eitaa logo
؏ﭑرفـﺂݩِ مُجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
401 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.7هزار ویدیو
49 فایل
﷽ ⭕️ معرفی و بازنشر زندگینامه، سبک زندگی، وصیتنامه، آثار صوتی و تصویری، دست‌نوشته‌ها و ... از مربیان‌شهید والامقام ابراهیم عشریه و مهدی طهماسبی 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir ⭕️ لینک ارتباط با مدیر کانال و یا ارسال محتوا: https://eitaa.com/MALEK_ita
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴دلنوشته‌های برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:ارسال کننده: جعفرزاده 🔘متن دل‌نوشته: سلام آقا ابراهیم سلام مرد من یه رو سیاهم که قراره تو لباسی که شما و امثال شما به تن کردین و خونتون روش ریخته شد خدمت کنم ... من شما رو ندیدم و محضر جسمی شمارو درک نکردم ولی خدارو شاهد میگیرم زمانی که از کنار تمثال مبارکتون عبور میکنم حاضر و زنده بودنتون رو با تمام وجودم حس میکنم و بهتون ادای احترام میکنم . آقا ابراهیم من یه پسر ۳ ماهه دارم که اسمش حسینه ... یه تیکه از وجودمه و دل کندن ازش برام خیلی سخته ...گاهی با خودم فکر میکنم امثال ابراهیم عشریه کجاها رو دیدن که پا روی دلشون گذاشتن و ذوب در خدا و اهل بیت علیهم السلام شدن و وابستگی های دنیا رو با تمام لذت هاش کنار گذاشتن ؟ راستش من که هنوز مردش نشدم !!! سرتو درد نیارم پهلوون به وجودت افتخار می کنم خوشحالم که مسیری رو انتخاب کردم که شماها توش قدم برداشتین روحمون از یادتون شاد یاعلی فرمانده
۲۶ فروردین ۱۴۰۱
🔴دلنوشته‌های برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد: ✅ ارسال کننده: توکلی 🔘متن دل‌نوشته:👇 به نام خدای حسین شهید ابراهیم عشریه... سلام ای شهید شما را تاکنون نمی‌شناختم،اما با نام شما از قدیم عشق بازی ها داشته‌ام، ابراهیم؛ براستی که شهادت هنر مردان خداست؛ بدون شک شما نیز هم قبیله ای همت ها و هم قسم هادی‌ها بوده‌اید که اکنون واژه عاشقانه شهید هم ردیف نام شما قرار گرفته است. من در زندان دنیا اسیرم و زنجیره‌ای تعلق پر پرواز مرا شکسته است. من اهل زمینم، همین سیاره نیاز. اینجا کجاست که من را از آسمان جدا کرده است. دلم میخواهد زنجیرهای نیاز و تعلق را پاره کنم؛ با چشمان شما دنیا را ببینم؛ با احساس شما پوچی این فانی خوش‌رنگ و لعاب را حس کنم؛ و چون شما برسم به آبرو. برایم دعا کنید که سخت محتاجم. سلام این غریق را به سفینه النجاة برسانید.
۲۶ فروردین ۱۴۰۱
🔴دلنوشته‌های برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:ارسال کننده: جوادی‌راد 🔘متن دل‌نوشته:👇 سلام آقا ابراهیم خوبی؟خوش میگذره؟ چه سوالی کردما؟! مگه میشه شهید باشی و خوش نگذره مگه میشه شب های جمعه مهمان حضرت سیدالشهدا باشی و خوش نگذره واقعاً خوشا به حالتون. می خوام ببینم اون موقعی که ارباب روی میبینی چه حسی داری؟! واقعاً چه حسی داری؟!! ما که این سعادت را پیدا نکردیم و اصلاً هم نمی توانیم درک کنیم. می خوام از ابتدای دورمون بگم... اون روزهای اول که اومدیم وارد علویون شدیم، یعنی هر جا نگاه می‌کردیم عکس شما بود. اون موقع من فامیلی شمارا نمیتونستم درست بخونم نمیدونستم عَشریه درسته یا عُشریه؛ تا اینکه یه روز توی مسجد الزهرا سلام الله علیها یکی از فرماندهان گفتند تشریف ببرید مجموعه کلاسهای شهید ابراهیم عُشریه. اون موقع اولین بار اسم شما را شنیدم و به عکسهاتون زیاد توجه می کردم و در کلاسهای بعدی خیلی بیشتر از روحیات و اخلاق شما شنیدم. واقعا صد حیف که نتونستم زودتر بیایم دوره تا از نزدیک با شما آشنا بشم. یعنی وقتی که یکی از فرماندهان از دفترچه یادداشت شما گفت اون موقع فهمیدم که چقدر در اجرای احکام خدا و رعایت واجبات و بعضی مستحبات چقدر اهتمام می ورزید. یعنی اون موقع که فیلم شهادت شما را توی یکی از کلاس ها دیدم گفتم دم همه این شیر بچه های حیدر کرار گرم که واقعاً جانانه جنگیدند تا حرم بی بی جانمان خانم زینب سلام الله علیها هیچ آسیبی نبیند و اگر شما نبودید ما باید الان توی کرمانشاه و همدان می جنگیدیم. و این که این تکفیری های کثیف ناموس ما را به تاراج ببرند. در پایان از شما خواهشی داشتم اول اینکه توی این دنیا مارو دعا کنید تا توی این مسیری که هستیم ثابت قدم بمونیم و بعدش ما را در آخرت شفاعت کنی. راهت ادامه دارد ای شهید... از طرفی یک بسیجی پاسدار که از ته دل می خواهد برای حفظ این انقلاب و دستاوردهای آن قدم بردارد.
۲۷ فروردین ۱۴۰۱
🔴دلنوشته‌های برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد: ✅ ارسال کننده: علیمردانی 🔘متن دل‌نوشته:👇 سلام بر تو ای عارف مجاهد ابراهیم عزیز، هر روز چشمم به عکستان می افتد، شاهد و گواه بر هر چیز اما در سکوت، گاهی سکوت نشانه قدرت است. البته شهادت را به آسانی نمی دهند و شهادت عین قدرت است. دلم گرفته است از این‌همه رنگ و...، این منم در راه مانده ی منتظر پرواز. ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده
۲۷ فروردین ۱۴۰۱
به‌مناسبت ششمین سالگرد شهادت ⭕️ فراخوان مسابقه‌ی دلنوشته 👈 «کَـلاٰمــیٖ بــا مُــرَبــّیٖ اَدَبْ»👉 توضیــح در تصویــر👆👆👆 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 لطفاً اطلاع‌رسانی گسترده‌ی ویژهورود به صفحه‌ی ثبت دلنوشته ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🆔 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
۴ خرداد ۱۴۰۱
؏ﭑرفـﺂݩِ مُجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
⏺ به‌مناسبت ششمین سالگرد شهادت ⭕️ فراخوان مسابقه‌ی دلنوشته 👈 «کَـلاٰمــیٖ بــا مُــرَبــّیٖ اَ
🔘 «کلامی با مربی ادب»👆 ⏺ با تکمیل فرم مربوطه در وبگاه عارفان مجاهد و ارسال دلنوشته های تاثیر گذار خود در مورد شهید طهماسبی تا ۱۶ خرداد ماه فرصت دارید در مسابقه‌ی دلنوشته ای به شهید طهماسبی با عنوان «کلامی با مربی ادب» شرکت نمایید. 🎁 از بین دلنوشته‌های ارسالی شما، جوایزی به آثار برتر به رسم قدردانی اهدا می‌گردد. ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🆔 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما
۹ خرداد ۱۴۰۱
؏ﭑرفـﺂݩِ مُجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
🔴دلنوشته‌های برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد: 🔘متن دل‌نوشته:👇 ساعت ۱۰ صبح بود ، باران ریز و تند م
ادامه 👆👆👆 زمینُ زمان را التماسُ، زیپِ کوله ات را با هزار "فَلِلًه خَیرُ حافِظا و هُوَ اَرحَمُ الراحمین" می‌کِشَم، طنینی تلخ در دلم نجوا می‌کند "دل کندی"؟ نمی‌خواهم به حرفهایَش گوش کنم، از دیشب یک ریز در دلم جولان می‌دهدُ، نبودنَت را گوشزد.. دست و دلم نمی‌رود سمت قرآن بروم اما چاره ای نیست و تنها وسیله ای که می‌تواند تو را برای من و بچه ها حفظ کند، کلام الله است. باید [طو] را محکم بِسپارَمَت! دلتنگی هایم را قورت می دهم و کاسه آب را زیرِ شیر می‌گیرم، صدایَت را بلند می‌کنی و میگی: "تا وقتی بر می‌گردم به حسین بابا گفتنُ یاد بدی". دلم هُری می ریزد و باز در دلم نجوا می‌شود "مگر چند وقت قرار است بِمانی"؟ دیگر حریف چشمهایَم نمی‌شوم. اشک هایم داخل کاسه آب جای خودشان را باز می‌کنند تا بدرقه ات کنند.. مادر و پدرت آمده اند تا لحظه آخر کنار جگرگوشه شان باشند. عجیب نورانی شده ای مهدی! این را مادرت هم اقرار می‌کند. کاش بخاطر مِهر فرزندی نَروی! بابا کوله ات را که برمی‌دارد نگاهَم به دستانش تنیده و دلم تَرَک بَرمیدارد، هنوز آن شبی که در خانه شان دست و پایَش را بوسه زدی، یادم هست.. ساعت ۱ بامداد بود ، رعد و برق زد و من همچنان نشسته بودم روی تخت و یک پیراهن مردانه ی آبی را چسبانده بودم به سینه ام . گوشه ی پلک راستم میپرید و حدقه ی چشمهایم میسوخت .. صلاه صبح بود ، موذن مسجد محل با التهاب بانگ میزد خدا بزرگ است ! و من پیراهن آبی به تن روی سجاده ای که سال ها رویَش نماز می‌خواندی، عزا گرفته بودم … ۷ ماه بعد بود، انگار نشتی پیدا کرده بودم ، بهانه های امیر و بابا گفتن های حسین تمامی نداشت و نبودنَت را به رُخَم می‌کشید. امیر را که با هزار قربان صدقه خواباندم ، چندساعتی در آلبوم مان گشت زدم و قنج رفتم برای خنده هایَت ، اتفاقا قول و قرارهایت را هم مرور کردم که گفته بودی برمی‌گردی اما قلبم را پُر نکرد تا غَمَم را غرق کند! نشتی داشتم.. خاطراتِ باهم بودنمان از درز روح و تنم میریخت بیرون... صبح روز جمعه، یک دسته بابونه در بغلم گرفتم ، در و دیوار خانه صدایَت را در جانم پخش می‌کند "تا برمی‌گردم به حسین بابا گفتن یاد بدی"، کتری قُل میزند و چای دَم می‌کِشَد، از وقتی رفتی چوب دارچین درونَش نَیَنداخته ام. هنوز نفس که می کِشم ته دماغم بوی یاس می‌دهد این خانه ، بوی نان تازه که هر صبح می‌گرفتی، کُت قهوه ای ات اما آویزِ آخرین رگال درِ کمد است، می‌شود گفت لابه لای پالتو و پیرهن های رزم و لباسِ سبزِ پاسداری ات… حالا شش سال است که تو "عندَ رَبّهِم یُرزَقون"ی و من، پیراهن آبی ات را به نظاره نشسته ام، انگشترت را... کُت قهوه ای ات را... پلاک سوخته ات را... برای آنکه بتوانم نَفَس کشیدنَت را لمس کنم باید پلک هایم را روی هم بِفِشارَم . مسیرِ بنیاد-گلزار را بروم تا حضورت بِنشینَد به استُخوانَم، گونه ام را که بر مزارت می‌گذارم ، قلبم جلا می‌گیرد ؛ انگار غمت مدتهاست غرق شده ! با انگشتانم روی خطوطِ "شهید مدافع حرم مهدی طهماسبی" دست کشیده و یک بار دیگر مشق عشق می نویسم و مي‌گويم افتخارم این است دارُ ندارم، فدای خواهرِحسینِ فاطمه شده است! به رُخِ ماهِ شبِ چهارده ات که در چهارده خرداد آسمانی شد نگاه می‌کنم و می‌گویم "همسرشهیدم! لطفا همیشه همینقدر تَر و تازه باش"، من از پسِ نبودنت بر نمي آیَم… ..
