eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
19.89M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چرا مردم در زمین سیر نمی‌کنند تا دارای قلبهایی شوند که با آن حقایق را درک کنند...! _________________ ▫️وَلَقَدْ بُصِّرْتُمْ اِنْ اَبْصَرْتُمْ، وَ اُسْمِعْتُمْ اِنْ سَمِعْتُمْ، وَ هُديتُمْ اِنِ اهْتَدَيْتُمْ 🍃اگر چشم بصيرت بگشاييد وسايل بينايى شما فراهم است و اگر گوش شنوا داشته باشيد سخنان حق به گوش شما رسانده شده و اگر اهل هدايت باشيد وسايل هدايت فراهم گشته است. 📘
3.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔎 📣 امام علی(ع) ✍️ زكات زيبايى، پاك دامنى است. 👈 غررالحکم حدیث 5449
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پنج چیز را پیش از پنج چیز غنیمت بشمار: 👈 جوانی ات راپیش از پیری 👈 سلامتی را قبل از بیماری 👈بی نیازی را قبل از فقر 👈و فراغت را پیش از گرفتاری‌ها 👈و حیات را قبل از مرگ».ای ابوذر: مبادا به درازی (و طول) آرزو، کارهای شایسته را به تأخیر افکنی، زیرا که تو اکنون همین امروز را داری نه ما بعد آن را پس اگر فردایی داشتی در آن نیز بمانند امروز باش، و اگر فردایی برایت نبود پشیمانی امروز را نخواهی برد که در آن کوتاهی کرده ای.ای ابوذر: چیزی ندیدم مانند آتش دوزخ که فرار کننده از آن بخواب رفته باشد و نه مانند بهشت که خواهان آن به خواب رفته باشد.ای ابوذر: چیزی ندیدم مانند آتش دوزخ که فرار کننده از آن بخواب رفته باشد و نه مانند بهشت که خواهان آن به خواب رفته باشد.ای ابوذر: بهره کسی را که شتاب نمی کند دیگری نمی تواند ببرد و آزمند و طمعکار به آنچه که برای وی مقدّر نشده نمی رسد و هرکس به خیری رسد پس خدا به او عطا فرموده و هرکس از شرّی نگهداری شده خدا او را نگهداری کرده است. ✍ای ابوذر: خدای (تبارک و تعالی) به هر بنده ای اراده خیر و سعادت داشته باشد گناهان را نصب العینش ساخته و نافرمانی و گناه را در نظر او سنگین و دشوار می‌سازد و هرگاه به بنده ای (در اثر نیات و اعمال بدش) اراده بدی و بدبختی نموده باشد گناهان او را از خاطرش فراموش می‌سازد.
فرصت ها اتفاق نمی‌افتند بلکه شما آن‌ها را ایجاد می‌کنید... 🔖قدر لحظه هایتان را بدانید قدر وقت ار نشناسد دل وکاری نکند بس خجالت که از این حاصل ایّام بَرَد
💠🔖 حکمت۳۳۱ نهج البلاغه إِنَّ اللّهَ سُبْحَانَهُ جَعَلَ الطَّاعَةَ غَنِیمَةَ الْأَکْیَاسِ عِنْدَ تَفْرِیطِ الْعَجَزَةِ. ✍امام علیه السلام فرمود: خداوند سبحان طاعت خود را غنیمت زیرکان قرار داده هنگامی که افراد ناتوان (و هوس باز) کوتاهی می‌کنند. 👈امام علیه السلام، مطیعان را با فاجران مقایسه می‌فرماید گویی جهان را صحنه جنگی به حساب می‌آورد که هوشمندان به مبارزه با لشکر شیطان و هوای نفس می‌پردازند و بر آن‌ها پیروز می‌شوند و غنیمتی که در این جنگ سرنوشت ساز نصیب آن‌ها می‌شود اطاعت فرمان پروردگار است؛ولی ناتوان‌ها و فاجران کوتاهی می‌کنند و در این میدان در برابر شیطان و هوای نفس شکست می‌خورند و همه چیز را از دست می‌دهند. نه تنها غنیمتی به دست نمی آورند بلکه سرمایه‌های عمر و ایمان و عنایات پروردگار را از کف خواهند داد. 👇👇 ✍مقصود امام علیه السلام این است که اگر انسان عاقل و هوشیار باشد اطاعت خدا را غنیمت می‌شمرد که هم سبب آبرومندی و عزت و پیروزی در دنیاست و هم موجب نجات در آخرت. به عکس، افراد نادان معصیت و فجور را ترجیح می‌دهند که هم مایه ذلت در دنیا و هم خسارت در آخرت است. 🔖غنایم هوشمندان 🔖«الطّاعَةُ غَنیمَةُ الْأکْیاسِ؛ اطاعت فرمان پروردگار غنیمت هوشمندان است» 🔖«فَوْتُ الْغِنی غَنیمَةُ الْأکْیاسِ وَ حَسْرَةُ الْحُمْقی؛ از دست رفتن ثروت، غنیمت هوشمندان و حسرت احمقان است». 👇👇 ✍اشاره به این که ثروت گرچه در حد ذات خود مطلوب است؛ولی مشکلات عظیمی به همراه دارد؛نگهداری، پرداختن حقوق شرعیه آن و تحمل حسد حسودان و محاسبات مربوط به سود و زیان و طلب کاری‌ها و بدهکاری‌ها که بخش عظیمی از عمر انسان را می‌گیرد، هرکدام مشکل مهمی مربوط به ثروت است. «فَوْتُ الْغِنی غَنیمَةُ الْأکْیاسِ وَ حَسْرَةُ الْحُمْقی؛ از دست رفتن ثروت، غنیمت هوشمندان و حسرت احمقان است». 👈ثواب‌ها شب و روز سر راه ما قرار دارند اما همه کس موفق به جمع آوری آنها نیستند.👇👇 ✍چقدر می‌شناسیم کسانی که وضع مالی خوبی دارند و در هر فرصت قادرند به فقرا و مستمندان برسند سفرهای زیارتی و معنوی نمایند اما خود را به لغزش‌ها و گناهان مشغول می‌کنند و افرادی هم هستند که چندان امکاناتی ندارند اما در اکثر کارهای خیر خود را سهیم قرار می‌دهند. امام جواد علیه السلام می‌فرمود: اَلمُومِنُ یَحتاجُ اِلی تُوفیقٍ مِنَ اللهِ عَزَّوجَلَ مؤمن حتما نیازمند توفیقی از جانب خداوند صاحب عزت و بزرگی است. ▫️تحف العقول ۴۵۶ عاجزانه دعای سید و سالارمان امام عصر روحی له الفداء را هر روز و شب تکرار کنیم که 🤲اَللّهُمَّ الرزُقنا تَوفیقَ الطّاعَهِ وَ بُعدَ المَعصِیَهِ [بار پروردگارا روزی ما فرما توفیق طاعتت و دوری از نافرمانیت را امام سجاد علیه السلام هم در دعای مکارم الاخلاق عرض میکند. وَ وَفِّقنِی لِلَّتِی هِیَ اَزکی 🤲خداوندا !به آن کار که پاکتر و ارزشمندتر است توفیقم ده. ▫️دعای بیستم صحیفه
💚🖤 💎پارت۶۶ ✍و به همین کلام بسنده نمیکند، مادر عمرو از جا برمیخیزد و به سمت سپاه کوفه میرود، او میخواهد حادثه ای شگرف بیافریند... حادثه ای که در تاریخ بماند و به همگان گوشزد کنند، در دامان این شیرزنان، شهدا پرورش می یابد و از دامن این زنان است که مردان به معراج میروند و یک زن واقعی و آزاده چنین است. مادر عمرو روبه روی سپاه دشمن میایستد و سر پسر نوجوانش را به سمت سپاه پرتاب میکند و میگوید: _ما چیزی را که در راه خدا داده ایم پس نمیگیریم... و این است از عظمت های تابلوی بی بدیل عاشورا...و این است عمق عشق پاکی که ملائک آسمان حسرتش را میخورند _من حبیب هستم، من یکه تاز میدان جنگم! مرگ در کام من همچون عسل است.. حبیب آنقدر از سپاه دشمن میکشد که همه را متعجب میکند و سپس در حلقه محاصره میافتد و سرانجام سر حبیب بر گردن اسبش آویخته میشود، او میرود تا در ملکوت نماز ظهر را پشت سر رسول الله به جا آورد. و حسین مظلوم با دیدن این صحنه اشک از چشمانش جاری می شود و میفرماید: _«ای حبیب! تو چه یار خوبی برایم بودی، هر شب قرآن ختم میکردی» آنگاه امام دستانش را به آسمان بلند میکند و میفرماید: _خدایا! یاران مرا پاداشی بزرگ عطا فرما... اینجا هُرم داغ پیچیده، انگار زمین و زمان آتش گرفته اند، امام میخواهد آخرین نمازش را به جا آورد، نماز ظهر یا همان نماز خوف که در هنگام جنگ میخوانند و دو رکعت بیشتر نیست، عمر سعد نیشخندی می زند و میگوید: _بگذارید نماز بخوانند ادامه دارد...
