eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
935 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃💐💐🍃 ❤️ دل او را نشکن! ❤️ مسخره اش نکن! ❤️ حسادت او را با تحقیر برنیانگیز! ❤️ انگشتان ظریف و صدای نازکش می گویند : ” با من ستیز مکن ! “ ❤️ اگه ناز کرد ! نازشو به قیمت گرون بخر! ❤️ اگه اخم کرد بهش بگو : اخم نکن , زشت می شی! ❤️ اگه گریه کرد ، دسپاچه نشو ! فقط نوازشش کن! ❤️ اگه گفت : تو خیلی بدی! بگو : عوضش تو خیلی خوبی ! ❤️ اگه گفت : تو زشتی! بگو عوضش تو خوشگلی! ❤️ اگه بازم گفت : زشتی! بهش بگو : زیبایی مرد در عقل اونه! ❤️ هر وقت بهت شک کرد، با صداقت و مهربانی اطمینانش را جلب کن! 🆔 @asanezdevag
3.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽 زنده باد خروس! | ❄️ وقتی میره مرغ بازی خروسیش رو حفظ میکنه اما جوونای الان که میخوان کنن شبیه دختر میشن؛ابرو برمیدارن،لباشونو سرخ میکنن،موهاشونو دراز میکنن😓 🆔 @asanezdevag
🌸🍃🌸🍃 داستان واقعی و عبرت آموز از یک قاضی مصری یک قاضی با ایمان مصری به نام محمد عریف در کتابی که خودش نوشته بود یک رویداد واقعی از خودش را تعریف میکند: 15 سال پیش وقتی وکیل دادگستری بودم یک روز صبح میرفتم سر کار و تا شب به خانه برنمی گشتم. جلو درب محل کارم یادم افتاد که چند برگه مهم را خانه جا گذاشتم و فورا سوار ماشینم شدم و به خانه برگشتم تا برگه ها را بردارم. وقتی وارد خانه شدم دیدم یک مرد غریبه با زنم همبستر شده و نمیدانستم چکار کنم. خودم وکیل بوم و قوانین را خوب میدانستم و اگر آن مرد را میکشتم هیچ شاهدی نداشتم. تصمیم گرفتم با مرد هیچ کاری نکنم و به او گفتم: از خانه من برو بیرون و من این کار را به خدا می سپارم. آن مرد هم رفت بیرون و کمی به من خندید. یعنی به عقل من میخندید که باهاش هیچ کاری نکردم. او رفت و به زنم گفتم: وسایلت را جمع کن تا تو را به خانه ی پدرت ببرم و از هم جدا می شویم. سوار ماشین شدیم و به راه افتادیم. خانه پدر زنم تو یک شهر دیگر بود و تو راه فقط به آن موضوع فکر می کردم و بغض گلویم را گرفته بود تا به آنجا رسیدیم. من کار خودم را به خدا سپرده بودم و نخواستم آبروی زنم را ببرم و به خانواده ی زنم گفتم: ما دیگر به درد هم نمیخوریم و میخواهیم از هم جدا شویم. خانواده ی زنم میگفتن: شما تا حالا با هم مشکل نداشتید و از این حرفها. و من هم تاکید میکردم که به درد هم نمیخوریم و باید از هم جدا بشویم. وقتی از خانه می آمدم بیرون زنم به من گفت: واقعا درود بر شرفت تو خیلی بزرگی که آبرویم را نبردی. من هم بهش گفتم: برو و توبه کن از کاری که کردی. خلاصه از هم جدا شدیم و مدتها فکرم درگیر آن قضیه بود و همیشه وقتی توی تلویزیون یا خیابان یا محل کارم کسی را می دیدم که میخندید یاد آن مرد می افتادم که موقع رفتن به من میخندید. بعد از مدتی دوباره ازدواج کردم و یک زن با تقوا، با ایمان نصیبم شد. سالها گذشت و بعد از 15 سال من قاضی دادگستری شدم. یک روز یک پرونده ی قتل آمد جلو دستم و مرد قاتل را داخل آوردند. به نظرم میرسید که آن مرد را جایی دیده ام و بعد از کلی فکر کردن یادم افتاد که همان مرد است که با زن قبلیم همبستر شده بود. ولی او مرا نشناخت. بهش گفتم: ماجرا را برایم تعریف کن که چرا مرتکب قتل شدی. گفت: جناب قاضی رفتم خانه دیدم یک مرد غریبه با همسرم همبستر شده و نتوانستم جلو خودم را بگیرم و با چاقو کشتمش. گفتم: شاهد داری؟ گفت: نه گفتم: اگر راست میگویی پس چرا زنت را هم نکشتی؟ گفت: زنم زود از خانه فرار کرد. گفتم: نباید می کشتیش چون قانون میگوید که باید 3 شاهد ماجرا را می دیدند. گفت: جناب قاضی اگر این اتفاق برای شما می افتاد آن مرد را نمی کشتی؟ گفتم: نه، در زمان خودش قاضی هم بوده که این اتفاق برایش افتاده و با مرد هیچ کاری نداشته. آن موقع بود که یادش افتاد من آن وکیل 15 سال پیش هستم که با زنم همبستر شده بود و باهاش کاری نکردم. گفتم: من آن روز کار خودم را به خدا سپردم و من الان با نوک خودکارم حکم اعدامت را صادر میکنم. و طبق قانون باید آن مرد اعدام میشد و من حکم اعدامش را صادر کردم. "به در هر خانه ای بزنی فردا در خانه ات را میزنند " 🆔 @asanezdevag
عارف بالله حاج محمد آقا پاچناری(ره) : پاتو 👣 بذار رو 😈 آزاد شی از تو قفس ⛓ 🆔 @asanezdevag
🌼🌺 رسول خـدا -صلی الله علیه و آله- ميفرمايند : ✨زن نگهبـان و امانتــدار اموال می باشد و در ایــن باره مسئولیـت دارد. • مستدرک،ج 2،ص 550 • 🆔 @asanezdevag
🚨 ۱۰ ریشتری 🔝 🆔 @asanezdevag
🌤 مرگ در غربت 🔺در میان بنی اسرائیل جوان فاسقی بود که اهل شهر، از فسق و فجور او به تنگ آمده و از دست او به پروردگار خویش شکایت کردند. خطاب الهی به موسی رسید که آن جوان را از شهر بیرون کن که به واسطه ی او آتش قهر الهی بر اهل شهر نازل آید. موسی(ع) آن جوان را به روستای اطراف تبعید کرد. خطاب آمد که او را از آن قریه نیز بیرون کن. 🔺حضرت موسی(ع) هم به فرمان حق او را از آن قریه خارج کرد. آن جوان رفت به مغّاره ی کوهی که در آن نه انسان، نه حیوان و نه زراعتی بود. بعد از مدتی در آن مغّاره مریض شد. نزد او کسی نبود که از او پرستاری کند. دل شکسته شد و صورت روی خاک گذارد و عرض کرد: پروردگارا! اگر الآن مادرم به بالین من حاضر بود، بر غربت و تنهایی من گریه می کرد و اندوهگین می شد و اگر الآن پدرم بر بالین من حاضر بود، بعد از فوتم مرا غسل می داد و کفن می کرد و به خاک می سپرد. خدایا! اگر زن و بچه ام در کنار من بودند، برایم نوحه سرایی می کردند و می گفتند: «اللهم اغفر لولدنا الغریب الضعیف العاصی المطرود من بلد الی بلد و من قریه الی مغاره». «بارالها! ببخش این فرزند غریب و تنهایی ما را، این بنده ی بی چاره ی گنهکار خودت را که از شهر تبعید شده و از دیاری به دیار دیگر و از قریه به مغّاره ی کوهی آواره گشته.» بعد عرض کرد: پروردگارا! حال که بین من و ایشان جدایی افکندی، مرا از لطف و رحمت خود محروم مفرما؛ حال که قلب مرا از دوری خاندانم سوزاندی، مرا به خاطر گناهانم به آتش قهر و غضب خود مسوزان. 