حرکت حضرت شوند ، می فرمود: ان الله قد شاء أن یرانی قتیلا و در جواب آنان که می گفتند: زن ها و بچه ها را همراه خود نبر، می فرمود: ان الله قد شاء ان یراهنّ سبایا خداوند خواسته مرا شهید وزن ها و بچه ها رااسیر ببیند. این شاءها در کلام حضرت تشریعی است نه تکوینی، چون اگر تکوینی باشد جبر پیش می آید و آن با شهادت که یک مرگ انتخابی و اختیاری است ، سازگار نیست.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک
التماس دعا اصغر نقدی
https://eitaa.com/asghar_naghdi
May 11
جلسه سوم:
علل و عوامل فساد امت درخطبه شقشقيه نهج البلاغه
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین (ع)
با عرض تسلیت ایام سوگواری و شهادت حضرت سیدالشهداء (ع) و یاران با وفای آن حضرت
هذا ما اوصى به الحسين بن علي الى اخيه محمد بن الحنفية: اني لم اخرج اشرا و لا بطـرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي (ص) اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي ابن ابي طالب (ع) (بحارالانوار، ج44/صفحه329) در این کلام نورانی، حضرت هدف قیام خود را اصلاح امت با روش امر به معروف و نهی از منکر مطابق سیره و سنت پیامبر اعظم(ص) و حضرت امیر المؤمنین(ع) تعریف کرده است.
جلسه قبل مطرح شد اصلاح یک پدیده زمانی ضرورت پیدا می کند که آن پدیده فاسد شده باشد. از بیان نورانی حضرت معلوم می شود که امت اسلام در آن دوران فاسد شده بود و نیاز به اصلاح داشت. البته مدارک و شواهد فراوان دیگری هم فاسد شدن امت را در ابعاد و جنبه های مختلف اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تأیید و تأکید می کنند. در ادامه مباحث به شرح مختصر این مفاسد به عنوان عوامل و علت های ایجاد کننده حادثه خونین عاشورا خواهیم پرداخت.
در این جلسه علل و عوامل فاسد شدن امت با عنایت به گستردگی موضوع و محدودیت فرصت و امکانات، فقط با استناد به خطبه سوم
نهج البلاغه مرور خواهد شد.
1-اجتهاد در مقابل نص ، عدول از قرآن و سنت ، بی توجهی عنودانه به غدیر وکنار گذاشتن اصل جوهری اسلام یعنی توحید که بر مبنای آن فقط خدا وند متعال ولایت در تکوین و تشریع دارد وحق قانونگزاری و حاکمیت و سرپرستی از آن اوست؛ چون خدا خالق، رازق، مدیر، رشد دهنده، حافظ، گرداننده، هدایت کننده و در نتيجه رب العالمين است و بدين خاطر اومالك علي الاطلاق است و حق تصرف در تكوين و تشريع دارد. قل اعوذ برب الناس، ملك الناس، اله الناس ، و در آيه اي ديگر فرمود:إِنَّ اللَّهَ رَبِّي وَرَبُّكُمْ فَاعْبُدُوهُ هذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِيمٌ: (آل عمران/51) وتكليف انسان عبوديت و اطاعت كامل از سر عشق كامل به خداست.
خداوند متعال مطابق نصوص حق حاكميت خويش را به انبيا و رسولان خود و امامان معصوم عليهم السلام و در دوران غيبت به فقهاي جامع الشرايط واگذار و تفويض كرده است.
در شرايط پس از ارتحال جانسوز نبي مكرم اسلام(ص) مطابق نصوص مسلم حق سرپرستي و حاكميت به حضرت امير المؤمنين(ع) به عنوان شايسته ترين و افضل انسان ها از سوي خداوند متعال و پيامبر عظيم الشأن تفويض شده بود؛ اما در سقيفه اتفاق ديگري افتاد.
أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً (نهج البلاغه/خطبه3) آگاه باشيد به خدا سوگند ابا بكر، جامه خلافت را بر تن كرد، در حالى كه مى دانست جايگاه من نسبت به حكومت اسلامى، چون محور آسياب است به آسياب كه دور آن حركت مى كند. او مى دانست كه سيل علوم از دامن كوهسار من جارى است، و مرغان دور پرواز انديشه ها به بلنداى ارزش من نتوانند پرواز كرد. پس من رداى خلافت رها كرده و دامن جمع نموده از آن كناره گيرى كردم .
2- استبداد حاكمان و سيطره خشونت و سخت گيري بر مردم كه موجب شد روح حماسي، مردانگي،اعتماد به نفس، استقلال شخصيت، حق طلبي و حق گويي در جامعه بميرد و مردم به فساد اخلاقي مانند نفاق، دورويي، ترس، چاپلوسي، تلون و چند رنگي
گرفتار شوند و مسير را به عرض و به شكل زيگزاگي طي كنند.
