eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
2.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️نقطه سیاه قلب ...! ‌🎙استاد مسعود عـــالے قالَ الصٰادِقُ (ع) :  إذا أذنَبَ الرجُلُ خَرَجَ في قَلبِهِ نُكتَةٌ سَوداءُ ، فإن تابَ انمَحَت ، و إن زادَ زادَت حتّى تَغلِبَ على قَلبِهِ ، فلا يُفلِحُ بَعدَها أبَدا . امام صادق (ع) :  هرگاه كسى گناه كند نقطه اى سياه در دلش پيدا شود، اگر توبه كرد آن نقطه پاك شود، امّا اگر بر گناهش بيفزايد آن نقطه بزرگتر شود، تا جايى كه تمام دلش را فرو پوشد و از آن پس هرگز رستگار نشود‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
کتاب حکمت‌نامه امام حسین در روایتی از ایشان به نقل از حضرت علی (ع) این آموزه را آورده است: 🔺خداوند تبارک و تعالی چهار چیز را در چهار چیز پنهان کرده است؛ (اول) رضایتش را در اطاعت، پنهان کرده است. پس هیچ یک از طاعت‌های او را خُرد نشمار که چه بسا همان با رضایت خدا همراه باشد و تو ندانی! 🔺 (دوم) نارضایتی‌اش را در معصیتش پنهان کرده است؛ پس هیچ یک از معصیت‌های او را کوچک نشمار که چه بسا نارضایتی‌اش با معصیتی همراه شود و تو ندانی! 🔺(سوم) اجابتش را در دعا پنهان کرده است؛ پس هیچ دعایی را کوچک نشمار که چه بسا با اجابتش قرین شود و تو ندانی! 🔺(چهارم) ولیّ خود را میان بندگانش پنهان کرده است پس هیچ یک از بندگان خدا را کوچک مشمار که چه بسا او ولیّ خدا باشد و تو ندانی.
🌈🍃دعای فرج الهی السلام علیک یا ابا صالح المهدے ✨بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم✨ 🕊اِلـهی عَظُمَ الْبَلاءُ،وَبَرِحَ الْخَفاءُ،وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ،وَانْقَطَعَ الرَّجاءُ وَضاقَتِ الاْرْضُ،وَمُنِعَتِ السَّماءُواَنْتَ الْمُسْتَعانُ،وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى،وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِوالرَّخاءِ؛اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد ،اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْناطاعَتَهُمْ ،وَعَرَّفْتَنابِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم،فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاًعاجِلاً قَريباًكَلَمْحِ الْبَصَرِاَوْهُوَاَقْرَبُ؛يامُحَمَّدُياعَلِيُّ ياعَلِيُّ يامُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُماكافِيانِ،وَانْصُراني فَاِنَّكُماناصِرانِ؛ يامَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ،اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني،السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ،الْعَجَل،يااَرْحَمَ الرّاحِمينَ،بِحَقِّ مُحَمَّدوَآلِهِ الطّاهِرين
🔖🟢فضیلت خواندن دعای فرج:👇🏻 ۱- مایه ناراحتی شیطان است. ۲- مایه استجابت دعا می‌شود. ▫️۳- باعث نجات یافتن از فتنه‌های آخرالزمان می‌شود. ۴- باعث آمرزش گناهان می‌شود. ۵- شفاعت آن حضرت در قیامت شامل حال او می‌شود. ۶- نشانه انتظار است. ۷- فرج مولای ما حضرت صاحب الزمان (ع) زود‌تر واقع می‌شود. ۸- باعث طولانی شدن عمر است ۹- هنگام مرگ به او مژده می‌رسد و با او به نرمی رفتار می‌شود. ۱۰- باعث زیاد شدن اِشراف نور امام زمان (ع) در دل او می‌شود ۱۱- محبوبترین افراد نزد خداوند خواهد بود. ۱۲- کردار بد او به کردار نیک مبدّل می‌شود. بد او به کردار نیک مبدّل می‌شود. ۱۳- فرشتگان برای او طلب آمرزش می‌کنند. ۱۴- در امان است از تشنگی روز قیامت. ۱۵- این دعا در عالم برزخ و قیامت مونس مهربانی خواهد بود. ۱۶- باعث دوری غصّه‌ها می‌شود. ۱۷- این دعا خوشایندترین اعمال نزد خداوند است. ۱۸- در روز قیامت هدیه‌های ویژه‌ای دریافت می‌کند. ۱۹- سبب کامل شدن دین است. ۲۰- ثواب کسی را دارد که زیر پرچم حضرت مهدی (ع) شهید شود. ۲۱- با ائمه اطهار (ع) محشور می‌شود. ۲۲- نائل شدن به بالاترین درجات شهدا در روز قیامت. ۲۳- رستگاری به شفاعت حضرت فاطمه زهرا (ع) را دارد. ۲۴- درجات او در بهشت بالا می‌رود ۲۵- عزیزترین وگرامی‌ترین افراد نزد پیغمبرمی شود ۲۶- نایل به بالاترین درجات شهدا درروز قیامت
🔖هرشب سوره واقعه بخوانیم 💥امام باقر علیه السلام : هر آنکس در هر شب پیش از خواب سوره واقعه را بخواند خدا را ملاقات می کند در حالی که چهره اش چون ماه شب چهارده تابان باشد. 🔸آقاامام صادق علیه السّلام فرمود: کسی که مشتاق است تا بهشت و چگونگی آن را دریابد سوره واقعه را تلاوت کند 🔸ابن مسعود از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نقل كرده كه ، از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) شنيدم كه فرمود: هر كس سوره واقعه را هر شب بخواند هيچ گاه محتاج نمى شود. 🔸ان‌شاءالله خودمان را مقید کنیم به اینکه هر شب سوره مبارکه واقعه را بخوانیم ‌و‌ خدا می داند که چقدر این سوره عظمت دارد 👇👇
📖 👈نفس در کلام امیر عارفان حضرت علی علیه السلام امیر مؤمنان علیه السلام برای نجات نفس از آلودگی ها،فرمودند: 1💥نَفْسُکَ اقْرَبُ اعدٰائِکَ الَیْکَ «نزدیک ترین دشمنانت نفس توست». نفسی که آراسته به تربیت الهی نباشد، البته نزدیک ترین دشمن است. 🔹-غرر الحکم: ۲۳۴، حدیث ۴۶۸۴ 2💥نَزِّهْ نَفْسَکَ عَنْ کُلّ دَنِیَّةٍ، وَ انْ سٰاقَتْکَ الَی الْرغٰائِبِ «نفست را از هر پستی پاک ساز، اگر چه تو را بسوی امیال (باطل) سوق دهد». 🔹غرر الحکم: ۲۴۰، حدیث ۴۸۶۰. 3💥نَزِّهُوْا انْفُسَکُمْ عَنْ دَنَسِ اللَّذّاتِ وَ تَبَعٰاتِ الشَّهَوٰاتِ «نفوس خود را از لذت‌های به دور از مرزهای الهی و گرفتاری‌های شهوات پاک کنید». 🔹غرر الحکم: ۲۴۰، حدیث ۴۸۶۱ 4💥نَفْسُکَ عَدّوٌّ مُحٰارِبٌ وَ ضدٌّ مُوٰائِبٌ انْ غَفَلْتَ عَنْهٰا قَتَلْتَکَ «نفست دشمنی است جنگجو، و خصمی است حمله کننده، از وی غافل مشو که هلاکت می‌کند». 🔹غرر الحکم: ۲۳۴، حدیث ۴۶۸۵ 5💥نَزِّهْ عَنْ کُلَّ دَنیَّةٍ نَفْسَکَ وَ ابْذِلْ فی الْمَکٰارِمِ جُهْدَکَ تَخْلُصُ مِنَ الْمَآثِمِ وَ تَحْرُزُ الْمَکٰارِمِ «نفس را از هر زشتی پاک کن، کوششت را در به دست آوردن مکارم به کار انداز، تا از نتیجه بدی‌ها برهی، و خوبی‌ها را در آغوش گیری». 🔹غرر الحکم: ۲۴۰، حدیث ۴۸۶۲ 6💥عَوِّذْ نَفْسَکَ فِعْلَ الْمَکٰارِمِ وَ تَحَمُّلِ اعباءِ الْمَغٰارِمِ تَشْرَفُ نَفْسُکَ وَ تَعْمُرُ آخِرَتُکَ وَ یَکْثُرُ حٰامِدُوْکَ «نفس را به انجام مکارم و تحمّل بار گران عادت ده، تا شرف نفس پیدا کرده، آخرتت آباد، و ستایش کنندگانت زیاد شوند». 🔹غرر الحکم: ۲۳۱، حدیث ۴۶۱۸
🔖خود را بشناس ✨👈در اخبار آمده است که خداوند به موسی علیه السلام فرمود: به فلان کس بگو تو را به عذاب سختی مبتلا کرده ام، موسی عرضه داشت: من با توجه به مال و منال و خانه و ثروت و سلامت بدنی که دارد، او را دچار بلا نمی بینم، پروردگارا! چگونه آن مرد اکنون دچار بلاست؟ خطاب می‌رسد: او را دچار خودفراموشی کرده ام، بلایی که بلای خدافراموشی به دنبالش آمده و در حقیقت دچار استدراج شده است؛یعنی به سرعت بسوی سراشیبی سقوط در حرکت است و غرق در عوامل عذاب روز قیامت شده است؛ولی بیچاره از این همه بدبختی بی خبر است و همانند کسی که هیچ گونه گرفتاری ندارد زندگی می‌کند. 👈می گویند در هزاران سال پیش در یکی از مناطق یونان، معبدی بود که به «معبد دلف»معروف بود. بر سر آن معبد سنگی در برابر دیدگان نهاده بودند که روی آن سنگ با خط درشت زیبا نوشته بود: «خود را بشناس». 👈اگر انسان خود را نشناسد، از کجا خواهد دانست در دنیای عقل و روحش چه می‌گذرد و چه خطوط آلوده در تاریکی، بر صفحه جهان و ورق نفس، نقش بسته است؟ 💥امیر المؤمنین علیه السلام فرمودند: «برترین خرد، خودشناسی انسان است؛ پس هر کس خود را شناخت خردمند و هر کس خود را نشناخت گمراه شد». یکی از مهمترین علل و عوامل خودفراموشی و فرار از خودشناسی این است که: انسان با چهره حقیقی خود روبرو می‌شود و از ترس دیدن ملکوت خویش که دارای پلیدی و زشتی باطن است تن به آن نمی دهد. به عبارت دیگر انسان هنگام تولد موجودی پاک و به دور از هرگونه زشتی و پلیدی است. هر قدر که از عمرش می‌گذرد به تناسب خلقیات زشت و یا نیکوی او، روح و روانش شکل می‌گیرد 👈مولای عارفان علی علیه السلام می‌فرماید: «ای انسان! چه چیز تو را بر گناهت جرأت داده است؟... تو که هرگاه کسی را در دل آفتاب سوزان بیابی بر او سایه می‌افکنی و هرگاه بیماری را ببینی که سخت ناتوان است از روی رحم بر او می‌گریی، پس چه چیز تو را بر این بیماریت شکیبا کرده و بر این بلاها صبور نموده و چه چیز تو را از گریه بر خود تسلی داده است؛در حالی که هیچ چیز برای تو عزیزتر از خودت نیست... (نهج البلاغه: خطبه ۲۲۳)
حضرت شعیب میگفت : گناه نکنید که خدا بر شما بلا نازل میکند.. یکی آمد و گفت من خیلی هم گناه کردم ولی خدا اصلا بلایی بر من نازل نکرده! خداوند به حضرت شعیب وحی میکند که به او بگو اتفاقا تو سر تا پا در زنجیر هستی.. آن فرد از حضرت شعیب درخواست نشانه میکند. خداوند میگوید به او بگو که عباداتش را فقط به عنوان تکلیف انجام میدهد و هیچ لذتی از آنها نمیبرد.. امام صادق (ع)فرمودند: خداوند كمترين كاري كه درباره گناهکار انجـام مـیدهد اين است كـه او را از لـذّت مـناجـات محـروم مي‌سـازد. 📚|معراج‌السعادة صفحه۶۷۳
🔖✍حکایت مرگ حضرت موسی (ع) عمر حضرت موسی 240 سال می گذشت، روزی عزرائیل نزد او آمد و گفت: سلام بر تو ای هم سخن خدا! موسی جواب او را داد و پرسید: تو کیستی؟ عزراییل پاسخ داد: من فرشته مرگم. موسی (ع) پرسید: برای چه به این جا آمده ای؟ عزرائیل پاسخ داد: آمده ام تا روحت را قبض کنم. موسی (ع) پرسید: روحم را از کجای بدنم خارج می سازی؟ عزراییل پاسخ داد: از دهانت. موسی (ع) پرسید: چرا از دهانم، با این که من با همین دهان با خدا سخن گفته ام؟! عزراییل پاسخ داد: از پاهایت. - موسی (ع) پرسید: چرا از پاهایم، با این که با همین پاها به کوه طور (برای مناجات) رفته ام؟! عزرائیل پاسخ داد: از چشمانت؟! موسی (ع) پرسید: چرا از چشمانم، با این که همواره چشم هایم را به سوی امید پروردگار می دوختم؟! عزرائیل پاسخ داد: از گوش هایت. موسی (ع) پرسید: چرا از گوش هایم، با این که سخن خداوند متعال را با گوش هایم شنیده ام؟! خداوند به عزرائیل وحی کرد: روح موسی (ع) را قبض نکن تا هر وقت که خودش بخواهد. عزرائیل از آن جا رفت و موسی (ع) سال ها زندگی کرد، تا این که روزی «یوشع بن نون» را طلبید و وصیت های خود را به او نمود. سپس یک روز که تنها در کوه طور عبور می کرد، مردی را دید که مشغول کندن قبر است، نزد او رفت و گفت: آیا می خواهی تو را کمک کنم؟ او گفت: آری؛ و موسی او را کمک کرد. وقتی کار کندن قبر تمام شد، موسی (ع) وارد قبر گردید و در میان آن خوابید تا ببیند اندازه لَحَد قبر، درست است یا نه، در همان لحظه خداوند پرده را از جلو چشم او برداشت. موسی مقام خود را در بهشت دید. عرض کرد: خدایا! روحم را بسوی خود ببر. همان دم عزرائیل روح او را قبض کرد و همان قبر را مرقد موسی قرار داده و آن را پوشانید. آن مرد قبرکن عزرائیل بود که به آن صورت درآمده بود. در این وقت منادی حق در آسمان با صدای بلند گفت: «ماتَ موسی کلیم الله، فایّ نفسٍ لاتموت؛ موسی کلیم الله مرد، چه کسی است که نمی میرد؟
💚🖤 📚پارت۲۶ ✍زنان و کودکان حسین بر کجاوه نشستند و حسین مظلوم راه مدینه را درپیش گرفت، هنوز شتران کاروان قدمی برنداشته بودند که حربن یزید ریاحی دستور داد تا راه بر کاروان حسین ببندند. حسین علیه‌السلام روبه‌روی حرّ قرار گرفت و فرمود: _«مادرت به عزایت بنشیند، راه بر پسر پیغمبرت می‌بندی؟! آیا قصد جنگ با من داری؟!» حرّ شرمنده از کاری که کرده بود سرش را به زیر افکند و گفت: _حیف که پسر فاطمه دختر پیغمبری وگرنه جور دیگری با شما رفتار میکردم،من قصد جنگ با شما ندارم چرا که میدانم شما نسب از پیامبر داری، شما پسر پیامبرم هستید و هرکس با شما وارد جنگ شود خسرالدنیا والاخره میشود، اما از ابن زیاد دستور دارم که مانع برگشتنتان شوم، پس بیا برای اینکه من توبیخ نشوم، نه به سمت کوفه برو و نه به سمت مدینه، اینجا سه راهی ست، راه سوم را در پیش بگیر.. حسین حرف حرّ را پذیرفت و وارد راه سوم که خوب میدانست به کجا ختم میشود شد. رباب از بالای کجاوه راه خشک و سوزان را مینگرید و در دل دعا میکرد که این راه به کربلا نرسد، چون روایات زیادی شنیده بود که کربلا قتلگاه تمام جان و روحش، دلبرش، مولایش حسین است. اما تقدیر آنگونه است که پیامبر از آن خبرداده بود.. کاروان در راه سوزان میرفت و سپاهیان حر هم سایه به سایه کاروان میرفتند و حربن یزید برای ابن زیاد نوشت.... که حسین حاضر به بیعت با یزید نشده و به راهی غیر از کوفه و مدینه میرود و ما در تعقیب آنهاییم ،هر چه امر کنید همان کنیم. کاروان پیش میرفت و در هر منزل دل خداجویی به این کاروان شهادت می‌پیوست. ادامه دارد....
💚🖤 📚پارت۲۷ ✍تا اینکه روز دوم محرم، قاصد ابن زیاد به حربن یزید رسید که پیامش اینگونه بود: "کاروان حسین را هر کجا که این پیغام به دستت رسید متوقف کن و مراقب باش نزدیک رود و برکه ای نباشند و در بیابان سوزان آنها را محاصره کنید." حربن یزید این پیغام را به حسین رساند و گفت: _باید توقف کنید. حسین علیه‌السلام به حر فرمودند: _اینجا نه آبی ست و نه آبادی، کمی جلوتر نخلستانی به چشم میخورد، بگذار آنجا اتراق کنیم. حربن یزید که شرم داشت خواسته حسین را رد کند گفت: _باشد همانجا توقف کنید، فقط نزدیک رودخانه نباید خیمه زنید. حسین علیه‌السلام کرد و تاریخ نشان داده که حسین علیه‌السلام زیر قول و عهدش حتی با دشمنش نمیزند، چرا که در طول راه تنی چند ازیارانش به او پیشنهاد دادند به کوه هایی که در بین راه مدینه بود پناه برند تا جانشان در امان باشد و از حمایت قبایل آنان که تعداد زیادی هم بودند برخوردار شود... اما حسین علیه‌السلام حجت خداست و کارهایش رنگ خدایی دارد،چون با حربن یزید عهد کرده بود در راه مدینه نرود، قبول نکرد و همان راه سوم را در پیش گرفت. کاروان به نخلستان رسید و شیپور توقف نواختند. رباب از هر کس میدید سوال میکرد اینجا نامش چیست؟ قارب در جواب بانویش گفت: _شنیده ام به اینجا "نینوا" میگویند. رباب نفس راحتی کشید، چرا که هنوز به کربلا نرسیده بودند، هنوز میتوانست چند روزی قامت رعنای همسرش را ببیند و سیر نگاهش کند، که ناگهان صدای ملکوتی حسین به گوشش رسید: _بار بگذارید که اینجا کربلاست.. آب و خاکش با دل و جان آشناست.. ادامه دارد....
🔖داستانک ✍جوانی با شیخ پیری به سفر رفت. جوان در کنار برکه‌ای بود که ماری به سمت شیخ آمد ولی شیخ فرار کرد. پیر گفت: خدایا! مرا ببخش، صبح که از خواب بیدار شدم به همسایه‌ گمان بدی بردم. جوان گفت: مطمئنی این ماری که به سمت تو آمد بخاطر این گناهت بود؟ پیر گفت: بلی. جوان گفت از کجا مطمئنی؟ پیر گفت: من هر روز مواظب هستم گناه نکنم و چون دقت زیادی دارم، گناهانم را که از دستم رها می‌شوند زود می‌فهمم و بلافاصله توبه می‌کنم و اگر توبه نکنم، مانند امروز دچار بلا می‌شوم. تو هم بدان اگر اعمال خود را محاسبه کرده و دقت کنی که مرتکب گناه نشوی، تعداد گناهان کم می‌شود و زودتر می‌توانی در صورت رسیدن بلایی، علت گناه و ریشه‌ی آن بلا را بشناسی. بدان پسرم! بقالی که تمام حساب و کتاب خود را در آن لحظه می‌نویسد، اگر در شب جایی کم و کسری بیاورد، زود متوجه می‌شود اما اگر این حساب و کتاب را ننویسد و مراقب نباشد، جداکردن حساب سخت است. ای پسرم! اگر دقت کنی تا معصیت تو کمتر شود بدان که براحتی، ریشه مصیبت خود را می‌دانی که از کدام گناه تو بوده است.