🔺در این لحظه دریای رحمت بی کران حضرت حق به جوش و خروش درآمد و خدای رئوف ملکی به صورت پدر و حوریه ای به شکل مادرش و حوریه ای دیگر به صورت همسرش و غلامانی به شکل فرزندان او فرستاد تا در کنارش نشسته، برای او گریه و ماتم سرایی کنند. جوان به گمان این که آنها خاندان او می باشند، مسرور شد و با دلی خوش و قلبی امیدوار چشم از جهان فروبست و به عالم باقی شتافت. 🔺 آن گاه به حضرت موسی(ع) خطاب شد که ای موسی! شخصی از دوستان ما در فلان منطقه از دنیا رفته است، برو او را خودت غسل بده، کفن نما، بر جنازه اش نماز بخوان و او را دفن کن. 🔺موسی(ع) به آن مکان آمد، دید همان جوانی است که او را از شهر و روستا بیرون کرده بود. از جانب حق تعالی خطاب آمد: «ای موسی! من به ناله های جانسوز او و جدایی از خاندانش ترحم کرده و به خاطر ذلت و خواری اش حوریه هایی به صورت خاندانش فرستادم تا برای او نوحه سرایی کنند. ✅ ای موسی! زمانی که از دنیا می رود، ملائکه ی آسمان بر حال او می گریند، پس چگونه من بر حال او ترحم نکنم و حال آن که من هستم.» 📚جامع الاخبار ج1 ص 69 🆔 @asanezdevag
❄️ 📚 دانستنی های جنسی مردان (آشنایی با رفتارها، تمایلات، پاسخ ها و اختلال های جنسی مردان) ✍️ جناب آقای محمد رضا دژکام 🆔 @asanezdevag
🍃🌷 زنها را نکنید!!!! 😡🙎😡🙎 وقتی عصبانی میشوند قدرت جسمیشان از بین میرود اما به همان ترتیب قدرت بالایی دارند . .یک زن در تمام بدی هایی که در عمرش به او کردید را در پنج دقیقه طوری جلوی چشمانتان میاورد که باور نمیکنید... غرزدن از ویژگی های بارز همه زنان است..یک زن را وقتی عصبانی کردید عواقبش را تا یک هفته وگاهی تا یک ماه باید بپذیرید. زنها ماجرای عصبانیتشان را در تمام این مدت با خود حمل میکنند. 🆔 @asanezdevag
13.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روسها در مزاحمت برای دختران با حجاب مداخله میکنند ، اما برای بی حجاب ها نه! ✅ بسیار جالبه، ببینید! 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۲۱ #فرزندآوری با سلام من ۱۳ سالم بود همسرم ۱۸ عقد کردیم ۱۷سالگی مادر شدم ۱۸سالگی مادر
۲۲ من مادر سه تا بچه هستم، فرزند اول من بیش فعاله و چون خیلی انرژی داشت و بالا پایین میپرید تا سالها جرات بارداری بعدی را نداشتم، تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم دوباره مادر شوم. من سالهای سال افسردگی داشتم، حتی زمانی که پسرم هشت ساله هم شده بود من از قشنگیهای زندگیم لذت نمی بردم. اما الان سالهاست، خصوصا بعد از تولد بچه سومم چنان انرژی و نشاط زاید الوصفی خدا به من هدیه داده که همیشه به دوستانم میگم اگر می خواید روحیه داشته باشید و انرژیتون تامین بشه به خانه ما بیایید. جالب اینه که همه به من میگن تو چطوری با سرو صدای سه تا پسر بچه کنار میای؟ ولی از نظر من قشنگ ترین صدای دنیا صدای خنده و هیاهوی آنهاست. حتی دعوا کردن گاه و بیگاهشان هم بوی زندگی و درس میدهد. انشاالله در آینده با وجود همه سرزنش ها و تمسخرهای اطرافیانم، می خوام برای فرزند چهارم اقدام کنم. برایم دعا کنید ان شاءالله فرزندانی صالح و سرباز امام زمان تربیت کنم. 🆔 @asanezdevag