#مناجات_با_امام_زمان
#انتظار
#ظهور
این هفته هم گذشت تو اما نیامدی
خورشید خانواده زهرا نیامدی
از جاده همیشه چشم انتظارها
ای آخرین مسافر دنیا نیامدی
صبحی کنار جاده تو را منتظر شدیم
اما غروب آمد و آقا نیامدی
از ناز چشمهای تو اصلا بعید نیست
شاید که آمدی گذر ما نیامدی
امروزمان که رفت چه خاکی به سرکنیم
آقای من اگر زد و فردا نیامدی
فرصت بهانه ای است که پاکیزه تر شویم
تا روبرویمان نشدی تا نیامدی
یابن الحسن بیای قنوتم وظیفه است
دیگر به ما چه آمده ای یا نیامدی
🖌#علی_اکبر_لطیفیان
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
#مناجات_با_امام_زمان
نوشتهاند دلم را برای خون جگری
بدون گریه زمانه نمیشود سپری
نیازمند تکامل به گریه محتاج است
درخت آب ندیده نمیدهد ثمری
دو فیض، توشۀ راه سلوک عاشق هست
توسل سحری و عنایت سحری
هزار نافله خواندن چه فایده دارد
اگر نداشته باشد به عاشقان نظری
به هر دری که زدم باز پشت در ماندم
بس است در زدن من، بس است در به دری
برای بنده خریدن بیا سر بازار
چه خوب میشود این مرتبه مرا بخری
بدون تو چه بلاها که بر سرم آمد
چه حاجت است به گفتن، خودت که با خبری
همیشه خیر قنوت تو میرسد به همه
اگر چه نام مرا در نوافلت نبری
خودت برای ظهورت دعا کن و برگرد
دعای من به خودم هم نمیکند اثری
🖌#علی_اکبر_لطیفیان
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
#مناجات_با_امام_زمان
#مدح_امام_زمان
#روضه_حضرت_زهرا
جز رحمتِ چشمانِ تو، دنیا چه میخواهد
تشنه به غیرِ آب، از دریا چه میخواهد
حالا که موسایم شدی، راهی نشانم دِه
غیر از نجات، این قوم از موسی چه میخواهد
شاید بپرسی از چه دنبال دَمَت هستم
دل مرده نوعاً از دَمِ عیسی چه میخواهد
پیغام و پس پیغام یعنی یادِ ما هستی
مجنون جز این پیغام، از لیلا چه میخواهد
پیراهنی بفرست شاید زنده ماندم من
جز دلخوشی، یعقوبِ نابینا چه میخواهد
تا کیسهی ما پُر شود احسان تو کافیست
مِسکین به جز خیرات از آقا چه میخواهد
چیز مهمی نیست این که ما چه میخواهیم
باید ببینیم آن جناب از ما چه میخواهد
ای انتقامِ پهلویِ پُشتِ دَرِ خانه
غیر از ظهور تو مگر زهرا چه میخواهد
🖌#علی_اکبر_لطیفیان
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
#مناجات_با_امام_زمان
#مدح_امام_زمان
#مناجات_سحر
به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش
هزار سال دگر هم نمیرود طربش
طبابتیست برای طبیب ما که هنوز
نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش
ز فیض ریخته دستش چو عمر، کوتاه است
کسی که نیست بلند آه آه نیمهشبش
اگر نسوخت دلم پا به پای او هر شب
خودم به دست خودم صبح میکنم ادبش
برای من سحر وصل عید قربان است
شب وصال نمردم اگر، یکی طلبش
به خیل گوشهنشینان فراق را دادند
همیشه خیر ببیند مسببش، سببش
به وقت بردن نامش به سجده میافتم
نگار ما به خداوند میرسد نسبش
دلش به ما عجمیزادگان بُوَد مایل
اگرچه دلبر ما را نوشتهاند عربش
خدا کند که تقرب از آنطرف باشد
به جای صد قدمم راضیام به یک وجبش
”ز بخت خفته ملولم بُوَد که بیداری… “
دعا کند همه را باز در نماز شبش
🖌#علی_اکبر_لطیفیان
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
#مناجات_سحر
#اشک
#انتظار_فرج
مَخلوقِ خدا قيمت اگر میگيرد
از آهِ شب و اشک سَحر میگيرد
در آتش عشق، ما گلستان ديديم
از بين شَرَر خدا شَجَر میگيرد
در مَسلَکِ ما سوختگانِ هجران
پروانه چو سوخت، تازه پَر میگيرد
شيرينى عشق آنچنان است که نخل
از ميثم تَمّار اثر میگيرد
در وقت شهادت بَغَلش میگيرند
آنکه غم يار را به بَر میگيرد
بر سر نگذاشت هر کسى تربتِ دوست
فردا که شود، خاک به سَر میگيرد
در اَصل به معشوق خيانت کرده
دستى که زِ دستِ غير زَر میگيرد
دنيا بهخدا مزرعهی آخرت است
زين مزرعه هر کسى ثَمر میگيرد
گر سختى آخرت به باور برسد
دنياطلبى را زِ بشر میگيرد
آن آخرتى که آنچنان مُلتَهِب است،
فرزند تقاص از پدر میگيرد
روزى که به فاطمه همه مُحتاجند
حتماً همه را مَدّ نظر میگيرد
همسايهیِ من! حال مرا نيز بپرس
همسايه زِ همسايه خبر میگيرد
ما زنده از آنيم که فرزندِ خليل
میآيد و بر دست تبر میگيرد
میآيد و انتقامِ مظلومان را
با سيصد و سيزده نفر میگيرد
🖌#علی_اکبر_لطیفیان
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
#مدح_امام_زمان
#انتظار_فرج
#ظهور
با کدام آبرویی روزشمارش باشیم
عصرها منتظر صبح بهارش باشیم
کاروانِ سحرش بهر همه جا دارد
تا که جا هست، چرا گرد و غبارش باشیم
سالها منتظر سیصد و اندی مردست
آنقَدَر مرد نبودیم که یارش باشیم
گیرم امروز به ما اذن ملاقاتی داد
مرکبی نیست که راهی دیارش باشیم
سالها در پی کار دل ما راه افتاد
یادمان رفت ولی درپی کارش باشیم
ما چرا؟! خوبترینها به فدای قدمش
حیف او نیست که ما میثم دارش باشیم
اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید
به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم
🖌#علی_اکبر_لطیفیان
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
#انتظار_فرج
#شام_غریبان
#ظهور
چه میخواهد لب تشنه به غیر از لطف بارانی
چه میخواهد شکستهدل به غیر از چشم گریانی
توکل بر توسل کن توسل بر توکل کن
در این دنیای حیرانی، در این دریای طوفانی
اگر تا شام میخندی، اگر تا صبح میخوابی
تو از مردن چه میفهمی، تو از برزخ چه میدانی
اگر آشفتهات کردند یعنی لایق وصلی
به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی
نیاز مستمندان را بنه بر دیدهی منت
مباد آنکه بگیرد دامنت را آه انسانی
خلاصه بار باید بست یا امروز یا فردا
مده از کف مجال این دو روزی را که مهمانی
من و پروانه در آغوش هم تا صبح میسوزیم
که با این سوختن روشن شود کنج شبستانی
مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی
از اول نیز میآمد به من پاره گریبانی
به دامان تو دست انداختم شاید که این دفعه
بگیرد دامنت دستی از این آلوده دامانی
به جز تو جور عاشق را کسی گردن نمیگیرد
خطایش را زلیخا کرد، یوسف گشت زندانی
اگر چه گریهی هجران، شکسته میکند ما را
ولی از آب پیشانیست بهتر چین پیشانی
به لطف گریه کار طفل بهتر راه میافتد
چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی
گرههاییست در عالم که بی تو وا نخواهد شد
نمیآید به کارِ این گرهها هیچ دندانی
دگر فرقی ندارد جمعه و شنبه فقط برگرد
گرفتاریم ما از دست این هجران طولانی
پشیمان میشود آن که برای تو نمیمیرد
”چرا عاقل کند کاری که باز آرد پشیمانی“
در باغ شهادت را به آه نیمه شب وا کن
اگر خون جگر خوردی، تو هم جزو شهیدانی
خبر داری که تو رفتی، به کوچه گردی افتادم
به من از تو فقط هجران رسید آن هم چه هجرانی
همه با دامن آتش گرفته رو به گودالاند
عجب شام غریبانی، عجب شام غریبانی
سر پیراهن تو گریهی ما را در آوردند
میان این همه کشته چرا تنها تو عریانی ؟
🖌#علی_اکبر_لطیفیان
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat
#مناجات_با_امام_زمان
#روضه_حضرت_زینب
#کربلا
همه محوند، محو عزت ما
از گِلِ اولیاست طینت ما
کنج عُزلَت برای ما گنج است
وه چه سرمایهایست عُزلَت ما
نگران نیستیم از مردن
مرگ ما هست استراحت ما
ثروت ما محبت زهراست
نرسد ثروتی به ثروت ما
نامههامان نخوانده امضا شد
باز راضی نشد به خجلت ما
گریه کردیم راهمان دادند
بی نتیجه نماند زحمت ما
هر کسی پنج روز نوبت اوست
با بزرگان گذشت نوبت ما
فرصت گریه را به ما دادند
بهترین فرصت است فرصت ما
همه جا رفت و از تو صحبت کرد
هر که بنشست پای صحبت ما
تا که در خدمت شما هستیم
دیگران میکنند خدمت ما
خواستند از دیار تو برویم
نه، اجازه نداد غیرت ما
ما اویسیم و آمدیم، ولی
دیدن تو نبود قسمت ما
شبی از خاک ما گذر کردی
مرده را زنده کرد تربت ما
حاجت دل شکستهها گریهست
جان زینب برس به حاجت ما
روضه داریم روضهی زینب
یک سری هم بیا به هیئت ما
کربلا، شام، هر کجا رفتی
یک سلامی بده به نیت ما
ما که از هجر، بال بال زدیم
و نیامد کسی عیادت ما
🖌#علی_اکبر_لطیفیان
اشعار مهدویت👇
@ashaaremahdaviat