سلام دوستان🌹
کم کم داریم به عید غدیر نزدیک میشیم🎉🎊🎁
با توجه به شرایط موجود(ویروس کرونا)تجمع نمیشه کرد.🔬
بعلاوه نمیشه هر چیزی رو به مردم داد شاید اعتماد نکن و دور بریزن و همین خودش اسراف.🚫
یک سری ایده داریم.🤔🤗
1⃣اول خانواده🏡برای خانواده خودتون بهترین اطعام🍛🍲در اون روز طبخ کنید.بهترین لباس هارو 👕👚برتن کنید.در منزل هم ریسه بکشید💡و مولودی با نوای آروم پخش کنید📣.از اعضای خانواده نظر بخواید که چیکار کنیم.بخصوص کودک پنج سال به بالا👦 نوجوان🧑وجوان👱♂ درگیر کنید و ازشون ایده بخواید🤔🧐
نمیشه مهمونی داد پس حتما به بزرگترای فامیل زنگ بزنید☎️ و جویای حالشون باشید و عید بهشون تبریک بگید🎉🎊 یک هدیه معنوی🎁 براشون در نظر بگیرید و با ایشون از این هدیه ی معنوی🛍 حرف بزنید مثلا بنده برای سلامتی و طول عمر شما یک دعای توسل نذر کردم هدیه📿 به 14 معصوم .🤲
به دوستانتون و اقوامتون که از نظر فکری و عقیدتی🤩 مثل شما نیستن زنگ بزنید☎️ و همین هدیه معنوی📿 رو بهشون هدیه بدید.🤲
2⃣همسایه ی کنار دستی🏘 و حتی آپارتمان🏢سعی کنید که از مواد بسته بندی شده مثل شکلات🍫🍬 استفاده کنید و البته میوه 🍋🍎که قابل شست و شو💦 هستن.میتونید کنار سینه🍱 ماسک😷دستکش🧤وحتی مواد ضدعفونی کنند هدیه بدید.
3⃣سعی کنید بیرون منزل🏡 خودتون چراغونی💡کنید و پرچم متبرک به نام ائمه بخصوص حضرت علی نصب کنید.🏳🇮🇷
به بچه ها👦👧 و نوجوان 👱♂🧕حتما هدیه بدید🎁🛍🎊🎉(گیره سر؛کش مو؛روسری؛پیکسل...)
4⃣از یک سادات درخواست کنید که به شما پول💶 بده حتی شده مثلا شما یک مقدار هزینه به ایشون بدید و بخواید که ایشون به همون اندازه پول نو 💶به شما بده حتی اگر سادات نیستید ولی این کار بکنید.و کنار هدایا و البته سینه که به درب منزل همسایه ها میبرید اون پول بذارید.💶🍱
5⃣با توجه به شرایط موجود که بدن👥 نیاز به میوه 🍋🍐و ویتامین داره💪در این شرایط برخی میوه ها گرون🍍🍌هستن سعی کنید اگر میخواید به فقرا کمک کنید در درجه اول مالی💶💶 باشه و در درجه ی دوم میوه🍎🍊 و لیمو ترش🍋و یا عسل🍯هدیه بدید چون این روزها خیلی کم میوه میخورن😔حتی در بسته های حمایتی📦میوه🍐🍎نیست.😔
6⃣میتونید گلدون کوچیک🎍 هدیه بدید.🎁
7⃣از کاری که باعث تجمع👥🗣 میشه خودداری کنید🚫 .چون جان محب ائمه برای ما ارزش داره.💝
8⃣از مواد غذایی که مردم اعتماد نمیکنن🍟و دور میریزن خوداری کنید🚫 که همین خودش اسراف😰.مثل زرشک پلو با مرغ.🍗🍔
تا حدالامکان از مواد و وسایلی و خوراکی استفاده بشه که قابل شستشو 🥫🍫🍬مثل میوه؛🍐شکلات های بسته بندی شده🍫کلوچه و کیک های بسته بندی شده.🍪
9⃣اگر هم نیت داشتید بیرون مواد و خوراکی🍫🍐 پخش کنید شما به سراغ مردم برید👤 مثلا پارک ها نه اینکه مردم به سراغ شما بیان 🗣و باعث تجمع بشه.👥👤
0⃣1⃣میشه که در پک خوراکی🍱 شمااز (میوه🍊؛شکلات؛🍫🍬عسل های کوچیک بسته بندی شده🍯؛پول سادات💶؛...)استفاده کرد.
