💠خاطرات شهدا
با مجروح شدن پسرم محمدحسین برای ملاقاتش به بیمارستان رفته بودم نمیدانستم در کدام اتاق هست. در حال عبور از سالن بودم که یک دفعه صدایم کرد: مادر! بیا اینجا.
وارد اتاق شدم. خودش بود؛ محمد حسین من! امّا به خاطر مجروح شدن هر دو چشمش بسته بود! بعد از کمی صحبت گفتم: مادر! چه طور مرا دیدی؟! مگر چشمانت ....
اما هر چه اصرار کردم، بحث را عوض کرد ...
#شهیدمحمدحسین_یوسف_الهی
#همسایه_ابدی_شهید_سپهبد_حاج_قاسم_سلیمانی
#یادشان_با_صلوات
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌈
@asganshadt