#طرح_خوانش_ده_روز_آخر #فصل_نهم #قسمت_هشتاد_و_سوم ____🍃🌸🍃🌸🍃____ هوا کاملا تاریک و ابری بود. باران ملایمی هم گاه می بارید و گاه قطع میشد. مطابق طرح، ساعت ۱۲ نیمه شب عملیات شروع می شد و منطقه مورد نظر ابتدا توسط هواپیماها و سپس توپخانه، هدف قرار می‌گرفت. ساعت ۱۲:۳۰ بود که اولین دسته به فرماندهی برادر حیدر حرکت کرد، بلافاصله پشت سرشان دسته دوم به فرماندهی ابراهیم دستور حرکت گرفت، خیلی دیر شده بود و هرچه تأخیر بیشتر میشد فاصله زمانی بین آتش های پشتیبانی توپخانه و رسیدن ما به خطوط دشمن بیشتر می‌شد و این یعنی دشمن فرصت استقرار و سازماندهی مجدد را پیدا می کرد. نیروهایی که قرار بود بنده را همراهی کنند با تأخیر حدود ۱۵ دقیقه ای نسبت به آخرین دسته تکمیل شد و حرکت کردیم. بنابراین آهنگ حرکت را بیشتر کردم تا این تأخیر و فاصله بین دسته ها را جبران کنم. دسته ها در قالب یک ستون و پشت سر هم حرکت می کردند تا دچار انحراف از مسیر نشوند. قرار بود در نقطه رهایی دسته ها از یکدیگر جدا شوند و به سمت اهداف مورد نظر حرکت کنند. از منطقه تجمع در شهرک الحاضر تا نقطه رهایی در دامنه ارتفاعات العیس، حدود ۴ کیلومتر بر روی زمین فاصله بود، اما با توجه به وضعیت نامناسب و مبهم زمین و محدودیت دید شدید و همچنین به منظور عدم جلب توجه دشمن، مجبور بودیم با سرعت کم و احتیاط بیشتر حرکت کنیم. یک ساعتی از حرکت ستون به سمت ارتفاع العیس نگذشته بود که صدای تیراندازی تیربار، سکوت شب را شکست. نیروها به سرعت زمین‌گیر شدند. طبق معمول گرفتار کمین دشمن شده بودیم. باز هم مثل عملیات چند روز قبل با تاکتیک عملیات تأخیری دشمن مواجه شدیم. با این روش می توانست سرعت حرکت نیروهای ما را گرفته تا بتواند زمان لازم را برای تجدید قوا و آمادگی بیشتر به دست آورد. 🔻ادامه دارد... ─‍‌┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─ #عارفان_مجاهد #شهید_عشریه #شهید_طهماسبی 🌐 | www.aref-e-mojahed.ir 🔗 | @arefanemojahed 📧 | info@aref-e-mojahed.ir ✅ نشرش با شما