eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
598 دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.2هزار ویدیو
116 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
3⃣2⃣6⃣ 🌷 💠او را در خواب میبینم 🔹زمانی که در# معراج_شهدا چهره آرام😌 او را دیدم که خوابیده، او را . یک هفته بعد خواب امین را دیدم 🔸که گفت "مامان من که نبودم🚫. وقتی من را بوسیدی تو را می‌کردم." خیلی وقت‌ها چشمم را که می‌بندم و باز می‌کنم را پیش‌رویم می‌بینم. 🔹وقتی ✓امام حسین(ع) و ✓حضرت زینب(س) را گوش می‌دهم🎧، را فراموش می‌کنم. 🔸روزی بر سر مزارش روضه می‌خواندم که صدای امین را از پشت سرم شنیدم که گفت " ". پشت سرم را نگاه کردم. هیچ‌کس در گلزار🌷 نبود. امین برای من . راوی:(مادرشهید) @asganshadt
7⃣2⃣6⃣ 🌷 💠همسفرانه ⚜قبل ازدواج هر خواستگاری که میومد به دلم نمے‌نشست🙁.اعتقاد و همسر آیندم خیلی واسم مهم بود♨️.دلم میخواست ایمانش واقعی باشه نه به و حرف.. ⚜میدونستم مؤمن واقعی واسه زن و زندگیش ارزش قائله.شنیده بودم🎧 چله خیلی حاجت میده👌.این چله رو آیت‌ الله حق شناس توصیه کرده بودن.با لعـن و چهل سلام. ⚜کار سختی بود ⚡️اما ‌به نظرم موضوع بسیار مهمی بود.ارزششو داشت☺️، واسه رسیدن به بهترینا سختی بکشم. ۴۰ روز به نیت همسر . ⚜۴،۳روز بعد اتمام چله،خواب رو دیدم.چهره‌ ش یادم نیست🗯 ولی یادمہ،لباس سبز تنش بود و رو سنگ مزارش نشسته بود.دیدم مَردم میرن سر مزارش و میخوان ولی جز من کسی اونو نمی دید👀 انگار... ⚜یه تسبیح سبز📿 رنگ داد دستم و گفت:"حاجت روا شدے...😃"به فاصله چند روز بعد اون خواب، اومد خواستگاریم. ⚜از اولین سفر که برگشت گفت:"زهرا جان،واست یه هدیه مخصوص🎁 آوردم..."یه تسبیح سبز رنگ بهم داد و گفت:زهرا،این یه تسبیح مخصوصه📿 ⚜به همه جا شده وبا حس خاصی واست آوردمش این تسبیحو به هیچ‌کس نده❌!تسبیحو بوسیدم و گفتم:خدا میدونه این مخصوص بودنش چه داره. ⚜بعد ،خوابم برام مرور شد. تسبیحم سبز بود که یه شهید🌷 بهم داده بود. راوی:همسرشهید 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
#مادرشهید یکبار که باهم صحبت می کردیم از امین پرسیدم من اگر بمیرم چه کار می کنی⁉️ گفت: "مادر نتر
5⃣5⃣6⃣ 🌷 💠نحوه شهادت به روایت 🔰امین در سوریه به عنوان و انفجارات💥 آمده بود. قرار نبود🚫 که در عملیات با نیروها وارد عمل شود ⚡️اما با اصرارهای قبول کردند که او هم شرکت کند. 🔰به منطقه که اعزام شدیم در حین یکی از نیروها تیری به پایش اصابت کرد. امین مشغول بود تا او را به عقب🔙 بیاورد. 🔰در اوج درگیری متوجه شدیم که تعداد نیروهای بیشتر شده است. امین در حالی که از کوله پشتیاش که همراهش بود را خارج میکرد، دشمن با رگبار به سمتش شلیک کرد💥 و امین به رسید. 🔰من هم که شده بودم خودم را به امین رساندم و سرم را بر گذاشتم. از فرط خستگی سرم را بر سینه اش گذاشتم و چند ساعت⌚️ خوابیدم. 🔰منطقه که آرام شد و دشمن عقب نشینی کرد، به سمتمان آمدند. پیکر امین⚰ بعد از سه روز به و از آنجا به دمشق منتقل شد🌷. 🌷 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
🌷خاطرات شهدا 🔸آخر خوردنی های مختلف می‌آوردیم و تا نیمه‌های شب فیلم و سریال📺 و... نگاه می کردیم 🔹همان زمان‌ها هم با خودم میگفتم چقدر به من میگذرد، و چقدر زندگی خوبی دارم😍 واقعا هم همین‌طور بود. 🔸من با داشتن 💞 خوشبخت ‌ترین زن دنـیـا بودم، بعدها هرکس زندگی مارا می دید، برایش سخت بود باور کند. با این‌ همه سرسختی و غـرور چنین خصوصیـاتی داشته باشد 🔹موضوع این نبود که خدایی نکرده من بخواهم به او چیزی را کنم. یا با داد و بیداد موضوعی را پیش ببرم⛔️ خودش با مرا در به اسـارت خودش درآورده بـود😍 واقعا سیاست داشت در ..😌💖 ✍همسر شهید اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇 @asganshadt
💠او را در خواب میبینم 🔹زمانی که در# معراج_شهدا چهره آرام او را دیدم که خوابیده، او را . یک هفته بعد خواب امین را دیدم 🔸که گفت "مامان من که نبودم🚫. وقتی من را بوسیدی تو را می‌کردم." خیلی وقت‌ها چشمم را که می‌بندم و باز می‌کنم را پیش‌رویم می‌بینم. 🔹وقتی ✓امام حسین(ع) و ✓حضرت زینب(س) را گوش می‌دهم🎧، را فراموش می‌کنم. 🔸روزی بر سر مزارش روضه می‌خواندم که صدای امین را از پشت سرم شنیدم که گفت " ". پشت سرم را نگاه کردم. هیچ‌کس در گلزار🌷 نبود. امین برای من . راوی:(مادرشهید) اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇 @asganshadt 🌷🍃
🔰از خرمشهر تا سامرا با سردار شریعتی: 🔹در عملیات آزادسازی ، تیپ عاشورا با مسولیت حقیر و تیپ ۴۱ ثارالله به فرماندهی حاج قاسم سلیمانی🌷 در کنار هم، علیه ارتش بعثی عراق برای آزادسازی خرمشهر می‌جنگیدیم👊 🔸روزی در عراق خدمت حاج قاسم سلیمانی و حاج ابومهدی مهندس🌷 بودم. در بین صحبتها، حاج قاسم یک مرتبه گفت: ، تو واقعا روزی فکر می کردی که با این همه مشکلاتی که در جنگ داشتیم و با ارتش عراق در دوره صدام در جنگ بودیم، یک روزی اینگونه با هم در عراق باشیم⁉️ 🔹اصلا فکر می کردی با همان ارتش عراق که می جنگیدیم، امروز در کنار هم مثل یک باشیم؟ اصلا فکر می کردی روزی اینگونه در سامراء حضور پیدا کنی و با همان ارتش،  برادرانه👥در کنار بچه‌های قرار بگیری و برای امنیت و آسایش و رفاه زائرین اینگونه با هم برنامه ریزی و کار کنید؟ 🔸فکر می کردی یک روز حماسه اینگونه رقم بخورد؟ هرگز تصور می کردی که حضور میلیونی زائران در سامرا، با استقبال گرم و صمیمانه💖 شیوخ و اهالی این منطقه مواجه شود؟ 🔹حاج قاسم در نهایت دست مرا گرفت و گفت: اینها همه است که از سوی امام و شهدا به ما هدیه شده است♥️ 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt