#چالش ... #خاطره_اتوبوسی از اردوهای دختران آسمانی چی دارین ؟ 👇👇👇 @menhaj123

#خاطره_اتوبوسی سلام علیکوم❤️🙈 برای خاطره اتوبوسی خدمتتونم😍😊 اقا ما رفتیم توی اتوبوس نشستیم روی صندلی ردیف دوم سمت راست. دوستمون که اسمشو نمیگم🙈 بهم گفت: گرمت نیست؟ گفتم: چرا هست. گفت:خب منم بودم گرمم بود ی پتو انداختی دور خودت جنسشم نازک نیست که باد کولر بهت بخوره🙈😂 گفت :چادرت رو در بیار . منم گفتم خب راست میگه بنده خدا. منم چادرم رو در اوردم و تا کردم بعدش گفتم: فلانی یهو مرد نیاد توی اتوبوس😱 خندید و گفت نه بابا دیگه در ها رو بستن. ی راننده اس توی اتوبوس که اونم پا نمیشه دیگه🤗 گفتم:خب خداروشکر دو دیقه بعدش گفت تشنمه منم دم نشسته بودم . بطریش رو گرفتم و رفتم براش اب اوردم. تا پام رو گذاشتم روی پله ها تا از اون محل اب کردن بطری ها بیام بالا دیدم یا پنج تن حاج اقا امان اللهی رو به روم چش تو چش وایساده دم اتوبوس کنار راننده و رو به بچه ها ایستاده حاج اقا خدایی هم پشتشون ایستادن😵 هیچی دیگه منم ی پارچ یخ از فرق کله ام ریختن رو سرم و دیگه سردم بود به جای گرم بودن😰 نمیدونم چجوری سرمو انداختم پایین و رفتم نشستم😩 حالا بد بختی ردیف دوم نشسته بودم یعنی فاصله ی ما با حاج اقا ها بسیااار کم😐😑😓 دیگه هیچی من رفتم نشستم و دیدم داره میخنده دوست عزیز تر از جانم که خییییلی ام دلتنگشم😘😢😍 منم که یخ زده بودم اینم دست منو گرفت و گفت: اوووو چقدر یخ کردی🤣 گفتم :ابروم رو بردی حالا چه خاکی تو سرم بریزم من روم نمیشه دیگه تو صورتشون نگاه کنم🤕😬 دیگه هیچی من شده بودم سوژه این خانم عزیزم😅😂 خلاصه که بعد از بیرون رفتن حاج اقا ها از اتوبوس من پریدم چادرم رو پوشیدم و تا اخر سفر از روی سرم بر نداشتم😁

#خاطره_اتوبوسی سلام .پارسال تو اردوی کاشان ، کف اتوبوس نشسته بودیم ، بازی و شعرهای دسته جمعی و شوخی و خنده. اگه پلیس راه می گرفت اتوبوسو فک کنم در جا جریمه می کرد 😂😂😂😂 نمیشه با رعایت فاصله و ماسک اردو ببرین؟☹️ دلمون تنگ شده 😭

#خاطره_اتوبوسی خب خب خب تو اتوبوس مشهد و خاطره هامون 😂😎😍 انقدر که راننده اتوبوس اذیتمون کرد که نگو😒 ولی خب اشکال نداره خاطره شد 🥺 رفتنه که از همه دیرتر رسیدیم🤣 تو اتوبوس که بچه ها انقدر سر و صدا کردن صدای همه در اومده بود اهنگ خوندنا بازی کردنا صحبت کردن های یواشکیمون که بقیه بیدار نشن 😭 مشهد پارسال جز فراموش نشدنی ترین هاس برام کرونا لعنت بهت 😒

#خاطره_اتوبوسی اون شب ک رسیدیم یه جایی بریم دستشویی همه جیغ و داد و سر و صدا و بگو بخند یهو رومونو اونوری کردیم دیدیم مردم چادر زدن خوابیدن 😂😂😂😂😂

#خاطره_اتوبوسی ماباهم رفتیم کاشان ... توی اتوبوس همه بااسم یکی از خادما شعر ساختند و کل اتوبوس تکرار می کردند 😂😂😂😂😂 🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿 من🧐🤨 اتوبوس 😜😋😎 همون بهتر که اردوها کنسل شد😉 شما این شعر رو یادتون بره🙈

#خاطره_اتوبوسی سلام به همه😌 اقا من یادمه که یه پارسال سفر مشهد که بودیم اولین بار بود منو و دوستم همسفر میشدیم 😋و اینقدر مینشستیم ملت رو مسخره میکردیم 😏 بعد روزاول سفر حاج اقا که اومد تو اتوبوس همه به حاج اقا یچیزی تعارف کردن رفیق منم شیرینی تعارف کرد 😋 بعد وقتی حاج اقا نشست رفیقم هی میگفت تبرکه تبرکه منو و بقیه بچه ها میخندیدم 😂😂😂 اقای امان الهی مارو حلال کنین😂 و همچنین شما اقای خدایی😂