شيم کار بسيار پيچيده اى است. به هنگام اداى يک جمله زبان بايد با سرعت روى مخارج متعدد حروف بچرخد و مخرج لازم را مثلا براى حرف «ز» انتخاب کند و بلافاصله به سراغ حرف «ب» برود و آنگاه آرام بگيرد و اجازه دهد حرف «الف» از فضاى دهان پخش شود بلافاصله روى مخرج «نون» قرار گيرد تا واژه زبان تلفظ شود. حال فکر کنيد وراى خواندن يک مقاله يا بيان سخنرانى اين زبان چه جوالانى بايد در درون دهان داشته باشد که مسلسل وار جاى خود را تغيير دهد که اگر دير بجنبد کلمه غلطى بر زبان جارى مى شود و جالب اين است که چنان اين جابجايى عادت انسان مى شود که گويى به صورت خودکار در آمده است و انسان مى تواند همه حوادث عالم هستى را با همين قطعه گوشت بسيار ساده ادا کند و اين نکته نيز قابل توجه است که صدها يا هزاران زبان براى تکلم در دنيا وجود دارد و همگى با حرکات زبانشان مى توانند مقاصد خود را بيان کنند.
از آنجا که اگر اين زبان دائماً تر و تازه نباشد نمى تواند چنين حرکات سريعى از خود نشان بدهد خداوند چشمه هايى جوشان در زير زبان و دهان انسان قرار داده است که مرتباً بزاق از آن تراوش مى کند و زبان را نرم و فعال نگه مى دارد و ديده ايم به هنگام تشنگى شديد و کم شدن آب دهان انسان بسيار به زحمت سخن مى گويد.
نکته مهم در مسئله سخن گفتن اين است که مطالبى را که انسان مى خواهد براى ديگران بيان کند نخست به صورت کلى در روح و مغزش حاضر مى شود و بعد کلمات را براى اداى آن انتخاب مى کند سپس به زبان فرمان مى دهد که با استفاده از مخارج حروف، کلمات را تنظيم کند و سپس جمله ها را آماده سازد تا ديگران از مقاصد دورنى او آگاه شوند. حال فکر کنيد يک کودک پنج ساله شيرين زبان هنگامى که مى خواهد سخن بگويد تمام اين مراحل پيچيده و بسيار حساس را طى مى کند تا مقصود خود را به ديگران برساند. بزرگ است خدايى که چنين قدرتى به انسان و مخصوصاً به يک قطعه گوشت ساده در دهان او داده است.
آن گاه امام در سومين جمله از حس شنوايى انسان سخن مى گويد و مى فرمايد: «(اين مايه تعجب است که) انسان با استخوانى مى شنود»; (وَيَسْمَعُ بِعَظْم).
در تفسير «عظم» (استخوان) بسيارى از شارحان نهج البلاغه به واسطه عدم آشنايى با تشريح بدن انسان و يا عدم پيشرفت اين علم در زمان آنها گرفتار مشکلات زيادى شده اند در حالى که امروز که اين علم پيشرفته است ما به خوبى مى فهميم که منظور امام(عليه السلام) چيست. امواج صوتى از مجارى گوش وارد مى شود و در آن پيچ و خم تعديل مى يابد سپس به پرده گوش مى رسد. در پشت اين پرده دو استخوان ظريف به نام استخوان هاى چکشى و سندانى وجود دارد که بى شباهت به چکش و سندان نيست. دسته استخوان چکشى به پرده صماخ متکى است و از ارتعاش آن به حرکت در مى آيد. (دانشمندان مى گويند: علاوه بر دو استخوان چکشى و سندانى، استخوان ديگرى به نام استخوان رکابى نيز هست که آن نيز نقش مؤثرى در شنوايى دارد.) اين دو استخوان به حرکت درمى آيند و عصبى که در پشت آنهاست از اين حرکت متأثر شده پيام را به مغز منتقل مى کند و انسان کلمات و حروفى را که دريافته با آنچه قبلاً آموخته است تطبيق مى دهد و مفاهيم سخنان را درمى يابد و گاه زير و بم ارتعاش صوتى و شدت و ضعف آن پيام هاى خاصى با خود همراه دارد که آن را نيز درک مى کند مثلاً پيامى که يک ناله ممتد و يا يک فرياد بلند يا نفس هاى سريع و پى در پى با خود دارد همه از طريق اين مجرا و اين استخوان به درون روح و جان انسان منتقل مى شود.