💚🖤 💎پارت۶۷ ✍این روباه مکار، میخواهد حسین را هنگامی که به نماز ایستاده از نفس بیاندازد تا این غائله ختم شود، اما امام از نیتش باخبر است. امام به نماز می ایستد و یاران و جوانان بنی هاشم و اهل حرم پشت سر این آفتاب عالم افروز به نماز ایستاده اند و رباب هم پشت سر دلبر ایستاده و خوب میداند این آخرین نمازی ست که قامت حسینش را در رکوع میبیند... اشک در چشم ها حلقه زده، یکی از یاران امام به اسم "سعیدبن عبدالله" پیش روی امام ایستاده تا اگر کسی خواست با تیری حسین را نشانه رود، با تمام جان و تن، تیر را نوش کند تا نمازحجت خدا تمام شود، او راست قامت ایستاده بود تا نماز ناطق، آخرین کرنشش را بر درگاه معبود نماید و سپس به مسلخ عشق رود و ذبح عظیم به درگاه پروردگار ارزانی شود. نماز دلبر و دلدار تمام شد و عاشق دلسوخته درحالیکه سیزده تیر بر بدنش فرو رفته بود، بر زمین افتاد و خوشحال بود از اینکه تا انتهای این نماز خوف طاقت آورده، امام سر سعید را روی دامن گرفت و سعید بریده بریده گفت: _ای پسر رسول خدا! آیا به عهد خود وفا کردم؟! اشک در چشمان امام مظلوم حلقه زد و فرمود: _«آری! تو در بهشت پیش من خواهی بود» چشمان سعید بسته شد و میرفت تا در ملکوت در جوار یاران شهیدش ادای نماز ظهر عاشورا نماید. نماز تمام شد و زهیر نزد امام آمد و رخصت میدان گرفت...او بیست روز بیشتر نیست که در جرگه شیعیان قرار گرفته و عجب خوش عاقبتی داشت، زهیر شمشیر را دور سرش میچرخاند و میگفت: _من زهیرم که با شمشیرم از حریم حسین پاسداری میکنم صدای او لرزه بر اندام سپاه دشمن می‌اندازد و شمشیرش چون داسی علف‌های هرز را درو میکند. ادامه دارد....
💚🖤 💎پارت۶۸ ✍زهیر با لب تشنه انقدر میجنگد که بالاخره در حمله ای دسته جمعی او هم ملکوتی میشود. با کشته شدن زهیر، کل یاران امام کشته میشوند آنان عهد کرده بودند که تا زنده اند اجازه ندهند کسی از جوانان بنی هاشم و فرزندان پیامبر به جنگ رود و کشته شود. حال امام پنجاه یار باوفا را از دست داده، چشم سپاه دشمن به حسینِ تنهاست که ناگهان نوجوانی رجز خوان جلو می‌آید و اذن میدان میگیرد، نوجوانی که مادرش با دست خویشتن لباس رزم برتن او کرده مادر در گوشش خوانده: _روا نیست که تو زنده باشی و حسین بی یاور بماند امام او را میشناسد و با لبخندی حزین میفرماید: _ای عمرو بن جناده، تو نوجوانی بیش نیستی، پدرت در حمله صبح کشته شده و مادرت توان داغ دیگری ندارد، برگرد به نزد مادرت که باید کنار و مراقب او باشی.. آن نوجوان سر به زیر می‌افکند و میگوید: _نه، مولای من! مادرم خودش ، مرا فرستاده برای رزم، او دفاع از حریم شما را شرط رضایت خودش از من نموده و من دوست دارم در رکاب شما سربازی کنم.. عمرو آنقدر اصرار میکند و نگاه‌های خیره مادر عمرو آنقدر پر از التماس و تمناست که امام میپذیرد. عمرو به میدان میرود و چنان رجزخوانی می‌کند و شمشیر میزند که همه را مبهوت کرده و لبخند به لبان مادر نشانده.. ناگهان گروهی او را محاصره میکنند و گرد و غباری به هوا بلند میشود،اندکی بعد، سایه سیاهی از داخل گرد و غبار بیرون می آید و سر عمرو را پیش روی مادرش می‌اندازد. مادر سر نوجوانش را به سینه میگیرد و بر پیشانی او بوسه میزند، حتی زجه ای کوتاه نمیزند تا مبادا حسین غریب شرمسار شود بلکه میگوید: _آفرین برتو ای فرزندم!ای آرامش قلبم، مرا در پیشگاه خدا سرفراز کردی و به همین کلام بسنده نمیکند، ادامه دارد...