بابا !
مــــــن
به آغــــــوشِ
تـــــو
محــتاج تر از نانِ شـــــبم ...
🌷شهید #علیرضا_نوری🌷
📎صبوری دل خانواده های بزرگوار شهدا صلوات
🏴...🍃🌺🍃...🏴
@shahid_aref_64
دیروز کسے پیش کسے نام تو را برد
گفتم که بمیرم دگـران یاد بگیرند
اولاد فداے حـرم عمه ســادات
کار پدران را پسـران یاد بگیرند
فرزند 🌷شهید #علیرضا_نوری🌷
....🚩💠💖💠🚩....
@shahid_aref_64
🌠☫﷽☫🌠
🕊زیارتنامه ی #شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
💐 امروز ۲۹ اسفند ماه سالروز شهادت مدافع حرم " #علیرضا_نوری " گرامی باد
🌿⚘صلوات⚘🌿
#ماه_شعبان
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•✾•🌿..🌺..🌿•✾•
@shahid_aref_64
✨به نام خدا
🍃شهادت راهی سرخ است که انتهایش به روشنیِ آسمان میرسد، #شهادت پایانی خوش و شروع خوشتریست.
🍃بقول آقا علیرضا:رمز #عشق به خدا ،توکل به اوست ونامه اش را با بسم الله این چنین بدایت کرد چرا که حتی نام #خدا هم رحمتیست برای بشریت.
‹بسمالله، ذکر خداست یعنی که خدایا من تو را فراموش نکردهام
🍃بسمالله، بیانگر انگیزه من است، یعنی خدایا #هدفم تو هستی نه مردم، نه طاغوت، نه جلوهها ، نه هوس و ...›
و این بود سرآغاز نامه ای بی پایان
نامه ای با عطر دستان یک #شهید،
شهیدی که رمز عشق به خدا را توکل میدانست. توکلی که رنگ و بویی از #توسل و #اعتماد و اعتقاد دارد
🍃 خط به خط زندگیشان را که میخوانم در پایان درسی را فرا میگیرم که تاکنون نزد هیچ استادی نیاموختهام
بارها قلم به دست از جوانمردیشان دم زده ام ولیکن به عمل که رسید دست و دلم لرزید
🍃اینبار هم نام دلاوری دیگر به چشم میخورد. #جوانمردی که علاقه زیادش به شهادت سبب شد که عید را در کنار سیدالشهدا باشد. نه تنها عید ، بلکه همیشه
🍃و چه روزی خوشتر از این روزها که او به مرادش رسیده است و ما رهروان جوانمردانی هستیم که آبروی #اسلام را با جانشان خریدند
" شهیدان قصه پر سوز عشقند
شهیدان شمع عالم سور عشقند "
✍نویسنده: #بنت_الهدی
🌸به مناسبت سالروز شهادت
#شهید #علیرضا_نوری
📅تاریخ تولد : ۵ مرداد ۱۳۶۶
📅تاریخ شهادت : ۲۹ اسفند ۱۳۹۳
🥀مزار شهید : #اصفهان _ گلستان شهدا
#ماه_شعبان
#شهیدانه
شمادعوت شدید
•✾•🌿..🌺..🌿•✾•
@shahid_aref_64
💠آخرین پیامک شهید #علیرضا_نوری
🔹روز وداع با همسرم، درحالیکه بسیار اشک میریختم به او گفتم: " علیرضا اگه رفتی و شهید شدی، من و علیاکبر تو این دنیا چه کنیم؟ زندگی بدون تو خیلی سخته! تو میری و من میمانم و دلتنگیهای علیاکبرمون و یک قاب عکس و یک پلاک!
🔸علیرضا مثل همیشه لبخندی ملیح زد و گفت: تا الآنم من هیچکاره بودم؛ شما را به همون خدایی میسپارم که همیشه محافظ تو و پسرم بوده؛ خداتون بزرگه؛ نگران نباش.
🔹قبل از پرواز به من پیامک زد: "بودنش نیازیست همچون نفسکشیدن، خدا را میگویم، همیشه پشت و پناهت".
با خواندن این پیام، آخرین بند دلم هم پاره شد. احساس کردم آخرین پیامک همسرم هست. پیامکی که پر از امید بود. اینکه اگر تنهاترین تنها شوی، باز هم خدا هست. خدا جانشین همه بیپناهیها و دلتنگیهاست.
🔸علیرضا توکلش به خدا زیاد بود. هرگاه کلام من بوی ناامیدی میداد، میگفت: «لا تَقنَطُوا مِن رَحمَةِ الله» از رحمت خدا مأیوس نشوید؛ ایمان و اعتقادش به حکمت و رحمت خدا اینقدر زیاد بود که با وجود علاقه شدیدی که به من و پسرمان داشت ولی با توکل به خدا با خیالی آسوده، زندگی دنیوی را ترک کرد.
.#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
.
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸
🌸
❇️#سیره_شهدا
🕊شهید مدافعحرم #علیرضا_نوری
💠"غیبت ممنوع"
همسر شهید نقل میکنند:
از غیبـــ🗣ـــت بیزار بود!
وقتی در جمعی نشسته بودیم،
به محــــض اینکــــه
کسی شروع به غیبت میکرد،
بلند صلوات میفرستاد📿
و نمیگذاشت که آن شخص
به غیبــــتش ادامــــه دهــــد❌🗣
اگر به تذکرش اهمیت نمیدادند،
حتما مجــلس رو تــــرک میکرد🚶♂
اینقدر این موضوع برایش اهمیت داشت
کهمارو به غیبتنکردن عادت دادهبود🙅♂
میگفت
حیف است که آدم🧖
ثواب کارهای نیکــــش رو
به واسطه غیبتکردنش از دست بده🙁
اگر حرفی که پشت سر شخصی میزنید،
راســــت باشد،
غیبت حساب میشه👽
و اگــــر دروغ باشــــد،
تهمــــت محسوب میشود👹
اگر به مهمانی میرفتیم
که چندتا بچه خردسال👫
مشغول بازی و شیرینزبانی بودند
و بقیه سرگرم بچهها میشدند🏃
خوشحال میشد☺️
میگفت
در خانهای که بچه هست
هیچوقت غیبت وارد نمیشه❌🧟♂
چون اهل خانه سرگرم بازی با بچههایند
و از بدگویی دیگران دور میشن✌️🏻
در مدت ۴سال و ۹ماه که توفیق
زندگی با علیرضای عزیز را داشتم💞
هیچوقت از ایشان
غیبــ🗣ــت و تهمــ👺ــت نشنیدم
و اُسوه دین و اخلاق
برای مــــن و دیگــــران بــــود.
#انتخابات🇮🇷
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
.
🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🍃🌺🍃🌸🍃🌺
🌺🍃🌸
🌸
❇️#سیره_شهدا
🕊شهید مدافعحرم #علیرضا_نوری
💠"اســــــراف ممنــــــوع"
همسر شهید نقل میکنند:
در زندگی همسرم
هیچوقت اســــراف جایگاهی نداشت؛
باقیمانده غذا را دور نمیریخت❌🗑
و در یخچــــال نگهداری میکرد
تا با وعده بعــــدی مصــــرف کند😋
در مصــــرف آب
بینهایت صرفهجویی میکرد
از زمانی که بحران کمآبی جدی شد
و با خشکسالی و کمبود بارندگی☔️
مــــواجــــه شدیــــم،
در مصرف آب خیلی محتاط بود.
آبی را که بعد از استحمام علیاکبرمان
در وان حمــــامش جمع شده بود🛀
هیچــــوقت در چــــاه نمیریخت❌🕳
با اینکه طبقه دوم یک آپارتمان
زندگی میکردیم ولی وان آب را
پاییــــن ساختمــــان میبُــــرد
و آب را پای درختــــان میریخــــت🏝
هیچوقت با آب آشامیدنی🚰
قــــالی یا پتــــو نمیشســــت
میگفت حیفه که آب آشامیدنی مردم👥
صرف شســــتن پتــــو و قــــالی شود!
و با این وضــــع کمبــــود آب
باید قالیشویی این کار را انجام بده
و اینقدر این مسئله براشون مهم بود
که به دیگــــران هم تذکــــر میدادند🧏
"لا تُسرِفُوا اِنَّ الله لایُحِبُّ المُسرِفین"
پیــ📩ــام شهــــدا به جامعــــه،
صرفهجویی و عدم اســ🌊ــراف است!
#انتخابات🇮🇷
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🧖#عروسی_به_سبک_شهدا
🟢شهید مدافعحرم #علیرضا_نوری
💝همسر شهید نقل میکند: عروسیمون توی تالاری بیرون از شهر بود. علیرضا به اقوامش سپرد که وقتی دنبال ماشین عروس اومدین، فقط بیرون شهر بوق بزنید و نمیخواهم صدای بوق ماشین، مردم رو اذیت کند. شاید یکی به سختی بچهاش رو خوابونده باشه یا اینکه آدمِ سالخورده یا بیماری تو خونهای باشه.
💝خونهی خودمون مجتمع آپارتمانی سپاه بود. علیرضا گفت بریم منزل پدرم و همونجا مهمونها رو ببینیم. چون نمیخواهم کسی تا مجتمع دنبالمون بیاد. آخه سَروصدای مهمونها همسایهها رو بیدار میکنه! بعد از اینکه با مهمونا خداحافظی کردیم، فقط دوتا از خواهرام همراهمون آمدند؛ خیلی بیسروصدا وارد منزل شدند و چندتا عکس گرفتند و رفتند.
💝از اون شبی که زندگی مشترک ما در اون ساختمان شروع شد، خیلی حواسمون جمع بود که صدای تلویزیون زیاد نباشه! توی راهپلهها به آرومی قدم برداریم و ...! به این شکل علیرضا سعی میکرد که حقّالنّاسی بر گردنش نماند.