مُـرواریدهایخاکـــی🕊
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨ 📚 #رمان #نسل_سوخته 🔥 #قسمت_صدو_شصت_ونهم: تشنه لبیک سریع، چشم های خمار
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_صدو_هفتادم: سرباز مخصوص
دردهای گذشته، همه با هم بهم هجوم آورده بود. اون روز عاشورا، کابووس های بی امانم و حالا … دیگه حال، حال خودم نبود، بچه ها هم که دیدن حال خوشی ندارم، کسی زیاد بهم کار نمی داد. همه چیز آروم بود تا #سر_پل_ذهاب، آرامگاه #احمد_بن_اسحاق، وکیل امام حسن عسکری.
از اتوبوس که پیاده شدم، جلوی آرامگاه، خشکم زد. همه ایستادن توی صحن و راوی شروع به صحبت، در شأن مکان و احمد بن اسحاق کرد و عظمت شهیدی که اونجا مدفون بود. کسی که افتخار مهر مخصوص سربازی امام زمان “عج” در کارنامه اش دو داشت. شهید “#حشمت_الله_امینی”
این اسم، فراتر از اسم بود. آرزو و آمال من بود. رسیدن و جا نموندن بود. تمام خواسته و آرزوی من از دنیایی به این عظمت، آرزویی که توی مهران، با التماس و اشک، فریاد زده بودم.
اما همه چیز، فقط آرزویی مقابل چشمان من نبود. اون آرامگاه و اون محیط، خیلی آشنا به نظر می رسید. حس غریب و عجیبی وجودم رو پر کرده بود. اما چرا؟ چرا اون طور بهم ریخته بودم؟
همون طور ایستاده بودم، توی عالم خودم که دوباره ابالفضل از پشت زد روی شونه ام.
– داداش، اسم دارم به خدا. مثل نینجا بی صدا میای یهو میزنی روی شونه ام
خندید?
– دیدم زیادی غرق ساختمون شدی گفتم نجاتت بدم تا کامل خفه نشدی. حالا که اینطور عاشقش شدی، صحن رو دور بزن. برو از سمت در خواهران، خانم حسینی رو صدا کن بیاد جای اتوبوس وسائل رو تحویل بگیره.
با دلخوری بهش نگاه کردم
– اون زمانی که غلام حلقه به گوش داشتن و برای پیج کردن و خبر دادن می فرستادنش، خیلی وقته گذشته. داداش، هم خودت پا داری، هم موبایل. زنگ زدی جواب نداد، خودت برو. تازه این همه خانم اینجاست.
ـ به یکی از خانم ها پیغام دادم، ما رو کاشت، رفت که بیاد، خودش هم که برنمی داره. بعد از نماز حرکت می کنیم، بجنب که تنها بیکار اینجا تویی، یه ساعته زل زدی به ساختمون.
آرامگاه رو دور زدم و رفتم سمت حیاط پشتی که…
نفسم برید و نشستم زمین،
– یا زهرا … یا زهرا … چشم هام گر گرفت و به خون نشست.
#ادامهدارد...
🥀 @aseman_del
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_آخر: چشم های کور من
پاهام شل شده بود، تازه فهمیدم چرا این ساختمان، حیاط، مزار شهدا، برام آشنا بود.
چند سال می گذشت؟ نمی دونم فقط اونقدر گذشته بود که …
نشستم یه گوشه و سرم رو بین دست هام مخفی کردم.
ـ خدایا، چی می بینم؟ اینجا همون جاست، خودشه، دقیقا همون جاست. همون جایی که توی خواب دیدم. آقا اومده بود، شهدا در حال #رجعت، با اون قامت های محکم و مصمم. توی صحن پشتی، پشت سر هم به خط ایستادن و همه منتظر صدور فرمان امام زمان.
خودشه، اینجا خودشه … زمانی که این خواب رو دیدم، یه بچه بودم. چند بار پشت سر هم و حالا … اونقدر تک تک صحنه ها مقابل چشمم زنده بود، که انگار دقیقا شهدا رو می دیدم که به انتظار ایستاده اند.
– یا زهرا، آقا جان! چقدر کور بودم، چقدر کور بودم که نفهمیدم و ندیدم، این همه آرزوی سربازیت، اما صدای اومدنت رو نشنیدم. لعنت به این چشم های کور من…
داخل که رفتم، برادرها کنار رفته بودن و خانم ها دور مزار سرباز امام زمان، حلقه زده بودن و من از دور …
ـ به همین سلام از دور هم راضیم، سلام مرد، نمی دونم کی؟ چند روز دیگه؟ چند سال دیگه؟ ولی وعده ما همین جا، همه مون با هم از مهران میریم استقبال آقا…
اشک و بغض، صدام رو قطع کرد. اشک و آرزویی که به همون جا ختم نشد.
از سفر که برگشتم یه کوله خریدم و لیست درست کردم. فقط، تک تک وسائلی رو که یه سرباز لازم داره برای رفتن، برای آماده بودن، با یه جفت کتونی.
