#دیالوگ_های_ماندگار
همساده: ما رفتیم محضر ماشینو به نام خودمون کنیم
یهو نفهمیدیم چی شد اون وسط از یکی طلاق گرفتیم!
ما اصلا زن نداشتیم
الان ۵ ساله دارم مهریه میدم
ینی داغونما له لهم😁
🆔 @asanezdevag
✍️ دختر خانم و آقا پسر آمادگی #زندگی_مستقل را دارید؟
گاهی از جوانان چه دختر و چه پسر میشنویم که میگویند شما اسباب ازدواج ما را فراهم کنید تا ببینید ما توانایی اداره ی یک زندگی مستقل را داریم يا نه؟
دخترخانم میگوید بگذارید من شوهر کنم، به شما نشان میدهم چه کدبانویی هستم. 😊
آقا پسرهم میگوید بگذارید من زن بگیرم، به شما نشان میدهم چه کدخدایی هستم. ☺️
باید به این دخترخانم و آقاپسر گفت:
هرگز نسیه معامله نکن! شما باید کدبانو بودن و کدخدا بودن خود را همچنين بلند همتی و حس مسؤولیت پذیری را قبل ازدواج نشان بدهی. خواهر و برادری که در یک خانواده نمیتوانند با هم ارتباط عاطفی و روح سازش داشته باشند، چگونه میتوانند پس از ازدواج با همسران خود ارتباط عاطفی برقرار نمایند؟
بنابراین از دیگر شرایط ازدواج،«#بلوغ_عاطفی» جوانان است. دختر وپسر جوانی که توانایی تحمل دیگران را ندارند، توانایی برقراری ارتباط با خواهر و برادر و دوستان خود را ندارند، در تداوم زندگی با همسر خویش درمانده میشوند.
متأسفانه در ازدواجهایی که بین جوانان ما صورت میپذیرد، به خاطر همین مسائل خاطر جمعی وجود ندارد که ازدواج و زندگی آنان با موفقیت ادامه یابد.
وقتی دختر و پسر جوان به بلوغ عاطفی نرسیده باشند و در خانه، دانشگاه واجتماع نسبت به دیگران گذشت نداشته باشند و در محیط کار از خود گذشت نشان نميدهند، روحیه ي تعاون، همکاری و همدلی ندارند و نميتوانند در امور اجتماعی تفاهم داشته باشند، چگونه توانایی ایجاد عاطفه با همسر خویش را خواهند داشت؟!
🆔 @asanezdevag
13.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 قصه ی تلخ #جوان_ایرانی!
⚠️کسی نمیخواد برای جوان مجرد به سن بلوغ رسیده کاری کنه؟!😔
#بلوغ_جنسی_زودرس
#سن_ازدواج_بالا
#یکی_به_فریاد_برسه
🆔 @asanezdevag
🌼 پیامبر اعظم (ص) :
بعد از ایمان به خدا نعمتی بالاتر از #همسر موافق و سازگار نیست.🌸
#حدیث_مدیا
🆔 @asanezdevag
آقا پسر😉
ناز کشیدن شاید کار مسخره ای به نظر برسه،
اما باید یاد بگیری!
زن ها به طرز عجیبی
محتاج لحظه هایی هستن
که نازشون خریدار داره..♥️
🆔 @asanezdevag
4_5828187714918285616.mp3
9.38M
💽 موضوع: #احترام_متقابل در زندگی
🎙 سخنران: استاد رفیعی
📦 حجم 8/9 MB
⏱ زمان 09:46
🆔 @asanezdevag
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مسئولین همه خوابن هیچ کس به فکر ازدواج جوانان نیست/ زندگی متاهلی رو سخت کردید
#استاد_رائفی_پور
🆔 @asanezdevag
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 حالا حتماً من باید #ازدواج کنم ؟
🆔 @asanezdevag
متن تلخ !😔
مردی میگفت: خانمم همیشه میگفت دوستت دارم. من هم گذرا میگفتم منم همینطور عزیزم... ازهمان حرفایی که مردها از زنها میشنوندو قدرش رانمیدانند. همیشه شیطنت داشت. ابراز علاقه اش هم که نگو..آنقدر قربان صدقه ام میرفت که گاهی باخودم میگفتم: مگر من چه دارم که همسرم انقدر به من علاقمند است؟ یک شب کلافه بود، یادلش میخواست حرف بزند ،میدانید همیشه به قدری کار داشتم که وقت نمیشه مفصل صحبت کنم، من برای فرار از حرف گفتم:میبینی که وقت ندارم،من هرکاری میکنم برای آسایش و رفاه توست ولی همیشه بد موقع مانندکنه به من میچسبی... گفت کاش من در زندگیت نبودم تا اذیت نمیشدی ... این را که گفت از کوره در رفتم،
گفتم خداکنه تا صبح نباشی... بی اختیار این حرف را زدم.. این را که گفتم خشکش زد،برق نگاهش یک آن خاموش شد به مدت سی ثانیه به من خیره شد و بعد رفت به اتاق خواب و در را بست... بعد از اینکه کارهایم را کردم کنارش رفتم تا بخوابم، موهای بلندش رهابود و چهره اش با شبهای قبل فرق داشت، در آغوشش گرفتم افتخار کردم که زیباترین زن دنیارا دارم لبخند بی روحی زد ... نفس عمیقی کشید و خوابیدیم .. آن شب خوابم عمیق بود،اصلا بیدار نشدم... از آن شب پنج سال میگذرد و حتی یک شب خواب آرامی نداشته ام... هزاران سوال ذهنم رامیخورد که حتی پاسخ یک سوال را هم پیدا نکرده ام ... گاهی با خود میگویم مگر یک جمله در عصبانیت میتواند یک نفر را... مگر چقدر امکان دارد یک جمله به قدری برای یک نفر سنگین باشد که قلبش بایستد ؟!!
همسرم دیگر بیدار نشد،دچار ایست قلبی شده بود... شاید هم از قبل آن شب از دنیا رفته بود، از روزهایی که لباس رنگی میپوشید و من در دلم به شوق می آمدم از دیدنش امادرظاهر،نه... شاید هم زمانی که انتظار داشت صدایش را بشنوم، اما طبق معمول وقتش را نداشتم .. بعدها کارهایم روبراه شد، حالا همان وضعی را دارم که همسرم برایم آرزو داشت ... من اما...آرزویم این است که زمان به عقب برگردد و من مردی باشم که او انتظار داشت... بعد مرگش دنبال چیزی میگشتم،کشوی کنار تخت را باز کردم ،یک نامه آنجا بود، پاکت را باز کردم جواب آزمایشش بود تمام دنیا را روی سرم آوار کرد،... خانواده اش خواسته بودند که پزشک قانونی، چیزی به من نگوید تا بیشتر از این نابود نشوم ... آنشب میخواست بیشتر باهم باشیم تا خبر پدر شدنم را بدهد... حالا هرشب لباسش را در آغوش میگیرم و هزاران بار از او معذرت میخواهم اما او آنقدر دلخور است که تا ابد جوابم را نخواهد داد... حالا فهميدم، گاهی به یک حرف چنان دلی میشکند که قلبی از تپش می ایستد.
🎈بايد بیشتر مواظب حرفها بود.
که گاهی-چقدر زود دیر میشود...
روایتی از #دکتر_انوشه🎈
🆔 @asanezdevag
🍃 امام باقر علیه السلام:
برای زن نزد پروردگارش هیچ شفاعت کننده ای کار سازتر از خشنودی #شوهرش نیست.😍
میزان الحکمه،ح۷۸۶۴
🆔 @asanezdevag
#عاشقانه_شهدا💕
.
تازه از سربازی برگشته بود و...
حدود ۲۰سالش بود…
که اومدن خواستگاریم...💕
هنوز کاری هم پیدا نکرده بود...
یادمه مراسم خواستگاری...💕
بابام ازش او پرسید...
"درآمدت از کجاست…؟"
گفت:"من روی پای خودم هستم و…
از هر جا که باشه نونمو در میارم..."
حالت مردونهش خیلی به دلم نشست وقتی...
میدیدم که چطور با خونوادم...
در مورد ازدواج صحبت میکنه...
با هم که صحبت میکردیم گفت:
"حجاب شما از هر چیزی واسم مهمتره..."
واسه عقد که رفتیم...💕
دست خطی نوشت و خواست که امضاش کنم...
نوشته بود...
.
"دلم نمیخواهد یک تار موی شما را نامحرمی ببیند…❤"
.
#حالا_که_تو_دل_بردی_و_من_غیرت_محضم…
#یادت_نرود_وعده_ما_حجب_و_حیا_بود...
.
منم امضاش کردم...
مادرم از این موضوع ناراحت شد و گفت...
این پسر خیلی سخت گیره...
ولی من ناراحت نشدم...
چون میدونستم که میخواد زندگی کنه...💕
واقعاً هم زندگی باهاش...💕
بهم مزه میداد...
تا قبل شروع زندگی مشترک...💕
دانشگاه میرفتم...
میخواستم ادامه تحصیل بدم ولی...
وقتی که با مهدی ازدواج کردم...💕
بچه دار هم که شدیم...
اونقده تو خونه خوش بودم...
که دلم نمیخواست جایی برم...
تا جایی که همه بهم میگفتن...
"تو چی از خونه میخوای…
که چسبیدی به کنجش…؟!"
جو خونهمونو اونقد دوست داشتم...
که دلم نمیخواست رهاش کنم...
موندن تو اون چاردیواری واسم لذت بخش بود...
تا حدی که حتی تصمیم گرفتم...
جای ادامه تحصیل و بیرون رفتن از خونه...
بیشتر بمونم تو خونه و...
مادر باشم و یه همسر...💕
.
🌴همسر شهید مهدی قاضی خانی
🆔 @asanezdevag