فَصَيَّرَهَا فِي حَوْزَةٍ خَشْنَاءَ يَغْلُظُ كَلْمُهَا وَ يَخْشُنُ مَسُّهَا وَ يَكْثُرُ الْعِثَارُ فِيهَا وَ الِاعْتِذَارُ مِنْهَا فَصَاحِبُهَا كَرَاكِبِ الصَّعْبَةِ إِنْ أَشْنَقَ لَهَا خَرَمَ وَ إِنْ أَسْلَسَ لَهَا تَقَحَّمَ فَمُنِيَ النَّاسُ لَعَمْرُ اللَّهِ بِخَبْطٍ وَ شِمَاسٍ وَ تَلَوُّنٍ وَ اعْتِرَاضٍ( نهج البلاغه/خطبه3)
خليفه دوم حكومت را در حوزه خشن استبداد قرار داد گفتارش غليظ وخشن و برقراري ارتباط با او بسيار سخت بود. زمامدار مانند شترى سركش بود راكبش اگر عنان محكم كشد، پرده هاى بينى حيوان پاره مى شود، و اگر آزادش گذارد، در پرتگاه سقوط مى كند. سوگند به خدا مردم در حكومت دومى، در ناراحتى و رنج مهمّى گرفتار آمده بودند، و دچار دو رويى ها و حركت هاي عرضي مسير شدند و راه مستقيم زندگي را گم كردند.
3-قرار گرفتن افراد نا شايست وغير صالح در مراكز و شوراهاي تصميم گيرو نا همگون بودن اعضاي آن شوراها كه تصميم ها و برنامه ريزي ها بر اساس تعصب هاي فاميلي و كينه ورزي ها خواهد بود.
فَيَا لَلَّهِ وَ لِلشُّورَى مَتَى اعْتَرَضَ الرَّيْبُ فِيَّ مَعَ الْأَوَّلِ مِنْهُمْ حَتَّى صِرْتُ أُقْرَنُ إِلَى هَذِهِ النَّظَائِرِ لَكِنِّي أَسْفَفْتُ إِذْ أَسَفُّوا وَ طِرْتُ إِذْ طَارُوا فَصَغَا رَجُلٌ مِنْهُمْ لِضِغْنِهِ وَ مَالَ الْآخَرُ لِصِهْرِهِ مَعَ هَنٍ وَ هَن( نهج البلاغه/خطبه3)ٍ
پناه بر خدا از اين شورا در كدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضاى شورا برابر شوم كه هم اكنون مرا همانند آنها پندارند و در صف آنها قرارم دهند ناچار باز هم كوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم. يكى از آنها با كينه اى كه از من داشت روى بر تافت، و ديگرى دامادش را بر حقيقت برترى داد و آن دو نفر ديگر كه زشت است آوردن نامشان.
4- شكمبارگي حاكمان، بي رحمي به بيت المال، تبعيض و بي عدالتي و حكومت فاميلي.
إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيعِ إِلَى أَنِ انْتَكَثَ عَلَيْهِ فَتْلُهُ وَ أَجْهَزَ عَلَيْهِ عَمَلُهُ وَ كَبَتْ بِهِ بِطْنَتُهُ ( نهج البلاغه/خطبه3)
تا آن كه سومى به خلافت رسيد، دو پهلويش از پرخورى باد كرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويى سرگردان بود، و خويشاوندان پدرى او از بنى اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه اى كه بجان گياه بهارى بيفتد، عثمان آنقدر اسراف كرد كه ريسمان بافته او باز شد و أعمال او مردم را برانگيخت، و شكم بارگى او نابودش ساخت . .
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک
التماس دعا اصغر نقدي
https://eitaa.com/asghar_naghdi
جلسه چهارم:
موضوع: فساد در عقلانیت
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین (ع)
با عرض تسلیت ایام سوگواری و شهادت حضرت سیدالشهداء (ع) و یاران با وفای آن حضرت
هذا ما اوصى به الحسين بن علي الى اخيه محمد بن الحنفية: اني لم اخرج اشرا و لا بطـرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي (ص) اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي ابن ابي طالب (ع) (بحارالانوار، ج44/صفحه329) در این کلام نورانی، حضرت هدف قیام خود را اصلاح امت با روش امر به معروف و نهی از منکر مطابق سیره و سنت پیامبر اعظم(ص) و حضرت امیر المؤمنین(ع) تعریف کرده است.
جلسه قبل مطرح شد اصلاح یک پدیده زمانی ضرورت پیدا می کند که آن پدیده فاسد شده باشد. از بیان نورانی حضرت معلوم می شود که امت اسلام در آن دوران فاسد شده بود و نیاز به اصلاح داشت. البته مدارک و شواهد فراوان دیگری هم فاسد شدن امت را در ابعاد و جنبه های مختلف اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تأیید و تأکید می کنند. در این جلسه فساد در عقلانیت و معرفت بحث خواهد شد .
جهل در مقابل عقل به معنای بدون برنامه و بدون فکر و اندیشه کار ی را انجام دادن و تعقل بستن پای تصمیم و عمل به اندیشه است.
خداوند متعال برای نجات انسان از جهالت که علت وریشه همه بدبختی های اوست در تشریع قوانین فردی و اجتماعی اسلام، عقل را به عنوان اساس و اصل مورد توجه قرار داده است. علامه طباطبایی در این باره می گوید:"خداوند متعال اساس همه¬ی قوانین و احکامی را که برای انسان نازل کرده، عقل قرار داده است و عقل از اصول متقن و میتنی است که اسلام دعوت خود را بر آن بنا نهاده است و انسان باید سعادت واقعی خود را بر پایه عقل تحصیل کند ، زیرا تنها نیرویی که انسان را از سایر حیوانات متمایز می کند و او را نوعی مستقل و مشخص قرار می دهد نیروی عقل است. بدین خاطر مردم را به پیروی از عقل دعوت کرده و از اموری که سلامت آن را مختل سازد به شدت نهی فرموده است.قرآن با تأکید به طور مکرر انسان را به تفکر، تأمل، تدبر دعوت می کند. تاگرفتار جهل نشود. ازنظر قرآن شریف بدترین جنبده ها، نه انسان ها، پیش خداکسانی است که تفکر و تعقل نمی کنند: إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ(انفال/22)
درزیارت اربعین امام صادق علیه السلام به خداوند متعال عرض می کند: وَ بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیك لِیسْتَنْقِذَ عِبَادَك مِنَ الْجَهَالَةِ وَ حَیرَةِ الضَّلالَةِ خدایا جدم حسین خون دلش را بذل کرد تا بندگان تو را از جهل وجهالت واز سرگردانی در گمراهی ها نجات دهد.
به گواهی امام صادق (ع) امت آن روزگارگرفتار جهالت بود و این جهالت و حماقت هم در باورها وهم در اعمالشان موج می زد.اعتقادآنان به امیرالمؤمنین بودن امثال یزید فاسق شرابخوار و ظالم و جلاد به عنوان خلیفه مسلمین و جانشین رسول خدا(ص) و واجب الاطاعه بودن او جهل امت را حکایت و اثبات می کند. لشکریان یزید در کربلا واکثریت مردم در کوفه وشام معتقد بودند حضرت سیدالشهدا(ع) باغی ، مفسد و کسی که رأی جماعت را زیرپا گذاشته و از اطاعت خلیفه واجب الاطاعه سر باز زده است و واجب القتل می باشد. وبر هر مسلمانی تکلیف شرعی است علیه حسین (ع)جهاد کند و او را به شهادت برساند. از این رو،در کربلا جمع شدند تا وظیفه دینی خودرا انجام دهند. با این باور حضرت و یارانش را با قصد قربت شهید کردند تا بهشت بروند.این سخن هم ازامام زین العابدین وهم از امام باقر علیهما السلام وارد شده است:" کل یتقربون الی الله بدمه" بابای مظلوم ما را تشنه با قصد قربت شهید کردند.
شمر لعنه الله علیه که در جنگ صفین از یاران حضرت امیر(ع) بود بعد از به شهادت رساندن حضرت سید السهدا(ع) در کربلا به مکه رفت خانه خدا را زیارت نمود بعد از نماز طواف رو به کعبه از خدا می خواهد بهشت را به عنوان پاداش کشتن امام به او عنایت کند. ابی اسحاق آنجا درخواست شمر را شنید وگفت: شمر این چه دعایی است؟ فرزند پیامبررا با شقاوت تمام کشتی و خانواده اش را به اسارت بردی، بی شرمانه؛ این جنایت ها را جهاد فی سبیل الله می نامی واز خدا پاداش می خواهی که بهشت بروی. شمر پاسخ داد من در کربلا وظیفه شرعی حود را انجام دادم و حسین را که علیه خلیفه واجب الاطاعه مسلمین قیام کرده بود به قتل رساندم.
حالا چه شده بود جنایت ،جهاد فی سبیل الله و یزید جانشین رسول خدا و خلیفه واجب الاطاعه مسلمین و حضرت سید الشهدا(ع) مفسد و واجب القتل می شود؛ وجای جلاد و شهید عوض می گردد. اگر فرصتی باشد به آن پرداخته خواهد شد.
در جهل مردم مدعی اسلام همین قدر کفایت می کند که گفته شود وقتی سرهای شهدای کربلا همراه خانواده و فرزندان پیامبرشان دست بسته بالای شترهای عریان بی جهاز وارد کوفه و شام می شدند سوت و کف می زدند پایکوبی و شادمانی می کردند. و به کشتن فرزند پیامبرشان افتخار می نمودند. خانواده هایی پس از حادثه خونبار کربلا به القاب بنوالسرج و بنوالسراویل و بنوهای دیگرمفتخر شدند. بنوالسرج فرزندان کسانی بودند که بر پیکر غرقه به خون شهدای کربلا اسب تاخته بودند. برخی از مردم نعل اسب آنان را با قیمت گزاف خریده وبه عنوان تبرک بالای در خانه شان زده بودند و به آن افتخار می کردند. متأسفانه اکنون هم در شهرهای ما بعضی افراد نادر نعل اسب بر در مغازه خود نصب می کنند تا کسب و کارشان برکت پیدا کند.
خوارج در دوران خلافت حضرت امیرالمؤمنین (ع)نمادهای عینی جهالت بودند. درجنگ صفین در مرحله نخست به عنوان سرباز حضرت امیر (ع) در مقابل معاویه جنگیدند در ادامه به خاطر جهلشان فریب قرآن سر نیزه کردن عمروعاص را خوردند و مقابل حضرت ایستادند. حکمیت را برآن حضرت تحمیل کردند. سپس درنهروان با حضرت وارد معرکه جنگ شدند وسر انجام یکی از آنان حضرت را با اتهام عامل فتنه وآشوب و نا امنی در عالم اسلام در مسجد کوفه در حال نماز به شهادت رساند.
پس از حضرت امیر(ع) جهل مردم امام حسن مجتبی(ع) را وادار کرد صلح با معاویه را بپذیرد.البته امام تن به سوزش داد نه سازش ، وپس از آن همین جاهلان به امام حمله می کنند و با خطاب مذل المؤمنین به حضرت، ایشان را زخمی می کنند.
نقل این حوادث به عنوان علل و عوامل واقعه جانکاه عاشورا برای عبرت آموزی است. امروز هم جهالت مردم عامل خطر آفرینی است که استکبار جهانی با تکیه به جهالت مردم در دنیا جنایت می کند باید بیدار و هشیار بود.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک
التماس دعا اصغر نقدي
جلسه پنجم:
موضوع: فساد اجتماعی با وارونه کردن ارزش ها
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین (ع)
با عرض تسلیت ایام سوگواری و شهادت حضرت سیدالشهداء (ع) و یاران با وفای آن حضرت
هذا ما اوصى به الحسين بن علي الى اخيه محمد بن الحنفية: اني لم اخرج اشرا و لا بطـرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي (ص) اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي ابن ابي طالب (ع) (بحارالانوار، ج44/صفحه329) در این کلام نورانی، حضرت هدف قیام خود را اصلاح امت با روش امر به معروف و نهی از منکر مطابق سیره و سنت پیامبر اعظم(ص) و حضرت امیر المؤمنین(ع) تعریف کرده است.
جلسه قبل مطرح شد اصلاح یک پدیده زمانی ضرورت پیدا می کند که آن پدیده فاسد شده باشد. از بیان نورانی حضرت معلوم می شود که امت اسلام در آن دوران فاسد شده بود و نیاز به اصلاح داشت. البته مدارک و شواهد فراوان دیگری هم فاسد شدن امت را در ابعاد و جنبه های مختلف اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تأیید و تأکید می کنند. در این جلسه فساد اجتماعی حاکم بر جامعه در آن دوران بر رسی خواهد شد. که یک موضوع جامعه شناختی است که بیشتر به بحث ارزش ها و تحریف و وارونگی ارزش ها اشاره خواهد شد.
پیامبر گرامی اسلام(ص) در طول 23سال نبوت و رسالت خویش با همه ارزش های دوران جاهلیت مبارزه کرد و ارزش های اسلامی را در جامعه جایگزین نمود.توحید و بندگی خدا را به جای بت پرسی قبیله ای، راستی، پاکی، عفت، حیا و پاکدامنی را به جای قماربازی، شرابخواری، عیاشی وهرزگی وبرادری ودوستی را به جای کینه ورزی و انتقام جویی حاکم نمود. تقلید ها ی کورکورانه، تعصب های جاهلی، معاملات اجحاف آمیز و هوسرانی های سران قبایل از جامعه عربستان زدوده شد؛ به زن که در جاهلیت سربار وموجب ننگ و سر افکندگی خانواده تلقی می شد. ارزش داد. چنانکه قرآ ن شریف فرمود:
"و اذا بشر احدهم بالانثی ظل وجهه مسودا وهو کظیم"(نحل/58)چون یکى از ایشان به دختر [دار شدن] نوید داده می شد، چهرهاش [ازخشم] سیاه مىگردید، در حالى که او به شدّت خشم خود را فرو میبرد،
اما پس از ارتحال جانسوز پیامبر(ص) ورق برگشت ارتجاع سیطره یافت. معیارها و ضوابط اسلامی تحت الشعاع ارزش های قومی و قبیله ای قرار گرفت.عرب بر عجم و قریش بر غیر قریش ترجیح داده شد. به لیاقت و شایستگی افراد در عزل و نصب ها توجه نگردید. ارزش های دوران جاهلیت روز به روز نضج یافت. صالحان نیکوکار، بد و مفسد و بدکاران ، مصلح و نیکو کار تلقی شدند. چنانکه حضرت امیر المؤمنین(ع) فرمود:
أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ كَنُودٍ، يُعَدُّ فِيهِ الْمُحْسِنُ مُسِيئاً ای مردم، در روزگارى كينه توز، و پر از ناسپاسى و كفران نعمت ها، صبح كرده ايم، كه نيكوكار، بدكار به شمار مى آيد. حضرت وضعیت امت را در زمان خلافت خود را توصیف کرده است معاویه پس از شهادت آن حضرت علیه ارزش های دینی کمر همت بست. خود را آقا و ارباب و مردم را بنده و نوکر می دانست . حکومت سلطنتی پر از تجملات ایجاد کرد وسلطنت را با پیروی از فرهنگ جاهلیت موروثی نمود و استبداد مطلق را حاکم ساخت. معاویه با تغییر ارزش ها مسیر جریان علم، پژوهش های اسلامی، اخلاق ، اعتقاد و زندگی مردم در جوامع اسلامی در طول تاریخ را تغییر داد. به گونه ای که مسلمانان، امروز تاوان آن را می پردازند ودر منجلاب هایی که بنی امیه طراحی کردند، گرفتارند و دست و پا می زنند تا شاید رهایی یابند.
