یادم می آید آن روز در بیمارستان صحرایی فاطمه زهرا، بیشتر بچه های اطلاعات مجروح و مصدوم روی تخت های بیمارستان افتاده بودند. حال من بهتر از همه بود و تنها کاری که از عهده ام بر می آمد این بود که برایشان کمپوت باز می کردم و آب آن را در لیوانی می ریختم و به آنها می دادم. یک مرتبه دیدم محمدحسین و چند نفر از بچه ها را آوردند. سراسیمه به طرف محمدحسین رفتم، حالت تهوع داشت و چشمانش خیلی خوب نمی دید. او را روی تخت خواباندم..کمپوت برایش باز کردم تا بخورد، اما او گفت: «نژاد! دیگر فایده ندارد و از من گذشته.»گفتم: «بخور! این حرف ها چیه؟ الآن وسیله ای می آید و همه را به اهواز منتقل می کنند.» گفت: «بله! چند تا اتوبوس می آید و صندلی هم ندارند.»با خودم گفتم او که الان از منطقه آمد، از کجا خبر دارد؟ احتمالا حالش خیلی بد است، هذیان می گوید. هنوز فکری که در ذهنم می پروراندم به آخر نرسیده بود که یکی از بچه ها فریاد زد: « اتوبوس ها آمدند، مجروحین را آماده کنید، اتوبوس ها آمدند.» به طرف در دویدم. خیلی تعجب کردم، محمد حسین از کجا خبر داشت اتوبوس می آید. برای اینکه مطمئن شوم، داخل اتوبوس ها را نگاه کردم، نزدیک بود شوکه شوم. هر سه اتوبوس بدون صندلی بودند. به طرف محمدحسين رفتم او را به اتوبوس رساندم. گفت: «نژاد! یک پتو پیار و کف ماشین بیندازه او را کف ماشین خواباندم.گفت: «حالا برو و محمدرضا کاظمی را هم بیار اینجا »از داخل پله های اتوبوس که پایین رفتم، دیدم محمدرضا با صدای بلند داد می زند: «نژاد بیا نژاد بیا !» به طرفش رفتم او نیز همین خواهش را داشت: «نژاد! من را ببر کنار محمد حسین.
درج کل مطلب در یک متن،با مشکل ویرایش مواجه شد،ادامه خاطره👇👇
آندو معروف بودند به دو قلوهای واحد اطلاعات. محمدرضا کاظمی را آوردم و کنار محمد حسین قرار دادم. دو نفری دستشان را روی سر هم گذاشتند و در گوش هم چیزی گفتند و لبخندی زدند. می خواستم بروم تا به بچه های دیگر کمک کنم، محمدحسین گفت: «نژاد گوش کن! من دارم می روم و این دیدار آخر است. از قول من به بچه ها سلام برسان و بگو حلالم کننده وقتی این حرف رازد دلم از جا کنده شد. به طرفش برگشتم و دستی روی سرش کشیدم و با دست دیگرم صورتش را نوازش کردم، دیدم که قطرات اشک از گونه هایش سرازیر است او گفت: «فکر نکنی که از درد، اشک میریزم. هر اشکی به خاطر ناراحتی نیست، اشک من به خاطر شوق است، من به آرزوی دیرینه ام رسیدم، فقط تنها ناراحتی من این است که با بچه ها خداحافظی نکردم.»گفتم: «ان شاء الله به سلامتی برمی گردی.»بعد با او خداحافظی کردم و از آنها جدا شدم. هنوز از ماشین پیاده نشده بودم که دوباره گفت: «نژاد! یادت نرود پیغام من را به بچه ها برسانی»او می دانست که دیگر برنمی گردد و من واقعا ندانستم که از کجا بعضی چیزها را پیشگویی می کرد.
👈راوی رضا نژاد شاهرخ آبادی🍃🌺
"شادی ارواح پاک و ملکوتی شهدا صلوات"
#خاطرات_محمدحسین
.......🍃🌺🍃.......
@shahid_aref_64
11.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#آن حسین کیست؟
عاشقان را بر سر خود حکم نیست
هرچه،فرمان توباشدحکم کنند
🍃
🌺
🍃🌺🍃
@shahid_aref_64
#آیت الله_میلانی
🚨پزشک بلژیکی که مسلمان و شیعه شد
✍ پروفسور #برلوَن برای عمل جراحی معده ی آیت الله العظمی #سیدمحمدهادی_میلانی به ایران آمد. برلون پس از عمل ، زمانی که وی در حال به هوش آمدن بود، از مترجم خواسته بود عباراتی که وی در حین به هوش آمدن میگوید را برایش ترجمه کند، معلوم شد آیت الله العظمی میلانی در آن هنگام، قسمت هایی از دعای ابوحمزه ی ثمالی را خوانده است و پس از این جریان بود که برلون، اسلام آورد و #شیعه ی دوازده امامی شد … !
وقتی از وی دلیل این کار و اقدامش پرسیده شد ، گفت: « تنها زمانی که انسان، شاکله ی وجودی خود را بدون این که بتواند برای دیگران نقش بازی کند، نشان میدهد، در حالت به هوش آمدن است و بنده دیدم که این آقا (یعنی آیت الله العظمی میلانی)، تمام وجودش محو خدا بود، در آن لحظه به یاد #اُسقف_کلیسای_کانتربری افتادم که چندی پیش در همین حالت و پس از عمل در کنارش ایستاده بودم و دیدم که او ترانه های کوچه بازاری جوانان آن روزگار را زمزمه میکند … !!! در آن لحظه بود که فهمیدم حقیقت ، نزد کدام مکتب است ».
وی وصیت کرده بود که در شهر محل دفن آیت الله العظمی میلانی (یعنی مشهد مقدس،ایران) دفن شود .
پیکر پروفسور برلون اکنون در مرقد خواجه ربیع در مشهد مقدس، دفن است . . .
.......🍃🌺🍃.......
@shahid_aref_64
خواص بینظیر انگور 🍇
🔹هر کیلو انگور برابر ۲ کیلو گوشت عمل
می کند و برخلاف گوشت، مقدار اسید اوریک را در بدن افزایش نمی دهد
👈 و همچنین دفع كننده سموم بدن است
👈 و هر کیلوی آن به اندازه یک لیتر
#طب_اسلامی
.......🍃🌺🍃.......
@shahid_aref_64
مثبت اندیشی این نیست که انتظار داشته باشیم همیشه بهترین اتفاق بیوفتد بلکه یعنی:
بپذیریم هرچه که روی میدهد،
برای این لحظه بهترین است...
#تفکر
.......🍃🌺🍃.......
@shahid_aref_64
#سیاستهای_همسرداری
#همسرانه
اگرقرار باشه فقط يك چيزی رو تو خودت تغيير بدی تابه همسرت نزديكتر بشی❤
كافيه
وقتی درباره مشكلش صحبت میکنه فقط به حرف هاش گوش بدی
لطفا نصیحتش نکن ❤
.......🍃🌺🍃.......
@shahid_aref_64
🍃🌺🍃
🌺
🍃
مطابق #محاسبات_نجومي
🌸 #تقویم_اسلامی_نجومی_پنجشنبه
۳۰ مرداد ۱۳۹۹ هجری شمسی
۳۰ ذی الحجه ۱۴۴۱ هجری قمری
۲۰ اوت ۲۰۲۰ میلادی
🌸 اذکار پنجشنبه :
- لااِلهَ اِلَّا الله المَلک الحقُّ المُبین( 100مرتبه )
- یا غَفُورٌ یا رَحيمٌ
- یا رزاق (308 مرتبه بعد از نماز صبح) برای وسعت رزق
🌸 روز سی ام ماه قمری روز خوبی است و برای امور زیر مناسب است:
🔹دیدار بزرگان و حاکمان
🔹دیدارهای سیاسی
🔹طلب حوائج و معاش
🔹خرید و فروش و امور تجاری
🔹امور کشاورزی و زراعت
🔹تعلیم و تعلم
🔹آغاز معالجات و درمان
🔹 سفر با صدقه باشد.
🌷 مباشرت در شب پنج شنبه و فردا مکروه است و باید از آن پرهیز شود.
✂ اصلاح سر و صورت در این روز خوب است و باعث ایمن شدن از بلاها می شود به امید خدا
🔸 پنجشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز خیلی خوبی است. و موجب عزت و احترام می گردد.
💢️ این پنج شنبه برای #نوره_کشیدن (رفع موهای بدن با نوره) مناسب است.
👕پنجشنبه برای بریدن، دوختن، خریدن و پوشیدن #لباس_نو روز خوبی است و باعث می شود ، شخص، عالم و اهل دانش و علم گردد.
💢️️ وقت استخاره ،در روز پنجشنبه از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعد از ساعت ۱۲ ظهر تا عشاء آخر ( وقت خوابیدن)
💫ذات الکرسی عمود ۱:۲۴ بامداد
❣دعا در زمان ذات الکرسی مستجاب است.
🔴ذات الکرسی مخصوص روز #پنجشنبه است
📚 منابع مطالب ما:
الدروع الواقیة سید بن طاووس، سایت کانون قرآنی، وسائل الشيعه ؛ ج7 ، باب 190، حلیة المتقین، ختوم و اذکار، ج 1، ص 423، مفاتیح الجنان و بحارالانوار و تقویم المحسنین شیخ محدث کاشانی
🍃
🌺
🍃🌺🍃