وصیت محمد حسین یوسف الهی لشکر ۴۱ ثارالله
بسم الله الرحمن الرحیم
شهادت می دهم که خدا یکی است و محمد (ص) فرستاده و آخرین پیامبر است و علی(ع) ولی الله است و جانشین پیامبر اسلام و اولین امام است، قیامت راست است و جزاء و پاداش کلیه اعمال نیز صادق است، انسان از خاک آفریده شده و به خاک بر میگردد و باز از خاک سر بر میدارد و به اندازه خردلی به کسی ظلم نمی شود و نفس هرکس در گرو اعمال خودش می باشد.
مادر عزیزم خجالت میکشم که چیزی بنویسم و خود را فرزندت بدانم زیرا کاریکه شایسته و بایسته یک فرزند بوده انجام نداده ام. مادریکه شب تا صبح بر بالین من می نشستی و خواب را از چشمان خود می گرفتی و به من آموختنیهایی آموختی، مرا ببخش و...
همچنین از شما پدرم که با کمک مادرم تمام زندگیتان را صرف بچه هایتان کردید خداوند اجرتان را به شما عطا کند و درجات شما را متعالی کند و بهشت را جایگاهتان قرار دهد. ای پدر و مادر عزیز و گرامی چه خوب به وظیفه خود عمل کردید و من چقدر فرزند بدی برای شما بودم. شما فرزند خود را برای خدا بزرگ کردید و برای خدا هم او را به جبهه فرستادید و در راه خدا اگر سعادت باشد میرود.
از خواهران و برادران خود که در رشد من سهم به سزایی داشتند تشکر می کنم و از خداوند متعال پیروزی، سعادت و سلامت را برای ایشان خواستارم و ای پدر و مادر و ای خوهران و برادران عزیزم این رسالت را شما باید زینب وار به دوش کشید و از عهده آن به خوبی بر میائید و می توانید چون پتک بر سر دشمنان داخلی و خارجی فرود آئید و خون ما را هم چون رود سازید تا هرچه بر سر راه دارد بردارد تا به دریای حکومت حضرت محمد(ص) برگردد.
امیدورام که خداوند عمر رهبر عزیزمان را تا انقلاب مهدی طولانی بگرداند و ظهور حضرت مهدی(عج) را نزدیک بگرداند تا مستضعفین جهان به نوائی برسند و صالحین وارثین زمین شوند.
ای مردم بدانید تا وقتی که از رهبری اطاعت کنید، مسلمان، مومن و پیروزید وگرنه هرکدام راهی به غیر از این دارید آب را به آسیاب دشمن میریزید، همچنان تا کنون بوده اید باشید تا مانند گذشته پیروز باشید و این میسر نیست به جز یاری خواستن از خدا و دعا کردن.
امیدوارم که خداوند متعال به حق پنج تن آل محمد(ص) و به حق آقا امام زمان(عج) ایران را از دست شیاطین و به خصوص شیطان بزرگ نجات دهد و از این وضع بیرون بیاورد که بدون خدا هیچ چیز نمی تواند وجود داشته باشد. به امید اینکه تمام دوستان گناهان مرا ببخشند، التماس دعای عاجزانه را از همگی دارم.
محمد حسین یوسف الهی
تلاوت یک آیه از"قرآن کریم"(سوره مبارکه نساء)بهمراه ترجمه آن،هدیه به شهیدعارف،محمدحسین وسرداردلهاحاج قاسم ❤❤
.
✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
بنام خداوند بخشنده ومهربان✨
يَوْمَئِذٍ يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَعَصَوُا الرَّسُولَ لَوْ تُسَوَّىٰ بِهِمُ الْأَرْضُ وَلَا يَكْتُمُونَ اللَّهَ حَدِيثًا ﴿٤٢﴾🌺🍃
در آن روز کسانی که کفر ورزیده اند و از رسول نافرمانی کرده اند، آرزو می کنند که ای کاش با زمین یکسان می شدند. و از خدا هیچ سخنی را [که در دنیا درباره قرآن و پیامبر به باطل و ناروا می گفتند] نمی توانند بپوشانند. (۴۲)🌺🍃
گفتم:بہنظرتکیاشهیدمیشن؟!
گفت:اونایےکہاسرافمیکنن
گفتم:اسراف! توچے؟!
گفت:تو"دوستداشتنخدا"(:
#باخواندن وتفکردرقران♥️
☘☘☘
سلام دوستان
مهمون امروزمون برادر قاسم هست🥰✋
*تڪاور خلبان*🕊️
*شهید قاسم غریب*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۶۱
تاریخ شهادت: ۲۱ / ۴ / ۱۳۹۴
محل تولد: سید میران،گرگان
محل شهادت: سوریه
*🌹همسرش← ۱۰ سال و سه ماه با هم زندگی کردیم🍃و حاصل زندگی مشترکمان دو فرزند امیرعباس و محمدامین است🌷 آقا قاسم خلبان هلیکوپتر بود🚁 و در جمع یگان ویژه پاسدارن در معیت فرماندهی کل قوا امام خامنهای قرار میگرفت🌙او در مبارزه با گروههای انحرافی پژاک و منافقین داخلی فعال بود و چهار ترکش در بدنش داشت🥀چشم چپش را هم سال 1391 در یکی از عملیاتهای آموزشی از دست داده بود🥀او به سوریه رفت🕊️ و بعد از مدتی حضور در سوریه یک شب ساعت 11 شب آقا قاسم با همرزمانش در حال استراحت بودند🍃 که ساعت 12 با صدای تیراندازی💥 آنها در حالی که غافلگیر شده بودند از مقر خارج شدند🍂آقا قاسم که فرمانده محور بودند چند باری برای تقویت روحیه بچهها یا زینب (س) میگوید و به جلو میرود🌙ساعت یک نیمه شب در بیسیم قاسم را صدا میکنند📞 ولی ایشان شهید شده بود🕊️ درگیری تا ساعت 3 نیمه شب ادامه پیدا میکند💥🥀بعد از چند ساعت پیکر آقا قاسم را پیدا میکنند🥀و میبینند که هیچ خونی بر زمین ریخته نشده است‼️اما وقتی پیکرش را از روی زمین بلند میکنند🌙خون از قلبشان سرازیر میشود🥀🕊️🕋*
*شهید قاسم غریب*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
✍ شهیدی که برای رفتنش به سوریه نذر کرد لب به آب نزند.
اهل نماز اول وقت و امر به معروف بود، با جذبه، خوشرو و کم حرف بود و در رشته های هاپکیدو و جودو و کونگ فو فعالیت داشت و استادهم بود، چندین بار مقام اول کشوری را بدست آورد. از ۲۱سالگی مشتاق دفاع از حرم و اعزام به سوریه بود، ولی بدلیل اینکه تک پسر بود و پدرش جانباز ۸ سال دفاع مقدس بود اعزامش نمیکردند، بعد از ۳ سال تلاش، در سفرش به کربلا، با توسل و مددگرفتن از امام حسین (ع) و حضرت عباس (ع) نذر کرده بود تا زمانی که پایش به حرم حضرت زینب (ع) نرسد آب به لبانش نزند، نذرش هم قبول شد، فردای روزی که از کربلای برگشت پدرش او را همراه خود برای آموزش به پادگان برد، بعد از یک ماه در تاریخ ۱۲دی ماه ۹٤ ساعت ۱۱ ظهر تماس گرفتند که سریع به محل گفته شده برود، سریع غسل شهادت کرد و راه افتاد.
سرانجام در۱۳ دی ماه ۹٤ به سوریه اعزام شد. همیشه آرزو داشت روی شناسنامه اش مهر شهادت بخورد که درتاریخ ۲۱دی ماه ۹۴به آرزویش رسید.
🌹 شهید #عباس_آبیاری
☘☘☘
『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🌹بسم رب الشهداوالصدیقین🌹 #هنوزسالم است #قسمت پنجم خاله محمدرضارابغل کرد.محمدرضانفس نمیکشیدگوشش ر
🌺بسم رب الشهدا و الصدیقین🌺
#هنوز_سالم_است
#قسمت_ششم
کمی پایین تر،دوباره مأمور ها را دیدند؛اما اینبار حرفش را نپذیرفتند.مأمور هادنبالشان کردند و آنها پا به فرار گذاشتند.
توی کوچه ای یک چرخ تافی دیدند.پدر درِچرخ را باز کرد.اول محمدرضا را توی چرخ گذاشت و بعد خودش داخلش شد.در را که بست،صدای پای مأمور ها درکوچه پیچید.زانوهایشان را بغل کردند وسرهایشان را روی زانو گذاشتند.زیاد نمی توانستند به این حال بمانند.خدا خدا می کردند که مأمورها زودتر بروند و از این وضع نجات پیدا کنند.مأمورها هرچه گشتند،پیدایشان نکردند.یک گاز اشک آور انداختند.قوطی قِل خورد و رفت زیر چرخ تافی.چشم وگلوی پدر و محمدرضا حسابی سوخت.محمدرضا اما بیمه ی دعا و قرآن و نفس سید بود.وقتی مأمورها رفتند،حال پدر خیلی بد شد.از چشم هایش یک ریز آب می آمد وگلودردی گرفته بود که تمامی نداشت
یک سالی میشد که انقلاب پا گرفته بودوتوی این یک سال،پدر هرروز مریضی کشیده بود.آخرش هم گفتند که سرطان حنجره گرفته است.
چند وقت بعد پدر همه را تنها گذاشت.تمام ارثیه اش برای بچه ها سه تا یک تومانی بود.از ان روز محمدرضای ده ساله شد نان آور خانه.
روزها کار میکرد و شبها درس می خواند.حقوقش را که میگرفت ،حتی یک تومانش را هم برای خودش بر نمیداشت؛همه اش را می آورد و بی حرف می گذاشت جلوی مادر.
چهارده ساله بود که شیپور جنگ به گوش محمدرضا هم رسید. رفت برای ثبت نام اعزام به جبهه. قبولش نکردند. گفته بودند که باید پانزده سالت تمام شود. بهش برخورده بود. دمغ و ناراحت رفته بود خانه.
مادر جریان را که شنید گفت: "اشکال ندارد مادرجان! چشم که روی هم بگذاری، این یک سال هم تمام می شود و برای خودت مردی می شوی."
ولی محمدرضا بی تاب بود. دور اتاق راه می رفت و می گفت: "من دیگر صبر ندارم. آن قدر می روم و می آیم تا بالاخره دلشان به حالم بسوزد."
شب تا صبح خواب به چشمش نرفت. صبح نشست و با دقت تاریخ تولد شناسنامه اش را یک سال عقب کشید و بزرگ تر کرد.
هزار صلوات هم نذر امام زمان کرد و دوباره رفت به پایگاه ثبت نام. مسئول ثبت نام، شناسنامه اش را که دید، گفت: "دیروز چهارده ساله بودی و امروز پانزده ساله شدی!" بعد نگاهی به چهره ی نگران محمدرضا کرد و اسمش را توی دفتر نوشت.
ادامه دارد.....
برادران عزیز غلامی . دو جانباز ۷۰ % هستند که کفش مشترک میگیرند یکی پای راستش قطع شده یکی پای چپش قطع شده شماره پاشون هم یکی است 🌹
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
AUD-20220630-WA0034.mp3
11.48M
#انسان_شناسی ۴۰
#استاد_شجاعی
#آیتالله_فاطمینیا
🔥هیزمهای جهنّم، اصلاً خاموش نمیشوند!
اصلاً سادهتر بگوییم؛
💥این هیزمها، خارج از ما نیستند، تا بتوانیم آنها را از خودمان دور کنیم، یا از دستشان فرار کنیم، یا آنها را خاموش کنیم!
- پس جریان این هیزمهای آتشزای جهنّم که قرآن از آنها مکرراً یاد کرده است، چه میتواند باشد؟
- یعنی اگر من به جهنّم بیفتم، هرگز نمیتوانم از آن رها شوم؟
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🔻 برای بازی آفریده نشدهایم!
🔸بهخاطر زیادی درسوبحث خسته شده بودیم. با دوستانمان رفتیم حرم حضرت امیر علیهالسلام و در آنجا نشستیم به گفتوگو.
🔸دیدم آقا وارد حرم شد. کمی دورتر از ما ایستاد و با انگشت به من اشاره کرد.
🔸فهمیدم کار خصوصی دارد. از دوستانم فاصله گرفتم و رفتم سمتشان. آقا آهسته در گوشم گفت:
⭕️ «مٰا لِلَّعْبِ خُلِقْنٰا؛ برای بازی آفریده نشدهایم»؛ و رفت.
🔸من ماندم و دلی که دیگر سرجایش بند نمیشد. همین یک جمله مرا به جلسات آقای قاضی کشاند.
(بر اساس خاطرۀ آیتالله سید عبدالکریم کشمیری، بهنقل از حجتالاسلاموالمسلمین علی بهجت)
📚 در خانه اگر کس است، ص ٧۵ (جلد دوم از مجموعه ۵ جلدی داستانهایی کوتاه از سیره و زندگانی حضرت آیتالله بهجت قدس سره
#سه_شنبه_های_جمکرانی
✨از زن و مرد عالم در اینجا
نام صاحب الزمان بر زبان است
گو به درماندگان البشاره 🌸
حجه بن الحسن میزبان است
🍃مطیع عالم او باشد و بس
باغ دین را همو باغبان است
الغرض جای هر حاجت ما
#جمکران جمکران جمکرانست✨
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
#امام_زمان
🔴 وجود یاران واقعی شرط قیام امام عصر علیه السلام
🔵 شخصی بنام «سهل بن حسن خراسانی» خدمت امام صادق ـ علیه السّلام ـ رسید، سلام کرده و نشست. عرض کرد یابن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ شما رئوف و مهربان هستید، چرا از حق خود دفاع نمیکنید؟ چه چیزی مانع این امر است؟ در صورتیکه بیش از صدهزار شیعه شمشیرزن دارید! حضرت فرمودند: ای مرد خراسانی بنشین، سپس حضرت امرکردند، تا تنور را روشن کنند، وقتی تنور برافروخته شد، حضرت رو به مرد خراسانی نموده و فرمود: بلند شو و داخل تنور شو،
در این هنگام مرد خراسانی ترسید و عرض کرد: یابن رسول الله ـ صلّی الله علیه و آله ـ مرا با آتش سوزان، از من درگذر، ...
حضرت فرمودند: تو را بخشیدم،
🔺 در این هنگام یکی از اصحاب امام صادق ـ علیه السّلام ـ بنام «هارون مکی» وارد شد در حالیکه یک کفش خود را با انگشت گرفته بود. خدمت آنحضرت رسید و سلام کرد. امام ـ علیه السّلام ـ جواب سلام او را داد و فرمود: نعلین را از دست خود بینداز و برو داخل تنور ...
هارون مکی، نعلین را انداخت و داخل تنور شد.
🔹 امام ـ علیه السّلام ـ شروع کرد با مرد خراسانی صحبت کردن و از اوضاع خرسان از او پرسیدن و ... سپس گفت ای خراسانی برو و داخل تنور را نگاه کن.
مرد خراسانی بطرف تنور رفت و دید که «هارون مکی» چهار زانو در تنور نشسته است.
امام ـ علیه السّلام ـ از مرد خراسانی سئوال کرد:
«از اینها در خراسان چند نفر پیدا میشود؟
مرد خراسانی عرض کرد: بخدا قسم یک نفر هم نیست.
🔶 امام ـ علیه السّلام ـ فرمودند: ما در زمانی که پنج نفر یاور اینچنین نداشته باشیم قیام نخواهیم کرد. ما خودمان موقعیت مناسب را بهتر میدانیم.
📚 بحارالانوار، جلد ۴۷، صفحه ۱۲۳
امام على عليه السلام : اگر نمازگزار می دانست تا چه حد مشمول رحمت الهی است، هرگز سر خود را از سجده بر نمی داشت.
#نمازاول وقت 📿✨📿
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌱خوشا آنان که با عزت ز گیتی
بساط خویش برچیدند و رفتند🥀
🌱ز کالاهای این آشفته بازار
شهادت را پسندیدند و رفتند.🕊
🌷مجموعه داستان زندگانی سراسر شنیدنی جانبازشهیدسیدمنوچهرمدق به روایت همسر بزرگوارایشون تقدیم نگاه سبز شما عزیزان وهمراهان میشود🙏🌷.......
قسمت بیست وششم 👇👇
『عارف شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🔅🔅🔅 🌷 بسم رب الشهدا 🌷 🔸قسمت بیست و پنجم 🔸اینک شوکران 1(منوچهر مدق به روایت همسر شهید) منوچهر سال 73
🔅🔅🔅
🌷 بسم رب الشهدا 🌷
🔸قسمت بیست و ششم
🔸اینک شوکران 1(منوچهر مدق به روایت همسر شهید)
دلم که می گیرد، می روم پشت بام. از وقتی من چهر رفت، تا یک سال آرامش نشستن نداشتم. مدام راه می رفتم. به محض این که می رفتم بالا، کمی که راه می رفتم، می نشستم روی طکو و آرام می شدم؛ همان جا که منوچهر می نشست، رو به روی قفس کبوترها. می نشست پاهایش را دراز می کرد، دانه می ریخت و کبوترها می آمدند روی پایش می نشستند و دانه برمی چیدند. کبوترها سفید سفید بودند یا یک طوق دور گردنشان داشتند. از کبوترهای سیاه و قهوه ای خوشش نمی آمد. می گفتم: تو از چی این پرنده ها خوشت می آید؟ می گفت: از پروازشان. چیزی کا مثل مرگ دوست داشت لمسش کند. دوست نداشت توی خواب بمیرد. دوستش، ساعد که شهید شد، تا مدتی جرات نمی کرد شب بخوابد. شهید ساعد جانباز بود. توی خواب نفسش گرفت، تا برسد بینارستان، شهید شد. چند شب متوجه شدم منوچهر خیلی تقلا می کند، بی خواب است. بدش می آمد هوشیار نباشد و برود. شب ها بزدار می ماندم تا صبح که او بخوابد. برایم سخت نبود. با این که بهد از اذان صبح فقط دو، سه ساعت می خوابیدم، کسل نمی شدم.
🌹🌹🌹
شب اول منوچهر بیدار ماند. دوتایی مناجات حضرت علی می خواندیم. تمام که می شد، از اول می خواندیم، تا صبح. شب های دیگر برایش حمد می خواندم تا خوابش ببرد. هر جایش درد داشت، دست می گذاشتم و هفتاد تا حمد می خواندم. مدتی هوایی شده بود. یاد دوکوهه و بچه های جبهه افتاده بود به سرش. کلافه بود. یک شب تلویزیون فیلم جنگی داشت. یکی از فرمانده ها با شنیدن اسم رمز فریاد زد: حمله کنید. بکشیدشان. نابودشان کنید. یک هو صدای منوچهر رفت بالا که: خاک بر سرتان با فیلم ساختن تان! کدام فرمانده جنگ می گفت حمله کنید؟ مگر کشور گشایی بود؟ چرا همه چیز را ضایع می کنید؟ ... چشم هایش را بسته بود از عصبانیت و بد و بیراه می گفت. تا صبح بیدار بود. فردا صبح زود رفت بیرون. باغ فیض نزدیک خانه مان بود. دو تا امامزاده دارد. می رفت آن جا. وقتی برگشت، چشم هایش پف کرده بود. نان بربری خریده بود. حالش را پرسیدم. گفت: خوبم، ولی خسته م. دلم می خواهد بمیرم. به شوخی گفتم: آدمی که می خواهد بمیرد، نان نمی خرد. خنده اش گرفت. گفت: یک بار شد من حرف بزنم، تو شوخی نگیری؟ اما آن روز هر کاری کردم سر حال نشد. خواب بچه ها را دیده بود. نگفت چه خوابی.
🌹🌹🌹
گاهی از نمازهایش می فهمید دل تنگ است. دل تنگ که می شد، نماز خواندنش زیاد می شد و طولانی. دوست داشت مثل او باشد، مثل او فکر کند، مثل او ببیند، مثل او فقط خوبی ها را ببیند. اما چطوری؟ منوچهر می گفت: اگر دلت با خدا صاف باشد، خوردنت، خوابیدنت، خنده ها و گریه هات برای خدا باشد، اگر حتی برای او عاشق شوی، آن وقت بدی نمی بینی، بدی هم نمی کنی، همه چیز زیبا می شود. و او همه ی زیبایی را در منوچهز می دید. با او می خندید و با او گریه می کرد. با او تکرار می کرد:
نردبان این جهان ما و منی ست
عاقبت این نردبان بشکستنی ست
لیک آن کس که بالاتر نشست
استخوانش سخت تر خواهد شکست
چرا این را می خواند؟ او که با کسی کاری نداشت، پستی نداشت. پرسید. گفت: برای نفسم می خوانم.
🔸ادامه دارد ......
💐 شادی ارواح طیبه ی شهدا صلوات 💐
--------------------------------------
4_5969673279202397455.mp3
11.84M
🎧 #نماهنگ / #بسیار_زیبا / #شنیدنی
🎼 عکست تو قاب چشممه...
🎤 #کربلایی_جواد_مقدم
♦️ ۴ روز تا #مـحـرم 🖤
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
✴️چهارشنبه 👈5 مرداد /اسد 1401
👈27 ذی الحجه 1443👈 27 ژوئیه 2022
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
🐪 امام حسین علیه السلام در مسیر کربلا منزلگاه هیجدهم " ذو حسم "😭
🔘 واقعه حره در مدینه " 63 ه " .
🔥 مرگ مروان بن حکم " 133 ه " .
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛صدقه صبحگاهی لازم است.
❇️ امروز برای امور زیر خوب است:
✅امور زراعی و کشاورزی
✅ و آغاز بنایی و خشت بنا نهادن خوب است.
👶 برای زایمان مناسب و نوزاد زیبا و دوست داشتنی خوب است. ان شاءالله.
🚘مسافرت :سفر مکروه است و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد.
🔭 احکام نجوم.
🌗 امروز قمر در برج سرطان و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر است:
✳️کندن چاه و آبراه.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️بذر افشانی و کاشت.
✳️تراشیدن سر.
✳️باغداری و غرس درخت.
✳️و خرید کردن نیک است.
📛ولی برای امور ازدواجی خوب نیست.
📛 برای مطالب بیشتر و دریافت تقویم نجومی هر روز باجستجوی کلمه" تقویم همسران" به کانال ما در تلگرام و ایتا بپیوندید
💎به کانال ما در موضوع آداب،خواص و فروش حرز امام جواد علیه السلام سری بزنید قیمت مناسب و مطمئن👇
@Herz_adiye_hamrah
💉💉 حجامت خون دادن و فصد باعث ایمنی از ترس می شود.
💇♂💇 اصلاح سر و صورت سبب پشیمانی می شود
👩❤️💋👨مباشرت: امشب (شب پنجشنبه) ،مباشرت ممکن است گروهی به دست فرزند امشب کشته شوند
😴🙄 تعبیر خوابی که دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 28 سوره مبارکه "قصص" است.
قال ذالک بینی و بینک....
و از مفهوم این آیه چنین استفاده میشود که فرد مهمی نزد خواب بیننده بیاید و چیزی در این موضوعات .و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
✂️ ناخن گرفتن
🔵 چهارشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و باعث بداخلاقی میشود.
👕👚 دوخت ودوز
چهارشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز بسیار مناسبی است و کار آن نیز آسان افتد و به سبب آن وسیله و یا چارپایان بزرگ نصیب شخص شود.ان شاالله
✴️️ وقت #استخاره در روز چهارشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن)
❇️️ #ذکر روز چهارشنبه : یا حیّ یا قیّوم ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۵۴۱ مرتبه #یامتعال که موجب عزّت در دین میگردد.
💠 ️روز چهارشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_موسی_کاظم_علیه_السلام#امام_رضا_علیه السلام_#امام_جواد_علیه_السلام و #امام_هادی_علیه_السلام . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد
شما میتوانید با جستجوی کلمه" تقویم همسران" در تلگرام ایتا و سروش به کانال ما بپیوندید.
📚 منابع مطالب ما:
📔تقویم همسران
نوشته ی حبیب الله تقیان
قم:انتشارات حسنین علیهما السلام
ادرس:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24
تلفن:
09032516300
0912 353 2816
025 377 47 297
📛📛📛📛📛📛
💠 شهید محمدرضا تورجی زاده
✨نماز شب
✍برادر شهید: دوساعت قبل از اذان صبح مشغول عبادت و شب زنده داری میشد.
در حال نماز شب و راز و نیاز خیلی گریه میکرد ؛ به طوری که گاهی من و یا پدرومادر از صدای گریه ی او بیدار میشدیم.
شب هایی که اصفهان بود ، رخت خواب پهن نمیکرد و روی زمین میخابید و فقط پتو را به عنوان روانداز استفاده میکرد دلیل آن هم این بود که راحت تر برای نماز شب بیدار شود.
✍همرزم:هنگامی که رزم شبانه داشتیم ،موقع سحر که می شد برنامه تمرین و آموزش راقطع و همه را برای نمازشب مرخص میکرد و با برشمردن فضیلت نمازشب؛ همه را برای خواندنش تشویق میکرد.
محمد خیلی اهل نماز شب بود و به عبادت و انجام مستحبات خیلی مقید بود؛ ولی بااین همه میگوید اگر میتوانستم شب ها را نمیخوابیدم و روزها را روزه میگرفت.
🌷 شهدا رو یاد کنیم حتی با یک صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم✨
#نمازشب رابه نیت ظهور میخوانیم
#اللهم عجل لولیک الفرج🤲
شهیدانی که راه حق را شناختند
و در آن قدم گذاشتند
و نفس هایشان در این دنیا را هدیه کردند،
زنده اند یا مایی که به هوای نفس کشیدن حس میکنیم که زنده ایم؟ 🥺😓
#شبتون شهدایی عزیزان همراه🌙🙏✨
#باما ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093