❤أین الرّجبیون
🌙ماه رجب فرا رسید، ماهی که
✨اولین روزش باقری
🌙سومینش نقوی
✨دهمینش تقوی
🌙سیزدهمینش علوی
✨نیمه اش زینبی
🌙بیست وپنجمش کاظمی
✨بیست وهفتمش محمدی است
#حلول_ماه_رجب_مبارک
🌷اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
http://eitaa.com/joinchat/3191013389Cbefb30f800
🕊انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید همت
🎙روایت آخرین دیدار فرمانده کمیته جستجوی مفقودین با شهید همت
گفتم شما قطعا شهید خواهید شد
نگاهی کرد و گفت:
ما کجا و شهادت کجا؟
بوسه ای برپیشانی اش زدم و چند روز بعد ترکشی همان جای بوسه رابوسید.
🌹اینجامعراج عاشقان شهادت است👇
http://eitaa.com/joinchat/3191013389Cbefb30f800
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
🕊انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید همت 🎙روایت آخرین دیدار فرمانده کمیته جستجوی مفقودین با شهید هم
💐بگذارید پیشانی شما رو ببوسم، شما حتما شهید خواهید شد...
🎙روایتی از سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین از آخرین دیدارش با سردار شهید محمد ابراهیم همت
💠یادش بخیر از نخستین روزهای ورود به سپاه با همت آشنا شده بودم و خاطراتی داشتم ولی آخرین خاطره ام به یک هفته قبل از شهادت او برمی گردد.
🔸داخل سنگر قرارگاه نصرت شلوغ بود همه رفته بودند و فقط من مانده بودم وشهید آقا مهدی باکری و شهیدحاج همت، از فاصله چند متری هر دو شیر جبهه ها رو نظاره می کردم که چطور در اوج عملیات خیبر داشتند با هم بحث می کردند. یادم نیست دقیقا با هم چه می گفتند اما حالت شان نجوا گونه بود. شرایط سختی بود، محور طلائیه قفل شده بود و هر چه قدر بچه ها تلاش می کردند پیشرفت قابل توجهی حاصل نشده بود.
🔸لشکر ۲۷ ماموریت گرفته بود که به جزیره مجنون برود. چهره حاج ابراهیم خیلی گرفته بود چرا که دوستان زیادی از او در طلائیه به شهادت رسیده بودند.
از طرفی احساس می کردم دیگر انگار مثل یک عقاب پرریخته شده است. اون روح حماسی و نا آرام و طوفانی انگار دیگر آرام شده و به ساحل رسیده و شرایط جدید را پذیرفته است. خوب که به چهره اش دقیق شدم از نورانیت و آرامش چهره اش مطمئن شدم که شهید خواهد شد، این بود که تردید نکردم و برای برداشتن توشه ای بدون مقدمه وسط صحبت او و آقا مهدی باکری رفتم و بدون مقدمه گفتم" برادر همت شهید نشی؟!
با حالتی ازسر تواضع و باحسرت گفت:
"ای!... ما کجا و شهادت کجا؟"
بلافاصله با اطمینان گفتم: نه شما شهید میشی! بگذار پیشانی ات رو ببوسم. بعد پیشونی اش رو بوسیدم و این درحالی بود که آقا مهدی شاهد این صحنه بود. بعد از چند روز ترکش دشمن پیشانی اش رو بوسه زد و بسوی خدا پر کشید.
🌹اینجا عاشقان شهادت است👇
http://eitaa.com/joinchat/3191013389Cbefb30f800
تصویر #پیکر_بدون_سر 🌷شهید ابراهیم همت🌷 سرداری که سر خود را در راه دفاع از میهن #جانانه هدیه کرد
#شهید_همت
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
http://eitaa.com/joinchat/3191013389Cbefb30f800
#رزق_معنوی_روز
ماه رجب، ماه نماز
✍امام خامنه اے:
رجب، بیشتر ماه نماز است. شعبان، بیشتر ماه دعا و روزه است...در این سه ماه، آنچه مىتوانید، براى ذخیرهگیرى معنوى استفاده کنید؛ چون این متکى به روح جوانى است و براى شما ماندگار خواهد شد. همهى چیزهاى جامعه اینگونه است. هر چیزى که به جوانان متکى باشد، این در جامعه اولاً ماندگار است، ثانیاً همیشه باطراوت و تر و تازه است.
دیدار با وزیر، مدیران و کارکنان وزارت اطلاعات ۱۳۸۳/۰۷/۱۳
💚اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
http://eitaa.com/joinchat/3191013389Cbefb30f800
عروسیمان رنگ و بوی خاصے داشت
مسئول تالار بہ آقا مرتضے گفت:
عروسے مذهبے در این تالار زیاد برگزار شدہ اما عروسے شما خیلے متفاوت بود... برگہ هایے را ڪہ در آن احادیث و جملات بزرگان نوشتہ بودیم... بین مهمان ها توزیع ڪردیم
و جالب آن ڪه عدہای بہ ما گفتند آن جملات، راہ زندگیمان را عوض ڪرد!
براے ما خیلے جالب بود
ڪہ تاثیر یڪ ڪلام معصوم در مڪانے بہ نام تالار عروسے، تاثیرگذار باشد...
