eitaa logo
آثار پاکروان
56 دنبال‌کننده
111 عکس
15 ویدیو
169 فایل
در تاریخ بماند. خفته‌گان بیدار شوند, ارتباط با مدیر: @pakravan40
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃♥️🍃 تاریخ ق10 🍃♥️🍃 مشهدي جعفر براي ديدن برادرش مشهدي نجف كه در شهر ري سكونت داشت، رفت، مي‌خواست برادر و خانوادهش را هم ببيند. از احوالات آن‌ها با خبر شود. با يك تاكسي تا دم كوچه آن‌ها رفت، خيابان و كوچه خيلي خلوت بود، به طرف خانه برادرش رفت، زنگ را به صدا درآورد. دوباره زنگ زد، كسي در را باز نكرد، پيش خود فكر كرد كه ممكن است آن‌ها در خانه نباشند. جهت استقبال از امام رفته باشند، تصميم گرفت تا آمدن آن‌ها قدم بزند، هر چند خسته بود، مي‌خواست وسيله مناسبي براي حسن بخرد، يواش يواش راه مي‌رفت و به مغازه‌ها نگاه مي‌كرد. همه مغازه‌ها تعطيل بود، اگر هم چيز خوبي را مي‌ديد امكان خريد نبود، برگشت، همين‌طور كه راه مي‌رفت، شنيد كه يك نفر از پشت سر مي‌گويد: عمو سلام. برگشت به پشت سرش نگاه کرد و برادر زاده‌اش محمدتقی را ديد: سلام عليكم، آقا محمد‌تقی. ـ به خانه نرفتي؟ ـ رفتم، هر چه زنگ زدم كسي در را باز نكردند. وقتی محمد تقی به عمويش رسید دست داد، بعد صورت يكديگر را بوسيدند، محمدتقی گفت: ما همگي صبح زود براي استقبال از خانه بيرون رفتيم، ‌ممكن است هنوز برنگشته باشند. دم در خانه رسيدند، محمد‌تقی كليد را از جيب بيرون آورد، در را باز كرد، كناري ايستاد و گفت: فرمائيد. وارد خانه شدند. مشهدي جعفر نشست، رضا پشتي آورد و به ديوار تكيه داد و گفت: عمو بفرماييد به پشتي تكيه بدهيد تا من نهار را آماده كنم. ـ خيلي ممنون، زحمت نكشيد. ـ مادرم ديروز نهار را آماده كرد، گفت: فردا هر كس زود به خانه آمد، گرم كند. اعضاي خانه يكي يكي آمدند، آن‌ها خيلي خوشحال بودند، مشهدي نجف كفت: من امروز خيلي خوشحال هستم، به حمدالله رهبرمان به سلامتي آمد، ديدار شما هم اين شادماني را چندين برابر كرد. (ادامه در ق11) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃♥️🍃 گرایی چیست؟ ق 10🍃♥️🍃 🍃 اگر تمام افراد و خانواده‌های جامعه اسلامی از نظر اقتصادی توانمند شوند، باز هم مجاز به اسراف و تبذیر نیستند. درآمد اضافی باید برای نسل‌های آینده سرمایه گزاری یا برای عمران و آبادی هزینه شود. 🍃 چنین نیست که با بهبود شرایط زمانی جوامع و احساس بالا رفتن شأن افراد، یا با پیشرفت اقتصادی و رشد رفاه، اسراف کردن مجاز باشد. 🍃 در هر شرایطی تجاوز از حد، اسراف محسوب شود. بهبود وضعیت معیشتی و سطح برخورداری افراد، جوازی برای اسراف نیست. 🍃 چنین نیست استفاده از یک مقدار کالا در یک جامعه و یا برای یک فرد، تجاوز از حد محسوب شود و برای شخصی دیگر، چنین به حساب نیاید. 🍃 در کل اسراف، بیش از حد کفایت مصرف کردن است. 👈تبذیر چیست؟ در تعریف تبذیر آمده است:«واژه تبذیر در اصل به نابود کردن مال و هدر دادن مال و به تعبیر ساده ریخت و پاش به آن اطلاق گردیده است. » 🍃 «تبذیر به معنای پراکندن و پخش کردن است. در مورد کسـی که اموال خود را بیهوده پراکنده و ضایع می‌کند به کار می رود. » 🍃 «[استفاده از] کلمه[تبذیر] مخصوص مواردی است که انسان اموال را به صورت غیرمنطقی و فساد، مصـرف می کند، و معادل آن در فارسی امروز«ریخت و پاش» است. » 🍃 «وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَالْمِسْكِينَ وَابْنَ السَّبِيلِ وَلاَ تُبَذِّرْ تَبْذِيرًا » قرآن کریم- اسراء(17) آیه(27) و حق خويشاوند را به او بده و مستمند و در راه‏مانده را [دستگيرى كن]، و ولخرجى و ریخت و پاش نكن. (ادامه در ق 11) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 تاریخ ق11 🍃♥️🍃 ناهار را خوردند، بعد شروع كردند به صحبت كردن درباره مسائل روز و مشكلات زندگي در ده و شهر. و دعا برای پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی. * * * صبح روز بعد، مشهدي جعفر بعد از نماز صبح روي سجاده نشسته مشغول خواندن قرآن بود، كبري خانم صبحانه را آماده كرده بود. مشهدي جعفر قرآن را بست، بوسيد، سجاده را جمع كرد، با هم صبحانه را خوردند. مشهدي جعفر به برادرش گفت: اگر اجازه بدهيد مرخص شوم. ـ چند روزي بمانيد. ـ نه كارمان زياد است، قول دادم كه زود برگردم. براردش اصرار داشت كه چند روز ديگر بماند، او هم با دلايلي كه آورد قانع كرد كه هر چه زودتر برود، بهتر است، از آن‌ها قول گرفت كه در اوّلين فرصت به روستا بيايند. از خانواده برادرش خداحافظي كرد، ‌آن‌ها هم تا دم در حياط او را بدرقه كردند. وقتي كه به خيابان رسيد دنبال مغازه‌اي مي‌گشت كه اسباب بازي مي‌فروشد، او مي‌خواست يك اسباب بازي مناسبي برای حسن بخرد. يواش يواش در پياده‌رو خيابان حركت مي‌كرد، مغازه‌ها را به دقت از نظر مي‌گذرانيد، مدتي گشت، تا اين كه اسباب‌بازی در پشت ويترين مغازه‌اي نظر مشهدي جعفر را به خود جلب كرد، جلو مغازه ميخ‌كوب شد، مدتي نگاه كرد، بعد از ورانداز كافي، به درون مغازه رفت، آن را خريد، در داخل ساك جاي داد، خيالش راحت شد. * * * طاهره خانم هنوز كارهايش را تمام نكرده بود، ديد كه حسن مي‌خواهد به كوچه برود، فاطمه هم گريه مي‌كرد، گفت: پسركجا مي‌روي، برو با خواهرت بازي كن، نگذار گريه كند. ـ به ميدان ده مي‌روم، ببينم پدرم مي‌آيد يا نه. ـ اگر بيايد، به خانه مي‌آيد. ـ آخه مي‌خوام زودتر ببينم. طاهره خانم بچه را بقلش كرد گفت: بيرون سرد است. (ادامه در ق 12) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 جایگاه پیام رسانی حضرت زینب 🍃♥️🍃 ✅پیام رسانی در جهاد تبیین جایگاه بسیار عظیم دارد. جایگاه پیام رسانی در بروز و ظهور شفافیت غیر قابل انکار است. ✅پیام رسانی صحیح دست‌آوردهای شگفت انگیزی برای اغنای فکری اجتماع دارد. ✅ اولین کار هر پیام رسانی بصیرت افزایی در سطح اجتماع است. ✅وقتی شفافیت به وجود آمد عمل به تکلیف، افزایش می‌یابد، هم‌دلی بین مردم و مسئولین برقرار می‌شود، مطالبه حق و عدم سلطه پذیری رونق می‌گیرد، مردم احساس امنیت بیشتر می‌نمایند، رعایت اصول اخلاق اسلامی گسترش می‌یابد. ✅دست آوردهای فوق کوشه‌ای پیام رسانی صحیح و به موقع می‌باشد. ✅حضرت زینب با استفاده از فرصت، کاری کرد کارستان و شد سردار فرهنگی و تا امروز یکه‌تاز میدان پیام رسانی در جهان اسلام در قیام امام حسین(ع) می‌باشد و از آن زمان تا به حال جبهه یزیدیان نتوانستند از شدت واضح بودن پیام رسانی قد راست کند. ✅زنده ماندان پیام عاشورا مرهون اقدامات شجاعانه حضرت زینب است. ✅حضرت زینب در حالی که پیام رسان بزرگی است، پرستار عظیمی هم هست. او پرستار مادی و معنوی بازماندگان روز عاشوراست. 🖌 محمد ابرهیم پاکروان (مواپا) 401/09/08 بزرگ بانوی جهان اسلام تسلیت باد.
♥️🍃 تاریخ ق12 🍃♥️🍃 ـ سرد نيست. با ناراحتي ادامه داد: اجازه بده بروم. اگر لباس گرم بپوشي اجازه مي‌دهم. ـ باشد، مي‌پوشم. بعد از پوشيدن لباس گرم از خانه بيرون آمد، كساني كه براي استقبال از رهبر رفته بودند تعدادشان برگشته بودند. بعضي‌ها هم هنوز برنگشته بودند، حسن روي يك دسته تير چوبي كه روي هم جمع كرده بودند، نشست، منتظر رسيدن ماشين چشم به‌راه شد. پيرمردها هم آن طرف‌تر در زير ديوار جايي كه آفتاب‌گير بود ايستاده يا نشسته و مشغول گفتگو بودند. دوستان حسن در آن نزديكي‌ها بازي مي‌كردند، وقتي كه مهدی ديد دوست‌اش حسن روي تيرهاي چوبي نشسته است. پيش آمد، گفت: مي‌آيي بازي. ـ نه. ـ ما داريم بازي مي‌كنيم، تو هم بيا. ـ نه دوست ندارم بازي كنم. ـ آخه چرا؟ ـ منتظر پدرم هستم. ـ بيا با هم بازي كنيم، اگر ماشين بياد معلوم مي‌شود. در حال گفتگو بودند، ميني بوس ده از راه رسيد، حسن با خوشحالي از روي تيرهاي چوبي پايين آمد، به طرف ماشين دويد، مسافرين پياده شدند، پدرش در ميان آن‌ها نبود، با ناراحتي و آهسته به جاي اوّلش برگشت. مهدی رفته بود، روي دسته چوب تير نشست، با فكر بچه‌گانه‌اش دنبال چراهايي مي‌گشت كه علت دير كردن پدرش را بداند. بعد از مدتي صداي نزديك شدن ماشين ديگري او را از عالم فكر و خيال بيرون آورد، روي تيرها ايستاد، وقتی پياده شدن پدرش را ديد، به طرف پدرش دويد، به پدر رسيد خودش را به بغل‌اش انداخت گفت: سلام بابا ـ سلام عليكم پسرم، اين جا چكار مي‌كني. ـ منتظرتان بودم. ـ صورت پسرش را بوسيد، دستش را گرفت گفت: (ادامه در ق13) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
♥️🍃 تاریخ ق13 🍃♥️🍃 ـ حالا كه من آمدم، پس تند بيا برويم. حسن در حالي كه كنار پدر راه مي‌رفت گفت: پدر جون امام خميني را ديدي؟ ـ بله امّا از دور. ـ برايم چه خريدي؟ ـ يك اسباب بازي خوب. ـ چي هست؟ ـ به خانه برسيم مي‌فهمی. ـ عمويم را ديدي. ـ بله، شب در خانه‌شان بودم. ـ براي ديدار امام بچه‌ها هم آمده بودند؟ ـ بله. ـ چرا منو نبردي؟ ـ برايم سخت بود. ـ براي پدر آن بچه‌ها چي؟ ـ براي آن‌ها زياد سخت نبود. ـ چرا؟ ـ خانه آن‌ها در تهران بود، مثل خانه ما كه دور نيست. ـ ‌خيلي خوشحال بودند. ـ ‌بله پسرم، آن‌ها روي دوش پدرشان سوار بودند، بعضي‌ها را هم مادرشان بقل كرده بودند. به خانه رسيدند، در حياط باز بود، حسين در حال وضو گرفتن بود، سرش را بالا برد، با ديدن پدر ايستاد سلام كرد، به طرف پدر رفت، طاهره خانم آتش درست مي‌كرد، تا به كرسي بريزد. به خانه رفتند. حسن از پدرش پرسيد: برايم چه آوردي ؟ زودتر نشانم بده. ـ چشم همين الان. مشهدی جعفر ساك را باز كرد . يك مسلسل بيرون آورد. به طرف حسن گرفت گفت: بگير. خوشت مي‌آید. ـ بله خيلي زياد. حسن مسلسل را گرفت از اتاق بيرون رفت مشغول بازي شد. حسين گفت: تعريف كن. خوش گذشت. ـ‌ بله. چرا كه خوش نگذرد. طاهره خانم منتقل را ‌آورد و زير كرسي گذاشت. گفت: به مراسم استقبال رسيد يا نه؟ ـ به تقريباً به موقع رسيديم. حسين گفت:‌ امام خمینی كي از هواپيما پياده شدند؟ (ادامه در ق 14) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
