eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ و ...... تکرار ماجرای همیشگی تاریخ ! ضعف و سستی شیعیان ؛ برای یازدهمین بار، ذخیره‌ی خداوند را از صندوقچه‌ی دنیا گرفت. و باز .... آدمیزاد ماند و وحشتِ دنیایِ بی‌چراغ! ▪️ علیه‌السلام 🏴🖤🏴
6.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سخنران :حجت الاسلام موضوع : امام حسن عسکری (ع) چگونه مردم را برای آغاز دوران غیبت آماده کردند 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
~id @mola113.mp3
7.61M
🎤•|حاج‌حسین‌سیب‌سرخۍ|• 🔊واحد_عَزادارِ‌او‌حُجَّتِ‌بن‌الحَسَن‌شدِه‌ نوحِه‌خوانُ‌و‌شُدِه‌سینه‌زَن..؛😭🖤•~ ↓ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهیدسیدڪاظم حاج آقامیرے تک فرزندخانواده بود 🌸بچه تهران بود. متولد ۱۳۳۶. سه ماه قبل از تولدش پدرش فوت ڪرد...تک پسر و تک فرزند خانواده بود. جنگ ڪه شروع شد رفت پایگاه بسیج محل ڪه بره جبهه...با اعزامش موافقت نشد...با مادرش تماس گرفتن ڪه ازش اجازه بگیرن... خاله طوبے هم در جوابشون گفت: همه ڪسانے ڪه میرن جبهه مثل پسر خودم هستن...به این ترتیب عازم جبهه شد... این در حالے بود ڪه سید در همان سال از تحصیل در ڪانادا دست ڪشید و عازم جبهه ها شد. بالاخره سید ڪاظم در سال ۶۲ عملیات والفجر ۱ براے همیشه جاویدالاثر شد... 🌹شهید_سید_ڪاظم_حاجی_آقامیری🌹 🌹شادے روح مطهرهمه ے شهداوبه یادشهیدسیدڪاظم آقامیرے بخوانیم فاتحه مع الصلوات 🌹 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
12.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معجزه شهید ابراهیم هادی یک «زیر حکمی» را نجات داد! شهدا رفاقتشون دوطرفه است براش وقت بذاری، برات وقت میذاره زیر دین هیچکس نمی‌مونه 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
💠 عبدالحسین برونسی: خدايا! اگرمی‌دانستم با مرگ من يک در دامان می‌رود، حاضر بودم هزاران بار بميرم تا هزاران در دامان بروند. 🌷🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 توسّل رهبر انقلاب و شفای پدرشان ⭕️ مرحوم والد ما، در ســال ۱۳۴۲ دچار عارضه‌‌ی چشــم شــدند، که منجر به نابینایی ایشان شد. چشم ایشان به مدت ســه، چهار سال اصلا جایی را نمی‌دید. تا این‌که در ســال ۱۳۴۵ چندین بار ایشان را برای معالجه از مشهد به تهران بردیم. در یکی از مراجعات، چشم پزشکی گفت: «من چشم ایشان را عمل جراحی می‌کنم و امید بهبودی هســت.» در آن زمان هفتاد، هفتاد و پنج سال سنشــان بود. به هرحال نگذاشتند در بیمارستان بمانیم. گفتند:«عمل می‌کنیم، شما فردا بیایید». از بیمارستان بیرون آمدیم. من خیلی مضطرب و ناراحت بودم... آن روزها، منزلی نزدیکی امامزاده یحیی داشتیم. نزدیک منزل که رسیدم... دیدم آنجا را چراغانی کرده‌اند. یادم آمد نیمه‌‌ی شــعبان اســت. چند روزی از بس مشغول بودم، نیمه‌ی شعبان به کلی فراموشم شــده بود. تا یاد نیمه‌ی شعبان افتادم، دلم شکســت. از کوچه‌ی خلــوت و باریکی باید می‌گذشتم تا به منزلم برسم. ناگهان حالتی به من دست داد و بنا کردم به گریستن و توسل جستن. در آن کوچه، حال توسل حســابی‌ای پیدا کردم. کمی که آرام گرفتم، دیدم اضطرابی که داشــتم به کلی از بین رفــت. فهمیدم که حال ابوی خوب می‌شود. یعنی حس کردم که آن توسّل، اثر کرد... صبح روز بعد که به بیمارستان رفتیم، فهمیدیم که چشم‌های ایشان خوب شده است؛ آن هم بعد از چند سال که عارضه داشــت و هیچ امیدی به بهبود وجود نداشــت! بعد از آن سال (سال ۴۵) ایشان مدت بیست سال دیگر زنده بودند و تا آخر عمر هم مطالعه می‌کردند. 📝 نشریه‌ی خط حزب‌الله، شماره‌ی۲۳۱ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/
🦋 🌹خاطرات_شهدا قبل ازدواج...🌸 هر خواستگاری که میومد... به دلم نمی‌نشست...! اعتقاد و ایمان همسر آیندم خیلی واسم مهم بود...🤗 دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به ظاهر و حرف.... میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله... شنیده بودم چله زیارت عاشورا خیلی حاجت میده...👌 این چله رو "آیت‌الله حق‌شناس" توصیه کرده بودن... با چهل لعن و چهل سلام...!✋ کار سختی بود اما ‌به نظرم ازدواج موضوع بسیار مهمی بود...🤔 ارزششو داشت واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم... ۴۰ روز به نیت همسر معتقد و با ایمان...👌 . ۴،۳روز بعد اتمام چله… خواب شهیدی رو دیدم... چهره‌ ش یادم نیست ولی یادمه... لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود...🍃 دیدم مردم میرن سر مزارش و حاجت میخوان... ولی جز من کسی اونو نمی دید انگار... یه تسبیح سبز رنگ داد دستم و گفت: "حاجت روا شدی..."😍 به فاصله چند روز بعد اون خواب... امین اومد خواستگاریم... . از اولین سفر سوریه که برگشت گفت: "زهرا جان…❤ واست یه هدیه مخصوص آوردم..." یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت: "زهرا…❤...این یه تسبیح مخصوصه..📿 به همه جا تبرک شده و... با حس خاصی واست آوردمش...💕 این تسبیحو به هیچ‌کس نده..." تسبیحو بوسیدم و گفتم: "خدا میدونه این مخصوص بودنش چه حکمتی داره..." بعد شهادتش…💔 خوابم برام مرور شد... تسبیحم سبز بود که یه شهید بهم داده بود...😭 . (همسر شهید امین کریمی چنبلو) ...💚 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌷🌷🌷 گفت: مادر جان بيا ناهار بخوريم. پرسيد: ناهار چی داريم مادر؟ گفت: باقالی پلو با ماهی. با خنده رو به مادر کرد و گفت: ما امروز اين ماهی ها را می خوريم. و يه روزی اين ماهی ها ما را می خورند. 🌷🌷🌷 چند سال بعد ... عملیات والفجر 8 ... درون اروند گم شد ... مادر تا آخر عمرش ماهی نخورد 😭😭.. .🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093