1⃣1⃣اگر نیت دارید 😇که حدیث و روایتی📝 از ائمه پخش کنید🗞 تا حد الامکان با سلیقه و کار فرهنگی💌 این عمل انجام بدید که باعث رغبت😍🤩 باشه و بعلاوه از احادیث اخلاقی و عملی استفاده بشه که مردم هم درکش کنن و بتونن انجام بدن مثلا اهمیت و سلامت جسم و روح📿🤲👨⚕👨🍳 و کمک به مردم🤝🤛🤜
2⃣1⃣حتما لبخند😊 و روی خوش😇 و اینکه عید غدیر مبارک فراموش نشه.😍
3⃣1⃣بیمارستان ها🏩 و خاصه برای پزشکان🔬و پرستاران🌡 بخش کرونا🛏 برنامه داشته باشید.🎉🎊
شده با بخش بیمارستان های🏩 که درگیر کرونا 🛏هستن تماس بگیرید☎️ و بفرمایید که به پزشکان و پرستان از جانب ما عید تبریک بگید ♥️و بعلاوه بهشون بگید که ما براتون دعا میکنیم.🤲
4⃣1⃣اگر پرستار و پزشکی🔬 دارید که در این مدت درگیر بیماری کرونا🛏 بودن در بیمارستان🏩؛ حتما با ایشون تماس بگیرید☎️ وخداقوت و تبریک عید بگید.🎉🎊
5⃣1⃣به خانواده هایی👨👩👧👦 که این روزها درگیر کرونا هستن💉🌡 و یا خانواده های داغدار🏴😔 دوستان و اقوامتون زنگ بزنید☎️ و ازشون حال و احوال کنید 😘🌹و هدیه معنوی📿🤲 رو بهشون هدیه بدید🎈🎀.اگر استطاعت مالی ندارن😔بسته ی حمایتی📦🎁 میوه و لیمو ترش و عسل براش در نظر بگیرید.
6⃣1⃣به کارتون ارزش بدید🤗 که هم ذخیره دنیا 🌎باشه هم آخرت🌹کارهاتونو با نیت نذر و هدیه به ائمه انجام بدید.نیت هامونو خدایی🤲 کنیم و رنگ و بویی خدایی بهشون بدیم📿به نیت پدر و مادرتون💑به نیت ائمه🌹❤️ بخصوص امام علی💝 و حضرت رسول💖به نیت هر کسی که در آخرت دستمونو میگیره💞انجام بدیم و بعد هدیه🎁کنیم به امام عزیزمون(امام زمان عج) که زودتر با ظهورشون دلمونو شاد کنه ان شاءالله🤲😍 و این بلاها و فتنه ها جمع بشه ان شاءالله.🤲
این پیام به نیت شهدای عزیز بخصوص حاج قاسم❤️ نوشته و پخش میشه و ثوابش هدیه به امام زمان ان شاء الله صلوات.🌹❤️
التماس دعا📿 و پیشاپیش عید همگی مبارک.🎉🎊
#نشر_حداکثری
@asganshadt
شلخته تر از سرباز ها ندیدهام
پس از جنگ
یکی دستش را✋
یکی پایش را
یکی دلش را❤️
و حواس پرتترین آنها
خودش را جا میگذارد😔
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
🔸راه ولایت همان راه علیست...