یکی از ظلم¬های بزرگ بنی¬امیه با تغییر ارزش ها در حوزه سیاست و دیانت، فراهم ساختن زمینه جدایی سیاست از دیانت و به دنبال آن فردی شدن اسلام به ویژه در حوزه فقه واحکام بود، به رغم آنکه احکام اسلام، با اذعان به اصالت جامعه و اصالت فرد در جامعه ، اولاً بالذات اجتماعی است و ثانیاً بالعرض فردی می¬باشد، این ظلم بزرگ سبب شد فقه و اجتهاد در عالم اسلام صبغه فردی پیدا کند و فقه حکومتی و اجتماعی مورد غفلت واقع شود. چنان که امام خمینی(ره) در مقدمه وصیت نامه سیاسی الهی خویش برآن تأکید می-کند:"اکنون ببینیم چه گذشته است بر کتاب خدا، این و دیعه الهی و ماترک پیامبر اسلام(ص)، مسایل اسف¬انگیزی است که باید برای آن خون گریه کرد. پس از شهادت حضرت علی (ع) شروع شد...قرآن راکه برای بشریت تا ورود به حوض، بزرگترین دستور زندگانی مادی ومعنوی بود و است از صحنه خارج کردند و بر حکومت عدل الهی که یکی از آرمان¬های این کتاب مقدس بوده و هست خط بطلان کشیدند و انحراف از دین خدا و کتاب و سنت الهی را پایه گذاری کردند....و کار به جایی رسید...اگر کسی دم از حکومت اسلامی بر می¬آورد و از سیاست که نقش بزرگ اسلام و رسول بزرگوار(ص) و قرآن و سنت که مشحون آن است سخن می¬گفت¬، گویی بزرگترین معصیت را مرتکب شده و کلمه آخوند سیاسی موازن با آخوند بی¬دین شده بود و اکنون نیز هست."
تغییر ارزش ها در جامعه همه چیز را تغییر می دهد. برای تبیین اهمیت موضوع لازم است مثالی از وقایع معاصر توضیح داده شود.
رنسانس در اروپا، انقلابی که نتیجه بیداری و حرکت انسان روشن و به ستوه آمده از مجموعه مسایل حاکم بردوران قرون وسطی بود، مسایلی که در همه ابعاد فردی و اجتماعی او را می¬آزرد و به دنبال ریشه¬یابی و راه حل مسایل بود. برغم نظریه¬های متعدد و متفاوت سیاسی،حقوقی،آموزشی،اخلاقی،فرهنگی، خیلی¬ها فکر می¬کردند همه مسایل و مشکلات معلول ضعف و کمبود تولید و ابزار و امکانات تولید است و راه¬حل را در تحول ابزار و شیوه¬های تولید جستجو می¬کردند و معتقد بودند رشد جمعیت با تصاعد هندسی بالا می¬رود اما منابع طبیعی و اقتصادی همچنان ثابت است و تولید به شکل قدیمی، پاسخگوی مصرف امروزی نیست. این نظریه در عمل و اجرا پذیرفته شد. بدین خاطر رنسانس در ادامه حرکت خود بیشتر ماهیت صنعتی و اقتصادی پیدا کرد و مطابق اقتضای آن صنایع دستی کوچک تبدیل به کارخانه های بزرگ شدند. نظام سرمایه داری بوجود آمد و در نهایت صنعت و محصولات صنعتی و هر چه در خدمت صنعت بود ارزشمند شد و رشته های فنی و مهندسی در دانشگاه ها دانشجویان نخبه به رشته های تحصیلی فنی و مهندسی جذب شدند.دانشجوی فن و مهندسی در جامعه رتبه و افتخار پیدا کرد. ماشین ارزش یافت و انسان خادم ماشین شد و شخصیتش زیر چرخ های ماشین پایمال گردید و هر کسی یا هر رشته علمی و هر طرح و برنامه که به انسان تعلق داشت فاقد ارزش شد. علوم انسانی ، شغل معلمی، تربیت بچه، مادری،خانه داری و حتی روحانی بودن از رونق افتاد. دخترها شغل منشی گری و کارمندی ساده را به مادری و تربیت که شغل خدا و پیامبرو پیشوایان معصوم است، ترجیح داده و می دهند.بدین جهت، امروزمسیر تشکیل خانواده و فرزند آوری با مشکل مواجه گردیده است.از این رو، بزرگانی که به دنبال رونق ازدواج جوانان، افزایش و جوانی جمعیت هستند، این ارزش های وارونه شده را به جایگاه اصلی خود بر گردانند. تا بستر لازم برای عملی شدن این آرمان مهم فراهم گردد.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک
التماس دعا اصغر نقدي
جلسه ششم:
موضوع: فساد اخلاقی امت
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی اصحاب الحسین الذین بذلوا مهجهم دون الحسین (ع)
با عرض تسلیت ایام سوگواری و شهادت حضرت سیدالشهداء (ع) و یاران با وفای آن حضرت
هذا ما اوصى به الحسين بن علي الى اخيه محمد بن الحنفية: اني لم اخرج اشرا و لا بطـرا و لا مفسدا و لا ظالما و انما خرجت لطلب الاصلاح في امة جدي (ص) اريد ان امر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدي و ابي علي ابن ابي طالب (ع) (بحارالانوار، ج44/صفحه329) در این کلام نورانی، حضرت هدف قیام خود را اصلاح امت با روش امر به معروف و نهی از منکر مطابق سیره و سنت پیامبر اعظم(ص) و حضرت امیر المؤمنین(ع) تعریف کرده است.
جلسه قبل مطرح شد اصلاح یک پدیده زمانی ضرورت پیدا می کند که آن پدیده فاسد شده باشد. از بیان نورانی حضرت معلوم می شود که امت اسلام در آن دوران فاسد شده بود و نیاز به اصلاح داشت. البته مدارک و شواهد فراوان دیگری هم فاسد شدن امت را در ابعاد و جنبه های مختلف اعتقادی، اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی تأیید و تأکید می کنند. در جلسات گذشته فساد امت در آن دوران در زمینه های معرفتی، اعتقادی، اجتماعی بحث شد. در این جلسه فساد اخلاقی امت اسلام در دوران پس از پیامبر عظیم الشأن(ص) بحث می شود.