اين نکته نيز حائز اهمّيّت است که بخش مهمى از تعادل بدن به هنگام ايستادن و راه رفتن به وسيله گوش تأمين مى شود، لذا بعضى از بيمارى هاى گوش سبب مى شود که انسان حالت سرگيجه به خود بگيرد و قدرت بر حفظ تعادل خويش نداشته باشد.
سپس امام(عليه السلام) در پايان اين گفتار حکمت آميز که ناظر به عظمت آفرينش انسان است و قدرت آفريدگار را نشان مى دهد که با ابزار ساده اى آثار مهمى را آفريده، مى فرمايد: «و (عجيب اين که) انسان از شکافى تنفس مى کند»; (وَيَتَنَفَّسُ مِنْ خَرْم).
منظور از شکاف همان شکاف دوگانه بينى است که نفس کشيدن انسان غالباً در بيدارى و خواب به وسيله آن انجام مى شود، هرچند گاه به وسيله دهان نيز تنفس مى کند; ولى دهان مسلماً مجراى اصلى نيست و تنفس از طريق آن گاه آثار نامطلوبى دارد; مخصوصاً در هواى سرد ممکن است به ريه ها آسيب برساند در حالى که از طريق بينى هواى سرد تدريجاً گرم مى شود و به داخل ريه ها مى رسد.
شايان توجه اين که اين شکاف داراى موهايى است که گرد و غبار را مى گيرد و در مايه لزجى که از بالا ترشح مى شود، به صورت آب بينى در آورده تا انسان بتواند آن را به خارج منتقل کند.
خداوند در اين شکاف ساده يکى از مهم ترين حواس انسان يعنى حس بويايى را آفريده که به وسيله آن مى تواند خود را از خطراتى حفظ کند يا مطلوب خود را به دست آورد همان گونه که در زبان حس ذائقه و چشيدن را قرار داده که باز
رس و مراقب بسيار خوبى جهت تشخيص غذاهاى سالم از ناسالم است.
خداى متعال وسعت اين شکاف را دقيقاً به اندازه نياز براى تنفس قرار داده است; اگر تنگ تر بود انسان به تنگى نفس دچار مى شد و اگر گشادتر بود ممکن بود فزونى هوا به ريه آسيب برساند (فَتَبارَکَ اللّهُ أَحْسَنُ الْخالِقينَ).
۹- وَ قَالَ ( علیه السلام ) : إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْیَا عَلَی أَحَدٍ أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَیْرِهِ وَ إِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ .
و درود خدا بر او فرمود: چون دنیا به کسی روی آورد، نیکیهای دیگران را به او عاریت دهد، و چون از او روی برگرداند خوبیهای او را نیز برباید.
شرح و تفسیر
اقبال و ادبار دنيا
امام در اين کلام عبرت آموز به دگرگونى حال مردم در برابر کسانى که دنيا به آنها روى مى کند يا پشت مى نمايد اشاره کرده مى فرمايد: «هنگامى که دنيا به کسى روى آورد نيکى هاى ديگران را به او عاريت مى دهد و هنگامى که دنيا به کسى پشت کند نيکى هاى خودش را نيز از او سلب مى نمايد»; (إِذَا أَقْبَلَتِ الدُّنْيَا عَلَى أَحَد أَعَارَتْهُ مَحَاسِنَ غَيْرِهِ، وَإِذَا أَدْبَرَتْ عَنْهُ سَلَبَتْهُ مَحَاسِنَ نَفْسِهِ).
اين يک واقعيت است که شواهد فراوان تاريخى دارد; هنگامى که انسان هايى چه در امر حکومت و سياست و چه در امور اجتماعى و اقتصادى و چه در علوم و دانش ها مشهور و معروف مى شدند بسيارى از کارهاى خوبى را که ديگران انجام داده بودند به آنها نسبت مى دادند.
ابن ابى الحديد در شرح نهج البلاغه خود مى گويد: بسيارى از اشعار خوب را ديده ايم که چون گوينده اش ناشناخته بود از او نفى مى کردند و به افراد مشهور در شعر نسبت مى دادند، بلکه کتاب هايى در فنون و علوم از اشخاص غير مشهور وجود داشته که آن را به صاحبان نبوغ و شهرت نسبت داده اند.
نيز اشاره به داستان «جعفر برمکى» مى کند که در آن زمان که مورد قبول «هارون الرشيد» بود و اسم و شهرتش در همه جا پيچيد، هارون او را در کياست، سخاوت، فصاحت و مانند آن از برترين هاى روزگار مى شمرد; در فصاحت برتر از «قُسّ بن ساعده»، در سياست بالاتر از «عمر بن خطاب» و در زيبايى زيباتر از «مصعب بن زبير» و در عفت پاکدامن تر از يوسف و... (در حالى که واقعاً چنين نبود.) ولى هنگامى که نظر هارون درباره او تغيير کرد صفاتى را هم که داشت مورد انکار قرار داد.
چرا چنين است؟ دليل آن چند چيز است:
نخست اين که متملقان و مداحان براى نزديک شدن به اين افراد دروغ هاى زيادى به هم مى بافند و به آنها نسبت مى دهند و زبان به زبان نقل مى شود، کم کم اشخاص باور مى کنند که واقعيتى در کار است و به عکس، کسانى که نسبت به افرادى حسادت دارند و به هنگام قدرت آنها نمى توانند چيزى درباره آنها بگويند وقتى قدرتشان از دست رفت هر نسبت ناروايى را به آنان مى دهند و تمام فضايل شان را نيز زير سؤال مى برند.
علت ديگر اين است که يکى از صفاتى که در بسيارى از افراد به طور طبيعى ديده مى شود قهرمان سازى است; سعى دارند کسانى را به عنوان قهرمان در فنون و علوم و مسائل مختلف به جهان عرضه کنند و همين امر سبب مى شود که محاسن ديگران را به حساب آنان بگذارند و در مقابل، عده اى به اصطلاح حس ضعيف کشى دارند که اگر کسى در جامعه ضعيف و ناتوان شد، هر بلايى بتوانند به سرش مى آورند.
به يقين يک جمعيت مؤمن و سالم و با انصاف از اين امر برکنارند. اقبال و ادبار دنيا نسبت به افراد در نظر آنها تأثيرگذار نيست هميشه حق را مى گويند و از حق طرفدارى مى کنند.
۱۰- وَ قَالَ ( علیه السلام ) : خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ وَ إِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَیْکُمْ .
و درود خدا بر او فرمود: با مردم آنگونه معاشرت کنید، که اگر مردید بر شما اشک ریزند، و اگر زنده ماندید، با اشتیاق سوی شما آیند.
شرح و تفسیر
روش معاشرت با مردم
مى دانيم اسلام دينى اجتماعى است و آيات قرآن و روايات اسلامى به طور گسترده از معاشرت خوب با مردم سخن گفته است و روايات متواترى در اين باره در منابع حديث وارد شده. کلام امام(عليه السلام) در اينجا نيز ناظر به همين معناست مى فرمايد: «آن گونه با مردم معاشرت کنيد که اگر بميريد بر مرگ شما اشک ريزند و اگر زنده مانيد به شما عشق ورزند»; (خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إِنْ مِتُّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَيْکُمْ، وَإِنْ عِشْتُمْ حَنُّوا إِلَيْکُمْ).
اشاره به اين که پيوند محبت و دوستى را از طريق برخورد خوب و نيکى و خدمت کردن به مردم آنچنان محکم کنيد که شما را به منزله نزديک ترين عزيزان خود بدانند; هرگاه از دست برويد جاى شما در ميان آنها خالى باشد; ولى در دل همواره از شما ياد کنند و بر عواطف و محبت هايى که نسبت به آنها داشتيد اشک بريزند و در حال حيات پروانه وار گرد شما بگردند و از معاشرت با شما لذت ببرند.
در واقع امام(عليه السلام) در اينجا مسئله محبت و نيکى کردن به مردم را با دلالت التزامى و ذکر لوازم بيان فرموده است، زيرا اشک ريختن بعد از مرگ و عشق ورزيدن در حال حيات از لوازم قطعى محبت با مردم است.
در حديثى از پيغمبر اکرم(صلى الله عليه وآله) حسن معاشرت با مردم، نشانه اسلام شمرده شده مى فرمايد: «أَحْسِنْ مُصَاحَبَةَ مَنْ صَاحَبَکَ تَکُنْ مُسْلِماً; با کسى که همنشين توست خوش رفتارى کن تا مسلمان باشى».
در حديث ديگرى از امام امير مؤمنان(عليه السلام) مى خوانيم: «صاحِبِ الاْخْوانَ بِالاْحْسانِ وَتَغَمَّدْ ذُنُوبَهُمْ بِالْغُفْرانِ; با برادران نيکى کن و گناهانشان را ببخش».
امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحْسِنْ صُحْبَةَ مَنْ صَحِبَهُ وَمُرَافَقَةَ مَنْ رَافَقَه; آن کس که با دوستانش خوشرفتارى نکند و با رفيقش رفاقت نداشته باشد از ما نيست».
اين دستورات که نمونه هاى فراوان ديگرى نيز در روايات دارد بر خلاف چيزى است که در دنياى مادى امروز معمول است; نه در زندگى با دوستان خود عشق مى ورزند و نه بعد از مرگشان بر آنها اشک مى ريزند، زيرا در دنياى مادى عواطف را درک نمى کنند و همواره دنبال منافع مادى خويشند.
در تاريخ اسلام نمونه هاى زيادى براى آنچه در بالا آمد ديده مى شود که بعد از مرگ افراد نيکوکار شهر آنها يکپارچه عزا شد و در حياتشان دوستان پروانه وار گرد آنها بودند.
خودسازی:
💠 #دانستن
🔹 پیامبراکرم صلی الله علیه و آله و سلم:
از آنچه نمی دانید بر شما بیم ندارم، اما بنگرید آنچه را می دانید چگونه عمل می کنید.
✨ أیتها الامّة إنّی لا أخاف علیکم فیما لا تعلمون و لکن انظروا کیف تعملون فیما تعلمون
📚 کنزالعمال/ ج 10/حدیث 29003
✍🏼 انسان به خاطر آنچه می داند و عمل نمی کند مواخذه می شود، نه آنچه که نمی داند و عمل نمی کند.
#احادیث_روزانه
💠 #حق
🔸 امام صادق علیه السلام:
مومن را بر مومن هفت حق است که واجبترین آنها گفتن حق است، هر چند بر ضد خود و یا پدر و مادرش باشد.
📚 بحارالانوار/ج 74/ص 223/ح 8.
✍🏼 بیان حق، حقی است که بر گردن دیگران است، و کسی که در مسیر تربیت نفس قدم بر می دارد نباید ابایی از گفتن حق داشته باشد، هر چند بر ضررش باشد.
#احادیث_روزانه
💠 #غبطه
🔹 امام صادق علیه السلام:
#مومن غبطه می خورد، ولی #حسادت نمی ورزد، #منافق حسادت می کند، اما غبطه نمی خورد.
✨ إنَّ الْمُؤْمِنَ يَغْبِطُ وَ لا يَحْسُدُ وَ الْمُنافِقُ يَحْسُدُ وَ لايَغْبِطُ
📚 وسائل الشیعه/ج 15/ص 367
✍🏼 غبطه یعنی آرزوی داشتن آنچه دیگران دارند و رسیدن به مقام آنها، اما حسد یعنی آرزوی نابودی نعمت دیگران.
#احادیث_روزانه
برکت و روزی:
💠 #افزایش_برکت
🔹امام رضا (علیه السلام):
خدای عزوجل به یکی از پیامبران خود وحی فرمود که:
🍀 هرگاه اطاعت شَوَم خشنود گردم و چون خشنود گردم #برکت دهم و برکت من بی پایان است.
📚کافی/ج2/ص275/ح26
✍🏼 گرچه تلاش و کوشش بندگان برای کسب روزی مهم است، اما افزایش روزی و برکت یافتن مال و ثروت، وابسته به عواملی دیگر از جمله #اطاعت از خداوند متعال و #پرهیزگاری است.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
💠 #نظافت_منزل
🔸 امام صادق علیه السلام:
شستن ظروف و جارو زدن جلوی در منزل، باعث جلب و افزایش روزی می شود.
📚جامع الخبار/ص125
✍🏼 از دیگر عواملی که موجب افزایش روزی می شود، نظافت و بهداشت است.
توجه به نظافت نه تنها باعث #شادابی و #نشاط میشود بلکه دارای اثرات معنوی بسیاری زیادی میباشد.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
💠 #احسان
🔹 امام صادق علیه السلام:
کسی که به #خانواده اش احسان و #نیکی کند روزی اش زیاد میشود.
📚 بحارالانوار/ج71/ص10
✍🏼 خانواده در نظام تربیتی اسلام، جایگاه والائی دارد و حفظ رابطه سالم و صمیمانه میان اعضای آن نیز مورد تأکید اسلام است. به همین جهت، برخورد خوب با #همسر و #فرزندان موجب جلب رحمت الهی و افزایش روزی میشود.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
یک جرعه معرفت:
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم، دستگیری ولی خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم.
💯 باید به ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) #استغاثه کنیم که مسیر را روشن سازد و ما را تا مقصد، همراه خود ببرد.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 #نماز، بهترین فرصت ملاقات و استحضار و حضور در محضر #خدا است، نماز برای خضوع و خشوع جعل شده است، همه مراتب خضوع و خشوع در نماز دیده می شود.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
آیه الله بهجت:
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 به دست آوردن #حضور_قلب به این صورت است که در اوقات #غفلت به خود فشار نیاوریم، در اوقات حضور نیز، اختیارا آن حضور را از دست ندهیم.
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 در اینکه #اطاعت اوامر الهی کنیم یا #معصیت کنیم و گوش به فرمان #شیطان و نفس باشیم، امر دایر است بین این که:
⭕️ با کسی که حیات و ممات، غنا و فقر و مرض و صحت و مریض خانه و دکتر و خزانه و ثروت... به دست او است مجالست کنیم، یا با کسی که هیچ ندارد؟
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 برای تسهیل طاعت، و اجتناب از #معصیت، راهی جز این نداریم که متوجه شویم و یقین کنیم که:
🔹 #طاعت، نزدیکی به تمام نعمت ها و خوشی ها و دارایی ها و عزت ها است.
🔸و معصیت، عبارت است از محرومیت و ناخوشی و نداری و ذلت...
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
🍃 آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
✍🏼 اگر کسی اهلیت داشته باشد، یعنی طالب معرفت باشد و در طلب، جدیت و خلوص داشته باشد، در و دیوار به اذن الله معلمش خواهند بود!
