eitaa logo
اساطیرنامه | مروری بر تاریخ ایران
41.1هزار دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
2.5هزار ویدیو
26 فایل
✍️ ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن است... 👤ارتباط با اساطیر نامه @moghadam_md تبلیغات👇 @ADS_QODS
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ویدئوی جالب از زندگی روزمرۀ مردم اصفهان در سال 1306 شمسی ✍ این ویدئو در تاریخ پنجشنبه 9 شهریور آنسال تصویربرداری شده است.یکی از صد‌ها قطعه عکس و فیلمی که فردریک گادامر، عکاس پروژۀ عظیم «آرشیو سیاره»، در سفر به ایران تهیه کرده است. مکان آن در نزدیکی بازار میدان نقش جهان است ‌📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ
🔻 نبرد گلادیاتورها ✍ رومیان اسیران خود را در رسمی ناجوانمردانه موسوم به نبرد گلادیاتورها به جان یکدیگر می انداختند! این در حالی بود که ایرانیان در زمان اشکانی این کار را امری زشت و ناپسند تلقی کرده بودند! 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻چرا یمن استعمار شد؟! ✍سال ۱۸۳۹م، انگلیس وارد عدن در جنوب یمن، شد و تا ۱۹۶۷م انجا بود و پایگاه‌های تجاری و نظامی خود را توسعه داد حالا چرا یمن استعمار شد؟! ۱-موقعیت استراتژیک یمن که در ورودی دریای سرخ بود و می‌توانست تجارت با هند و بقیه کشورهای آسیا را کنترل کند ۲-منابع طبیعی عدن که شامل نفت، گاز و معادن بود ۳- عدن نقش مؤثری در اعمال نفوذ و سیاست‌های بریتانیا توی منطقه خلیج‌فارس و دریای عرب داشت 📜 @Asatir_Nameh | مروری بر تاریخ
6.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 چرا پادشاه اشکانی دستور قتل فرمانده سورنا را داد؟ 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ❌دنبال وسایل هوشمند و انواعِ گجت با کیفیت هستی 🥳🤩⁉️ ✅ایــنـجا هر مدل و کیفیتی بخوای پیدامیکنی ، انواع بیسیم، ساعتهای هوشمند، دستبندهای نظامی،ریش تراش و خط زن و لوازم جانبی 🔆 💯با قیمتهای تخفیفی باور نکردنی 🎉🎊 ❌زود عضو کانال شــــ🏃‍♂ـــــــو که تمام محصولات اورجینال💎 و قیمت مناسبه🤑 🤩😍 👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/2535522792C30a9c6205c https://eitaa.com/joinchat/2535522792C30a9c6205c .
🔻خاک پای پدر و مادر باشید ✍مواظب باشید عاق والدین نشوید و پدر و مادر نفرینتان نکنند و بگویند:"خدایا من از این فرزندم نمی گذرم" یک وقت خیره خیره به پدر و مادرتان نگاه نکنید. حالا پدرتان سر شما داد زده است، نباید کاری کنی. 🔸پدر حاج شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح الجنان، پای منبر یکی از علما نشسته بود. او داشت از روی کتابی که حاج شیخ عباس قمی نوشته بود، مسأله می گفت. پدر شیخ عباس نمی دانست که این کتاب را پسرش نوشته وخودش هم چیزی به او نگفته بود. شیخ عباس آمد در گوش پدرش چیزی بگوید، ناگهان پدرش جلوی مردم ، سر او داد زد که "بیا و بنشین ببین چه می گوید؟ بیا و بنشین و بفهم!" شیخ عباس قمی به پدرش گفت:"پدر جان! دعا کن بفهمم" نگفت این کتاب را من خودم نوشتم، نرفت به مادرش بگوید پدرم جلوی جمع آبروی مرا ریخت، خیره خیره به پدرش نگاه نکرد، فقط آهسته گفت: "پدر جان! دعا کن بفهمم" 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻آمار عجیب نیروهای ساواک ✍سی الی شصت هزار نفر ، نیروهای اصلی ساواک حدود سه میلیون خبرچین ساواک‌ از هر هشت نفر ایرانی یه نفر خبر چین ساواک 📚 منبع: روزنامه اطلاعات ۲۴ مهر ۵۳ پانوشت: با جمعیت‌‌ سال ۵۳ ایران بسنجید 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻 عکس جنجالی وزیر بلژیکی مظفرالدین شاه ✍ماه محرم سال ۱۲۸۴ شمسی عکسی از مسیو نوز به دست‌آمد که در میهمانی بالماسکه، لباس آخوندی پوشیده‌بود و عمامه به‌سر داشت این عکس به میرزا مصطفی آشتیانی رسید، تکثیر شد و در میان مردم پخش شد. آیت‌الله سید عبدالله بهبهانی، این کار را توهین به مذهب دانست و خواستار برکناری نوز و عین‌الدوله شد 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻 حکایت ✍ مردی از اولیای الهی ، در بیابانی گم شده بود. پس از ساعتها سردرگمی و تشنگی، بر سر چاه آبی