✍ آخرین دست نوشته شهید بیسر مدافع حرم محسن حججی قبل از اعزام به سوریه
#سالروز_اسارت شهید حججی💔
@asganshadt
#طَنْزِجـِـبْـہـہ🕊🍃
یہ جا هسٺ:
شہید ابراهــیم هادے
پُست نگہبانےرو زودتر ترڪ میڪنه
بعد فرمانده میگهـ ۳۰۰صلوات جریمتہ
یڪم فڪر میڪنه و میگه؛
برادرا بلند صلوات
همه صلوات میفرستن
برمیگرده و میگه بفرما از ۳۰۰تا هم بیشتر شد...😁😂
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت🤩
@asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شب_جمعه
🎙کربلایی امیربرومند
👌فوق زیبا
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت🌸
@asganshadt
🌹حضرت صادق علیه السلام فرمودند:
🌹از شامگاه پنجشنبه تا شب جمعه
فرشتگانی با قلمهایی از طلا و لوحهایی از نقره
از آسمان به سوی زمین میآیند و تا غروبِ
روز جمعهِ ثواب هیچ عملی را نمینویسند
به جز صلوات بر محمّد و آل محمّد علیهم السلام🌹
کافی جلد۳ص۴۱۶
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
@asganshadt
─═इई 🍃🌸🍃ईइ═─
شهدا گفتند :
هرگاه شب جمعه،
شهداء را یاد ڪنیـد،
نزد ارباب یادتان میڪنیم ...
این شب جمعه به رسم عاشقی،
از دشت شقایقی یاد ڪنیم
ڪہ در زمین گمناماند ؛
اما بین آسمـانیان،
خوشـنام ...
#حاج_قاسم_سلیمانی
#گلزار_شهدای_کرمان
#اللهم_ارزقنا_شهادت🕊
🌷🕊🌷🕊🌷🕊🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_سوم
💠 صورت #خونی و گلوی پاره سعد یک لحظه از برابر چشمانم کنار نمیرفت، در تمام این مدت از حضورش متنفر بودم و باز دیدن جنازهاش دلم را زیر و رو کرده بود که روی تخت بیمارستان از درد و وحشت آن عکس، غریبانه گریه میکردم.
از همان مقابل در اتاق، #اشکهایم طاقتش را تمام کرده بود که کنار تختم آمد و از تمام حرف دلش تنها یک جمله گفت :«مسکّن اثر کنه، میبرمتون خونه!»
💠 میدانستم از حضور من در بیمارستان جان به لب شده و میترسید کسی سراغم بیاید که کنار تختم ایستاده و باز یک چشمش به در اتاق بود تا کسی داخل نشود.
از تنهایی این اتاق و خلوت با این زن #نامحرم خجالت میکشید که به سمت در برگشت، دوباره به طرفم چرخید و با صدایی آهسته عذرخواست :«مادرم زانو درد داره، وگرنه حتماً میومد پیشتون!» و دل من پیش جسد سعد جا مانده بود که با گریه پرسیدم :«باهاش چیکار کردن؟»
💠 لحظاتی نگاهم کرد و باورش نمیشد با اینهمه #بیرحمی سعد، دلم برایش بتپد که با لحنی گرفته پاسخ داد :«باید خانوادهاش رو پیدا کنن و به اونا تحویلش بدن.»
سعد تنها یکبار به من گفته بود خانوادهاش اهل #حلب هستند و خواستم بگویم که دلواپس من پیشدستی کرد :«خواهرم! دیگه نباید کسی بدونه شما باهاش ارتباط داشتید. اونا خودشون جسد رو به خانوادهاش تحویل میدن، نه خانوادهاش باید شما رو بشناسن نه کس دیگهای بفهمه شما همسرش بودید!»
💠 و زخم ابوجعده هنوز روی رگ #غیرتش مانده بود که با لحنی محکم اتمام حجت کرد :«اونی که به خاطر شما یکی از آدمای خودش رو کشته، دست از سرتون برنمیداره!» و دوباره صدایش پیشم شکست :«التماستون میکنم نذارید کسی شما رو بشناسه یا بفهمه همسر کی بودید، یا بدونه شما اونشب تو #حرم بودید!»
قدمی را که به طرف در رفته بود دوباره به سمتم برگشت و قلبش برایم تپید :«والله اینا وحشیتر از اونی هستن که فکر میکنید!»
💠 صندلی کنار تختم را عقبتر کشید تا نزدیکم ننشیند و با تلخی خاطره #درعا خبر داد :«میدونید چند ماه پیش با مرکز پلیس شهر #نوی تو استان درعا چیکار کردن؟ تمام نیروها رو کشتن، ساختمون رو آتیش زدن و بعد همه کشتهها رو تیکه تیکه کردن!»
دوباره به پشت سرش چشم انداخت تا کسی نباشد و صدایش را آهستهتر کرد :«بیشتر دشمنیشون با شما #شیعههاست! به بهانه آزادی و #دموکراسی و اعتراض به حکومت #بشار_اسد شروع کردن، ولی الان چند وقته تو #حمص دارن شیعهها رو قتل عام میکنن! #سعودیهایی که چندسال پیش به بهانه توریستی بودن حمص اونجا خونه خریدن، حالا هر روز شیعهها رو سر میبرن و زن و دخترهای شیعه رو میدزدن!»
💠 شش ماه در آن خانه زندانی سعد بودم و تنها اخباری که از او میشنیدم در #انقلاب گسترده مردم و سرکوب وحشیانه رژیم خلاصه می شد و حالا آن روی سکه را از زبان مصطفی میشنیدم که از وحشت اشکم بند آمده و خیره نگاهش میکردم.
روی صندلی کمی به سمتم خم شد تا فقط من صدایش را بشنوم و این حرفها روی سینهاش سنگینی میکرد که جراحت جانش را نشان چشمان خیسم داد :«بعضی شیعههای حمص رو فقط بهخاطر اینکه تو خونهشون تربت #کربلا پیدا کردن، کشتن! مساجد و حسینیههای شیعه رو با هرچی #قرآن و کتاب دعا بوده، آتیش زدن! خونه شیعهها رو آتیش میزنن تا از حمص آوارهشون کنن! تا حالا سی تا دختر شیعه رو...»
💠 غبار #غیرت گلویش را گرفت و خجالت کشید از جنایت #تکفیریها در حق #ناموس شیعیان حرفی بزند و قلب کلماتش برای این دختر شیعه لرزید :«اگه دستشون بهتون برسه...»
باز هم نشد حرفش را تمام کند که دوباره به صندلی تکیه زد، نفس بلندی کشید که از حرارتش آتش گرفتم و حرف را به هوایی دیگر کشید :«دکتر گفت فعلاً تا دو سه ماه نباید تکون بخورید که شکستگی دندهتون جوش بخوره، خواهش میکنم این مدت به این برادر #سُنیتون اعتماد کنید تا بتونم ازتون مراقبت کنم!»
💠 و خودم نمیدانستم در دلم چهخبر شده که بیاختیار پرسیدم :«بعدش چی؟» هنوز در هوای نگرانیام نفس میکشید و داغ بیکسیام را حس نکرد که پلکی زد و با مهربانی پاسخ داد :«هر وقت حالتون بهتر شد براتون بلیط میگیرم برگردید #ایران پیش خونوادهتون!»
نمیدید حالم چطور به هم ریخته که نگاهش در فضا چرخید و با سردی جملاتش حسرت روزهای آرام #سوریه را کشید :«ایران که باشید دیگه خیالم راحته! سوریه هم تا یک سال پیش هیچ خبری نبود، داشتیم زندگیمون رو میکردیم که همه چی به هم ریخت، اونم به بهانه #آزادی! حالا به بهانه همون آزادی دارن جون و مال و ناموس مردم رو #غارت میکنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@asganshadt
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیست_و_چهارم
💠 از اینکه با کلماتش رهایم کرد، قلب نگاهم شکست و این قطره اشک نه از وحشت جسد سعد و نه از درد پهلو که از احساس غریب دلتنگی او بود و نشد پنهانش کنم که بیاراده اعتراف کردم :«من #ایران جایی رو ندارم!»
نفهمید دلم میخواهد پیشش بمانم که خیره نگاهم کرد و ناباورانه پرسید :«خونوادهتون چی؟» محرومیت از محبت پدر و مادر و برادر روی شیشه احساسم ناخن میکشید و خجالت میکشیدم بگویم به هوای همین همسر از همه خانوادهام بریدم که پشت پرده اشک پنهان شدم و او نگفته حرفم را شنید و #مردانه پناهم داد :«تا هر وقت خواستید اینجا بمونید!»
💠 انگار از نگاهم نغمه احساسم را شنیده بود، با چشمانش روی زمین دنبال جوابی میگشت و اینهمه #احساسم در دلش جا نمیشد که قطرهای از لبهایش چکید :«فعلاً خودم مراقبتونم، بعدش هر طور شما بخواید.»
