💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته
📚پارت۲۹
✍و چه راست میگفت نافع بن هلال و چه سعادتی داشتند این مردان که حجت خدا را چونان نگین دربرگرفتند.
در این هنگام حسین فرزندان و برادران و اهلبیتش را گرد هم آورد.. همگان چشم و گوش به دهان مولایشان داشتند و ایشان فرمود:
_«خدایا! ما عترت پیغمبر تو محمد هستیم، ما را بیرون کردند و براندند و از حرم جدمان آواره ساختند و بنی امیه برما جور کردند، خدایا حق ما را بستان و ما را بر قوم ستمکار پیروزی ده».
همان روز که خبر اقامت حسین در کربلا به ابن زیاد رسید، قاصد ابن زیاد نامه ای برای حضرت آورد که چنین نوشته بود:
_به من خبر رسید در کربلا فرود آمدی و امیرالمومنین یزید به من نوشته که سر بر بالش ننهم و نان سیر نخورم تا تو را به خداوند لطیف و خبیر برسانم یا اینکه با یزیدبن معاویه بیعت کنی»
و امام نامه را خواند و فرمود:
_«رستگار نشوند آن قوم که خوشنودی مخلوق را به خشم خالق خرید»
قاصد ابن زیاد بدون جواب برگشت،چون حسین ابن مرجانه را ستمگر یافت و لایق جواب دادن ندانست.
ابن زیاد برآشفت و عمرسعد را که در سر خیال پادشاهی ملک ری را میپروراند به نزد خود خواند و از او خواست به جنگ حسین برود.
عمرسعد که خوب جایگاه حسین علیهالسلام را میشناخت و میدانست حرب با حسین محاربه با پیغمبر است، ابتدا نپذیرفت اما وقتی "ابن مرجانه" شرط رسیدن به پادشاهی ری را جنگ با حسین قرار داد، قبول کرد، چون این پیر به ظاهر دنیا دیده و فهمیده، دل در گرو دنیا داشت و پادشاهی ملک ری را بر خشنودی خدا ترجیح داد،
ادامه دارد....
💚🖤#ماه_آفتاب_سوخته
📚پارت۳۰
✍او با خود فکر میکرد میتواند با حیله و نیرنگ حسین را با خود همراه کند و اگر هم نتوانست با حسین میجنگد و سپس توبه می کند،چون خدا خود گفته که راه توبه همیشه باز است و این مرد مکار هیچ نمیدانست که این وزوز شیطان است در گوش او تا حجت خدا را بکشد و همانا کسی که دستش به خون حجت خدا رنگین شود،دیگر راه توبه و بازگشتی ندارد، چون رودر روی خدا قرار میگیرد..
سوم محرم بود که سپاهیانی نزدیک به پنج هزار نفر به فرماندهی عمرسعد به کربلا رسید.
عمر سعد می خواست باب سخن با حسین باز کند پس رو به لشکریان کرد و گفت:
_یکی از میان لشکر به نزد حسین علیهالسلام رود و از قول به من به او بگوید به چه نیتی به سمت کوفه آمدی؟
تمام سرها پایین بود و هیچکس حاضر نشد پیغام عمر سعد را ببرد، عمر سعد به ناچار خود،با اشاره به یکی از میان سپاه گفت:
_تو برو...
سرباز از جا بلند شد و گفت:
_مرا معاف دارید، چون من یکی از کسانی هستم که به حسین نامه نوشتم به کوفه بیاید،دیگر جای سوال نمیماند که بپرسم برای چه به کوفه آمدید..
عمرسعد سری تکان داد و دیگری را نشان داد، اما انگار تمام این لشکر همه دعوت کنندگان حسین بودند و این است روزگار کوفیان،خود نامه دعوت مینویسند و خود به روی مهمان شمشیر میکشند.
ادامه دارد...
11.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍دستور آیتالله کمپانی به جوانی که رزق و روزی اش بسیار کم شده بود
10.19M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌀 میخواهی بدانی در آخرت جای شما کجاست ؟🥀
استاد شجاعی
🔖حکمت۳۲۳ 👈علل انحراف خوارج
🔺👈خطر شیطان و نفس اماره
✍امام علیه السلام روز جنگ نهروان هنگامی که از کنار کشتگان خوارج میگذشت فرمود:
بدا به حال شما. به یقین کسی که شما را فریب داد به شما ضرر زد.
به امام علیه السلام عرض کردند: ای امیرمؤمنان! چه کسی آنها را فریب داد؟
امام علیه السلام فرمود:
شیطان گمراه کننده و نفس اماره به سوء. آنها را به وسیله آرزوها فریفتند، راه گناه را بر آنان گشودند، نوید پیروزی به آنها دادند و آنان را به سرعت به جهنم فرستادند.
✍این گروه که زمام اختیار خود را به دست شیطان و هوای نفس سپرده بودند به ظاهر به عبادات و قرائت قرآن اهمیت بسیار میدادند؛ولی از ریختن خون بی گناهان و فساد در میان مسلمین ابا نداشتند و با همین تفکرات واهی به این جا رسیدند که قتل امام امیرمؤمنان علی علیه السلام نیز از واجبات است و سرانجام آن حضرت را شهید کردند.
✍در تاریخ اسلام کمتر جمعیتی به حماقت و گمراهی خوارج دیده شده است، هرچند وهابیهای امروز نیز از بعضی جهات بی شباهت به آنها نیستند.
👈شیطان بدون مقدمه سراغ کسی نمی رود تا انسان از خود نقطه ضعف نشان ندهد کاری از دست شیطان بر نمی آید ابتدا نفس اماره زمینه را برای نفوذ شیطان
آماده میکند. بر همین اساس مبارزه با نفس اماره را باید جدی گرفت چون سرکش است اگر حرکات آن کنترل نشود و مهار نگردد هیچ کس از آسیب آن در امان نیست و جدا باید به خدا پناه برد و خدا را در این امر مهم بیاری طلبید. نفس اماره حالت بچهها را دارد همان طور که کودکان هر چه میبینند هوس میکنند او نیز صاحبش را پی در پی به کارهای زشت دستور میدهد. همان طور که امام علیه السلام درباره فریب خوردگان نفس اماره فرمودند نفسی که همواره آدمها را توسط آرزوها فریب میدهد و راه گناه و معصیت را میگشاید و وعده پیروزی میدهد و عاقبت هم آتش دوزخ جایگاه پیروان نفس اماره میگردد.
🌹امام صادق علیه السلام میفرمود:
اِحذَروا اَهوائَکُم کَما تَحذَرُون اَعدائَکُم
👈بگونه ای از خواهشهای نفسانی پرهیز کنید که از دشمنان خود پرهیز می نمایید تردید در مهار نفس اماره را باید کنار گذاشت تا با کمال شجاعت بر هوس خویش غالب شویم
▫️سفینه البحار ج۲ص۴۳۳
چهار وجه شفاعت در قرآن
چهار وجه شفاعت در قرآن
وَاتَّقُواْ یَوْماً لَّا تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً وَلَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ یُنصَرُونَ(بقره، 48)
و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی (از عذاب خدا) را از کسی دفع نمی کند و هیچ شفاعتی از کسی پذیرفته نمی شود، و از کسی غرامت و بدلی گرفته نشود ویاری نخواهند شد.شفاعت از کلمه «شفع» به معنای جفت است؛ یعنی افرادی که مایه ای از ایمان و تقوا و عمل داشته و در آن روز کمبودی دارند، لطفی به آن مایه ها اضافه می شود و در اثر جفت وهمراه شدن با لطف اولیای الهی، از قهر خداوند نجات می یابند. بنابراین، شفاعت، تنها شامل کسانی می شود که تلاشگرند؛ ولی در راه مانده و کم آورده اند و نیاز به مکمّل و تقویت کننده دارند که در کنار آنان باشد.
حدود سی آیه از قرآن مربوط به شفاعت است که به چند دسته تقسیم می شوند:
1- یک دسته شفاعت را نفی می کنند، مانند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(1)، روزی که نه داد و ستد در آن است، نه معامله و نه دوستی و نه شفاعت.
2- دسته ای که شفاعت را مخصوص خداوند می داند، مانند: «مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ»(2)، غیر از او هیچ یاور و شفاعت کننده ای نیست.
3- دسته ای که از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد می کند، مانند: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ»(3)، چه کسی نزد خداوند شفاعت می کند، مگر به اذن او؟
4- یک دسته شرایط شفاعت شوندگان را بیان می کند، مانند: الف) کسی که مورد رضایت خدا باشد. «وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ»(4)
ب) ظالمان، دوست شفاعت کننده ای ندارند. «مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ»(5)
ج) فرشتگان برای کسانی که ایمان آورده اند، دعا و طلب استغفار می کنند. «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا »(6)
با توجّه به آیات فوق، معلوم می شود که شفاعت بی قید و شرط نیست و به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را نداشته باشد، هر چند همسر پیامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمی گیرد. چنانکه همسر نوح و لوط علیهما السلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»(7)
بنابراین، شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود؛ ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد - همان گونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی فدا شد تا گناهان ما بخشیده شود - هرگز قابل قبول نیست.
1. بقره، 254.
2. سجده، 4.
3. بقره، 255.
4.انبیاء، 28.
5. غافر، 18.
6. غافر، 7.
7. تحریم، 10.
📕 گزیده ی تفسیر نور استاد قرائتی جلد یک
تقسیم سوره حمد بین خدا و نمازگزار
رسول خدا می فرماید: حضرت حق فرمود: من سوره فاتحه الکتاب را میان خود و بندگانم تقسیم کرده ام که نصفش مال من است و نصفش مال بندگانم و هر چه که بنده ام از من سؤال کند اجابت می نمایم.
وقتی که بنده ای بگوید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ خداوند متعال می فرماید: بنده ام به اسم من آغاز کرد و حق است بر من که کارهایش را به سرانجام برسانم و احوالش را مبارک گردانم.
وقتی بگوید: الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ خداوند متعال می فرماید: بنده ام مرا حمد کرد و می داند نعمتهایی که دارد از من است و بلاهایی که هست از ناحیه من می باشد که اگر از او بردارم در باره او احسان کرده ام. شما ملائکه ها را شاهد می گیرم که من نعمتهای آخرت را هم به نعمتهای دنیای بنده ام اضافا می کنم و از او بلاها را دفع می کنم، همان طوری که بلاهای آخرت را از او دفع کردم.
وقتی که بنده می خواند: (الرَّحمنِ الرَّحیم). خداوند می فرماید: بنده ام شهادت به رحمان و رحیم بودن من داد. من هم شما را شاهد می گیرم که رحمت خود را در باره او زیادتر کنم و از عطاهای خود به وی ببخشم.
وقتی که بنده بگوید: (مالِک یوْمِ الدِّینِ ). خداوند متعال می فرماید: من شما را شاهد می گیرم.
چون او اعتراف به این کرد که من صاحب روز پاداش هستم من هم در آن روز حساب او را آسانتر می کنم، حسنات وی را قبول می کنم و از گناهانش در می گذرم.
و وقتی که بنده در نماز می گوید: إِیاک نَعْبُدُ خداوند می فرماید:
بنده ام راست گفت، به من عبادت می کند. من شما را شاهد می گیرم که برای عبادت این بنده ام چنان ثوابی بدهم که مخالفین عبادت او به آن ثواب غبطه بخورند.
و وقتی که بنده می گوید: وَ إِیاک نَسْتَعِینُ خداوند می فرماید: این بنده از من یاری خواست و به من پناه آورد. من شما را شاهد می گیرم که در کارهایش به وی یاری دهم و در سختیها او را حمایت کنم و روز قیامت هم دست او را بگیرم و داخل بهشت بکنم.
و وقتی که بنده می گوید: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ تا آخر سوره حمد خداوند می فرماید: این صراط مستقیم برای بنده من است.
آنچه را که از من خواست به وی می دهم و او را از هر چه که می ترسید امان دادم.