۱۷ خرداد ۱۴۰۱
🔴دلنوشته‌های برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:ارسال کننده: گمنام 🔘متن دل‌نوشته:👇 سلام سخن من خطاب به فرزندان شهید مدافع حرم هستش؛ خوشا به حال شما عزیزانم؛ میدانید چرا؟! وقتی شما عزیزان احساس دلتنگی می‌کنید و یا دلتون می‌گیره، سراغ آلبوم عکس‌ها و فیلم‌های پدر می‌رید یا حتی می‌تونید صدای پدر رو هم بشنوید. ولی ما فرزندان شهید دهه شصتی از پدر شهیدمان، یک عکس و قبر مطهر شهید برامون به یادگاری مونده؛ پس قدر خود را بدونید و خدا رو هم شاکر باشید و صبور موفق باشید
۱۸ خرداد ۱۴۰۱
🔴دلنوشته‌های ارسالی همراهان کانال عارفان مجاهـد:ارسال کننده: صادق پروین (دوست دوران کودکی) 🔘متن دل‌نوشته:👇 سلام مهدی جان یادته دوران نوجوانی کنار خونه‌تون (لین شرکت) زمین فوتبالی بود که اونجا باهم بازی می‌کردیم. همیشه لبخند روی لب داشتی و آرامش خاصی در رفتار و منشت بود و این رفتار نشون میداد که چندین سال بزرگتر از سنت هستی. کاش بتونیم ساعتها با هم در مورد اون دوران حرف بزنیم!!! ولی افسوس دیگر بینمان نیستی!!!
۱۹ خرداد ۱۴۰۱
✍️من هم... غم‌نامه‌ای به قدس ای قدس عزیز دستان دراز شده‌ات برای کمک را دیدم، من هم دستم را دراز کردم. چشمان پر از اشکت را دیدم، من هم گریستم. خواهم آمد به زودی. نمی‌گذارم مرزهای بین‌المللی و معادلات سیاسی مانع شوند. همچنان استوار باش، صبح پیروزی نزدیک است. •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما 🔗 | @arefanemojahed
۲۱ مهر ۱۴۰۲
🔴دلنوشته‌های ارسالی همراهان کانال عارفان مجاهـد: ✅ ارسال کننده: فرشاد حسنوند 🔘متن دل‌نوشته:👇 سلام بر شهید عزیز و سلام بر تمام شهدای کربلا شهید عزیزم انشالا که شفاعت شما در آخرت شامل حال ما شود و در پیاده روی اربعین نام شما در دفتر زندگی ام باشد. ۱۴۰۳ •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ عضو شوید👇 🔗 | @arefanemojahed
۳ شهریور ۱۴۰۳
🔴دلنوشته‌های ارسالی همراهان کانال عارفان مجاهـد: ✅ ارسال کننده: خانم یوسفی‌نژاد 🔘متن دل‌نوشته:👇 سلام بر شهید مهدی طهماسبی سلام بر تمامی مسافرین اربعین ما زائر اربعین و عاشوراییم از نسل غدیر و حضرت زهراییم با پای پیاده عازم کرببلا سرباز سپاه زینب کربلاییم ۱۴۰۳ •┈┈••✾❀🍃🥀🍃❀✾••┈┈• 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ عضو شوید👇 🔗 | @arefanemojahed
۴ شهریور ۱۴۰۳