سلام! 👋 دیشب مهمان منزل یک جانباز پیجری بودیم. جانبازی که از اولین نفرات این گروه بوده و دو چشم و یک دستش رو از دست داده. ما به همراه دکتر حسین مهمان این خانواده بودیم. 👨‍⚕️ دکتر حسین که همه دوستش دارن و از خانواده‌های پیجری برای مداوا در مشهد پذیرایی کرده بود. حالا دیگه همه اینجا عاشقش شدن! ❤️ چیزی که برام جالب بود این بود که در تمام احوال، شکر خدا و الحمدلله از زبون این خانم که حالا دو تا چشمش رو از دست داده، نمی‌افتاد. 🙏 حتی دکتر حسین هم میگفت اوایل که به مشهد اومده بودن هم باز شکر خدا رو میگفت. نکته جالب‌تر این بود که همسر این خانم عضو حزب‌الله بوده و پیجر توی خونه بوده که خانم می‌بینه صدا و بوق از این پیجر میاد. 📟 همین که دست می‌زنه، دستگاه منفجر میشه. 💥 این خانم و آقا رو می‌برن پیش شهید سید حسن و حضرت آقا و ایشون به هر دو بزرگوار گفته بودن چشم‌های من فدای شما دو نفر. ✨ خیلی خاطرات جذابی داشتن. وقتی خبر شهادت سید حسن رو به آقای خانواده میدن، پرسیدم چه حسی داشتید؟ گفت ما به افراد و جانبازان پیجری نگفتیم، فقط من به همسرم، روان، گفتم. 😔 روان در بیمارستان بود و وقتی شنید با همون چشم‌های نابینا بسیار گریه کرد و با فریاد الله اکبر می‌گفت. 😭 الله اکبر! 🌟 #سفرنامه_سید_محمد #لبنان #سوریه 🔰@artnon 🔰 t.me/artnon1

‌‌ ۱۱ ماه، غیر از ماه رمضان برای بعضی کارها وقت داریم... #سفرنامه_سید_محمد #شهید_نصرالله #شب-جمعه 🔰@artnon 🔰 t.me/artnon1