منبع : کلیات حدیث قدسی(ترجمه الجواهر السنیة فی الأحادیث القدسیة)، ص: 271 ,📕
چهار وجه شفاعت در قرآن
چهار وجه شفاعت در قرآن
وَاتَّقُواْ یَوْماً لَّا تَجْزِی نَفْسٌ عَن نَّفْسٍ شَیْئاً وَلَا یُقْبَلُ مِنْهَا شَفَاعَهٌ وَلَا یُؤْخَذُ مِنْهَا عَدْلٌ وَلَا هُمْ یُنصَرُونَ(بقره، 48)
و بترسید از روزی که هیچ کس چیزی (از عذاب خدا) را از کسی دفع نمی کند و هیچ شفاعتی از کسی پذیرفته نمی شود، و از کسی غرامت و بدلی گرفته نشود ویاری نخواهند شد.شفاعت از کلمه «شفع» به معنای جفت است؛ یعنی افرادی که مایه ای از ایمان و تقوا و عمل داشته و در آن روز کمبودی دارند، لطفی به آن مایه ها اضافه می شود و در اثر جفت وهمراه شدن با لطف اولیای الهی، از قهر خداوند نجات می یابند. بنابراین، شفاعت، تنها شامل کسانی می شود که تلاشگرند؛ ولی در راه مانده و کم آورده اند و نیاز به مکمّل و تقویت کننده دارند که در کنار آنان باشد.
حدود سی آیه از قرآن مربوط به شفاعت است که به چند دسته تقسیم می شوند:
1- یک دسته شفاعت را نفی می کنند، مانند: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ ۗ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ»(1)، روزی که نه داد و ستد در آن است، نه معامله و نه دوستی و نه شفاعت.
2- دسته ای که شفاعت را مخصوص خداوند می داند، مانند: «مَا لَكُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا شَفِيعٍ ۚ أَفَلَا تَتَذَكَّرُونَ»(2)، غیر از او هیچ یاور و شفاعت کننده ای نیست.
3- دسته ای که از شفاعت دیگران با اذن خداوند یاد می کند، مانند: «مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ»(3)، چه کسی نزد خداوند شفاعت می کند، مگر به اذن او؟
4- یک دسته شرایط شفاعت شوندگان را بیان می کند، مانند: الف) کسی که مورد رضایت خدا باشد. «وَلَا يَشْفَعُونَ إِلَّا لِمَنِ ارْتَضَىٰ»(4)
ب) ظالمان، دوست شفاعت کننده ای ندارند. «مَا لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَلَا شَفِيعٍ»(5)
ج) فرشتگان برای کسانی که ایمان آورده اند، دعا و طلب استغفار می کنند. «الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيُؤْمِنُونَ بِهِ وَيَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا »(6)
با توجّه به آیات فوق، معلوم می شود که شفاعت بی قید و شرط نیست و به اجازه و اذن خداست و شفاعت شونده، باید واجد شرایطی باشد و اگر کسی شرایط شفاعت را نداشته باشد، هر چند همسر پیامبر خدا باشد، مورد شفاعت قرار نمی گیرد. چنانکه همسر نوح و لوط علیهما السلام به علّت فسق، مشمول شفاعت نشدند. «ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ كَفَرُوا امْرَأَتَ نُوحٍ وَامْرَأَتَ لُوطٍ ۖ كَانَتَا تَحْتَ عَبْدَيْنِ مِنْ عِبَادِنَا صَالِحَيْنِ فَخَانَتَاهُمَا فَلَمْ يُغْنِيَا عَنْهُمَا مِنَ اللَّهِ شَيْئًا وَقِيلَ ادْخُلَا النَّارَ مَعَ الدَّاخِلِينَ»(7)
بنابراین، شفاعتی سازنده است که انسان را با اولیای خدا پیوند دهد و مانع یأس او شود؛ ولی اگر ایمان به شفاعت سبب جرأت بر گناه گردد - همان گونه که مسیحیان عقیده دارند که عیسی فدا شد تا گناهان ما بخشیده شود - هرگز قابل قبول نیست.
1. بقره، 254.
2. سجده، 4.
3. بقره، 255.
4.انبیاء، 28.
5. غافر، 18.
6. غافر، 7.
7. تحریم، 10.
📕 گزیده ی تفسیر نور استاد قرائتی جلد یک
سخنرانی مکتوب استاد فرحزاد با عنوان آماده شدن برای سفر آخرت
اسامی معصومین: پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم ، امام علی علیه السلام .
سخنران استاد فرحزاد
«قال مولنا امیرالمومنین علیه السلام تَجَهَّزُوا رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَقَدْ نُودِيَ فِيكُمْ بِالرَّحِيلِ فَمَا التَّعَرُّجُ عَلَى الدُّنْيَا» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج68/ ص: 160) .
دریغا که فصل جوانی گذشت. به لهو و لعب
زندگانی گذشت
دریـغا که بیـمـا بـسی روزگاربـروید گـل و بـشکفت نو بهار
کسانی که از ما بـغیب
اندرندبیایند و بـر خـاک مـا بـگذرند
بسی تیرو دی ماه و اردیبهشت. بیایدکه ما خاک باشیم وخـشت
چرا دل برین کاروان گه نهی مکه یاران برفتند و ما در رهیم
بـیـا تـا بـرآریـم دسـتـی زدلکه نتوان بر آورد فـردا زگل
برکات ذکر صلوات
پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید: ذکر صلوات انسان را در عالم برزخ و قبر نورانی خواهد کرد و هرکس نور داشته باشد در آتش نمی افتد و در بهشت هم نورانی خواهد بود. اثرات ذکر صلوات درعالم بعد بیشتر آشکار می شود.
تهیه زاد و توشه برای سفر مرگ
یکی از چیزهایی که ما زیاد از آن غفلت داریم مسئله سفر آخرت و مرگ و قیامت است. جای اصلی را فراموش کردیم همه اش به فکر احیاء کردن دنیای زودگذری هستیم که باید بگذاریم و برویم. یاد قیامت و مرگ خیلی مهم است ما شاید موضوعی نداشته باشیم یا کم داشته باشیم که هر شب یک بزرگی آن را تذکرداده باشد. مسئله مرگ و آمادگی برای مرگ آن قدر مهم است که مولی علی علیه السلام وقتی در کوفه بودند هر شب بعد از نماز مغرب و عشاء یاد آوری سفر آخرت می کردند. محدث قمی نقل می کند که امیرالمومنین علیه السلام «يُنَادِي فِي كُلِّ لَيْلَةٍ حِينَ يَأْخُذُ النَّاسُ مَضَاجِعَهُمْ بِصَوْتٍ يَسْمَعُهُ كَافَّةُ مَنْ فِي الْمَسْجِدِ وَ مَنْ جَاوَرَهُ مِنَ النَّاسِ» (مجلسی/ بحارالأنوار/ ج70/ ص:1) . هر شب بعد از نماز عشاء که مردم آماده رفتن به خانه و استراحت می شدند با صدای بلند نداء می دادند (صدای امیرالمومنین را تمام اهل مسجد و اطراف مسجد می شنیدند.) مردم آماده سفر آخرت بشوید زاد و توشه تهیه کنید ندای کوچیدن از این عالم داده شده است. ای دل غافل که مرگ را فراموش کردیم کسی که مرگ را باور کند و یقین کند دیگر دل به این دنیا نمی بندد، سرد می شود. این قدر جوش دنیا را نمی زند، این همه گناه و معصیت نمی کند که پایانش چاله قبر است. یاد مرگ و توجه به سفر آخرت سازندگی عجیبی در انسان دارد. گاهی که نزدیکان آدم از دنیا می رود آدم چند روز حالش یک جوری می شود می گوید نه انگار واقعا مرگ حقیقت است من هم باید به این چاله بروم. ولی این موقت است ای کاش ما همیشه یاد مرگ باشیم توجه به سفر آخرت داشته باشیم. گاهی بعضی ها می گویند اگر ما قیامت را، ائمه را، پیامبر را، آن دنیا را ببینیم باور می کنیم بنده پاسخ می دهم که دیدن مشکل ما را حل نمی کند چون چاله قبر را دیدیم، مردن را دیدیم، آدم هایی که مردند و در چاله قبر گذاشتیم دیدیم ولی همین مردنی که دیدیم باور نکردیم. قلب باید باور کند و به یقین برسد. قیامت و جهنم و بهشت را ندیدیم مردن را که دیدیم چاله قبر را که دیدیم ولی باور نمی کنیم. به یک قبرکنی گفتند چیز عجیبی ندیدی؟ گفت: چرا، عجیب ترین و شگفت انگیزترین چیزی که دیدم این است که خودم سی ساله پدر، مادر و فامیل و هم محلی هایم را به دست خودم به خاک گذاشتم، لحد چیدم، خاک ریختم، تلقین خواندم ولی باور نکردم که من هم می میرم هنوز هم حرص دنیا را می خورم جوش می زنم. امام هفتم به چاله قبری رسیدند این جمله را فرمودند: «إِنَّ شَيْئاً هَذَا آخِرُهُ لَحَقِيقٌ أَنْ يُزْهَدَ فِي أَوَّلِهِ وَ إِنَّ شَيْئاً هَذَا أَوَّلُهُ لَحَقِيقٌ أَنْ يُخَافَ مِنْ آخِرِهِ» (شیخ حرعاملی/ وسائل الشيعة/ج16/ ص:10). دنیایی که پایان کار و آخر کارش چاله قبر است سزاوار است آدم دل از این دنیا بکند. می گویند کدام دندان است که در دهان نیست اما کشیدنش واجب است؟ دندان طمع است که باید بکشیم دور بندازیم.
👇👇👇👇👇👇
پول پرستی
پول پرستی حرف اول را در دنیا می زند مردم پول را بیشتر از بت می پرستند. اگر هزارها روحانی، امام جماعت، هزارها پیامبر، هزارها امام بگویند نماز جماعت در مسجد اگر عددش از ده نفر بگذرد خیلی ثواب دارد تمام فرشته ها و جن و انس جمع بشوند و دریاها مرکب بشوند نمی توانند ثوابش را بنویسند فقط خدا می داند ثواب چقدر است. اگر همه عالم بگویند که نماز جماعت این همه ثواب دارد جمعیت همین که می بینی ولی اگر یک آدم خیر پیدا بشود اعلامیه ای پخش کند که هرکس فردا شب در نماز جماعت شرکت کند هزار تومان پول می دهیم، بنده قول می دهم از همین الآن این منطقه ترافیک می شود یک خانواده پنج نفری، پنج هزار تومان می شود. اگر یک شیر دولتی که پنجاه تومان، صد تومان ارزانتر است ساعت چهار صبح تقسیم بکنند ملت می روند در صف می ایستند. صد تومان از رخت خواب بلند می کند می آورد اما بگویند نماز جماعت صبح هزارها ثواب دارد جدا نمی آیند. پس مردم بیشتر از بت و خدا، پول را می پرستند. اگر به شما بگویند هر کس امشب نماز شب بخواند صد هزار تومان پول می دهیم من یکی شب خوابم نمی برد که یک وقت نماز شبم عقب نماند پول از دستم برود. دنیا خیلی مردم را گرفته، کم کسی است که به دنیا وابسته نباشد مال دنیا، مقام دنیا، پست دنیا، ریاست دنیا همه ما را آلوده کرده است.
احیاء دهه فاطمیه مثل دهه محرم
دنیایی که آخر منزلش چاله قبر است و وقتی نفس ما بند آمد با این زحمتی که برای زندگی و رفاه بچه ها و نوه ها می کشیم وقتی فوت کنیم این بچه ها و نوه ها می گویند ما می ترسیم جنازه را به سردخانه ببرید یا به قبرستان و گورستان ببرید که دفن بشود از این مرده راحت بشویم. دیگران به درد ما نمی خورند خودمان باید دست بلند کنیم. ایی شعر سعدی خیلی عبرت آموز است:
چرا دل برین کاروان گه نهیمکه یاران برفتند و ما در رهیم
بـیـا تـا بـراریـم دستـی زدلکه نـتوان بر آورد فـردا زگل
این قدر غصه بچه ها را نخورید غصه خودتان را بخورید. این قدر مال رو هم انباشته نکنید امیرالمومنین علیه السلام می فرماید: هر چه قدر بیشتر رو هم انباشته می کنی که بیشتر از نیازت است حمال و خزانه دار دیگرانی، به اندازه نیازت که آبروت حفظ بشود عیب ندارد اما اضافه اش را در راه خدا، در راه ائمه، در راه حضرت فاطمه برای فقراء خرج بکن. ما باید دهه فاطمیه را مثل دهه محرم احیاء کنیم. حضرت زهراء مادر امام حسین است امام حسین را او تربیت کرده است بلکه از این بالاتر که پیامبر می فرمودند: فاطمه مادر من هست. حضرت آیت الله بهاء الدینی می فرمودند: این مادر تربیتی است یعنی حق تربیت و مربیگری بر پیامبر دارد. یعنی پیامبر می فرماید: من مدیون فاطمه هستم اگر حضرت فاطمه نبود ولایت حضرت علی علیه السلام تثبیت نمی شد، شیعه ای نبود، امام ها نبودند کلش از بین می رفت. خانمی که این قدر گردن ما حق دارد ولی ما برای خانم چه کار کردیم؟ با چند قطره اشک کار تمام نمی شود باید تبلیغ کنیم الآن دستمان باز است کاری برای حضرت زهراء بکنیم.
