🗯💍🗯💍🗯
📶 عشق
📶چند روایت زیبا
از ازدواج شهید چمران و غاده
❣مصطفی قدم به قدم غاده رو به سمت اسلام برد. و بعد ازدواج کردند.
ازدواجی که با مشکلات عجیبی همراه بود.
🔶️تقریبا همه مخالف بودند و می گفتند: دیوونه شدی غاده؟
🔶️این مرد( چمران) بیست سال از تو بزرگتره. ایرانی است. همه اش توی جنگه . پول نداره. همرنگ ما نیست.حتی شناسنامه نداره...
🗯روزی که مصطفی رفت خواستگاری،
مادر غاده بهش گفت: شما می دونی این دختری که می خوای باهاش ازدواج کنی ، چطور دختری است؟
🗯این دختر صبح که از خواب بیدار میشه
وقتی میره مسواک بزنه🚽 تا برگرده
عده ای تختش رو مرتب کرده اند،🛏
لیوان شیرش رو جلوی در اتاقش آورده و قهوه اش رو آماده کرده اند. 🍶☕️
🧊شما نمی تونی با این دختر زندگی کنی. 🧊شما نمی تونی براش مستخدم بیاری..
❣مصطفی خیلی آرام این حرفها رو گوش داد و گفت: من نمی تونم براش مستخدم بگیرم، اما قول میدم تا زنده ام وقتی بیدار شد تختش رو مرتب کنم و لیوان شیر و قهوه اش رو روی سینی بیارم دم تختش...
❤️🔥غاده میگه: مصطفی تا وقتی شهید شد اینطوری بود. وقتی هم بهش می گفتم چرا اینکارو می کنی؟
🗯می گفت: به مادرتون قول دادم تا زنده ام اینکار رو کنم
🔰مهریه ام یک جلد #کلام الله مجید بود و تعهد داماد به اینکه مرا در راه تکامل و اهل بیت و اسلام هدایت کند.
📶اولین دختری بودم که در صور چنین مهریه ای داشت. برای مردم و خانواده ام عجیب بود .
⏮️دو ماه بعد از💍 ازدواج دوستش گفت: غاده!
تو از خواستگارهات خیلی ایراد می گرفتی. این بلنده ، این کوتاه است ...
❓️پس چطور زن دکتر شدی که سرش مو نداره ... غاده گفت: مصطفی کچل نیست، اشتباه میکنی...
🗯دوستش فکر می کرد غاده دیوونه شده که بعد از این همه مدت نفهمیده چمران مو نداره....
❤️🔥غاده اون روز اومد خونه. در رو باز کرد و تا چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن.
❣مصطفی گفت: چرا می خندی؟
❤️🔥غاده گفت: مصطفی!
🗯تو کچلی؟ نمی دونستم ...
🔁وقتی امام موسی صدر قضیه رو فهمید گفت:
❣مصطفی! تو چیکار کردی که غاده تو رو ندید...
❤️🔥غاده میگه این همه مدت محو زیبایی باطنی مصطفی شده بودم و ظاهرش رو نمیدیدم...
📚 داستان زندگی زیبای شهید چمران رو در کتاب نیمه پنهان ماه " شهید چمران" بخونین