همه رو گذاشتم توی اون کوله. نمی خواستم حتی به اندازه برداشتن چند تا تیکه از کاروان آقا عقب بمونم. این کابووس هرگز نباید اتفاق می افتاد و من اگر اون روز زنده بودم و نفس می کشیدم، نباید جا می موندم.
چیزی که سال ها پیش در خواب دیده بودم و درک نکرده بودم، #ظهور بود.
ظهوری که بعد از گذر تمام این مدت، هنوز منتظرم و آماده … سال هاست ساکم رو بستم.
شوقی که از عصر پنجشنبه آغاز میشه و چقدر #عصرهای_جمعه دلگیرن.
میرم سراغش و برش می گردونم توی کمد و من، پنجشنبه آینده هم منتظرم …
تا زمانی که هنوز نفسی برای کشیدن داشته باشم.
#پایان
🥀 @aseman_del
مُـرواریدهایخاکـــی🕊
! ..
زمین سراسر صحرای عرفات است
و تو همان آدمی که با خطاب إهبطوا
بر این سیاره رنج فرو افتادهای!
عرفات مثالی از حقیقت زمین است که
تمثیل یافته مشقت جوع و عریانی و
تشنگی و سوز آفتاب و...
آن خطاب را تو از یاد بردهای، اما آدم
به یاد داشت که آن همه گریست تا بازش پذیرفتند..:)
#شهیدسیدمرتضیآوینی
﷽
⛔شبهه:
صادرات ۲۰۰ مگاوات برق ایران به استان بصره
️اسعد العیدانی استاندار بصره در سخنانی اعلام کرد که از فردا سه شنبه جمهوری اسلامی ایران به منظور کمک برای حل بحران برق عراق 200 مگاوات برق به این استان صادر خواهد.
️استاندار بصره با بیان این موضوع تصریح کرد: علی عابدی کنسول جدید ایران در شهر بصره از امروز کار خود را در عراق آغاز خواهد کرد و براساس توافقی که با طرف ایرانی داشته این افزایش صادرات برق ایران از فردا قابل اجرا است.
کنسول ایران در بصره نیز در سخنانی تاکید کرد که تمام تلاش خود را برای حل مشکل برق بصره در چند روز آینده به کار خواهدگرفت.
❇️پاسخ:
1️⃣مصطفی رجبی مشهدی(سخنگوی صنعت برق کشور) در خصوص اخبار منتشر شده در خصوص صادرات ۲۰۰ مگاوات برق به بصره عراق در روزهای اخیر گفت:
در واقع این موضوع به هیچ عنوان #صحت ندارد.
او ادامه داد: میزان #صادرات #برق کشور به سایر کشورها متناسب با میزان قراردادها است. ما مشکلی از نظر تامین برق داخل کشور نداریم و اولویت اول صنعت برق کشور نیاز داخل و سپس صادرات برق است.
به گفته رجبی مشهدی، در حال حاضر از جمهوری آذربایجان، ارمنستان و ترکمنستان واردات برق داریم.
سخنگوی صنعت برق کشور تصریح کرد: تلاشهای شبانه روزی در حال انجام است، صادرات را کاهش دادیم و حتی سعی بر آن داریم که بر اساس قراردادها صادرات را به صفر برسانیم.
https://hamshahrionline.ir/x7d7B
2️⃣همزمان با انتشار چنین #شایعاتی به زبان فارسی در فضای مجازی در ایران، در کشور عراق نیز مشابه آن به زبان عربی، جهت ایجاد تنفر از ایرانیان منتشر می شود 👇🏻
طمع إيران وفساد الداخل يتسببان في أزمة ببلاد النفط.. متى ستُحل مشكلة الكهرباء في العراق بعد 18 عاماً من المعاناة؟
(طمع و فساد داخلی ایران باعث ایجاد بحران در کشور نفتی شده است ... چه زمانی مشکل برق در عراق پس از 18 سال رنج برطرف می شود؟)
https://arabicpost.net/?p=828783
#قطعی_برق
#پاسخ_به_شبهات
خیلیافکـرمیکنندحضرٺِزهرا
جانِخودشونروفداکردندبهـخاطرِ
همسرشونعلے[؏ !
اماایـنجماعـٺغافلندونمیدوننـدکهـ
هدفِحضـرتزهرادفاعازچیزِباارزشتریبود . . .🌿'
آری؛
اوجانش را فدایامامزمانشکـرد…(:
ولےمابرایبردِتیـمِفوتبالمونصادقانہترازفرج
دعامیکنیم…!
بهـامیـدِروزیکهـهمہماسربازِمخلـصِ
امامزمانمــونباشـیم . . . .💚!(:
۱۲روز تا بزرگ ترین عیدمون😍
و عمق عشق
هیچگاه شناختہ نمی شود
مگر در زمان فراق…
• جبرانخلیلجبران🌱
اگه بدونید کہ حرفاتون ممکنہ یہ
نفر رو تا صبح بیدار نگہ داره ،
دیگه هرچیزی رو بہ زبون
نمیاوردید :))🌱'