رسید. وقتی که قصد کرد تا از آب چاه بنوشد. متوجه شد که ارتفاع آب خیلی پایین است؛ و بدون دلو و طناب نمی توان از آن آب کشید. هرچه گشت، نتوانست وسیله ای برای آب کشیدن بیابد. لذا روی تخته سنگی دراز کشید و بی حال افتاد 🔸پس از لحظاتی، یک گله آهو پدیدار شد و بر سر چاه آمدند. بلافاصله، آب از چاه بیرون آمد و همه آن حیوانات از آن نوشیدند و رفتند. با رفتن آنها، آب چاه هم پایین رفت! آن فرد با دیدن این منظره، دلش شکست و رو به آسمان کرد و گفت: 🔸خدایا! می خواستی با همان چشمی که به آهوهایت نگاه کردی، به من هم نگاه کنی! همان لحظه ندا آمد: ای بنده من، تو چشمت به دنبال دلو و طناب بود، باید بروی و آن را پیدا کنی. اما آن زبان بسته ها، امیدی به غیر از من نداشتند، لذا من هم به آنها آب دادم ! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻سخن بزرگان/جرعه ای از معرفت آیت الله ناصری دولت آبادی می فرماید: ✍رزق همه ما حلال قسمت شده است؛ لذا عجله نکن. اگر یک مقداری در تنگنا قرار می گیری، برای امتحان است. خدا می خواهد من را امتحان کند؛ لذا یک خرده بر من سخت می گیرد. من اگر تحمل کردم، گشایش می شود در روایت دارد که روزی امیرالمؤمنین علیه السلام سوار بر مرکب به طرف مسجد آمدند. به مسجد که رسیدند به یک نفر که آنجا بود فرمودند: «افسار این حیوان را بگیر و آن را نگه دار، تا من به مسجد بروم و برگردم» حضرت به مسجد رفتند و دو رکعت نماز خواندند و برگشتند. در راه که می آمدند، دو درهم از جیبشان در آوردند که به این شخصی که افسار اسب را نگه داشته است بدهند. به هر حال زحمت کشیده و عمل مؤمن، محترم است.وقتی آقا آمدند، دیدند که افسار اسب را در آورده و فرار کرده است. حضرت دیدند که اسب آنجا قدم می زند. فرمودند: «چه قدر انسان عجول است. اگر صبر کرده بود، دو درهم حلال نصیب او می‌شد. عجله کرد و دو درهم حرام به دست او آمد». بعد حضرت شخصی را فرستادند تا لجامی بخرد. آن شخص در بازار، همان لجام حضرت را پیدا کرد و با دو درهم خرید. 📚 منبع: شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید 📜 @Asatir_Nameh | مروری بر تاریخ ایران
🔻 برگی خونین از جنایات استعمار بریتانیا در شبه قاره هند ✍ گروهی از روستاییان هند برای انجام مراسم مذهبی در باغی در شهر امریتسار در ایالات پنجاب جمع شدند. این باغ «جیلیان والا» نام داشت و حدود ده هزار روستایی وارد آن شده بودند. ژنرال دابز، فرمانده نیروهای نظامی‌ انگلستان در پنجاب هنگامی‌ که خبر حضور این افراد را در باغ شنید، سربازانش را به طرف باغ اعزام کرد و آن را در محاصره گرفت. او بدون آنکه توجه کند هندوها برای انجام مراسم مذهبی در باغ جمع شده اند، اعلام کرد که طبق قانون رولات، برگزاری تظاهرات برای اعتراض به دولت ممنوع است و به سرعت به سربازانش دستور شلیک داد. رگبار گلوله از هر سو باریدن گرفت. مردم به طرف درهای باغ دویدند، اما سربازها درها را بسته بودند و هرکس هم که از باغ بیرون می‌ رفت، کشته می‌ شد. ژنرال دابز، خودش نیز پشت یکی از مسلسل ها نشسته بود و به جمعیت شلیک می‌کرد. گلوله باران ده دقیقه ادامه داشت. گلوله ها چهار هزار و هشت صد و پنجاه هندی را از پا انداخته بود که هزار و دویست نفر آن ها کشته شده بودند. ژنرال دابز دستور داد کسی به مجروحان کمک نکند و حتی سربازان مردمی‌ را که با شنیدن صدای گلوله ها به طرف باغ آمده بودند، پراکنده کردند ساعتی بعد هواپیماهای انگلیسی به فرمان دابز کشتزارهای روستاییان کشته شده را بمباران کردند. سربازان ژنرال در بیرون باغ، مردم را با شلاق می‌زدند و آنها را در آفتاب سوزان درون قفس‌های فلزی بزرگ می‌ انداختند. بعضی از هندی‌ها را هم برهنه کرده، بدن آنها را با آهک می‌ پوشاندند و آنها را درآفتاب نگه می‌داشتند تا پوست بدنشان به شکل دردناکی ترک بردارد. کنگره ملی هند از ژنرال دابز به حکومت انگلستان شکایت کرد، اما حکومت انگلستان ژنرال را به خاطر انجام وظیفه، شایسته دریافت جایزه دانست و یک شمشیر جواهرنشان با ۱۵۰ هزار لیره به ژنرال دابز اهدا شد. 📚 منبع: سرگذشت استعمار؛ مهدی میرکیایی ج۸ 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436