eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
1.7هزار ویدیو
59 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
3.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
السلام علیک یا شریفه بنت الحسن علیها السلام کافی است از یک عراقی بپرسید سیده شریفه کیست؟! از آنجایی که کریم اهل بیت، امام حسن مجتبی (علیه السلام ) است و داغ و مصیبت و سختی های زیادی در زندگی، خصوصاً در راه «کربلا» تا «کوفه» و از در مسیر «شام» دیده است، طاقت ندارد هیچ بیمار و گرفتار و درمانده ای را ببیند و با آبرویی که پیش حق تعالی دارد، بلافاصله بیماریش را شفا می دهد.اگر برایش نقّاره خانه درست کنند، باید شبانه روز برای معجزاتش نقاره ها به صدا درآیند. دختر امام حسن مجتبی (علیه السلام ) است؛ بانوی جلیل القدری که همراه اسرای کربلا بعد از واقعه از کربلا به کوفه آورده شد و در مسیر کوفه به شام، در نزدیکی شهر حلّه در فاصله 30 کیلومتری از کربلا، از شدّت مصائب و سختی هایی که دید، از ادامه سفر با اسرا بازماند و به شهادت رسید و در میان نخلستان های اطراف شهر آرمید. . . . 🇮🇶
ابوبصیر می‌گوید: همسایه‌ای داشتم که به سبب پیروی از به ثروتی رسیده بود و آن را وسیله‌ای برای آراستگی خود قرار داده بود و گروه‌هایی را جمع می‌کرد و می خورد و مرا می‌کرد. چند بار شکایتش را نزد خودش بردم اما دست بر نداشت و چون پافشاری کردم گفت: ای مرد، من مردی گرفتارم و تو مردی اهل بخششی، اگر مرا به خود (مولای خود) معرفی کنی امیدوارم که مرا بوسیله تو نجات دهد. سخن او به دلم نشست وقتی به محضر علیه‌السلام رسیدم حال او را برای آن حضرت بیان کردم. فرمود: وقتی به برگشتی آن مرد به سراغ تو خواهد آمد، به او بگو می‌گوید: تو آنچه را که انجام می‌دهی رها کن، من هم را نزد خدا برای تو ضمانت می‌کنم. وقتی به کوفه برگشتم آن مرد هم از جمله کسانی بود که نزد من آمد، او را نگه داشتم تا همه رفتند و منزلم خالی شد. پس گفتم ای مرد، همانا تو را نزد یاد کردم، ایشان فرمود: او را سلام برسان و به او بگو: اگر آنچه را که انجام می‌دهد رها کند، نزد خدا بهشت را برایش تضمین می‌کنم. پس به افتاد سپس گفت: تو را به خدا آیا جعفر (بن محمد) این مطلب را به تو گفت؟! یاد کردم که آنچه را که گفتم آن حضرت فرمود. پس گفت: همین مرا بس است و گذشت. تا اینکه بعد از گذشت روزگاری نزد من آمد و مرا صدا زد، ناگهان دیدم پشت در خانه‌اش برهنه است، گفت: ای چیزی در خانه‌ام نبود، مگر آنکه آن را بیرون ریختم و اینک اینگونه‌ام که می‌بینی؛ پس من نزد برادرانم رفتم و چیزی که او را بپوشاند برای او جمع کردم. سپس روزهای کمی گذشت تا کسی را نزد من فرستاد که همانا من بیمارم، نزد من بیا. پس برای اینکه او را کنم نزد او رفت و آمد می‌کردم تا اینکه وقت او فرا رسید. نزد او نشسته بودم که در حال جان دادن بود، پس بیهوش شد سپس به هوش آمد و گفت: ای ابابصیر، مولای تو به عهد خود کرد، سپس از دنیا رفت. گذشت تا اینکه در ایام نزد امام صادق علیه‌السلام اذن ورود خواستم. در ابتدای ورودم به داخل اطاق در حالیکه یکی از دو پایم در صحن خانه و پای دیگرم در دالان اطاق بود، آن حضرت فرمودند: ای ابابصیر ما به وعده ای که به دوستت داده بودیم، وفا کردیم. ج۴.ص۲۶ اللهم عجل لولیک الفرج اللهم لعن جبت و الطاغوت ▪️‌‌دوستان خود را از فیض این پست بهره مند سازید و نشر دهید ▪️ایـن کانال را بـه دوســتان خـود معــرفی کنید‌ ‌
