2⃣ روز تا سالگرد شهادت
✳️ به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهید ابراهیم عشریه/ 4⃣2⃣ فروردین
#سالگرد
#عارفان_مجاهد
#شهیدان_عشریه_طهماسبی
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
؏ﭑرفــــﺂݩِ مـجـﭑهد | شهیدانּ عشࢪیہ و طهـمـاسبے
⭕️ فراخوان مسابقهی دلنوشته توضیــح در تصویــر👆👆👆 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁 🎁
📣 فقط ✌️روز تا پایان مهلت شرکت در مسابقهی «کلامی با عارف مجاهد» فرصت باقیست.👆👆
📣#اطلاع_رسانی
🌹مراسم ششمین سالگرد عارف مجاهد سرهنگ پاسدار شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه🌹
📆پنج شنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۱
⏰از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۷:۳۰
🗺#مازندران_شهرستان نـکاء _گلزار شهدای شهرستان نـکاء
👌شهادت را خیلیها دوست دارند
اما زحمت کشیدن برای شهادت را چه؟
شهید شدن
یک اتفاق نیست.
گُل زیبایی است که برای شکوفا شدنش باید خون دل بخوری...
به بی دردها
به بی غصه ها
به عافیت طلب ها
شهادت نمیدهند.
به آنکه یک شب بی خوابی برای اسلام نکشیده.
یک روز وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشته،
شهادت طلب نمیگویند.
دغدغه هیأت
دغدغه بسیج
دغدغه کار جهادی
دغدغه دست این و آن را توی دست شهدا گذاشتن
دغدغه آدم شدن میطلبد
دغدغهی مجاهدتهای روزمره خانوادگی و دوستانه که فکرش را هم نمیکنیم...
⏺ دغدغه ی شهادت،
به حرف که نیست
قلبت را بو میکنند اگر بوی ادعا، نمایش و خودنمایی می داد
رهایت می کنند...
⏺ اگر عاشق شهادتی
اول باید سرباز خوبی باشی
خوب مبارزه کنی
جراحت دارد، خستگی دارد، حرف شنیدن و درک نشدن دارد
اما نباید کم بیاوری...
⏺ شهادت را به تماشاچی ها نمی دهند
⏺ همیشه فکر شهادت بودن زیباست،
اما
زیباتر آنکه
شهید زنده باشی...
⏺ هر لحظه در حال جهاد برای دین خدا...
برای بالابردن پرچم ارزش ها...
برای کارهای روی زمین مانده...
برای گرفتن دست گمشدهها...
برای ترویج فضیلتهای فراموش شده...
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارف_مجاهد
1⃣ روز تا سالگرد شهادت
✳️ به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهید ابراهیم عشریه/ 4️⃣2️⃣ فروردین
#سالگرد
#عارفان_مجاهد
#شهیدان_عشریه_طهماسبی
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
2.jpg
3.91M
🔴 زندگینامه شهید ابراهیم عشریه | تولد تا شهادت
👌فایل با کیفیت
✳️ به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهید ابراهیم عشریه/ 4️⃣2️⃣ فروردین
#سالگرد
#عارفان_مجاهد
#شهیدان_عشریه_طهماسبی
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
🔴 بانک پوسترهای شهید عشریه
✳️ به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهید ابراهیم عشریه/ 4️⃣2️⃣ فروردین
#سالگرد
#عارفان_مجاهد
#شهیدان_عشریه_طهماسبی
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
هدایت شده از [مالک]
🗓 زندگینامه شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه / قسمت اول
یکم شهریور ماه سال ۱۳۵۶ در شهر نکا کودکی از تبار مازندران، پا به عرصه گیتی گذاشت. پدرش او را ابراهیم نامید. او فرزند سوم از خانوادهای شش نفره بود. خانوادهای که با درآمد حاصل از شغل حلبیسازی پدر امرار معاش میکرد. دوران ابتدایی را در دبستان شهید اشجعی، راهنمایی را در مدرسه امام موسی صدر و سپس دوران متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی و در رشته ریاضی و فیزیک؛ در شهر نکا به پایان رسانید.
از کودکی بانشاط، شجاع و پُر انرژی بود و به رشتههای ورزشی و فعالیتهای اجتماعی علاقه داشت. از همان دوران، شروع به یادگیری قرآن کرد. او در سال ۷۴-۷۵ موفق به أخذ دیپلم شد.
خدمت مقدس سربازیاش را در معاونت عقیدتی-سیاسی ستاد مشترک ارتش ج.ا.ا در شهر تهران (خیابان جمالزاده) طی نمود و در سال ۱۳۷۷ به زادگاهش بازگشت. گرایش جدی شهید عشریه به تذهیب نفس و اخلاق از همان دوران مقدس آغاز گشت و پس از آن در تمام طول عمرش هیچگاه شرکت در جلسات اخلاق اساتید مختلف را رها نکرد.
