5⃣2⃣4⃣ #خاطرات_شهدا 🌷
💠 شهیدی که از انتخاب اسمش ناراحت بود
🔰ظرفها رو از #مادرش گرفت ، شست و گفت: دستات دیگه حساسیت گرفته مادر... مادر رفت سراغِ غذا🍲 که رویِ اجاقگاز بود. #فرزام هم دنبالش راه افتاد
🔰مثل اینکه می خواست به مادرش چیزی بگه. کنارش ایستاد و #مودبانه گفت: مادر! چرا #اسمم رو گذاشتین فرزام؟!!! چرا نذاشتین علی، حسین⁉️
🔰و ادامه داد: آخه آدم با شنیدنِ اسمِ فرزام #یادِ هیچ آدمِ خوبی نمی افته... من اصلاً #صاحب اسمم رو نمی شناسم😔 که بهش افتخار کنم.
🔰از همونروز به بعد همه #علی صدایش میکردند😊.
#شهید_علی_پورحبیب
📚 منبع/ کتاب آب زیر کاه/https://eitaa.com/asganshadt