eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
*🌹دعای هفتم صحیفه سجادیه🌹* يَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَكَارِهِ وَ يَا مَنْ يُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ اى آن‏كه گرفتاريهاى سخت تنها به وسيله او بازگردد،اى آن‏كه تيزى تيغ دشواري ها به او درهم شكسته شود، 🌸🌸🌸 وَ يَا مَنْ يُلْتَمَسُ مِنْهُ المَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَجِ ذَلَّتْ لِقُدْرَتِكَ الصِّعَابُ، اى آن‏كه بيرون آمدن از رنجها و راه يافتن به‏ سوى عرصه گشايش تنها از او درخواست گردد،در برابر توانايى‏ات سختيها رام شد، 💐💐💐 وَ تَسَبَّبَتْ بِلُطْفِكَ الْأَسْبَابُ وَ جَرَى بِقُدْرَتِكَ الْقَضَاءُ وَ مَضَتْ عَلَى إِرَادَتِكَ الْأَشْيَاءُ و به لطف اسباب و وسائل فراهم گشت، و به نيرويت قضا جارى شد،و امور براساس اراده ‏ات گذرد، 🌺🌺🌺 فَهِيَ بِمَشِيَّتِكَ دُونَ قَوْلِكَ مُؤْتَمِرَةٌ وَ بِإِرَادَتِكَ دُونَ نَهْيِكَ مُنْزَجِرَةٌ أَنْتَ الْمَدْعُوُّ لِلْمُهِمَّاتِ، پس اشياء تنها نه به گفتارت‏ بلكه به اراده‏ات فرمان پذيرند، و تنها به اراده‏ات قبل از نهى كردنت باز داشته ‏اند، 🍃🍃🍃 وَ أَنْتَ الْمَفْزَعُ فِي الْمُلِمَّاتِ لا يَنْدَفِعُ مِنْهَا إِلا مَا دَفَعْتَ وَ لا يَنْكَشِفُ مِنْهَا إِلا مَا كَشَفْتَ تنها تو براى رفع گرفتاريها خوانده شدى،و در بلاهاى سخت پناهگاهى، چيزى از آن بلاهاى سخت دفع نگردد جز آنچه تو دفع كردى، و چيزى از آن گشوده‏ نشود مگر آنچه تو گشودى، 🌸🌸🌸 وَ قَدْ نَزَلَ بِي يَا رَبِّ مَا قَدْ تَكَأَّدَنِي ثِقْلُهُ وَ أَلَمَّ بِي مَا قَدْ بَهَظَنِي حَمْلُهُ وَ بِقُدْرَتِكَ أَوْرَدْتَهُ عَلَيَّ،، پروردگارم مشكلى به من رسيده كه سنگينى ‏اش مرا به زحمت انداخته است، و دشوارى بر من فرود آمده كه به دوش كشيدنش مرا گرانبار نموده ‏است‏ آرى آن را تو به قدرت خويش بر من فرود آوردى، 🍃🍃🍃 وَ بِسُلْطَانِكَ وَجَّهْتَهُ إِلَيَّ فَلا مُصْدِرَ لِمَا أَوْرَدْتَ وَ لا صَارِفَ لِمَا وَجَّهْتَ وَ لا فَاتِحَ لِمَا أَغْلَقْتَ، و با نيرويت متوجّه من ساختى، پس از آنچه مرا در آن وارد كردى بيرون كننده ‏اى نيست و از آنچه متوجه من نمودى بازگرداننده ‏اى وجود ندارد و از آنچه تو بستى گشاينده‏ اى نمى ‏باشد،، 💐💐💐 وَ لا مُغْلِقَ لِمَا فَتَحْتَ وَ لا مُيَسِّرَ لِمَا عَسَّرْتَ وَ لا نَاصِرَ لِمَنْ خَذَلْتَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، و از آنچه تو گشودى كسى را ياراى بستن نيست و بر آنچه تو سخت گرفتى آسان‏ كننده‏ اى وجود ندارد و براى آن‏كه تو از يارى‏ اش دريغ ورزيدى ياورى نيست،بر محمّد و خاندانش درود فرست، 🧚🏾‍♀🧚🏾‍♀🧚🏾‍♀ وَ افْتَحْ لِي يَا رَبِّ بَابَ الْفَرَجِ بِطَوْلِكَ ،وَ اكْسِرْ عَنِّي سُلْطَانَ الْهَمِّ بِحَوْلِكَ، و گشايش را پروردگارا به كرم و فضلت‏ به روى من بگشا، و چيرگى اندوه را به نيروت از من برگير، 🌹🌹🌹 وَ أَنِلْنِي حُسْنَ النَّظَرِ فِيمَا شَكَوْتُ وَ أَذِقْنِي حَلاوَةَ الصُّنْعِ فِيمَا سَأَلْتُ وَ هَبْ لِي مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَة و مرا در آنچه از آن به تو شكايت نمودم خوش‏بينى عطا فرما،و شيرينى رفتارت را نسبت به آنچه از تو خواستم به من بچشان، و از پيشگاه خود مهر و گشايش گوارايى به من ببخش، 💞💞💞💞 وَ فَرَجا هَنِيئا وَ اجْعَلْ لِي مِنْ عِنْدِكَ مَخْرَجا وَحِيّا وَ لا تَشْغَلْنِي بِالاهْتِمَامِ عَنْ تَعَاهُدِ فُرُوضِكَ، از نزد خود را نجات فورى برايم قرار ده، و از محافظت در انجام واجبات، 🍃🍃🍃🍃 وَ اسْتِعْمَالِ سُنَنِكَ [سُنَّتِكَ‏] فَقَدْ ضِقْتُ لِمَا نَزَلَ بِي، و به كار گرفتن احكامت‏ در زندگى مرا غافل مساز، 🌸🌸🌸🌸🌸 يَا رَبِّ ذَرْعا وَ امْتَلَأْتُ بِحَمْلِ مَا حَدَثَ عَلَيَّ هَمّا وَ أَنْتَ الْقَادِرُ عَلَى كَشْفِ مَا مُنِيتُ بِهِ، پروردگارا از مشكلى كه بر من فرود آمده سخت به تنگ آمدم، و وجودم را به خاطر حادثه‏اى كه برايم رخ داده اندوه فرا گرفته است، تنها تو توانايى براى برطرف ساختن آنچه به آن دچار شدم، 💞💞💞 وَ دَفْعِ مَا وَقَعْتُ فِيهِ فَافْعَلْ بِي ذَلِكَ وَ إِنْ لَمْ أَسْتَوْجِبْهُ مِنْكَ يَا ذَا الْعَرْشِ الْعَظِيمِ، و دفع آنچه در آن افتادم،پس به فضل خويش‏ آن را برايم به انجام برسان،هرچند خود را سزاوار آن از سوى تو نمى‏ دانم،اى صاحب عرش بزرگ، 🌸🌸🌸 [وَ ذَا الْمَنِّ الْكَرِيمِ فَأَنْتَ قَادِرٌ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ آمِينَ رَبَّ الْعَالَمِينَ🧚🏾‍♀ و داراى نعمت‏ كريمانه،تنها تو نيرومندى،اى مهربانترين مهربانان،دعايم را اجابت کن ای پروردگار جهانیان
به نیت رهایی از این بلای خاص و ویروس منحوس هرروز این دعای شریفه رو قرائت بفرمایید👆👆👆👆👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🛑نهی از شتاب زدگی در نماز! حی علی الصلاة 📿نماز اول وقت ,,,,🍃🌹🍃,,,, shahid_sref_64
یاد لبخنـدے بخیـر؛ ڪہ عشـق را بہ بۍنهایت تڪثیــــــــــــــــر مۍڪرد... ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌ ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ,,,,🍃🌹🍃,,,, shahid_sref_64
باز هم، شاید به زودی... مهربـان‌ آقـای من.... خوب می‌دانم می‌آیم میهمانت می‌شوم . . . السلام علیک یا شمس الشموس ,,,,🍃🌹🍃,,,, shahid_sref_64
32.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 ویژه سالروز فتح سوسنگرد 📹 ببینید | روایت کمتردیده شده رهبرانقلاب از آزاد سازی سوسنگرد ,,,,🍃🌹🍃,,,, shahid_sref_64
دوستای خوب شرایط همه که مثل هم نیست... یه وقتایی من شادم و دوستم بیتاب 😃😒 یه وقتایی من دلم شکسته و دوستم، شاد... 😫😅 برای همین، وقتی 💞 با کسی دوست هستیم، انتظارِ اینکه همیشه با هم بگو بخند داشته باشیم، شاید انتظار به‌جایی نباشه... اما مهم اینه که توی هر شرایطی، چه دور باشیم و چه نزدیک، هوای هم رو داشته باشیم و تلاش کنیم 🌿 برای بهتر شدن حال دوستمون... پیامبر (ص) می‌فرمودند: هرگز دو نفر با هم دوستی نمی‌كنند، مگر اینكه هر كدام نسبت به ديگری ❣مهربان‌تر و رفيق‌تر باشد، اجرش بيشتر و نزد خداوند محبوب‌تر است ,,,,🍃🌹🍃,,,, shahid_sref_64
Home @loveshq.mp3
3.99M
_ Home 🎶 زیبا _پاییزانه تقدیم شما😍 ,,,,🍃🌹🍃,,,, shahid_sref_64
برگی دبگر از خاطرات شهید محمدحسین رو تا لحظاتی بعد ورق خواهیم زد ...خاطره یی از زبان سردار دلها...بسیار شیرین و خواندنی 👇👇👇👇
🌹بسم رب العشاق🌹 قبل از عملیات والفجر یک بود. زمان عملیات نزدیک می شد و هنوز معبرها آماده نشده بودند. فاصله ما با عراقی ها در بعضی نقاط هفتاد متر و در بعضی جاها، حتی کمتر از پنجاه متر بود. این باعث می شد بچه های اطلاعات نتوانند معبر باز کنند و دشمن را خوب شناسایی کنند. خیلی نگران بودم. محمد حسين يوسف الهی را دیدم و با او از نگرانی خودم صحبت کردم. او راحت و قاطع گفت: «ناراحت نباشید! فردا شب ما این قضیه را حل می کنیم.» شب بعد بچه های اطلاعات طبق معمول برای شناسایی رفته بودند. آن قدر نگران بودم که نمی توانستم صبر کنم آنها از منطقه برگردند. تصمیم گرفتم با علیرضا رزم حسینی جلو بروم تا به محض اینکه برگشتند از اوضاع و احوال باخبر شوم. دو تایی به طرف خط رفتیم. وقتی رسیدیم، گفتم: «من همین جا می مانم تا بچه ها از شناسایی برگردند و با آنها صحبت کنم و نتیجه کارشان را بپرسم.» یک ساعتی نگذشته بود که دیدم محمد حسین آمد، با همان لبخند همیشگی که حتی در سخت ترین شرایط روی لبانش بود. تا رسید، گفت: «دیدی دیشب به شما گفتم که این قضیه را حل می کنم؟» با بی صبری گفتم: «خ شد؟ بگو ببینم چه کردید؟» خیلی خسته بود، نشست روی زمین و شروع کرد تعریف کردن: امشب یک اتفاق عجیبی افتاد، موقع شناسایی وقتی وارد میدان مین شدیم و به معبر عراقی ها برخوردیم، هنوز چیزی نگذشته بود که سر و كله خودشان هم پیدا شد، آن قدر به ما نزدیک بودند که ما نتوانستیم کاری بکنیم. همگی روی زمین خوابیدیم و آیه «وجعلنا» را خواندیم.🤲🏻 ستون عراقی ها در آن تاریکی شب هر لحظه به ما نزدیک تر می شد. بچه ها از جایشان تکان نمی خوردند. نفس در سینه ها حبس شده بود. عراقی ها به ما نزدیک شدند و از کنار ما عبور کردند. یکی از آنها پایش را روی گوشه ای از لباس یکی از بچه های ما گذاشت و رد شد، ولی با همه این حرف ها متوجه حضور ما نشدند، بی خبر از همه جا به سمت خط خودشان رفتند. ما هم معبرشان را خوب شناسایی کردیم و برگشتیم.» خوشحالی در چشمان محمد حسین موج می زد. گروه دیگری هم که در سمت راست آنها کار می کردند با عراقی ها برخورد می کنند و به خاطر فرار از دست دشمن مجبور شده بودند که روی میدان مین غلت بزنند، اما نکته عجیب اینکه هیچ یک از مین ها منفجر نشده بود و بچه ها خود را سالم به خط خودی رسانده بودند. قرار شد همان اول شب، من و محمدحسین با همان گروه سمت راست که حدود صد متر با دشمن فاصله داشت، بار دیگر به شناسایی برویم. این کاری بود که معمولا ما در همه عملیات ها انجام می دادیم، یعنی تا آنجا که ممکن بود به دشمن نزدیک می شدیم و تمام موقعیت ها را بررسی می کردیم. آن شب داخل محور تا پشت میدان مین عراقی ها پیش رفتیم. موانع، عمق خاک دشمن و سایر مسائل را شناسایی کردیم. زمان برگشت به شیاری رسیدیم که از قبل برای خوابیدن نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بود. همین که وارد شیار شدیم، یکدفعه دیدم تمام بچه ها روی زمین افتادند. فکر کردم حتما به گشتیهای عراقی برخورده ایم، به اطراف نگاه کردم، می خواستم خودم را روی زمین بیندازم، اما دیدم خبری از دشمن نیست و بچه ها خیز نرفته اند، بلکه در حال سجده هستند. گویا سجدۂ شکر بود. بعد همگی بلند شدند و دو رکعت نماز هم خواندند. خیلی تعجب کردم! محمدحسین را کناری کشیدم: «این چه کاری بود که کردید؟!» گفت: «سجده شکر به جا آوردیم و نماز شکر خواندیم. این کار هر شب ماست.)گفتم: «خب! چرا اینجا؟! صبر می کردید تا به خط خودمان برسیم، بعد!» گفت: «نه! ما هر شبی که وارد معبر می شویم، موقع برگشت همان جا پشت میدان مین دشمن، یک سجدۂ شکر و دو رکعت نماز به جا می آوریم و بعد به عقب برمی گردیم» این نمونه ای از حال و هوای بچه های اطلاعات بود؛ حال و هوایی که بیشتر به برکت وجود محمدحسین ایجاد شده بود. راوی: سپهبد شهید ❣حاج قاسم سلیمانی❣ 💚شادی روح این دویار صمیمی صلواتی هدیه کنیم💚 محمدحسین ,,,,🍃🌹🍃,,,, shahid_sref_64