🔹راوی :همسر شهید مرتضی عطایی
#دِلارامـ ❤️
🌹اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
http://eitaa.com/joinchat/3191013389Cbefb30f800
خاطره ای عجیب از توصیه آیت الله #بهجت قدس سره به #شهید_مدافع_حرم عبدالمهدی کاظمی 😳
ًعبدالمهدی یک بار یک خوابی دیده بود. بعد از آن رفت پیش یکی از علمای اصفهان و خواب را تعریف کرد. آن عالم گفته بود برای تعبیرش باید بروی قم با آیت الله بهجت دیدار کنی🌹. همسرم به محضرآیت الله بهجت شرفیاب می شود تا خوابش را به ایشان بگوید. آقا هم دست روی زانوی عبدالمهدی گذاشته و می گویند جوان شغل شما چیست؟! همسرم گفته بود طلبه هستم🙂. ایشان فرموده بودند: باید به #سپاه ملحق بشوی و لباس سبز مقدس سپاه را بپوشی🍃.
آیت الله بهجت در ادامه پرسیده بودند اسم شما چیست؟ گفته بود فرهاد. (ابتدا اسم همسرم فرهاد بود) ایشان فرموده بودند حتماً اسمت را عوض کن☝️. اسمتان را یا عبدالصالح یا #عبدالمهدی بگذارید.
آیت الله بهجت فرموده بودند: شما در روز امامت #امامزمان (عج) به شهادت خواهید رسید.🕊 شما یکی از سربازان امام زمان (عج) هستید و هنگام ظهور امام زمان (عج) با ایشان رجوع می کنید👌 وقتی عبدالمهدی از قم برگشت خیلی سریع اقدام به تعویض اسمش کرد و سرانجام در لباس سبز پاسداری به شهادت رسید🌹
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
خدا واجب كرده است بر زمامداران عادل كه زندگيشان با زندگى ناتوان ترين مردم يكسان باشد
تا مردم ناتوان از فشار اقتصادى كه مى بينند به راههاى كفر و انحراف كشيده نشوند.
#شهید_بهشتی
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
#سردار_بی_سر
ڪجارفتهاے همت خط شڪن
شقایـق تبار و شقایـق ڪفن
تو شور پرستو شدن داشتے
هواے فراسو شدن داشتے
⚘#۱۷اسفند سالگرد شهادت سردار خیبر #شهید_ابراهیم_همت، نثار روح پرفتوحش صلواتــ
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
http://eitaa.com/joinchat/3191013389Cbefb30f800
یه روز ِ خوبم میاد ...
که رفقا میان بالا سرم ...
میگن مشتی قرار نبود اینجوری بری!
پس شهادت چی؟!
🌷اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇
http://eitaa.com/joinchat/3191013389Cbefb30f800
📣 #خبر_فوری
🕊 #مهمان_داریم
💐مراسم استقبال از پیکرهای مطهر یکصد شهید تازه تفحص شده از بندر خرمشهر با حضور عشایر غیور لرستان
💠سردار باقرزاده فرمانده کمیته جستجوی مفقودین در مراسم نوزدهمین کنگره سرداران و چهار هزار شهید منطقه۱۷ تهران ، خبر مراسم استقبال از پیکرهای مطهر ۱۰۰ شهید دوران دفاع مقدس در روز ۲۵ اسفند ماه ساعت ۱۰ صبح را از بندر خرمشهر اعلام کرد.
🌹اینجا عاشقان شهادت 👇
@asganshadt
چن نفرتون شلمچه رفتید ¿
تا حالا شلمچه چقدر گریه کردید
اصلا میدونید کجاست
میدونید بین الحرمين ایرانه¡¡😭
خوب خوب
حالا که اصل حرف هامو فهمیدید
خواستم بدونم دلتنگید
جاموندید
دوستاتون شلمچه ان
خادمی نپذیرفتند
چرا چرا
بســ🌹ـم الرب الشـــهدا
📃وصیت نامه
خدایا تو می دانی چه می کشیم !
پنداریم که چون شمع آب می شویم
ما از مردن نمی هراسیم ؛
اما می ترسیم بعداز ما ایمان را سر ببرند!
و اگر هم نسوزیم که روشنایی می رود
و جای خود را دوباره به شب می سپارد،چه باید کرد؟
از یک سو باید بمانیم تا آینده شهید شویم
و از دیگرسو باید شهید شویم تا آینده بماند.
و هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود
عجب دردی !
چه می شد امروز شهید می شدیم
و فردا، فردا زنده می شدیم تا دوباره شهید بشویم
🌷شهیدحمیدرستمی (۱۷ساله)🌷
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
یک اتفاق عجیب در تدفین فرمانده مدافع حرم
همیشه به من میگفت که او را از زیر قرآن رد کنم🍃. تصمیم گرفتم تا برای آخرین بار او را از زیر قرآن رد کنم💔. وقتی تربت امام حسین(علیه السلام) را در قبر گذاشتند و پرچم گنبد حضرت را روی مصطفی انداختند، قرآنم را درآوردم و به عموی مصطفی که داخل قبر بود دادم. گفتم که این قرآن را روی صورت مصطفی بگذارند و بردارند☝️. به محض اینکه قرآن را روی صورت مصطفی گذاشتند، شاید به اندازه دو یا سه دقیقه نشده بود که دهان و چشم مصطفی بسته شد😳. همانجا گفتم: «میخواستی در آخرین لحظه، "عند ربهم یرزقون" بودنت را نشانم دهی و بگویی که شهدا زنده هستند؟😭😭همه اینها را میدانم. من با تو زندگی میکنم مصطفی»❤️
راوی: همسر شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt