#خاطرات_کوتاه🌷
***بعد از شهادت🌹 محمد حسين🌹 خواب ديدم يك نفر دارد روضه مي خواند. حسين را ديدم، بغلش كردم و زدم زير گريه. سرم را روي شانه اش گذاشتم و گفتم« حسين آقا رفتي و ما را تنها گذاشتي؟»
سرم را روي شانه اش بلند كرد و گفت:«نگران نباش من با شما هستم. من با شما هستم.»
🌷🕊🌷
🍂⚘کانال شهیدعارف یوسف الهے↶
🆔@shahid_aref_64
☜ از پرستارهای خانمی بود که آن شب کشیک بیمارستان بود.
🕊شهدا را که آوردند گذاشتنشان توی سردخانه.
⚘یکیش هم برادر خودش بود.💔
↷⚘↶↷⚘↶↷⚘↶
#خاطرات_کوتاه
#دزفول
#شهدا_را_یاد_کنیم_با_ذکر_صلوات