سلام وقت بخیر اعضای قشنگ عاشقان شهادت
میدونید با پدرم که صحبت میکردیم چن وقت پیش برگشت گفت همه ی عمرم در فراق گذشته
کاش بشه این چند سال باقی مانده زندگی کنم واقعا
گفت برای لحظه به لحظه ی زندگیت بجنگ
آنقدر سرت شلوغ باشه که به خودت بیای ببینی شب شده
گفتم من زندگیم رو توی آتیش سوزوندم
فقط به امید شما و مادره که زندگی میکنم
و پدر که چشمهایش نگران شد و صحبتی نکرد
خواستم بگم
حتی اگر هزار بار زمین خوردید
دو تا امید دارید واسه زندگي
"پدر" "مادر"
پس تا هستن قدر بدونید و بخاطرشون زندگي کنید
#سیاه_نویس
در هیاهوی اربعین
✍؛فدایی سید علی
@asganshadt