دوست داشتن های دنیایی به خاطر منفعت های شخصی است.
به یک آدمی که وضع مالیش بد نبود دوستش گفت: آقا برای خودت، برای قیامتت کاری بکن این قدر همه هستی ات را فدای بچه هایت نکن، بچه هایت در قبر می گذارنت و می روند. گفت: نه خانم من عاشق منه، بچه های من عاشق منند، خیلی من را دوست دارند. دوستش گفت: اشتباه می کنی. گفت: نه واقعا عاشق منند. اتفاقا این آقا سکته کرد دکتر جوابش کرد حالش بد شد رو به قبله شد وقتی خبردار شدند که این آقا مردنی است خانمش و بچه هایش دورش نشستند شروع کردند به گریه کردن، به خانمش گفت: چرا گریه می کنی؟ گفت: حاج آقا بعد از شما من بی سرپست می شوم کی خرجی ما را بدهد؟ کی مشکلات ما را حل بکند؟ کی انیس ما بشود؟ رو کرد به پسرش گفت: تو چرا گریه می کنی؟ گفت: بابا جان من خرج دانشگاه دارم، خرج ازدواج دارم هزار جور مشکل دارم کی این خرج ما را می دهدمی شود من گریه نکنم؟ به دخترش گفت: تو چر گریه می کنی؟ گفت: ای داد بی داد من بی سرپست می شوم فردا جهاز می خواهم، خرج دانشگاه می خواهم. از هر کدام سئوال کرد شبیه این ها را گفتند، این آقا هق هق زیر گریه زد خیلی گریه کرد گفتند: تو خودت چرا گریه می کنی؟ گفت: من احمق نفهم هفتاد سال فکر می کردم
ادامه👇👇👇👇
فکر می کردم که برای من گریه می کنید معلوم شد که برای خودتان گریه می کنید. من برای غربت و بیچارگی خودم که هفتاد سال فکر می کردم که این ها عاشق منند گریه می کنم. اگر خوب دقت کنید قیامت ازهمین الآن معلوم است هر کس وا نفسای خودش را می زند ما هم به داد خودمان برسیم.
بی وفایی اهل دنیا
خانم جوان و زیبایی در تشییع جنازه شوهرش به سر و صورت می زد لباسش را پاره می کرد داد و بی داد می کرد که من بی سر پرست و بی شوهر شدم. جوانی هم مدتی بود که می خواست ازدواج بکند جور نمی شد خلاصه دید خرجش خیلی بالاست گفت طوری نیست زن دست دوم می گیریم، زن بیوه جهازش آماده است خرجی هم ندارد. نگاه کرد دید این زن هم جوان و زیباست و در تشییع جنازه به سرو صورت می زند، گفت برویم یک گرایی بهش بدهیم که ما هستیم غصه نخور. آمد به زن گفت: خدای کریم شما را بی سرپرست نمی گذارد،
خدا اگر ببند زحکمت دریگشاید زرحمت در دیگری
گفت: بعد از تشییع جنازه ما هستیم سرغتان می آییم. این خانم همین طور که گریه می کرد گفت: آخه چه کنم قبل از تو به یکی دیگر قول دادم صبر کن دومی را به گور بفرستم شما تو نوبت باش. یک مثال دیگری بزنم، خانم جوانی شوهرش مرد. چنین می کرد و چنان می کرد، غذا نمی خورد، لباس سیاه از تنش در نمی آورد، مهمانی نمی رفت، داشت خودش را از بین می برد مادرش گفت: دختر چرا این کارها را می کنی؟ گفت: دیگر کی مثل این شوهر گیرم می آید. هرچه مادرش می گفت آرام نمی گرفت. چند ماه گذشت خلاصه خرده خرده سرد شد بعد از هفت هشت ماه جوانی به خواستگاریش آمد این خانم هم گفت: بله و قبول کرد. این دختر ازدواج کرد بعد از یک مدت در خلوت مادرش از این دخترش پرسید تو نبودی که شیون و ناله می زدی دیگر من شوهر نمی کنم شوهر به این خوبی دیگر گیرم نمی آید پس چرا این همه بی وفا شدی و شوهر کردی؟ دختر گفت: تو چه قدر ساده ای، من تئاتر بازی می کردم که بگویند این زن با وفایی است شوهر دوست است که یکی دیگر به خواستگاری بیاید. اهل دنیا وفا ندارند وفا هم داشته باشند نمی توانند در قبر به ما کمک کنند چه کار می توانند بکنند؟
