eitaa logo
آرشیو مطالب(سخنرانی)
2.2هزار دنبال‌کننده
4.4هزار عکس
1.9هزار ویدیو
61 فایل
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 https://eitaa.com/joinchat/2017460411C29baaffe93 تعرفه وتبلیغات👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼 @kianatv ─┅═ ༅✤ ⃟ ⃟ ‌✤༅═┅─ #کانال_آرشیو_مطالب_سخنرانی #احادیث_روایات_صوت_متن_سخنرانی @archive_mataleb_sokhanrani
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 اصحاب امام پیرامونش نشسته بودند که زنی زیبا از آنجا گذشت حاضران دیده به آن زن دوختند. علی علیه السلام فرمودند: همانا دیدگان این مردم به منظره شهوت آمیز دوخته شده و به هیجان آمده‌اند. هرگاه کسی از شما با نگاه به زنی به شگفتی آمد با همسرش بیامیزد که او نیز زنی چون زن وی می‌باشد. حکمت ۴۲ نهج البلاغه
7.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 داستان سفر یک بلاگر آمریکایی به کربلا و استوری‌هایش در ایام !! ⭕️ او تعجب کرده که چگونه همه‌ی غذاها رایگان است!!
هدایت شده از تمنای فرج💞
Mohammad Hossein PoyanfarMohammad Hossein Poyanfar - Salam Karbala.mp3
زمان: حجم: 8.01M
پویانفر....سلام کربلا گریه برات به داد این چشام میرسه پاهام حرم نمیرسه صدام میرسه من جا موندم ولی سلام میکنم من میدونم که این سلام میرسه جانم حسین جانم حسین سلام کربلا سلام اربعین سلام بهترین جاده رو زمین سلام علت نجات جهان مسیر ظهور امام زمان پای دلتنگی رو بردار از گلوم آبروداری کن نره آبروم عمر من دور از تو حروم شد حروم جانم حسین جانم حسین من میدونم که این سلام میرسه سلام کربلا‌ سلام اربعین سلام بهترین جاده رو زمین سلام علت نجات جهان مسیر ظهور امام زمان پویانفر سلام کربلا سلام اربعین
سلام علیکم خدمت کاربران محترم کانال پنج مریض زخم بستر داریم نیازبه تشک طبی سلولی داریم👆👆👆👆👆 ایزی لایف بزرگسال در هرماه 15بسته به نیازمندان نیازمندیم👆👆👆👆 خواهشمندیم کمک بفرمایید خادم کانال شعبان پور 6037998105409568 حاجیه شعبان پور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستانی زیبا از عنایت آقا امام حسین(علیه السلام) به یکی از زوار در پیاده‌روی اربعین که گذشته بسیار بدی داشته/حتما ببینید ▫️استاد پناهیان
💚🖤 📚پارت۷۸ ✍رباب پشت سر سکینه ایستاده و شرم دارد جلو برود، او میخواهد جان خویشتن فدای دلبرش نماید تا لحظه ای هم از او دور نشود اما حیف که امام اجازه جنگ به زنها نمیدهد، سکینه جلوتر میرود، دامان پدر را میگیرد و میگوید: _بابا! به سوی مرگ میروی؟ امام سری تکان میدهد و میفرماید: _چگونه به سوی مرگ نروم حال آنکه هیچ یار و یاوری ندارم. سکینه نگاهی به عباس و یک نگاه به پیکر بی جان علی اکبر میکند، هر کجا که چشم می اندازد عاشقی غوطه ور در خون میبیند، اشکش بی امان میریزد و میگوید: _پس ما را به مدینه برگردان! امام خم میشود، سکینه را در آغوش میگیرد و میفرماید: _دخترم این نامردان هرگز اجازه نمی دهند که شما را به مدینه ببرم، عزیزم! دل من را با اشک چشم خود نسوزان.. آغوش پدر آرامش بخش است و سکینه آرام میگیرد، حالا نوبت رقیه است، پای پدر را چسپیده و رها نمیکند، آخر حسین برای رقیه هم پدر است و هم مادر اصلا حسین برای رقیه یعنی تمام دنیا و خوبیها و شادی هایش..😭 امام مستاصل میشود، نگاهی به زینب میکند و زینب که حرف ناگفتهٔ حسینش را میداند، به طرف رقیه می‌آید و با ناز و نوازش او را از حسین جدا میسازد. امام، سوار بر ذوالجناح به پیش میرود، جلوی سپاه کفر می‌ایستد و فریاد میزند: _آیا کسی هست تا از ناموس رسول خدا دفاع کند؟ آیا کسی هست که در این غربت و تنهایی مرا یاری کند؟😭 هیچکس پاسخی نمیدهد، اما انگار این سخن حسین ، دل دو برادر را لرزانده، سعد و ابوالحُتُوف دو پسر حارث که از خوارج کوفه اند پیش میروند. عمرسعد لبخندی میزند و میگوید: _این دو کینهٔ علی بن ابیطالب به دل دارند، پس چه بهتر که حسین با کینه شتری جماعت خوارج کشته شود و ننگ کشتن حسین هم دامان خوارج را بگیرد.. اما گویی پیش بینی عمر سعد درست از کار در نمی آید و خداوند میخواهد تصویری دیگر از عاشورا به چشم جهانیان بکشد و معنای عاقبت به خیری را اینجا تفسیر نماید پسران حارث نزد امام می آیند و پیش پای ایشان بر زمین می افتند و میگویند: _ما می خواهیم از ناموس رسول خدا دفاع کنیم.. حسین لبخندی میزند و برایشان دعا میکند و با دعای حجت خدا انگار جانی دیگر در کالبد تن این دو می ریزند، دوبرادر شانه به شانهٔ هم پیش میروند، سپاهیان کوفه را میشکافند و کافران را میکشند و لحظاتی بعد آنها هم آسمانی میشوند، انگار دعای خاصی پشت سر این دو بوده، شاید مادری پیر دعای عاقبت به خیری برایشان داشته که اینچنین از جرگهٔ دشمنان علی بیرون آمدند و فدایی پسر علی شدند... ادامه دارد....
💚🖤 📚پارت۷۹ ✍دو پسر حارث کشته میشوند و بار دیگر ندای حسین در صحرای کربلا میپیچد: _آیا کسی هست مرا یاری کند؟ انگار مهرسکوت بر لبها زده اند، صدایی از کسی بلند نمیشود، ناگاه صدای ضعیفی از پشت سر به گوش حسین میرسد: _من میخواهم حجت خدا را یاری کنم امام نگاهی به سجاد که از شدت بیماری توان ایستادن ندارد و بر تکه چوبی تکیه داده تا کمی کمرش را راست بگیرد میکند و رو به زینب که سایه به سایه سجاد حرکت میکند میفرماید: _خواهرم! پسرم را به خیمه بازگردان... زینب تکیه گاه سجاد میشود و او را به خیمه میبرد و با سرعت برمیگردد، او باید در کنار برادر باشد.. امام رو به یاران شهیدش میکند و میفرماید: _ای دلیر مردان! ای یاران شجاع!من شما را صدا میزنم، چرا جواب مرا نمیدهید؟شما در خواب هستید و من امید دارم بار دیگر بیدار شوید، نگاه کنید کسی نیست از ناموس رسول خدا دفاع کند سخنان امام اشک را به چشمان همگان می آورند و بار دیگر ندای "هل من ناصر" حسین در دشت می پیچد، امام مانند خدا مهربان است، میخواهد حجت بر همگان تمام کند و اگر کسی وجدانش بیدار شد، بهشتی شود، باز هم جوابی نمی آید ، اما ندای امام شوری در آسمان به پا کرده و چهار هزار فرشته لبیک گویان به کربلا می آیند تا او را یاری کنند. اما امام اجازه جنگ به آنان نمیدهد، چون او شوق دیدار خداوند را دارد و میخواهد اسلام_ناب_محمدی را با خون پاک خویشتن آبیاری کند و بارور سازد و نام اسلام و شیعه تا قیام قیامت بر تارک هستی بدرخشد و باعث نجات انسان های روی زمین شود. حال حسین به میدان می‌آید، انگار که حسین نیست و حیدر کرار است، شمشیر میزند و رجز میخواند: _«من فرزند علی مرتضی هستم و به این افتخار میکنم» و سپاهیان کفر را یکی پس از دیگری به درک واصل میکند. امام به جناح راست سپاه حمله میکند و میفرماید: _مرگ بهتر از زندگی ذلت بار است. و سپس به جناح چپ حمله می کند و میفرماید: _«من حسین بن علی هستم و قسم خورده ام تسلیم شما نشوم» همگان متعجبند، آخر حسین که تشنه لب است و اینهمه داغ یاران و فرزندان و عزیزان دیده، پس این نیروی شگفت‌انگیزی که دارد و با آن همگان را تار و مار نموده از کجا می آید؟! اما نمیدانند که شوق وصال خداوند همهٔ غم ها و تشنگی ها را زایل میکند. ادامه دارد.