⭕️ فراخوان مسابقهی دلنوشته
توضیــح در تصویــر👆👆👆
🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁
لطفاً اطلاعرسانی گستردهی ویژه
⏺ ورود به صفحهی ثبت دلنوشته ⏺
#فراخوان
#دلنوشته
#شهید_عشریه
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
⭕️ فراخوان مسابقهی دلنوشته توضیــح در تصویــر👆👆👆 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁
👆👆─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
⭕️ بِســمِ اللّٰه
دست به قلم شوید...👇👇
⏺ ورود به صفحهی ثبت دلنوشته ⏺
💯 پس از پایان مهلت ارسال، آثار ارزشمند شما در همین کانال انشاءالله به اشتراک گذاشته خواهد شد.
#فراخوان
#دلنوشته
#شهید_عشریه
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشر دهید
🔘 فرم شرکت در مسابقهی «کلامی با عارف مجاهد»👆
⏺ با تکمیل فرم مربوطه در وبگاه عارفان مجاهد و ارسال دلنوشته های تاثیر گذار خود در مورد شهید عشریه تا ۲۴ فروردین ماه فرصت دارید در مسابقهی دلنوشته ای به شهید عشریه با عنوان «کلامی با عارف مجاهد» شرکت نمایید.
🎁 از بین دلنوشتههای ارسالی شما، جوایزی به آثار برتر به رسم قدردانی اهدا میگردد.
#فراخوان
#دلنوشته
#شهید_عشریه
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
🔴 اشتراک گذاری دلنوشتههای برتر همراهان گرامی کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: هاشمی
🔘متن دلنوشته:👇
خواستم از تو بنویسم
تو خود اعتراض کردی و گفتی
من همه اویم
و تمام تنی را در وطنی غریب در جوار بانویی آشنا در طبق اخلاص گذاشتم که بگویم همه اوییم و به او بازخواهیم گشت.
آقا ابراهیم!
وقتی تمام تنت را که در عکس های یادگاری ات ایستاده و افراشته می دیدم
و آن هنگام که باقی مانده تنت را در کفنی که با پنبه ها فربه می نمود و با تکان های مکرر تابوت بر شانه های هم رزمانت آشکار می شد که شیئی است سبک با همان اندازه که تازه متولد شده بود
وقتی آن قد و بالا را با آن کفن سبک وزن چون قنداقه ی کودکی مقایسه کردم
با خود گفتم: صدق الله العلی العظیم
که خداراست گفت فمنهم من قضی نحبه...
تو قطعه ای از زمین را حتی پس از عروجت برای خود نخواستی
مثل آن زمان که گوشه ای از بالکن های الهیه لهوف می خواندی
مثل آن زمان که گوشه ای از کانون نکا قرآن می خواندی
مثل آن زمان که گوشه ای از گلیم خاک گرفته محل استقرارت در حلب، با خدایت راز می گفتی
تو به اندازه ای که بنشینی و در آن نشستن خدا را بپرستی، امامت را بشناسی و خلق خدا را مدد کنی...تو به اندازه یک سیر مع الخلق الی الحق از زمین جا و مکان خواستی و پس از نبودنت هم به اندازه ای جا خواستی که دستان لرزان ساره لمست کند و انگشتان زهرا و معصومه و زینب که حالا قد کشیده اند سنگ قبرت را نوازش کنند، انگشتانی که چون انگشتان رقیه ای در خرابه ای از شام زیر خاک های مدفون کوچک نماند
تو به اندازه ی یک قرائت قرآن برای قلب هم رزمانت در شب جمعه ای شرجی در گلزار نکا، برای خود جا خواستی...
خانه نو مبارک! این دیگر قسطی نیست! مثل خانه های الهیه
این دیگر پس دادنی نیست. مثل خانه های علویون
این دیگر زخم زبان ندارد ...
آقا ابراهیم کاش از خانه جدیدت به دنیای ما بیسیم می زدی و رمز عملیات دنیایت را می گفتی
کاش بیسیم می زدی و از راز سربلندی ات
از قد کشیدنت از جایگاه آقا ابی به شهید سرافراز ابراهیم عشریه خبرمان می دادی
کاش به ما و دیگر چشم به راهان می گفتی که در آخرین کربلایت از خدا چه خواستی
کاش...
خواستم از تو بگویم اما تو خود بارها آموختیمان که همه اویی و به او باز می گردی
پس از او می گویم
که جهان را از آدم ابوالبشر تا مهدی موعود گستراند
و دوره ای بر فرستادگان گذر نکرد
جز آنکه تکذیب شوند و تردید شوند و دیوانه و مجنون خوانده شوند و پیروانشان انگشت نما شوند...
خواستم از تو بگویم اما تو خود همیشه از خون خدا می گفتی که انتقامش را آرزومندی
و از رقیه(س) می گفتی و از سکینه(س) و از زینب(س) که در یک سحر تا ظهری تمام جانشان را در صحرای کربلا در پیراهن هایی کهنه و پاره و در اعضایی مقطع، از دست رفته نگریستند و
کافر و خارجی خطاب شدند
و در دروازه ساعات...
راستی آقا ابراهیم بگذار تصورت کنم در دمشق
آن هنگام که فرزندان معاویه با پرچم هایی خوارج گونه هجوم می آوردندت
و بگذار خدا را سپاس بگویم که
ساره ات را خارجی ننامیدند
و بانو عشریه تمام (ما رایت الا جمیلا) ها را در مساجد، در مجالس و محافل دوستانت فریاد زد در حالی که بر سر، چادری و چارقدی داشت و دست هایش آزادانه عکس های تو را حمل می کرد...
آقا ابراهیم خواستم از تو بگویم
اما تو خود او بودی و برای او فنا شدی
برایمان دعا کن
راه بسیار است
بی راهه فراوان
و ترس تکرار تاریخ
و ظلم به انفس و امام غریبمان بسیار است
برایمان دعا کن
که حجت خود را ببینیم
و بشناسیم
که حسین را کسانی سر بریده اند که او را دیدند اما نشناختند
و با وضو
و قربت الی الله...
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🔴 اشتراک گذاری دلنوشتههای برتر همراهان گرامی کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: فرزند شهیدی از شهدای دفاع مقدس
🔘متن دلنوشته:
سلام
فاصله مزرات با مزار پدرم چند قطعه بیشتر نیست
بارها آمدهام ورفته ام
40سال است می آیم ومیرم وفقط نگاه وبس
آری حرف های ما در نگاه ودلمان است
گفتنی وشنیدنی نیست
هیچ کس نخواهد فهمید
شاهدم تمام شهدا هستند که شاهد 40سال حرف های نگفته دل وقلب و روحم هستند.
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🔴دلنوشتههای برتر همراهان عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: متین
🔘متن دلنوشته:
بازم ماه رمضان آمد و دلتنگی نبودنت را بیش از بیش احساس میکنم. یادش بخیر آن افطار در منزل یکی از رفقا که با هم دعوت بودیم و ما تشنه آب و غذا منتظر اذان و تو تشنه ارتباط با معشوق و منتظر ندای حق. سفره رنگارنگ افطار تو را دعوت میکرد به سمت خود و تو بی تفاوت سجاده عشق را گشودی و اول جانت را سیراب کردی و بعد از نماز و دعا و نیایش سر سفره نشستی. راستی در آن لحظه های اجابت دعا چگونه معشوقت را خواندی که اینقدر زیبا در بازار کسادی خریدارت شد و به یک باره پروازت داد و آسمانیت کرد و حالا ما ماندیم و حسرتی بر دل. ما را هم دریاب و گهگاهی سری به ما بزن و به رسم رفاقت سر سفره امام حسین یاد ما جاماندگان هم باش. از او بخواه کمکمان کند در مسیر شما تا شهادت بمانیم.یا زهرا.
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🔴دلنوشتههای برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: جعفرزاده
🔘متن دلنوشته:
سلام آقا ابراهیم
سلام مرد
من یه رو سیاهم که قراره تو لباسی که شما و امثال شما به تن کردین و خونتون روش ریخته شد خدمت کنم ... من شما رو ندیدم و محضر جسمی شمارو درک نکردم ولی خدارو شاهد میگیرم زمانی که از کنار تمثال مبارکتون عبور میکنم حاضر و زنده بودنتون رو با تمام وجودم حس میکنم و بهتون ادای احترام میکنم .
آقا ابراهیم من یه پسر ۳ ماهه دارم که اسمش حسینه ... یه تیکه از وجودمه و دل کندن ازش برام خیلی سخته ...گاهی با خودم فکر میکنم امثال ابراهیم عشریه کجاها رو دیدن که پا روی دلشون گذاشتن و ذوب در خدا و اهل بیت علیهم السلام شدن و وابستگی های دنیا رو با تمام لذت هاش کنار گذاشتن ؟ راستش من که هنوز مردش نشدم !!!
سرتو درد نیارم پهلوون
به وجودت افتخار می کنم
خوشحالم که مسیری رو انتخاب کردم که شماها توش قدم برداشتین
روحمون از یادتون شاد
یاعلی فرمانده
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🔴دلنوشتههای برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: توکلی
🔘متن دلنوشته:👇
به نام خدای حسین
شهید ابراهیم عشریه... سلام ای شهید
شما را تاکنون نمیشناختم،اما با نام شما از قدیم عشق بازی ها داشتهام، ابراهیم؛
براستی که شهادت هنر مردان خداست؛ بدون شک شما نیز هم قبیله ای همت ها و هم قسم هادیها بودهاید که اکنون واژه عاشقانه شهید هم ردیف نام شما قرار گرفته است.
من در زندان دنیا اسیرم و زنجیرهای تعلق پر پرواز مرا شکسته است.
من اهل زمینم، همین سیاره نیاز. اینجا کجاست که من را از آسمان جدا کرده است.
دلم میخواهد زنجیرهای نیاز و تعلق را پاره کنم؛ با چشمان شما دنیا را ببینم؛ با احساس شما پوچی این فانی خوشرنگ و لعاب را حس کنم؛ و چون شما برسم به آبرو.
برایم دعا کنید که سخت محتاجم.
سلام این غریق را به سفینه النجاة برسانید.
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🔴دلنوشتههای برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: جوادیراد
🔘متن دلنوشته:👇
سلام آقا ابراهیم خوبی؟خوش میگذره؟
چه سوالی کردما؟! مگه میشه شهید باشی و خوش نگذره مگه میشه شب های جمعه مهمان حضرت سیدالشهدا باشی و خوش نگذره واقعاً خوشا به حالتون.
می خوام ببینم اون موقعی که ارباب روی میبینی چه حسی داری؟! واقعاً چه حسی داری؟!!
ما که این سعادت را پیدا نکردیم و اصلاً هم نمی توانیم درک کنیم.
می خوام از ابتدای دورمون بگم...
اون روزهای اول که اومدیم وارد علویون شدیم، یعنی هر جا نگاه میکردیم عکس شما بود. اون موقع من فامیلی شمارا نمیتونستم درست بخونم نمیدونستم عَشریه درسته یا عُشریه؛ تا اینکه یه روز توی مسجد الزهرا سلام الله علیها یکی از فرماندهان گفتند تشریف ببرید مجموعه کلاسهای شهید ابراهیم عُشریه.
اون موقع اولین بار اسم شما را شنیدم و به عکسهاتون زیاد توجه می کردم و در کلاسهای بعدی خیلی بیشتر از روحیات و اخلاق شما شنیدم.
واقعا صد حیف که نتونستم زودتر بیایم دوره تا از نزدیک با شما آشنا بشم.
یعنی وقتی که یکی از فرماندهان از دفترچه یادداشت شما گفت اون موقع فهمیدم که چقدر در اجرای احکام خدا و رعایت واجبات و بعضی مستحبات چقدر اهتمام می ورزید.
یعنی اون موقع که فیلم شهادت شما را توی یکی از کلاس ها دیدم گفتم دم همه این شیر بچه های حیدر کرار گرم که واقعاً جانانه جنگیدند تا حرم بی بی جانمان خانم زینب سلام الله علیها هیچ آسیبی نبیند و اگر شما نبودید ما باید الان توی کرمانشاه و همدان می جنگیدیم.
و این که این تکفیری های کثیف ناموس ما را به تاراج ببرند.
در پایان از شما خواهشی داشتم اول اینکه توی این دنیا مارو دعا کنید تا توی این مسیری که هستیم ثابت قدم بمونیم و بعدش ما را در آخرت شفاعت کنی.
راهت ادامه دارد ای شهید...
از طرفی یک بسیجی پاسدار که از ته دل می خواهد برای حفظ این انقلاب و دستاوردهای آن قدم بردارد.
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🔴دلنوشتههای برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: علیمردانی
🔘متن دلنوشته:👇
سلام بر تو ای عارف مجاهد ابراهیم عزیز، هر روز چشمم به عکستان می افتد، شاهد و گواه بر هر چیز اما در سکوت، گاهی سکوت نشانه قدرت است.
البته شهادت را به آسانی نمی دهند و شهادت عین قدرت است.
دلم گرفته است از اینهمه رنگ و...، این منم در راه مانده ی منتظر پرواز.
ای که مرا خوانده ای
راه نشانم بده
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
⏺ بهمناسبت ششمین سالگرد شهادت
⭕️ فراخوان مسابقهی دلنوشته
👈 «کَـلاٰمــیٖ بــا مُــرَبــّیٖ اَدَبْ»👉
توضیــح در تصویــر👆👆👆
🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁
لطفاً اطلاعرسانی گستردهی ویژه
⏺ ورود به صفحهی ثبت دلنوشته ⏺
#فراخوان
#دلنوشته
#شهید_طهماسبی
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
⏺ بهمناسبت ششمین سالگرد شهادت ⭕️ فراخوان مسابقهی دلنوشته 👈 «کَـلاٰمــیٖ بــا مُــرَبــّیٖ اَ
🔘 «کلامی با مربی ادب»👆
⏺ با تکمیل فرم مربوطه در وبگاه عارفان مجاهد و ارسال دلنوشته های تاثیر گذار خود در مورد شهید طهماسبی تا ۱۶ خرداد ماه فرصت دارید در مسابقهی دلنوشته ای به شهید طهماسبی با عنوان «کلامی با مربی ادب» شرکت نمایید.
🎁 از بین دلنوشتههای ارسالی شما، جوایزی به آثار برتر به رسم قدردانی اهدا میگردد.
#فراخوان
#دلنوشته
#شهید_طهماسبی
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
🔴دلنوشتههای برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد: 🔘متن دلنوشته:👇 ساعت ۱۰ صبح بود ، باران ریز و تند م
ادامه 👆👆👆
زمینُ زمان را التماسُ، زیپِ کوله ات را با هزار "فَلِلًه خَیرُ حافِظا و هُوَ اَرحَمُ الراحمین" میکِشَم، طنینی تلخ در دلم نجوا میکند "دل کندی"؟ نمیخواهم به حرفهایَش گوش کنم، از دیشب یک ریز در دلم جولان میدهدُ، نبودنَت را گوشزد..
دست و دلم نمیرود سمت قرآن بروم اما چاره ای نیست و تنها وسیله ای که میتواند تو را برای من و بچه ها حفظ کند، کلام الله است. باید [طو] را محکم بِسپارَمَت!
دلتنگی هایم را قورت می دهم و کاسه آب را زیرِ شیر میگیرم، صدایَت را بلند میکنی و میگی: "تا وقتی بر میگردم به حسین بابا گفتنُ یاد بدی".
دلم هُری می ریزد و باز در دلم نجوا میشود "مگر چند وقت قرار است بِمانی"؟ دیگر حریف چشمهایَم نمیشوم. اشک هایم داخل کاسه آب جای خودشان را باز میکنند تا بدرقه ات کنند..
مادر و پدرت آمده اند تا لحظه آخر کنار جگرگوشه شان باشند. عجیب نورانی شده ای مهدی! این را مادرت هم اقرار میکند. کاش بخاطر مِهر فرزندی نَروی!
بابا کوله ات را که برمیدارد نگاهَم به دستانش تنیده و دلم تَرَک بَرمیدارد، هنوز آن شبی که در خانه شان دست و پایَش را بوسه زدی، یادم هست..
ساعت ۱ بامداد بود ، رعد و برق زد و من همچنان نشسته بودم روی تخت و یک پیراهن مردانه ی آبی را چسبانده بودم به سینه ام . گوشه ی پلک راستم میپرید و حدقه ی چشمهایم میسوخت ..
صلاه صبح بود ، موذن مسجد محل با التهاب بانگ میزد خدا بزرگ است ! و من پیراهن آبی به تن روی سجاده ای که سال ها رویَش نماز میخواندی، عزا گرفته بودم …
۷ ماه بعد بود، انگار نشتی پیدا کرده بودم ، بهانه های امیر و بابا گفتن های حسین تمامی نداشت و نبودنَت را به رُخَم میکشید. امیر را که با هزار قربان صدقه خواباندم ، چندساعتی در آلبوم مان گشت زدم و قنج رفتم برای خنده هایَت ، اتفاقا قول و قرارهایت را هم مرور کردم که گفته بودی برمیگردی اما قلبم را پُر نکرد تا غَمَم را غرق کند! نشتی داشتم.. خاطراتِ باهم بودنمان از درز روح و تنم میریخت بیرون...
صبح روز جمعه، یک دسته بابونه در بغلم گرفتم ، در و دیوار خانه صدایَت را در جانم پخش میکند "تا برمیگردم به حسین بابا گفتن یاد بدی"، کتری قُل میزند و چای دَم میکِشَد، از وقتی رفتی چوب دارچین درونَش نَیَنداخته ام. هنوز نفس که می کِشم ته دماغم بوی یاس میدهد این خانه ، بوی نان تازه که هر صبح میگرفتی، کُت قهوه ای ات اما آویزِ آخرین رگال درِ کمد است، میشود گفت لابه لای پالتو و پیرهن های رزم و لباسِ سبزِ پاسداری ات…
حالا شش سال است که تو "عندَ رَبّهِم یُرزَقون"ی و من، پیراهن آبی ات را به نظاره نشسته ام، انگشترت را... کُت قهوه ای ات را... پلاک سوخته ات را...
برای آنکه بتوانم نَفَس کشیدنَت را لمس کنم باید پلک هایم را روی هم بِفِشارَم . مسیرِ بنیاد-گلزار را بروم تا حضورت بِنشینَد به استُخوانَم، گونه ام را که بر مزارت میگذارم ، قلبم جلا میگیرد ؛ انگار غمت مدتهاست غرق شده ! با انگشتانم روی خطوطِ "شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی" دست کشیده و یک بار دیگر مشق عشق می نویسم و ميگويم افتخارم این است دارُ ندارم، فدای خواهرِحسینِ فاطمه شده است! به رُخِ ماهِ شبِ چهارده ات که در چهارده خرداد آسمانی شد نگاه میکنم و میگویم "همسرشهیدم! لطفا همیشه همینقدر تَر و تازه باش"، من از پسِ نبودنت بر نمي آیَم…
#خدایاصبورمڪنبہلحظہهایۍڪہندارمش..
#دلنوشته
#سالگرد_شهید_طهماسبی
#عارفان_مجاهد
🔴دلنوشتههای برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: گمنام
🔘متن دلنوشته:👇
سلام
سخن من خطاب به فرزندان شهید مدافع حرم هستش؛ خوشا به حال شما عزیزانم؛
میدانید چرا؟! وقتی شما عزیزان احساس دلتنگی میکنید و یا دلتون میگیره، سراغ آلبوم عکسها و فیلمهای پدر میرید یا حتی میتونید صدای پدر رو هم بشنوید.
ولی ما فرزندان شهید دهه شصتی از پدر شهیدمان، یک عکس و قبر مطهر شهید برامون به یادگاری مونده؛
پس قدر خود را بدونید و خدا رو هم شاکر باشید و صبور
موفق باشید
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_طهماسبی
#عارفان_مجاهد
🔴دلنوشتههای ارسالی همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: صادق پروین (دوست دوران کودکی)
🔘متن دلنوشته:👇
سلام مهدی جان
یادته دوران نوجوانی کنار خونهتون (لین شرکت) زمین فوتبالی بود که اونجا باهم بازی میکردیم.
همیشه لبخند روی لب داشتی و آرامش خاصی در رفتار و منشت بود و این رفتار نشون میداد که چندین سال بزرگتر از سنت هستی.
کاش بتونیم ساعتها با هم در مورد اون دوران حرف بزنیم!!!
ولی افسوس دیگر بینمان نیستی!!!
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_طهماسبی
#عارفان_مجاهد
✍️من هم... غمنامهای به قدس
ای قدس عزیز دستان دراز شدهات برای کمک را دیدم، من هم دستم را دراز کردم. چشمان پر از اشکت را دیدم، من هم گریستم.
خواهم آمد به زودی. نمیگذارم مرزهای بینالمللی و معادلات سیاسی مانع شوند.
همچنان استوار باش، صبح پیروزی نزدیک است.
#دلنوشته #شهیدمدافعحرمابراهیمعشریه
•┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈•
#عارفان_مجاهد #مدافع_حرم
#شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
🔗 | @arefanemojahed
🔴دلنوشتههای ارسالی همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: فرشاد حسنوند
🔘متن دلنوشته:👇
سلام بر شهید عزیز #شهید_عشریه و #شهید_طهماسبی
سلام بر تمام شهدای کربلا
شهید عزیزم انشالا که شفاعت شما در آخرت شامل حال ما شود و در پیاده روی اربعین نام شما در دفتر زندگی ام باشد.
#دلنوشته
#اربعین ۱۴۰۳
#شهیدمدافعحرمابراهیمعشریه
#شهیدمدافعحرممهدیطهماسبی
#عارفان_مجاهد
•┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈•
#عارفان_مجاهد #مدافع_حرم
#شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ عضو شوید👇
🔗 | @arefanemojahed
🔴دلنوشتههای ارسالی همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: خانم یوسفینژاد
🔘متن دلنوشته:👇
سلام بر شهید مهدی طهماسبی
سلام بر تمامی مسافرین اربعین
ما زائر اربعین و عاشوراییم
از نسل غدیر و حضرت زهراییم
با پای پیاده عازم کرببلا
سرباز سپاه زینب کربلاییم
#دلنوشته
#اربعین ۱۴۰۳
#شهیدمدافعحرممهدیطهماسبی
#عارفان_مجاهد
•┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈•
#عارفان_مجاهد #مدافع_حرم
#شهید_عشریه #شهید_طهماسبی
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ عضو شوید👇
🔗 | @arefanemojahed