✳️ ادامه دارد...
__________
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#زندگینامه_شهید_عشریه
🔴 اشتراک گذاری دلنوشتههای برتر همراهان گرامی کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: هاشمی
🔘متن دلنوشته:👇
خواستم از تو بنویسم
تو خود اعتراض کردی و گفتی
من همه اویم
و تمام تنی را در وطنی غریب در جوار بانویی آشنا در طبق اخلاص گذاشتم که بگویم همه اوییم و به او بازخواهیم گشت.
آقا ابراهیم!
وقتی تمام تنت را که در عکس های یادگاری ات ایستاده و افراشته می دیدم
و آن هنگام که باقی مانده تنت را در کفنی که با پنبه ها فربه می نمود و با تکان های مکرر تابوت بر شانه های هم رزمانت آشکار می شد که شیئی است سبک با همان اندازه که تازه متولد شده بود
وقتی آن قد و بالا را با آن کفن سبک وزن چون قنداقه ی کودکی مقایسه کردم
با خود گفتم: صدق الله العلی العظیم
که خداراست گفت فمنهم من قضی نحبه...
تو قطعه ای از زمین را حتی پس از عروجت برای خود نخواستی
مثل آن زمان که گوشه ای از بالکن های الهیه لهوف می خواندی
مثل آن زمان که گوشه ای از کانون نکا قرآن می خواندی
مثل آن زمان که گوشه ای از گلیم خاک گرفته محل استقرارت در حلب، با خدایت راز می گفتی
تو به اندازه ای که بنشینی و در آن نشستن خدا را بپرستی، امامت را بشناسی و خلق خدا را مدد کنی...تو به اندازه یک سیر مع الخلق الی الحق از زمین جا و مکان خواستی و پس از نبودنت هم به اندازه ای جا خواستی که دستان لرزان ساره لمست کند و انگشتان زهرا و معصومه و زینب که حالا قد کشیده اند سنگ قبرت را نوازش کنند، انگشتانی که چون انگشتان رقیه ای در خرابه ای از شام زیر خاک های مدفون کوچک نماند
تو به اندازه ی یک قرائت قرآن برای قلب هم رزمانت در شب جمعه ای شرجی در گلزار نکا، برای خود جا خواستی...
خانه نو مبارک! این دیگر قسطی نیست! مثل خانه های الهیه
این دیگر پس دادنی نیست. مثل خانه های علویون
این دیگر زخم زبان ندارد ...
آقا ابراهیم کاش از خانه جدیدت به دنیای ما بیسیم می زدی و رمز عملیات دنیایت را می گفتی
کاش بیسیم می زدی و از راز سربلندی ات
از قد کشیدنت از جایگاه آقا ابی به شهید سرافراز ابراهیم عشریه خبرمان می دادی
کاش به ما و دیگر چشم به راهان می گفتی که در آخرین کربلایت از خدا چه خواستی
کاش...
خواستم از تو بگویم اما تو خود بارها آموختیمان که همه اویی و به او باز می گردی
پس از او می گویم
که جهان را از آدم ابوالبشر تا مهدی موعود گستراند
و دوره ای بر فرستادگان گذر نکرد
جز آنکه تکذیب شوند و تردید شوند و دیوانه و مجنون خوانده شوند و پیروانشان انگشت نما شوند...
خواستم از تو بگویم اما تو خود همیشه از خون خدا می گفتی که انتقامش را آرزومندی
و از رقیه(س) می گفتی و از سکینه(س) و از زینب(س) که در یک سحر تا ظهری تمام جانشان را در صحرای کربلا در پیراهن هایی کهنه و پاره و در اعضایی مقطع، از دست رفته نگریستند و
کافر و خارجی خطاب شدند
و در دروازه ساعات...
راستی آقا ابراهیم بگذار تصورت کنم در دمشق
آن هنگام که فرزندان معاویه با پرچم هایی خوارج گونه هجوم می آوردندت
و بگذار خدا را سپاس بگویم که
ساره ات را خارجی ننامیدند
و بانو عشریه تمام (ما رایت الا جمیلا) ها را در مساجد، در مجالس و محافل دوستانت فریاد زد در حالی که بر سر، چادری و چارقدی داشت و دست هایش آزادانه عکس های تو را حمل می کرد...
آقا ابراهیم خواستم از تو بگویم
اما تو خود او بودی و برای او فنا شدی
برایمان دعا کن
راه بسیار است
بی راهه فراوان
و ترس تکرار تاریخ
و ظلم به انفس و امام غریبمان بسیار است
برایمان دعا کن
که حجت خود را ببینیم
و بشناسیم
که حسین را کسانی سر بریده اند که او را دیدند اما نشناختند
و با وضو
و قربت الی الله...
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد