#اختیارات_شاعری
اختیارات شاعری همواره یکی از الحاقات شعر کلاسیک پارسی بوده و مقالات و جزوههای زیادی از آن در دسترس است.
گاهی مشاهده میشود که عدهای از دوستان برداشتهایی نادرست از اختیارات داشته و گاه به دلیل عدم آگاهی از آنها هر خطای فنی را جزو اختیارات قلمداد مینمایند.
در این مقال به دنبال تعریف جدیدی از آن نبوده و سعی بر آن دارم تا با باز کردن و تفسیر این اختیارات موضوع را برای شاعرانی که آشنایی چندانی با اختیارات مورد بحث ندارند سهل نمایم و در پایان بحثی را تحت عنوان #اضطرارات به میان خواهم کشید که در سالهای اخیر عزیزانی به آن پرداختهاند!
اختیارات شاعری به دو گروه #اختیارات_زبانی و #اختیارات_وزنی تقسیم میشود که در زیر همراه با مثال به تک تک آنها خواهیم پرداخت:
#اختیارات_زبانی: این نوع اختیارات تنها به نوع تلفظ کلمات بر میگردد یعنی شاعر اختیار دارد با توجه به حالات و اقتضای وزن هر کدام از حالات را انتخاب نماید.
#جذب اگر قبل از #الف آغاز، حرف ساکنی بیاید، حرف ساکن را میتوان جذب #الف کرد. مثلا «در آن» تبدیل میشود به «دران».
باید توجه شود این از اختیارات است یعنی شاعر میتواند همزه را حذف کند یا خیر، که با توجه به وزن شعر «در آن» به صورت «دَران» تلفظ خواهد شد.
#مثال :
آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
وزن این شعر:
«فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات»
است با الگوی هجایی:
(- ن - -/ - ن - -/ - ن - -/ - ن - ن)
هجای بلند یا همان علامت (-)
هجای کوتاه یا همان علامت (U)
هجای کشیده یا همان (- U)
اگر مصراع فوق را تقطیع کنیم خواهیم دید که رکن آخر یعنی «شد در آب» به صورت زیر خواهد بود:
شد/ دَ /راب
- / ن / - ن
و این با الگوی هجایی وزن فوق که در رکن آخر باید : (- / -/ - U) باشد فرق دارد بنابراین شاعر اینجا از اختیار استفاده کرده و حرف قبل از (الف) جذب (الف) میشود و رکن آخر به صورت «دَ/ راب» تلفظ میشود.
اما گاهی بنا به ضروریات وزن، #الف را نباید حذف نمود مانند مصرع زیر:
اگر این است آزادی مرا بیبال و پر گردان
که باید به صورت:
«اَ / گر/ ای/ نس/ت/ آ/ زا/ دی...»
همانطور که ملاحظه میشود #الف در #است حذف شد اما در «این و آزادی» بنا به ضروریات وزن نباید حذف گردد.
#اشباع :
بلند تلفظ کردن مصوت کوتاه:
مصوت كوتاه پایان كلمه را به ضرورت وزن میتوان كشیده تلفظ كرد که به هجای بلند تبدیل شود که به آن قاعدهی #اشباع نیز میگویند. این اختیار به وفور در اشعار به چشم میخورد.
توجه شود که تنها مصوت کوتاه #پایان_کلمه فقط #بلند تلفظ میشود. یعنی نمیتوانیم هجای کوتاهی را در #میان یا #ابتدای_کلمه #بلند تلفظ نماییم.
#مثلا :
#خانه «نه» در پایان کلمهی #خانه را بعضاً میتوانیم #بلند تلفظ کنیم اما در #سماور نمیتوانیم «سَ» را که در ابتدای کلمه قرار دارد #بلند تلفظ کنیم و همینطور «بِ» در #آبرو
#مثال :
میکند روز سیه، بیگانه یاران را ز هم
خضر در ظلمات میگردد ز اسکندر جدا
«صائب»
وزن بیت: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات
در تقطیع «ز» در #روز یک هجای کوتاه است اما با توجه به وزن شعر میدانیم که در اینجا باید یک هجای بلند داشته باشیم بنابراین متوجه میشویم که در اینجا «زِ» به صورت بلند تلفظ خواهد شد و به اصطلاح #اشباع میشود.
