🌿🌸🌿
🌸
🌿
#خاطرات_اسارت #ابوترابی
🔆 لحظه ای با حاج آقا ابوترابی
⭕️ یکی از همسایههای آقای ابوترابی در تهران میگفت «نیمههای شب دیدم کسی ماشین حاج آقا را در پارکینگ ساختمان به سمت بیرون هل میدهد.
فکر کردم دزد است. سریع خودم را به کوچه رساندم ولی با تعجب دیدم خود حاج آقاست. فکر کردم ماشین خراب است و روشن نمیشود. چند لحظه بعد، پشت فرمان نشست و استارت زد و ماشین را روشن کرد، رفتم و پرسیدم «چرا ماشین را در پارکینگ روشن نکردی؟» گفت «نمیخواستم مزاحم همسایهها شوم».
🔹 راوی: علی اصغر صالحآبادی
🔹 منبع : کتاب به لطافت باران
🌿
🌸
🌿🌸🌿