و همین مدت فرصت فراخی به دلم داده بود تا هر آنچه از سعد زخم خورده بودم از #محبت مصطفی و مادرش مرهم بگیرم که در خنکای خانه آرامشان دردهای دلم کمتر میشد و قلبم به حمایت مصطفی گرمتر.
💠 در همصحبتی با مادرش لهجه #عربیام هر روز بهتر میشد و او به رخم نمیکشید به هوای حضور من و به دستور مصطفی، چقدر اوضاع زندگیاش به هم ریخته که دیگر هیچکدام از اقوامشان حق ورود به این خانه را نداشتند و هر کدام را به بهانهای رد میکرد مبادا کسی از حضور این دختر #شیعه ایرانی باخبر شود.
مصطفی روزها در مغازه پارچه فروشی و شبها به همراه سیدحسن و دیگر جوانان شیعه و #سُنی در محافظت از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) بود و معمولاً وقتی به خانه میرسید، ما خوابیده بودیم و فرصت دیدارمان تنها هنگام #نماز صبح بود.
💠 لحظاتی که من با چشمانی خواب از اتاق برای #وضو بیرون میرفتم و چشمان مصطفی خمار از خستگی به رویم سلام میکرد و لحن گرم کلامش برایم عادی نمیشد که هر سحر دست دلم میلرزید و خواب از سرم میپرید.
مادرش به هوای زانو درد معمولاً از خانه بیرون نمیرفت و هر هفته دست به کار میشد تا با پارچه جدیدی برایم پیراهنی چیندار و بلند بدوزد و هر بار با خنده دست مصطفی را رو میکرد :«دیشب این پارچه رو از مغازه اورد که برات لباس بدوزم، میگه چون خودت از خونه بیرون نمیری، یه وقت احساس غریبی نکنی! ولی چون خجالت میکشید گفت بهت نگم اون اورده!»
💠 رنگهای انتخابیاش همه یاسی و سرخابی و صورتی با گلهای ریز سفید بود و هر سحری که میدید پارچه پیشکشیاش را پوشیدهام کمتر نگاهم میکرد و از سرخی گوش و گونههایش #خجالت میچکید.
پس از حدود سه ماه دیگر درد پهلویم فروکش کرده و در آخرین عکسی که گرفتیم خبری از شکستگی نبود و میدانستم باید زحمتم را کم کنم که یک روز پس از نماز صبح، کنج اتاق نشیمن به انتظار پایان نمازش چمباته زدم.
💠 سحر #زمستانی سردی بود و من بیشتر از حس سرد رفتن از این خانه یخ کرده بودم که روی پیراهن بلندم، ژاکتی سفید پوشیده و از پشت، قامت بلندش را میپاییدم تا نمازش تمام شد و ظاهراً حضورم را حس کرده بود که بلافاصله به سمتم چرخید و پرسید :«چیزی شده خواهرم؟»
انقدر با گوشه شالم بازی کرده بودم که زیر انگشتانم فِر خورده و نمیدانستم از کجا بگویم که خودش پیشنهاد داد :«چیزی لازم دارید امروز براتون بگیرم؟»
💠 صدای تلاوت #قرآن مادرش از اتاق کناری به جانم آرامش میداد و نگاه او دوباره دلم را به هم ریخته بود که بغضم را فرو خوردم و یک جمله گفتم :«من پول ندارم بلیط #تهران بگیرم.»
سرم پایین بود و ندیدم قلب چشمانش به تپش افتاده و کودکانه ادعا کردم :«البته برسم #ایران، پس میدم!» که سکوت محضش سرم را بالا آورد و دیدم سر به زیر با سرانگشتانش بازی میکند.
هنوز خیسی آب وضو به ریشه موهایش روی پیشانی مانده و حرفی برای گفتن نمانده بود که از جا بلند شد. دلم بیتاب پاسخش پَرپَر میزد و او در سکوت، #سجادهاش را پیچید و بیهیچ حرفی از اتاق بیرون رفت.
اینهمه اضطراب در قلبم جا نمیشد که پشت سرش دویدم و از پنجره دیدم دست به کمر دور حوض حیاط میچرخد و ترسیدم مرا ببیند که دستپاچه عقب کشیدم.
پشتم به دیوار اتاق مانده و آرزو میکردم برگردد و بگوید باید بمانم که در را به رویم گشود. انگار دنبال چشمانم میگشت که در همان پاشنه در، نگاهمان به هم گره خورد و بیآنکه حرفی بزند از نقش نگاهش دلم لرزید.
از چوبلباسی کنار در کاپشنش را پایین کشید و در همین چند لحظه حساب همه چیز را کرده بود که شمرده پاسخ داد :«عصر آماده باشید، میام دنبالتون بریم فرودگاه #دمشق. برا شب بلیط میگیرم.»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@asganshadt
🌹 #رهبر_انقلاب : زن در محیط اسلامی رشد می کند، در عین حال زن باقی می ماند. زن بودن، برای زن یک نقطهی امتیاز و افتخار است. این افتخاری نیست برای زن که او را از محیط و خصوصیات و اخلاق زنانه دور کنیم. خانهداری را، فرزندداری را، شوهرداری را ننگ او به حساب بیاوریم. ۱۳۸۸/۰۷/۲۸
~~~~|🦋|~~~~
@asganshadt
~~~~|🦋|~~~~
#مُـوٖلاعَـلـےٖ❤
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
#عاشقانه_های_مذهبی 🤔
این عاشقانه های مذهبی بی ترمز ⚠️⚠️
❌ قسمت اول
🍃🌱↷
『 @modarese_novin 』
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
👆👆👆«عاشقانه های مذهبی»❌
🤨 این تذهبون؟🤔( قسمت اول)
بعضی از دوستان ادمین ما واقعا از حد رد کردن!😡😳
این کانالهای عاشقانه مذهبی! که فکر میکنن اگه روسری سر خانم باشه و آقا ته ریش داشته باشه یعنی اسلامی یعنی مذهبی..
یک سره عکس از دست زن و شوهر رو دنده ماشین!!!! 😤😤
یدونه #تُ یا #طُ یادگرفتن من نمیدونم این تو با تُ و طُ چه فرقی داره ...
....
با این عکسها ... با این مطالب ...🔞
تا چیزی هم میگیم به ما انگ افراطی بودن میزنن..
میگن شما دارید جوون ها رو محدود میکنید. دارید مردم رو از دین زده میکنید.
بزرگوار!!! شما داری دین رو تحریف میکنی..
اینقدری که ما رو از افراط ترسوندن که دیگه از تفریط ترسی نداریم..!!
فرق شما با غرب و هالیوود چیه آخه؟
اونا هم با جذابیت های زنانه جذب میکنن ... شما هم که همینطور ...
فقط فرقش اینه که معشوقه ی شما چادریه ...
عزیزم ، قرار نیست هر کس دغدغه مذهبی داره بره کانال بزنه که ...
یه دوره تخصصی!
یه سیر مطالعاتی!
یه متخصصی به عنوان ناظر ...
(( کار فرهنگی باید #تمیز باشه ))
اگه جاش بود و اشکال نداشت تک تک اسکرین شات میذاشتم براتون ...
و جالبه بدونید خیلی از این ادمین های کانالهای عاشقانه مذهبی خودشون مجرد هستن!! چون با خیلی هاشون بحث داشتم ...
یکی شون بود تو تلگرام کانال 20 هزار نفره داشت ... پسر سوم دبیرستانی بود!!! 😱😱😁😁 گفتم این برای خود شما هم ضرر داره اصلا
ما که خسته شدیم از بس تو این مدت باهاشون حرف زدیم و نتیجه نگرفتیم ...
ولی ای کاش مجردها این کانالها رو تحریم کنن ... اثر سوء داره براتون!
نمیدونم ... اگه فکر میکنید باید به این موضوع بیشتر بپردازیم بگید.
حرف برای گفتن زیاد داریم، به صورت علمی براتون شرح میدم عوارض فرهنگی این دست کانالها چیه:
#دل_نوشته
#کار_فرهنگی_تمییز
#حجاب
#افراط_یا_تفریط
🍃🌱↷
『 @modarese_novin 』
#یا_امام_زمانم 💚
جمعه ای دیگر
و امیدی دوباره
جوانه می زند
در قلب شیعه
به امیدی که
امید همه
روزی ثمر بخش بگردد
ای همه
دار و ندار ما
کجایی؟
🌸اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌸
#اللهم_صل_علی_محمد_وآل_محمد💯
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت😍
@asganshadt