#دریافت_روزانه
#کلام_بزرگان
#کلامی_از_بهجت
https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93
─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ✤༅═┅─
#کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی
#احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی
🌹 سهم #روز_هفتاد_وسوم : از نامه ۴۴ تا نامه ۴۲ #نهج_البلاغه
┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
📜 #نامه44 : نامه به زياد بن ابيه هنگامی که خبر رسید معاویه به او نامه نوشته و به بهانه اینکه زیاد برادر معاویه است، می خواهد او را فریب دهد.
🔹 افشای توطئه معاويه نسبت به زياد
🔻اطلاع يافتم كه معاويه برای تو نامه ای نوشته تا عقل تو را بلغزاند و اراده تو را سست كند، از او بترس كه شيطان است و از پيش رو و پشت سر و از راست و چپ به سوی انسان می آيد تا در حال فراموشی، او را تسليم خود سازد و شعور و دركش را بربايد، آری ابوسفيان در زمان عمر بن خطاب ادعایی بدون انديشه و با وسوسه شيطان كرد كه نه نسبی را درست می كند و نه كسی با آن سزاوار ارث می شود. ادعا كننده مانند شتری بيگانه است كه در جمع شتران يك گله واردشده تا از آبشخور آب آنان بنوشد كه شتران او را از خود ندانسته و از جمع خود دور كنند. يا چونان ظرفی كه بر پالان مركبی آويزان پيوسته از اين سو بدان سو لرزان باشد.
(وقتی زياد نامه را خواند گفت به پروردگار كعبه سوگند كه امام «علیه السلام» به آنچه در دل من می گذشت گواهی داد تا آنكه معاويه او را به همكاری دعوت كرد. "واغل" حيوانی است كه برای نوشيدن آب هجوم می آورد اما از شمار گلّه نيست و همواره ديگر شتران او را به عقب می رانند و "نوط مذبذب" ظرفی است كه به مركب می آويزند كه هميشه به اين سو و آن سو می جهد و در حال حركت لرزان است).
┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
📜 #نامه43 : نامه به مصقله بن هبيره شیبانی، فرماندار اردشیر خره (فیروز آباد) از شهرهای فارس ایران
🔹سخت گيری در مصرف بيت المال
🔻گزارشی از تو به من دادند كه اگر چنان كرده باشی، خدای خود را به خشم آوردی و امام خويش را نافرمانی كردی، خبر رسيد كه تو غنيمت مسلمانان را كه نيزه ها و اسبهاشان گرد آورده و با ريخته شدن خونهايشان به دست آمده، به اعرابی كه خويشاوندان تواند و تو را برگزيدند می بخشی، به خدایی كه دانه را شكافت و پديده ها را آفريد اگر اين گزارش درست باشد، در نزد من خوارشده و منزلت تو سبك گرديده است. پس حق پروردگارت را سبك مشمار و دنيای خود را با نابودی دين آباد نكن كه زيانكارترين انسانی، آگاه باش حق مسلمانانی كه نزد من يا پيش تو هستند در تقسيم بيت المال مساوی است، همه بايد به نزد من آيند و سهم خود را از من گيرند.
┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
📜 #نامه42 : نامه به عمر بن ابی سلمه مخزومی فرماندار بحرین، پس از نصب نعمان عجلان زرقی
🔹روش دلجویی در عزل و نصبها
🔻پس از ياد خدا و درود، همانا من نعمان ابن عجلان زرقی را به فرمانداری بحرين نصب كردم و بی آنكه سرزنشی و نكوهشی برای تو وجود داشته باشد تو را از فرمانداری آن سامان گرفتم كه تاكنون زمامداری را به نيكی انجام دادی و امانت را پرداختی، پس به سوی ما حركت كن بی آنکه مورد سوءظن قرار گرفته یا سرزنش شده یا متّهم بوده یا گنهکار باشی، كه تصميم دارم به سوی ستمگران شام حركت كنم، دوست دارم در اين جنگ با من باشی زيرا تو از دلاورانی هستی كه در جنگ با دشمن و برپا داشتن ستون دين از آنان ياری می طلبم. ان شاءالله
┄┅═══✼🍃🌸🍃✼═══┅┄
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت پنجاه و نهم
✳️ پاسخهای قاطع به پرسشهای طلحه و زبیر
به آن دو پاسخ دادم:
🔻اما اینکه گفتید با شما مشورت نکردم، به خدا سوگند، من به خلافت رغبتی نداشتم و به ولایت بر شما علاقهای نشان نمی دادم. شما بودید که مرا به آن دعوت کردید و آن را بر مردم تحمیل کردید نگرانی من این بود که اگر خلافت را نپذیرم، امت اسلام گرفتار تفرقه و اختلاف شود؛ از این رو پذیرفتم.
🔻پس از پذیرش خلافت و رهبری امت، در قرآن و سنت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نظر کردم و از هر دستوری که داده و هر فرمانی که صادر کرده بود پیروی کردم. در کنار قرآن و سنت پیامبر صلیالله علیه و آله، به حکم و رأی شما و دیگران نیازی پیدا نکردم و هنوز چیزی پیش نیامده است که حکم آن را ندانم و به مشورت شما و دیگر برادران مسلمان نیاز داشته باشم. اگر موضوعی پیش میآمد که حکم آن در کتاب خدا بیان نشده بود و شاهدی از سنت رسول خدا صلیالله علیه و آله برای آن پیدا نمیشد و به مشورت نیاز پیدا می شد، حتما با شما مشورت می کردم.
🔻درباره اعتراض شما که چرا با همه به تساوی رفتار کردهام، باید بگویم این روشی نبود که به رأی خود یا با خواسته دل خود انجام داده باشم؛ بلکه من و شما این رفتار را از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) آموختهایم و کتاب خدا نیز سنت آن حضرت را تایید کرده است. کتاب خدا همان کتابی است که:
" لَّا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنزِيلٌ مِّنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ؛
هیچگونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمیآید؛ چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است".
🔻اینکه میگویید این اموال در نتیجه شمشیرها و نیزههای شما گرد آمده است و نباید بین شما و دیگران به تساوی تقسیم شود، پاسخش این است که در زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله هم گروههای زودتر اسلام آورده و مجاهدت ها کرده بودند و برخی با تأخیر مسلمان شده و جهاد کمتری کرده بودند ولی رسول خدا صلی الله علیه و آله در تقسیم غنائم، میان آن دو گروه فرقی نگذاشت و برخی را به دلیل سبقت در اسلام، امتیاز نداد. ولی، خداوند در روز قیامت پاداش اعمال پیشگامان در اسلام و جهاد را به طور کامل خواهد داد.
🔻به خدا سوگند برای شما و غیر شما بیش از آنچه به شما اختصاص دادهام، سهمی نیست. خداوند قلب ما و شما را به سوی حق، هدایت کند و صبر و استقامت را به ما و شما الهام کند. خدا رحمت کند آنکس را که چون حقی ببیند، یاریاش کند و هنگامی که ستمی مشاهده کند، به مقابله با آن برخیزد.
📚منابع:
۱. قرآن کریم، سوره فصلت، آیه ۴۲
۲. شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۴۰
۳. کافی، ج۸، ص ۳۶۰
۴. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
🌺 حکمت ۲۳ نهج البلاغه : کُندی عمل 🌺
وَ قَالَ (علیه السلام): مَنْ أَبْطَأَ بِهِ عَمَلُهُ، لَمْ يُسْرِعْ بِهِ [حَسَبُهُ] نَسَبُهُ.
کسی که عملش او را کُند کند، افتخارات خاندانش به او سرعت نخواهد داد.