هفتم_ذیحجه_شهادت_امام_محمد_باقر علیه السلام هفتم ماه ذی الحجه سال ۱۱۴ هجری قمری مطابق با دوازدهم بهمن سال ۱۱۱ هجری شمسی حضرت ابوجعفر امام محمد باقر عليه السلام توسط ملعون، و شهید گشتند. امام باقر علیه السلام در روز سال ۵۷ قمری دیده به جهان گشوده و در سن چهار سالگی در حضور داشتند و شاهد شهادت مظلومانه جد غریبشان حضرت سیدالشهداء علیه السلام و عمو های خود و بقیه شهدای کربلا بوده اند و همچنین شب یازدهم و داغ اسارت مادر و عمه ها و مخدرات، از کربلا تا و و مجلس یزید را دیده اند. و تا آخر زندگی خویش دائم یادآور شهادت امام حسين عليه السلام و اسارت عمه هايشان میشدند و بسیار گریه میکردند. (الهی مرگ ما را برسان😭😭😭) 🔆مادر مکرمه ایشان حضرت علیهما السلام بوده اند. فلذا امام باقر عليه السلام هستند كه از پدر و مادر نسب شريفشان به پيامبر صلی الله عليه وآله و أميرالمؤمنين علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله عليها میرسد. فلذا امام باقر علیه السلام و امامان بعد از ایشان همه از نسل امام حسن و امام حسین علیهما السلام هستند. مدت امامت آن بزرگوار ۲۰ سال بوده است. و سرانجام در سن ۵۷ سالگی به دستور ملعون و توسط ملعون به وسیله زهری کشنده، حضرت امام باقر علیه السلام را مسموم کردند. علیه السلام درشب شهادتشان به فرزند خویش امام صادق عليه السلام فرمودند: من امشب جهان را بدرود خواهم گفت. هم اكنون پدرم عليه السلام را ديدم كه شربتى گوارا نزد من آورد و نوشيدم و مرا به سراى جاويد و ديدار حق بشارت داد... و فرمود: اى محمد بيا، زودباش كه ما انتظار تو را میكشيم. آن حضرت چندين روز از اثر این سم در حالت درد به سر میبردند تا اینکه بخاطر همین سم بدن مطهرشان گردید و شهید گشتند. فرداى آن روز بدن مطهر و پیکر مقدس امام محمد بن علی الباقر علیهما السلام را در كنار قبر مطهر امام مجتبى و امام سجاد عليهما السلام به خاک سپردند. روایت شده است که امام باقر علیه السلام وصیت فرمودند که مبلغ براى تعزيه و عزاداری بر ایشان اختصاص دهند. امام صادق عليه السلام میفرمایند: پدرم فرمودند: "یاجعفرُ أوقفْ لب من مالي كذا وكذا لنوادِبَ تندُبُني عشرسنينَ بمنًي أيامَ منًي" اى جعفر، از مال من مقدارى وقف كن براى كه ده سال در منى در موسم حج بر من گريه كنند، ومراسم ماتم را تجديد نمايند. 📕الکافي، ج۲ ص۴۹۵ 📕وقائع الایام، ص۱۱۰ 📕بصائر الدرجات، ص۱۴۱ 📕انوار البهیه، ص۶۹ اللهم عجل لولیک الفرج اللهم لعن جبت و الطاغوت ▪️‌‌دوستان خود را از فیض این پست بهره مند سازید و نشر دهید ▪️ایـن کانال را بـه دوســتان خـود معــرفی کنید‌ ‌
فیش‌روضه‌روز‌ یازدهم‌محرم.pdf
حجم: 759.7K
