eitaa logo
مُـرواریدهای‌خاکـــی🕊
1هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
755 ویدیو
40 فایل
'‌‌‌﷽' ڪو‌عشق‌ڪہ‌معمورڪندخانہ‌دل‌را؟ عمریست‌زویرانۍدل‌خانہ‌خرابم♥↻ ازدل‌مینویسیم‌و‌دلۍ‌ڪار‌میڪنیم! گوش شنوا:⇩ @fatemeh_zahra_82 ڪپۍ:حلـالتون🌱ツ .
مشاهده در ایتا
دانلود
مثال قشنگی براے "تفاهم فڪرے"‌ تو زد... گفت دنبال یڪی باش ڪه اگر بعداً ادمین ڪانالت شد، اعضاے ڪانالت متوجه تغییر ادمین نشن.
😍 من به همه ی مـــردم سراسر جهــان توصیه می‌کنـم که ازدواج هــا را آسـان کنند . بعـضی ها ازدواج را مشــکل می‌کنند ، مهریــه های گران و جهزیه های سنگین ازدواج را مشکل می‌کند. خـانواده پسـر ها توقع جهزیه های سنـگین بکنند ، خانـواده دخـتر ها برای چـشم و هـم چشـمی دیگران جهزیه ها را تشـریفات را و مجالـس عقـد و عروسی را رنگین تر بکنند ، چرا ؟! اثر این را می‌دانیـد چیست ؟! اثر ایـن کار ها این است که دختـرها و پسر ها بدون ازدواج در خانه ها می‌مانند و کسی جرئت نمی‌کند به ازدواج نزدیک شود. [✍🏼] مقام معظم رهبری [🗓] 02/دی/1373 🌱| @aseman_del
❌ تاخیر در نمازها ❌ 🔵هرکس عادت به تاخیر در نمازها کرده است،خود را برای تاخیر در همه ی زندگی آماده کند...تاخیر در ازدواج، تاخیر در اشتغال، تاخیر در تولد اولاد، تاخیر در سلامتی و عافیت و...هر قدر که امور نمازت منظم باشد امور زندگیت منظم خواهد شد... 📚 در محضر آیت الله (ره) ص۱۱۱
﷽ ⛔️شبهه: کلاه های شرعی اسلام شیعی خمس و زکات = دزدی حلال سهم امام = رشوه حلال تقیه = دروغ حلال جهاد = قتل عام حلال صیغه = تن فروشی حلال مصلحت = دورویی و نفاق حلال ❇️پاسخ: 1️⃣ ظاهرا نویسنده معنای کلاه را نمی داند یا می داند و مردم را فریب می دهد. کلاه شرعی یعنی، یک عملی که ظاهر دینی و شرعی دارد اما در واقع غیرشرعی و حرام است. 2️⃣ و زکات دو واجب مالی بر عهده مسلمین هستند که بر اساس قرآن و روایات باید پرداخت نمایند، سود و فایده آن هم نصیب خود مسلمانان می شود، مردم هم با میل و رغبت خمس و زکات می دهند و هیچ ربطی به دزدی ندارد. 3️⃣ جالب است که نویسنده بیچاره نمی داند که سهم امام همان نصف خمس است، که امام یا نایب عام امام یعنی مراجع تقلید جامع الشرایط صرف تبلیغ و رشد دین می نمایند، و هیچ ربطی به رشوه ندارد. 4️⃣ تقیه یک حکم شرعی و عقلی است که برای نجات جان خود و دیگر مسلمین باید این کار را انجام دهیم، حفظ خود برای اینکه کمتر ضربه بخوریم و بیشتر به دشمن ضربه بزنیم، ایمان خود را پنهان می کنیم و از سپر تقیه برای پیشرفت دین استفاده می کنیم. 5️⃣ دعوت به سوی خداست، که ما با مبارزه با حکومتهای طاغوتی و مشرک و کافر مردم ضعیف و بیچاره را نجات می دهیم تا مانع برطرف شود و بتوانند به سوی دین خدا هدایت یابند. البته در بیشتر موارد جهاد مسلمانان دفاعی است و در واقع از جان و مال و ناموس خود دفاع می کنند. 6️⃣ اگر موقت تن فروشی است، ازدواج دائم هم باید تن فروشی باشد ولی کسی چنین حرفی نمی زند، ازدواج دائم و موقت بسیار شبیه به هم هستند و تفاوت اصلی آنها این است که یکی برای مثلا ۴۰ سال است و دیگری مثلا برای یک روز، مهم در ازدواج دائم و موقت این است‌ که خداوند هر دو را با وجود شرایطشان حلال کرده، اما زنا و فحشا با اینکه در ظاهر شبیه به ازدواج است، خداوند آن را حرام کرده است. مهم این است که خداوند به چه چیزی رضایت دارد. 7️⃣ عمل کردن طبق مصلحت واقعی یک امر عقلانی است که تمام عقلای عالم به آن عمل می کنند، در هر کاری انسان باید مصالح عقلی و شرعی آن را در نظر بگیرد بعد عمل نماید، و این کار ربطی به دورویی نفاق ندارد.
🇮🇷🌸 🍀 🌀 ✅ اقدامات مجلس برای جوانان 🍃🌻🍃
به روایت همسر شهید . . همیشه از پدرم متنفر بودم مادر و خواهرهام رو خیلی دوست داشتم اما پدرم رو نه آدم و بی حوصله ای بود اما بد اخلاقیش به کنار می گفت: درس می خواد بخونه چکار؟ نگذاشت خواهر بزرگ ترم تا 14 سالگی بیشتر درس بخونه ... دو سال بعد هم عروسش کرد اما من، فرق داشتم من درس خوندن بودم بوی کتاب و دفتر، مستم می کرد می تونم ساعت ها پای کتاب بشینم و تکان نخورم مهمتر از همه، می خواستم بخونم، برم سر کار و از اون و اخلاق گند پدرم خودم رو نجات بدم چند سال که از خواهرم گذشت یه نتیجه دیگه هم به زندگیم اضافه شد به هر قیمتی شده نباید ازدواج کنی شوهر خواهرم بدتر از پدرم، ناجوری بود،یه ارتشی بداخلاق و بی قید و بند دائم توی مهمونی های باشگاه افسران، با اون همه فساد شرکت می کرد اما خواهرم اجازه نداشت پاش رو از توی خونه بیرون بزاره مست هم که می کرد، به شدت رو کتک می زد این بزرگ ترین زندگی من بود ... مردها همه شون عوضی هستن ... هرگز ازدواج نکن ... هر چند بالاخره، اون روز برای منم رسید روزی که پدرم گفت هر چی درس خوندی، کافیه ... بالاخره اونروزاز راه رسید ...موقع خوردن صبحانه،همونطورڪه سرش پاین بود ...باهمون اخم و لحن تند همیشگے گفت ...هانیه...دیگه لازم نڪرده از امروز برے مدرسه ... تااین جمله رو گفت،لقمه پریدتوے گلوم ...وحشتناڪ ترین حرفے بود ڪه مے تونستم اون موقع روز بشنوم ...بعدازڪلے سرفه،درحالےڪه هنوز نفسم جا نیومده بود ...به زحمت خودم رو ڪنترل ڪردم و گفتم ...ولےمن هنوز دبیرستان ... خوابوندتوےگوشم...برق ازسرم پرید ...هنوزتوےشوڪ بودم ڪه اینم بهش اضافه شد - همین ڪه من میگم ...دهنت رومے بندے میگے چشم...درسم درسم...تاهمین جاشم زیادے درس خوندے ... ازجاش بلندشد ...بادادو بیداد اینها رو مے گفت و مے رفت ...اشڪتوےچشم هام حلقه زده بود ...امااشتباه مے ڪرد،من آدم ضعیفے نبودم ڪه به این راحتے عقب نشینے ڪنم ... ازخونه ڪه رفت بیرون ...منم وسایلم رو جمع ڪردم و راه افتادم برم مدرسه ...مادرم دنبالم دوید توے خیابون ... -هانیه جان،مادر...توروقرآن نرو ...پدرت بفهمه بدجور عصبانے میشه ...براےهردومون شر میشه مادر ...بیا بریم خونه ... امامن گوشم بدهڪار نبود ...من اهل تسلیم شدن و زور شنیدن نبودم ...به هیچ قیمتے ... @aseman_del