• فارابی اندیشمند بزرگ شیعه در تعریف اخلاق می فرماید: اخلاق جمع خلق و آن ملکات درونی است که افعال از آن ها به آسانی وبی درنگ صادر می شود. وبرخی از دانشمندان مسلمان معاصر می گویند: اخلاق عمل ارتباطی درون شخصی، میان شخصی و برون شخصی مبتنی بر رعایت حقوق طرف ارتباط است. به عبارت دیگر اخلاق: مسؤولیت پذیری فرد درعمل ارتباطی در قبال حقوق طرف ارتباط است.
• با توجه به تعریف های ذکر شده مواردی از فساداخلاقی امت در زمان قیام عاشورا بحث و بررسی می شود :
الف)ناسپاسی و کفران نعمت، أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّا قَدْ أَصْبَحْنَا فِي دَهْرٍ عَنُودٍ وَ زَمَنٍ كَنُودٍ، (نهج البلاغه/خطبه32)ای مردم، در روزگارى كينه توز، و پر از ناسپاسى و كفران نعمت ها، زندگی می کنیم . دراین فراز از خطبه حضرت وضعیت امت را در زمان خلافت خود توصیف کرده است. بعد از آن وضعیت با سیاست های شیطانی معاویه به مراتب بدتر شده بود.
شکر نعمت مراتبی دارد اول اینکه بداند رهبری مانند حضرت امیرالمؤمنین(ع) و امامی مانند حضرت حسین(ع)نعمت است. بعد توجه کند نعمت ها از سوی خداوندمنعم افاضه می شوند. سپس خدا را به خاطر نعمت ها سپاس گوید و زبان بر شکر و ثنای خداوند بگشاید.ودر مرحله بعدی از نعمت مراقبت و محافظت نموده و آن را در مسیری که منعم تعیین کرده، بکار گیرد. خداوند متعال افزایش نعمت ها را به شکر نعمت ها منوط کرده است. وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ (ابراهیم/7) آنگاه که پروردگارتان اعلام كرد كه اگر واقعا سپاسگزارى كنيد [نعمت] شما را افزون خواهم كرد و اگر ناسپاسى نماييد قطعا عذاب من سخت خواهد بود. مردم مسلمان روزگار حضرت امیر المؤمنین(ع) شکر نعمت وجود علی را نکردند بلکه علی را عامل بدبختی خود می دانستند و به تعبیر خود حضرت دلش را خون کردند.نهج البلاغه مشحون از شکوه های علی است. خدا علی را گرفت با نیرنگ های معاویه، ظلم های یزید و جنایات حجاج آنان را مجازات کرد. نعمت وجود حضرت سیدالشهدا رابه فجیع ترین وضع شهید کردند. گرفتار عذاب شدید خدا شدند.
گاهی اعطا و افزایش نعمت ها به خاطر مجازات مردم است. حضرت سید الشهدا (ع) فرمود: اذا اراد الله ان یستدرج عبدا یسبغ علیه النعم و یسلبه الشکر( تحف العقول) هر گاه که خداوند متعال بخواهد بنده ای را مجازات کند نعمت ها را بسوی او سرازیر می کند و شکر را از او می گیرد.این روایت در شرایط امروزی برای همگان انذار شدید است. روز قیامت از همه نعمت ها سؤال می شود و انسان در برابر همه نعمت ها مورد مؤاخذه قرار خواهد گرفت. ثم لتسئلن یومئذ عن النعیم(تکاثر/8)
ب)سنگدلی و بی رحمی،یکی از عوامل اصلاح و فساد اخلاق در کنار معرفت و ایمان، اعمال وافعال انسان است. روز عاشورا حضرت سیدالشهدا (ع)خطاب به لشکریان یزید فرمود: از بس حرام خوردید دل هایتان سنگ شده، سخنان من در شما اثر نمی گذارد. در سنگدلی و بی رحمی لشکریان یزید که مشهور تاریخ است، از کدام رفتار آنان سخن به میان آوریم از اسب تازی روی پیکر های غرقه به خون و پاره پاره شهدا، ازآتش زدن خیمه ها، از غارت خیام، از شهادت طفل شش ماهه و کودکان صغیر و از رفتار با اسرا و رنان و دختران بی پناه که هیچیک از آن اعمال را یک انسان سالم نمی تواند انجام دهد.
ج)عهد شکنی و بی وفایی، با ازدحام شدید بسوی امیرالمؤمنین(ع) سرازیر شدندوباحضرت بیعت کردند. مدتی نگذشت، پیمان شکستند ودر برابرعلی در بصره صف آراستند.
فَمَا رَاعَنِي إِلَّا وَ النَّاسُ كَعُرْفِ الضَّبُعِ إِلَيَّ يَنْثَالُونَ عَلَيَّ مِنْ كُلِّ جَانِبٍ حَتَّى لَقَدْ وُطِئَ الْحَسَنَانِ وَ شُقَّ عِطْفَايَ مُجْتَمِعِينَ حَوْلِي كَرَبِيضَةِ الْغَنَمِ فَلَمَّا نَهَضْتُ بِالْأَمْرِ نَكَثَتْ طَائِفَةٌ وَ مَرَقَتْ أُخْرَى وَ قَسَطَ آخَرُونَ (نهج البلاغه/خطبه3)
روز بيعت، فراوانى مردم چون يال هاى پر پشت کفتار بود، از هر طرف مرا احاطه كردند، تا آن كه نزديك بود حسن و حسین لگد مال گردند، و رداى من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه هاى انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند؛ اما آنگاه که به پا خاستم و حکومت را بدست گرفتم گروهی پیمان شكستند و گروهى از اطاعت من سرباز زده و از دين خارج شدند، و برخى از اطاعات حق سر بر تافتند.