﷽ 🔖🔖 تقدیم به روضه‌خونای عزیز ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ 📜فیش روضه | روز یازدهم📜 مناجات (عج) حرکت کاروان اسرای کربلا به ـــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ــــــــــ ✍مـؤلــف و نویسنده : آماده چاپ در سایز A4
. ▪️ مجلس ابن زیاد اسیران اهل بیت را بر عبیداللَّه بن زیاد وارد کردند. زینب نگاهی به ابن زیاد کرد و گوشه‌ای نشست. ابن زیاد گفت: این زن کیست؟ جوابی نداد. دوباره پرسید و زینب(س) ساکت بود. یکی از حاضران گفت: این زینب دختر علی بن ابی طالب است. ابن زیاد گفت: شکر خدای را که شما را رسوا کرد و دروغتان را آشکار ساخت! زینب علیهاالسلام فرمود: «شکر خدا که ما را به پیامبرش محمد صلی الله علیه وآله آبرو داد و در قرآنش به پاکی ما گواهی داد. رسوایی برای فاسق است و دروغ‌گویی برای انسان بدکار.» ابن زیاد گفت: کار خدا را با برادر و خانواده‌ات چگونه دیدی؟ زینب علیهاالسلام فرمود: «جز زیبایی ندیدم. اینان گروهی بودند که خدا کشته‌شدن را برایشان مقدّر کرده بود و به محل مقرر قدم گذاشتند. خدا آن‌ها را با تو روبرو خواهد کرد و محاجه و مخاصمه خواهید نمود. ببین آن روز، حق با کیست؟ مرگ بر تو ای فرزند مرجانه!» ابن زیاد خشمگین شد و خواست زینب(س) را بکشد ولی عمرو بن حریث گفت: این زن است و زنان را به سخنانشان مؤاخذه نمی‌کنند. ابن زیاد گفت: ای زینب! خدا دلم را با کشتن حسین یاغی و سرکشان خانواده‌ات خنک کرد. زینب علیهاالسلام فرمود: «به جانم سوگند که بزرگ مرا کشتی و ریشه و شاخه ما را بریدی. اگر به این کار، دلت خنک شده پس خوشحال باش.» ابن زیاد گفت: این زن چه‌قدر با قافیه سخن می‌گوید، همان‌طور که پدرش شاعر و قافیه پرداز بود. زینب(س) فرمود: «ای ابن زیاد! زن را به این کارها چه؟ من به دنبال شعر و قافیه نیستم.» آن گاه ابن زیاد رو به علی بن الحسین علیهم‌السلام کرد و گفت تو که هستی؟ فرمود: «علی فرزند حسین علیه‌السلام.» ابن زیاد گفت: مگر خدا علی فرزند حسین علیه‌السلام را نکشت؟ امام ساکت شد و ابن زیاد گفت: چه شد؟ سخن نمی‌گویی؟ فرمود: «برادری داشتم که به او هم علی می‌گفتند و مردم او را کشتند (یا شماها او را کشتید) روز قیامت درباره او از شما بازخواست خواهد شد.» ابن زیاد دوباره گفت: خدا او را کشت. امام(ع) گفت: «خدا هنگام رسیدن اجل، جان را می‌گیرد و هیچکس جز به فرمان او نمی‌میرد که این سرنوشتی معین است.» ابن زیاد گفت: تو هم جز آنان خواهی بود (یعنی تو را هم می‌کشم) سپس دستور به کشتن امام داد. علی بن الحسین علیهم‌السلام فرمود: «پس این زنان را چه کسی همراهی کند؟» زینب علیهاالسلام هم خود را به امام(ع) چسبانید و گفت: «ای ابن زیاد! بس است، آیا از ریختن خون ما سیراب نشده‌ای؟ اگر می‌خواهی باید هر دوی ما را با هم بکشی.» امام سجاد(ع) فرمود: «عمه جان! اجازه بده با او سخن بگویم.» آنگاه فرمود: «ای ابن زیاد! مرا به مرگ تهدید می‌کنی؟ نمی دانی کشته‌شدن برای ما عادی است و به شهادت افتخار می‌کنیم؟» ابن زیاد گفت: او را رها کنید همراه زنان باشد. بعد از این، ابن زیاد دستور داد اسیران را از مجلس اخراج کنند. پس آنان را به خانه‌ای که در کنار مسجد بزرگ کوفه بود بردند. 📚منبع ترجمه مقتل خوارزمی، مصطفی صادقی، ص۱۷۹ .