چرا دل برین کاروان گه نهیمکه یاران برفتند و ما در رهیم
بیـا تـا بـراریـم دسـتـی زدلکه نتوان بر آورد فردا ز گل
ذکر مصیبت
امام حسن مجتبی علیه السلام
همسر که نزدیکترین فرد به انسان است و انسان هرچه ناراحتی و درد دل دارد را به همسرش می گوید. اما امام حسن مجتبی علیه السلام چه همسر بی وفایی داشت. شخصیتی مثل امام حسن مجتبی که مهربانترین، حلیم ترین، صبور ترین، بخشنده ترین شخصیت های زمانش بود خیلی نا نجیبی و شقاوت می خواهد که آدم همچین آدمی را سم بدهد و به شهادت برساند. واقعا ما مظلومیت امام حسن را درک نمی کنیم ما می گوییم اول مظلوم مولی علی علیه السلام است واقعا هم مظلوم بوده ولی اقا امیرالمومنین با همه مظلومیتشان بهترین زن عالم همسرش بود. خود امیرمومنین می فرماید: بعد از ازدواج با حضرت زهراء گاهی غم ها به دلم هجوم میآورد اما وقتی که وارد خانه می شدم چهره حضرت زهراء را که می دیدم غم و غصه ها از دلم بیرون می رفت، دیدن حضرت زهراء مشکل من را حل می کرد. اما عرض کنیم امیرالمومنین، علی جان شما هم برای غربت فرزندتان گریه می کنید که چه همسر بی وفایی داشت. چه قدر نیش به دل آقا زد و چقدر آقا را شکنجه داد. من معتقدم میان پنج تن امام حسن از همه اشان مظلومترند. امام حسین همسرانی داشت که یکی از یکی بهتر بودند. حضرت رباب یک سال زیر آفتاب نشست برای مظلومیت همسرش اباعبدالله گریه کرد. امام حسین شب عاشوراء فرمود من اصحابی بهتر و باوفا تر از شما سراغ ندارم، اما یاران امام حسن دل آقا را خون کردند، سجاده از زیر پای آقا کشیدند، خنجر به بدن آقا زدند قصد ترور آقا را داشتند. به معاویه نامه نوشتند هروقت به ما دستور بدهی امام حسن را دست بسته در اختیارت می گذاریم که حضرت مجبور شد صلح بکند. آقا اباعبدالله چقدر زوار و خدمه و مجلس دارد اما دل هایی که هنوز نرفتید امشب از امام حسن گذر نامه بگیرد وقتی به مدینه می روید چشمتان می افتد به قبرستان بقیع که نه شمعی، نه چراغی، نه بارگاهی و نه سایبانی دارد. دلت از قربت امام حسن کباب می شود. پیامبرخدا6 فرمود: آن چشمی که برای حسنم اشک بریزد کور وارد محشر نمی شود، دلی که برای حسنم غمگین بشود آن دل روز قیامت شاد و مسرو خواهد بود. خدا قسمت کند مدینه برویم قبرستان بقییع را از نزدیک زیارت کنیم. آن قدم هایی که برای زیارت امام حسن برود در بر پل صراط نمی لغزد. با امام مجتبی چه کردند؟ اول معصومی که در مدینه شییع جنازه شد بدن پاک امام حسن مجتبی بود. بدن پیامبر در حجره خودش دفن شد، بدن امیرالمومنین و حضرت زهراء نیمه های شب غریبانه دفن شدند، اما گفتند بدن امام مجتبی را روز تشییع کنید مردم مدینه را خبر کردند ای کاش بدن آقا هم روز تشییع نمی شد که خبر بدهند به بی بی زینب نبودی بدن برادت تیر باران شد.👇👇👇👇