‹ ❟َ ܟ۬ߺܥ‌ߊ‌‌ܨ ܩܣܝ‌ࡅߺ߲ߊ‌‌‌‌ࡅ࣪ߺۍ‌ ܣߊ‌‌🌼! ›

.•🌿°•~

#پاسخ_به_شبهه؛ ‼️ بختـم رو بستنـد؛ همش بد میارم. حتما واسم دعا نوشتند و طلسمم کردند! برم پیش یه سیـد دعانویس تا واسم سرکتاب باز کنـه... ✅ پاســخ را ببینیــد...👆👆 #پاسخ_به_شبهات

وَإِذَا مَرِضْتُ فَهُوَ يَشْفِينِ

و چون بيمار شوم او
مرا درمان مى ‏بخشد!💙

' •سوره شعراء.آیه⁸⁰• #آیه‌جآت #تکہ‌یآر #عربیجآت

خدایا دل‌های خزان زده‌ ما را با ظهورش بهاری کن...☘🥲

#ایستگـاه‌پـآییـزۍ🍁✨❞ᒍᝪIᑎ❟

•|نه وقت برا؎
غصه خوردن درباره گذشتمو دارم
‏نه حوصله برا؎ ترس از آيندم
‏هرچى شده حتماً بايد ميشده!
هرچى هم قراره بشه!
حتماً بايد پيش بياد و تجربش كنم..
ترجيح ميدم فقط زندگى كنم
‏فقط زندگى!
همين . :›🍫🌧|•

#سپهر‌خدا‌بنده

#جمعه‌هایی‌به‌رنگ‌کتاب📚 #حلوای‌عروسی نوشته فاطمه دانشور جلیل ناشر:روایت فتح بھ روایت صغری‌ذوالفقار؎ مادر #شهیدمحمد‌رضا‌مرادی بخشی از کتاب↯ شهید مرادی کمی قبل از جنگ نامزد می کند و سه، چهار ماه بعد از شروع جنگ هم به شهادت می رسد. ایشان در آخرین نامه ای کھ بھ خانواده نوشتھ بود، از مادر می خواهد مقدمات مراسم عروسی اش را مهیا کند. مادر هم وسایل پخت شام عروسی را تهیه می کند و حتی با یکی از همسایه ها صحبت می کند تا خانه اش را برای برگزاری جشن ازدواج در اختیار آن ها بگذارند، اما در همین حین خبر شهادت محمدرضا را می شنود. ناخواستھ همه وسایلی کھ برای مراسم ازدواج پسرش تهیھ کرده بود صرف مراسم شهادت محمدرضا می شود . . . @aseman_del مرواریدهای خاکی

. أنا العاشق لعینیک♥️(: . #محمدحیدرعواضة . 🌱| @aseman_del