بیش از دوازده هزار نامه به حضرت ابا عبدالله علیه السلام نوشتند و از آن حضرت دعوت کردند و با فرستاده ایشان مسلم بن عقیل بیعت کردند و با آمدن ابن زیاد پیمان شکستند و مسلم تنها ماند و غریبانه شهید شد. حضرت حسین(ع) را کربلا آوردند وبا لب تشنه خودش و یارانش را سر بریدند عیالش را به اسارت بردند.
د) دنیا گرایی و شیفتگی به موقعت های آن، پسر سعد ابن ابی وقاص فرمانده ارشد لشکریان اسلام در حنگ با ایران، عمرسعد برای حفظ پست فرماندهی در رقابت با شمر عصر تاسوعا به خیمه های حسین یورش می برد و صبح عاشورا جنگ را آغاز می کند وبرآن لشکریان را شاهد می گیرد و برای رسیدن به استانداری ری حسین(ع) و یارانش را مظلومانه به شهادت می رساند.
أُفٍّ لَكُمْ لَقَدْ سَئِمْتُ عِتَابَكُمْ، أَرَضِيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الْآخِرَةِ عِوَضاً وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً (نهج البلاغه/خطبه34)
نفرين بر شما كوفيان كه از فراوانى سرزنش شما خسته شدم. آيا به جاى زندگى جاويدان قيامت به زندگى زود گذر دنيا رضايت داديد و بجاى عزّت و سر بلندى، بدبختى و ذلّت را انتخاب كرديد؟
ه)جهاد گریزی ، ترس از مرگ و مردگی روح حماسی و غیرت انسانی، استاد مطهری رضوان الله علیه در 3جلد کتاب حماسیه حسینی می خواهد اثبات کند که روح حماسی و جهاد در مردم آن روزگار مرده بود حضرت سیدالشهدا(ع) قیام کرد تا روح حماسه را درامت زنده کند و بدین وسیله امت فاسد را اصلاح کند.
امام امیر المؤمنین(ع) از این ویژگی شخصیتی مردم کوفه چنین شکوه می کند:
منِيتُ بِمَنْ لَا يُطِيعُ إِذَا أَمَرْتُ وَ لَا يُجِيبُ إِذَا دَعَوْتُ. لَا أَبَا لَكُمْ، مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ أَمَا دِينٌ يَجْمَعُكُمْ وَ لَا حَمِيَّةَ تُحْمِشُكُمْ. أَقُومُ فِيكُمْ مُسْتَصْرِخاً وَ أُنَادِيكُمْ مُتَغَوِّثاً فَلَا تَسْمَعُونَ لِي قَوْلًا وَ لَا تُطِيعُونَ لِي أَمْراً حَتَّى [تَكْشِفَ] تَكَشَّفَ الْأُمُورُ عَنْ عَوَاقِبِ الْمَسَاءَةِ فَمَا يُدْرَكُ بِكُمْ ثَارٌ وَ لَا يُبْلَغُ بِكُمْ مَرَامٌ. دَعَوْتُكُمْ إِلَى نَصْرِ إِخْوَانِكُمْ فَجَرْجَرْتُمْ جَرْجَرَةَ الْجَمَلِ الْأَسَرِّ وَ تَثَاقَلْتُمْ تَثَاقُلَ النِّضْوِ الْأَدْبَرِ ثُمَّ خَرَجَ إِلَيَّ مِنْكُمْ جُنَيْدٌ مُتَذَائِبٌ ضَعِيفٌ، كَأَنَّما يُساقُونَ إِلَى الْمَوْتِ وَ هُمْ يَنْظُرُونَ.(نهج البلاغه/خطبه39)
[گرفتار كسانى شده ام كه چون امر مى كنم فرمان نمى برند، و چون آنها را فرا مى خوانم اجابت نمى كنند. اى مردم بى اصل و ريشه، در يارى پروردگارتان براى چه در انتظاريد؟ آيا دينى نداريد كه شما را گرد آورد و يا غيرتى كه شما را به خشم وا دارد؟
در ميان شما به پاخاسته فرياد مى كشم، و عاجزانه از شما يارى مى خواهم، امّا به سخنان من گوش نمى سپاريد، و فرمان مرا اطاعت نمى كنيد، تا آن را كه پيامدهاى ناگوار آشكار شد، نه با شما مى توان انتقام خونى را گرفت، و نه با كمك شما مى توان به هدف رسيد.
شما را به يارى برادرانتان مى خوانم، مانند شترى كه از درد بنالد، ناله و فرياد سر مى دهيد، و يا همانند حيوانى كه پشت آن زخم باشد، حركتى نمى كنيد. تنها گروه اندكى به سوى من آمدند كه آنها نيز ناتوان و مضطرب بودند، گويا آنها را به سوى مرگ مى كشانند، و مرگ را با چشمانشان مى نگرند.
البته باید اذعان کردانسان های مرده و جهاد گریز دربرابر رهبرو امام حق و عادل نا فرمان و عصیانگرند؛ اما در برابر فرمانده ظالم و دیکتاتوری مانند ابن زیاد و حجاج مطیع و فرمانبرند. به نقل محمد جواد مغنیه در کتاب شیعه و زمامدارن خودسر، بعد از شهادت علی (ع) وقت حجاج دستور می داد مردم به جنگ بروند. انبوه جمعیت چنان با ازدحام از پل دجله کنار کوفه عبور می کردند که تعدادی به دجله می افتادند و غرق می شدند. ودر واقعه کربلا هم با دستور ابن زیاد همین رفتار را داشتند.
امروز برخی ساده لوح ها فکر می کنند ابن زیاد نیاز سنجی می کرد. برای کشتن هفتاد و چند نفر سی هزار نیرو را در کربلا جمع نمی کرد. غافل از آنکه دیکتاتورها همیشه به دنبال این بوده وهستند عده و عده خود را به نمایش بگذارند و گردنکشی کنند. ابن زیاد اگر می توانست ده برابر آن تعداد را در کربلا گرد می آورد. مگر رفتار اهل دنیا و دیکتاتورها امروز اینگونه نیست؟
موارد فساد اخلاقی مردم در آن روزگار بسیار فراوان است. اینجا به خاطر محدودیت ها به موارد ذکر شده بسنده می شود.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک
التماس دعا اصغر نقدي
آگاه باشيد بخشيدن مال به آنها كه استحقاق ندارند، زياده روى و اسراف است، ممكن است در دنيا مقام بخشنده آن را بالا برد، امّا در آخرت پست خواهد كرد، در ميان مردم ممكن است گرامى اش بدارند، امّا در پيشگاه خدا خوار و ذليل است. كسى مالش را در راهى كه خدا اجازه نفرمود مصرف نكرد و به غير اهل آن نپرداخت جز آن كه خدا او را از سپاس آنان محروم فرمود، و دوستى آنها را متوجّه ديگرى ساخت، پس اگر روزى بلغزد و محتاج كمك آنان گردد، بدترين رفيق و سرزنش كننده ترين دوست خواهند بود. ثروتمندان و برخورداران از وضعيت سابق ، برنامه هاي اقتصادي حضرت امير(ع) را تهديدي براي موقعيت اقتصادي خود ارزيابي كردند. از اين رو، اولین گروهی بودندکه در مقابل حضرت امیر علیه علیه السلام دست به آشوب زده و در برابر حضرت صف آرايي كردند؛ چون دیدند که عدالت و ایجاد نظام اقتصادی اسلام بیش از هر چیز منافع آنها را تهدید میکند. تعدادي مانند طلحه و زبير كه مرحوم مسعودي در كتاب مروج الذهب صورت اموال كلان آنان و برخي ديگر را گزارش كرده ، در كنار بصره جمع شدند. بيعت شكستند وجبهه ناكثين را تشكيل داده و با حضرت جنگيدند و تعدادي ديگر ستم پيشه كرده به اردوگاه معاويه پيوستند و مقدمات شكست خلافت علي عليه السلام را فراهم ساختند.
معاويه با داشتن ثروت بي پايان به تطمیع و خرید افراد ذینفوذ پرداخت و بنای کاخ سبز را در شام ایجاد کرد او همانند پادشاهان ایران و روم با تشریفات و تجملات بر مردم حکومت میکرد و با سوءاستفاده از بیت المال برای استمرار سلطنت اموی و جانشینی یزید رشوههای کلانی میپرداخت تا سلطنت وراثتي امویان را مشروعیت مردمی بخشد و گروههای زیادی از مردم کوفه را با پول و ثروت فریب میداد به تطمیع آنان میپرداخت از جمله وقتی مغیره بن شعبه از طرف معاویه ماموریت یافت تا مردم كوفه را به بیعت با یزید وادار کند؛ مال فراوانی به هواداران بني اميه در این شهر بخشید. مغيره تعدادي از مردم کوفه را به سرکردگی پسر خود نزد معاویه فرستاد تا از ولایت عهدی یزید اعلام طرفداري كنند؛ چون این گروه به دربار معاویه رسیدند معاویه از پسر مغیره پرسید پدرت دین این مردم را به چند خرید او جواب داد هر یک را به ۳۰ هزار درهم .
بیت المال از مهمترین عواملی بود که معاويه در جهت اغفال مردم از آن استفاده كرد و به تجهیز سپاه شام در برابر حضرت علی علیه السلام پرداخت. ایجاد نظام طبقاتی و تبعیض و نابرابریهای اجتماعی سبب شد تا نظام عقیدتی و اخلاقی جامعه نیز متحول شود و هیچ عاملی به اندازه رواج روحیه دنیا طلبی و رغبت به مال اندوزی در سقوط ارزش ها و معيارهاي اسلامي موثر نبوده است و پذیرش معیارها و اصول اقتصادی اسلام برای مردم دشوار گردد. چنانکه امام حسین در آستانه قیام مقدس خویش ماهیت مردم را چنین تعریف میکند: إن الناس عبيد الدنيا والدين لعق على ألسنتهم، يحوطونه ما درت معائشهم فإذا محصوا بالبلاء، قل الديانون (بحار،ج75 ،ص117) مردم بنده دنیا هستند دین را تا آنجا میخواهند که با آن معيشت زندگی خود را سامان دهند و چون آزمایش شوند دینداران واقعی بسیار کم خواهد بود.
السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح اللتی حلت بفنائک
التماس دعا اصغر نقدي