۴. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۰
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی