eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در لگد کوب حوادث جان دیگر یافتم چون غبار از زیر پای کاروان برخاستم... جانا، حضرت آقا🌱
10.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⭕️ پست_ویژه 🌱 ویژگی‌های منحصر به‌فرد دختران از نگاه امام صادق(ع) 💐 ولادت حضرت معصومه(س) و مبارک
ڪسی کہ از دنیا با وضو بمیرد است ... التماس دعا سردار دلها
6.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 توصیه جالب یکی از شهدای دفاع مقدس به حجت‌الاسلام علی‌اکبری؛
یه کانال شهدایی که خیلی جالب خاطره های شهدا رو میگه🥺❣️! https://eitaa.com/havasemoon_bashe تازه میدونی همه خاطره ها با حواسمون باشه... شروع میشه🧐!'''' https://eitaa.com/havasemoon_bashe فوق متفاوت بودنه🤯 من که تا حالا ندیده بودم یه کانال!😯 اینقدر خاص خاطره شهدا رو بگه🙃🌱 https://eitaa.com/havasemoon_bashe تا نیای ببینی باور نمیکنی😉😍
حواسمون باشه... قبل خواب وضو بگیریم و بخوابیم😴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امام زمان (عج) : با هیچ چیز مثل نماز بینی شیطان به خاک مالیده نمی شود پس نماز را به پا دار و بینی شیطان را به خاک بمال
✋❤️ زلال اشک ودعایی،سلام اربابم سلالة النجبایی،سلام اربابم سپیده سرنزده روبروی کرببلا به گریه گفت گدایی،سلام اربابم ☀️🌹 .
فاطمه دو یا سه سالش بود که آقاجواد برایش پارچه سفید گل‌دار خرید، گفت: خانم این چادر را برای دخترمان بدوز، بگذار به‌مرور با چادر سر کردن آشنا شود، از آن به بعد هر وقت پدر و دختر می‌خواستند از خانه بیرون بروند، آقا جواد می‌گفت: نمی‌خواهی بابا را خوشحال کنی؟ بعد فاطمه می‌دوید و چادر سر می‌کرد و می‌دوید جلوی بابا و می‌گفت: بابا خوشگل شدم؟ باباش قربان‌صدقه‌اش می‌رفت که خوشگل بودی، خوشگل‌تر شدی عزیزم، فاطمه ذوق می‌کرد. یک روز چادرش را شُسته بودم و آماده نبود، گفتم: امروز بدون چادر برو، فاطمه نگران شد، گفت: بابا ناراحت می‌شود، بالاخره هم آقاجواد صبر کرد تا چادر خشک شود و بعد بروند بیرون.‌ وقتی آقاجواد نماز می‌خواند، دخترم پشت سر بابایش سجّاده پهن می‌کرد و همان چادر را سَر می‌کرد و به بابایش اقتدا می‌کرد و هر کاری بابایش می‌کرد، او هم انجام می‌داد. 🌷شهید جواد محمدی روزدختران‌بابایی‌مبارک❤️❤️❤️❤️
همیشه لباس کهنه می‌پوشید. سرآخر اسمش پای لیست دانش‌آموزان کم بضاعت رفت. مدیر مدرسه دایی‌اش بود. همان روز عصبانی به خانه خواهرش رفت‌. مادر عباس بابایی، برادرش را پای کمد برد و ردیف لباس‌ها و کفش‌های نو را نشانش داد. گفت عباس می‌گوید دلش را ندارد پیش دوستان نیازمندش اینها را بپوشد امیر سرافراز