#تجربه_من ۲۰۰
✅ همبازی ...
مامان من میخوام خرگوش🐰 باشم، مامان من فیلم🐘، مامان من ببرم🐯 ...
بچه ها با شادمانی، ماسکهای کاغذی حیوانات رو به صورتهاشون زدن و بالا و پایین پریدن و رفتن جلوی آینه تا خودشونو با شخصیتهای جدید ببینن. بعد هم مشغول بازی شدن.
_ محسن تو ببری باید بیای منو که خرگوشم بگیری.
_ وووووآااا 🐯 الان میام میخورمت.
_ زهرا در نقش فیل🐘 زود میاد وسط و میگه نمیذارم بخوریش. خرگوش فرار کن🐰
بچه ها غرق بازیند و من غرق در افکار خودم. خیالم میره به ده سال پیش. آن زمانی که پسر بزرگم حدودا دو سه ساله بود و براش کتاب ماسکهای کاغذی حیوانات خریدیم. خیلی خوشحال شده بود که حالا بجای یک ماسک حیوان، یک کتاب از حیوانات مختلف داره. با حوصله و با کمک هم ماسکها را با قیچی برش دادیم و از صفحات کتاب جدا کردیم. جاهایی که لازم بود چسب زدم و بعد هم کش بستم و آماده شد برای بازی. پسرم خیلی شاد شده بود و هر روز یکی از ماسکها را به صورتش می زد و میامد جلوی من اما بعد از مدتی به دلیل نداشتن همبازی حوصله اش سر میرفت و آنها را گوشه ای مینداخت. من هم بعلت مشغولیت، کمتر میتوانیم باهاش بازی کنم اگر هم بازی می کردم همبازی خوبی برایش محسوب نمی شدم😔
آن روزها و آن ماسکها که به مرور زمان بعضی خراب و بعضی فرسوده شدن مثل برق و باد از آلبوم ذهنم رد میشن...
با صدای فیل که میخواهد این بار خرس باشه از خاطرات گذشته بیرون میام.
بچه ها را می بینم که چقدر با این ماسکهای کهنه که ارث بهشون رسیده😉 سرشان گرم است.
گاهی کلی امکانات برای بچه ها فراهم می کنیم ولی کیف نمی کنن و اونطور که باید لذت نمی برن اما اون چیزی که من توی این چند سال بهش رسیدم اینه که بچه ها توی منزل بیشتر از هر وسیله بازی نیاز به یک همبازی با زمینه فکری خودشون دارند. حتی خیلی وقتا ما پدر و مادرها هم نمیتونیم جای خالی همبازی رو برای اونا پر کنیم.
انشاءالله خدا به هممون توان و توفیق تربیت فرزندانی صالح بده.
🆔 @asanezdevag