کوتاه تلفظ کردن مصوت بلند: معمولا زمانی رخ میدهد که بعد از مصوتهای بلند «او» یا «ای» مصوت دیگری بیاید. آنگاه میتوان مصوتهای «او» یا «ای» را کوتاه تلفظ نمود.
سوی چاره گشتم ز بيچارگی
ندادم بدو سر ، به یكبارگی
( فردوسی)
مشاهده میشود که هجای بلند «سو» به صورت «سُ» تلفظ میشود.
#آموزش_مبانی_سیزده
آموزش عروض و قافیه
سید محمدرضا شمس (ساقی)
https://eitaa.com/arozghafie
#همقافیهها
✅ این هم تعدادی از کلمات #همقافیه بر اساس حروف الفبا که میتواند در تقویت حافظه و ایجاد یک فکر و یا کاربرد واژهها به شاعران عزیز کمک کند.
#الف
اما – نجوا – فردا – دریا – صحرا - رویا – شیدا – دنیا- دارا – دانا- دعوا- رسوا- معنا – تنها- یکتاـ همتا- تینا- رعنا- شهلا- حاشا- اقوا- محیا- زیرا- عذرا- سارا- زهرا- لیلا- مینا- برپا- برجا- ویدا- مولا- سیما- آقا- پیدا- سودا- بگشا- فتوا- افزا- سرما- گرما- مارا- شبها- بیتا- عنقا- والا- بالا- زیبا- آیاـ یاراـ جانا- پهنا
تماشا- مسیحا- تمنا- شکوفا- تماشا- تبرا- تولا- مبرا – مجزا- محیّا- مسما- معما – هویدا – تسلا- تقاضا- درازا- فرادا- مدارا ـ گوارا ـ اولیا ـ انبیا
دعا- دوا- روا- سوا- بنا- ثنا- رضا- فضا- قضا- شفا – جلا- صدا- بیا- بلا- ندا- فرا- ورا- هدا- چرا- خدا- عصا- رها- جدا- خفا- صفا- شنا- سرا- فدا- فنا- بقا- خطا- جفا- ریا- صبا- مرا- عبا- قبا- گدا- ابا- ربا- ادا- حنا- کجا- نما- عطا- نوا- جزا- سزا –عزا- غذا- رجا- سخا- حیا- طلا- ها
کیمیا- آشنا- مرحبا- مبتلا- مقتدا- رهنما- افترا- انتها ـ اولیا
#بـ
عجب – ادب- سبب- رجب- ذهب- طلب- عرب- غضب- نسب- وهب- طرب-رطب – لقب
تب- شب- رب مشرب- عقرب- مذهب – مرکب – مکتب- مطلب- منصب- کوکب - مرکّب- مودّب – مرتب –
صواب- ثواب – سراب- کباب- حساب- عذاب- خراب- شراب- کتاب- جواب- طناب- حباب- عتاب- حجاب- شتاب- جناب- نقاب- خطاب- شهاب- سحاب – تراب- مجاب- گلاب-رکاب –شباب-عقاب تاب- خواب- آب- ناب- باب- یاب –قاب اجتناب – انتخاب- انتصاب – ارتکاب – انقلاب – التهاب- مستجاب- اضطراب- اکتساب-افتاب
مهتاب- توّاب- نوّاب – شاداب- آداب- ارباب- نایاب- محراب- اصحاب- پرتاب – اسباب-گرداب- دوّاب- سرداب- شبتاب
عجیب- غریب-قریب- رقیب –فریب- نهیب- نجیب- ادیب- جبیب- طبیب- خطیب – حسیب- شکیب سیب- عندلیب
آشوب – محبوب- مغلوب- مصلوب-معیوب- سرکوب- محجوب- منصوب- مکتوب- محسوب – مرطوب- مرغوب- مضروب غروب- خوب-وجوب- چوب
#تـ
نیست- چیست – کیست- زیست-بیست- لیست-ایست-بگریست – نگریست – عالیست –خالیست –جاریست
رحمت- نزهت- صحبت- حشمت- خلوت- حسرت- ظلمت- دولت- کثرت- قدمت- صحّت- همت- شوکت- نقمت- رفعت- مهلت- فرصت- غفلت- غیرت- سیرت- محنت- سرعت- علت- ذلت- خفت- دقت- منت- نصرت- صولت- نعمت- قسمت- کسوت- تهمت- زحمت- فطرت- عفت –تربت – غربت- سرعت – قیمت- رغبت- غیبت
قامت- طاعت – آیت- راحت- ساعت- عادت – غایت- ساحت
ملامت- سلامت- ندامت- شهامت- غرامت- قیامت- وخامت- کرامت – حجامت – جسارت – امامت - طهارت- حقارت- اسارت- عبارت- زیارت صداقت- رفاقت- حماقت- رسالت- عدالت- کسالت- اصالت- صلابت – نجابت- نیابت- قرابت- شفاعت- قناعت- شجاعت- برائت- قضاوت- قصاوت – عداوت- طراوت- تلاوت- سخاوت- سعادت- حسادت- ارادت- عبادت- عیادت- شهادت - اهانت- حظانت- حفاظت- دیانت – خیانت- شماتت- هدایت- حکایت- شکایت- نهایت- کفایت- حمایت- عنایت- روایت- سرایت – رضایت- رعایت - فضاحت –فصاحت – صراحت – ملاحت ـ کثافت- خباثت- ریاضت – شباهت - لطافت ـ ضیافت
طبیعت- غنیمت – طریقت- شریعت- عزیمت- حقیقت – بصیرت- مرمت – مشقت – مذمّت- محبت- مسرت – منیت- نصیحت-فضیلت-
عاقبت- عافیت- معذرت- منقبت- موهبت- معرفت- مغفرت- مشورت- تقویت- تسلیت- مرهمت- منزلت
مست – هست – بست – رست – جست – دست- شست – خست - شکست – پرست- نشست- گسست – خجست – الست- پیوست- تخت – رخت – درخت- سخت- لخت – بخت- تفت- نفت- رفت- سمت
گذشت – پلشت- دشت – گشت-
گفت – خفت- رفت- جفت- مفت – شنفت- نهفت- شکفت-
توست - جست - رست ـ شست- نخست
بهت ـ کشت ـ مشت ـ پشت
بهشت- سرشت- نوشت- کشت- زشت- خشت – سرنوشت –
شگفت- خرفت – گرفت – فرست
افراخت – پرداخت – بگداخت – بشناخت – ساخت – باخت- تاخت – انداخت – نواخت - گداخت
طابوت – طالوت – جالوت – مبحوت– مبسوت – طاغوت – شاتوت – قنوت – سکوت- سقوت
دوست- اوست ـ پوست ـ نکوست ـ آبروست
حیات- قنات – ثبات – فرات- نبات- صفات- برات- صرات - نجات- بیات- ذکات- صلات ـ برات - لات- التفات- احتیات ـ کلمات ـ درجات- مشکلات
#ـد
دود ـ زود- بود- رود- سود- جود- نبود ـ کبود ـ ستود- نمود- ربود- سرود- فرود- صعود ـ عمود- حسود- ورود- درود ـ زدود ـ ودود- گشود- شنود- شهود- وجود- سجود ـ فزود- موعود – مولود- مقصود ـ مشهود ـ مردود- مسعود- محمود ـ مطرود ـ مودود ـ خشنود ـ مسدود- موجود- آلود-معدود
شاد- باد- یاد- زاد- راد- داد- حاد- فریاد- آزاد- آباد- داماد- ایراد- امداد- تعداد- بیداد- افتاد- آحاد- فرهاد- فرزاد- خرداد – میلاد- میعاد- ارشاد-صیاد- جلاد- بنیاد-ایجاد- اضداد- سواد- زیاد- مراد- نهاد- عماد- مداد- مفاد- عناد- فتاد- کساد- ستاد- مباد- معاد- گشاد- اعتقاد- اعتماد- ازدیاد- ارتداد- اتحاد- انتقاد- فرستاد- پیشنهاد- استعداد- انعقاد
امید- جدید- رسید- دمید- نوید- مجید- فرید