🍃♥️🍃 گرایی چیست؟ ق 11🍃♥️🍃 🍃 «إِنَّ الْمُبَذِّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَكَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبِّهِ كَفُورًا » چرا كه ریخت و پاش كنندن گان برادران شيطان‌ها هستنند و شيطان همواره نسبت به پروردگارش ناسپاس بوده است. 👈تفاوت اسراف و تبذیر 🍃 «تفاوت اسراف و تبذیر در آن است که اسراف در مورد زیادروی در مصـرف به کار می‌رود و حتی ممکن است در ظاهر چیزی ضایع نشود، مثلا غذای خود را آن چنان‌ گران قیمت تهیه کند که با قیمت آن بتوان عده زیادی را آبرومندانه تغذیه کرد، که در این جا ممکن است همه غذای گران قیمت مصرف شود در ظاهر چیزی ضایع نشود. اما خود گران خریدن اسراف در مصرف پول است. 🍃 اما تبذیر هدر دادن مال و اتلاف آن می‌باشد و کاربرد آن در مواردی است که مقدار قابل توجهی از امکانات بیهوده نابود گردد به گونه‌ای که ریخت و پاش صدق کند، مثل این که برای چهار نفر میهمان، غذای هفت نفر را تهیه ببینیم، آن گونه که برخی از مسرفین(جاهلان) می‌کنند و به آن افتخار می‌نمایند و باقیمانده را به زباله‌دان می‌ریزند. 🍃 «افزون بر آن گستره اسراف تمام افعال آدمی را شامل می‌شود، در حالی که کاربرد تبذیر اختصاص به امور مالی دارد. » 🍃 مصرف واقعی (بهینه) مساوی است با مصرف منهای اسراف و تبذیر. اگر از مصرف اسراف و تبذیر را کم کنیم، مصرف واقعی به دست می آید. 🍃 « وَأَنَّ الْمُسْرِفِينَ هُمْ أَصْحَابُ النَّارِ » جایگاه اسراف‌گران دوزخ است اسراف گران یاران جهنم هستند. 🍃 کسانی که برای اسراف و تبذیر تلاش بیشتر می‌کنند، تلاش‌شان بیهوده است، چون خود را بیشتر خسته می‌کنند و از زندگی لذت کافی نمی‌برند. اسراف و تبذیر موجب تباهی انواع نعمت‌ها(سلامتی، درآمد، عمر، و...) می‌شود. (ادامه در ق 12) 👈درآمد: 🍃 از عوامل مؤثر در تعيين الگوي مصرف توسط هر فردی، تعیین سطح نیاز است، نه سطح درآمد افراد. 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) مبارک . . توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.
. 🍃♥️🍃 ق1 🍃♥️🍃 دور موتور می‌چرخید. زمزه‌گان می‌گفت: ـ عجب، عجب این روزها شدیدن به موتور نیاز دارم، خراب است. مادرش که از پنجره پسرش تماشا می‌کرد، گفت: پسرم، موتور مگر امام‌زاده است که دورش می‌چرخی؟ قاسم: امام‌زاده نیست، اما می‌تواند یاری‌رسان امام زاده‌ها باشد. زینب خانم با تعجب پرسید: چگونه؟! قاسم: با اعلام حضور در اجتماع موتور سوان در میدان آزادی. زینب خانم: منظورت در بیست و دوم بهمن‌ه. قاسم: زدی به خال. زینب خانم: دوستانت که دارند. قاسم: می‌دانم. می‌خواهم یکی هم اضافه بشه، یکی دو نفر را هم من ببرم. زینب خانم: خرج‌اش چقدره؟ قاسم: نمی‌دانم. باخود کلنچار می‌رفت، به‌خود می‌گفت: موتور سواری در خیابان آزادی به سوی میدان آزادی در روز حماسه، آفرینش حماسه دیگر است. صدای موتور مثل تانک لرزه بر پیکر پوسیده استمار می‌اندازد. حرکت موتور نقش موشکی را دارد که قلب مستکبران را نشانه گرفته است. یادآور رخش در میدان نبرد است. ذالفقاری برای کوبیدن منافقین و... قاسم رفت روی پله نشست و به فکر فرو رفت. به یاد بحثی افتاد که با دوست‌اش حمید کرده بود. از حمید برای تعمیر موتور پول خواست. حمید گقت: پنج ماهه سرکار می‌روم این ماه تازه حقوق ماه اول دادند. بیش از حقوق بدهی داشتم. مامان‌ات به مامان‌ام چند سال پیش گفته بود: دو سال دیگه قاسم لیسانس‌اش می‌گیره آن موقع سرکار می‌ره، وضع‌مان خوب می‌شه. راستی چند ساله تمام گردی؟ (ادامه در ق 2) 🖌 محمد ابراهیم پاکروان (مواِپا) مبارک . . نشانی آثار پاکروان: https://eitaa.com/asarepakrvan توجه: استفاده در کانال‌ها و گروه‌ها با حفظ امانت، صلواتی است.