eitaa logo
اصحاب قرآنی یاوران حضرت مهدی,عج
891 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
2.5هزار ویدیو
92 فایل
🕋 بنام ذوالجلال والاکرام 🌺 این کانال مخصوص اصحاب قرآنی یاوران حضرت مهدی (عج) است که در آن جزء هفتگی تلاوت آیات وحی و همچنین گزیده مطالب جلسات تلاوت جمعی ختم قرآن کریم را ملاحظه میفرمائید . 🌎 سایت اصحاب قرآنی : www.ashabequrani.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿🌾🌷🌾🍃🌹🍃🌾🌷🌾🌿 🌍اصحاب قرآنی یاوران حضرت مهدی(عج)🌎 🔴 سه دقیقه در قیامت ! ( قسمت 19 ) ؛ 🔹به جوانی که پشت میز بود گفتم : دستم خالی است نمی‌شود کاری کنی که من برگردم؟ ✴️ نمی‌شود از مادرمان حضرت زهرا بخواهی مرا شفاعت کنند ، شاید اجازه دهند تا برگردم و حق الناس را جبران کنم یا کارهای خطای گذشته را اصلاح کنم... جوابش منفی بود . 🔸 اصرار کردم... 🔆 لحظاتی بعد جوان پشت میز نگاهی به من کرد و گفت : به خاطر اشک های این کودکان یتیم و به خاطر دعاهای همسر و دختری که در راه داری و دعای پدر و مادر، حضرت زهرا شمارا شفاعت نمود تا برگردی . 🔹به محض اینکه به من گفته شد برگرد ، یک بار دیدم که زیر پای من خالی شد.. تلویزیون های سیاه و سفید قدیمی وقتی خاموش می شود حالت خاصی داشت ، چند لحظه طول می کشید تا تصویر محو شود . 🔸مثل همان حالت پیش آمد ، به یکباره رها شدم ، کمتر از یک لحظه دیدم روی تخت بیمارستان خوابیده و تیم پزشکی مشغول زدن شوک برقی به من هستند . 🔺 دستگاه شوک چند بار به بدن من زدند تا به قول خودشان بیمار احیا شد . ◽️روح به جسم برگشته بود ، حالت خاصی داشتم . 🔰 هم خوشحال بودم که دوباره مهلت یافتم و هم ناراحت که از آن وادی نور دوباره به این دنیای فانی برگشتم . 🔹پزشکان کار خود را تمام کرده بودن ، در مراحل پایانی عمل بود که من سه دقیقه دچار ایست قلبی شده بودم و بعد هم با ایجاد شک مرا احیا کردند . 🌀در تمام لحظات ، شاهد کارهای ایشان بودم . 🔸مرا به ریکاوری انتقال داده و پس از ساعتی اثر بیهوشی رفت و درد و رنج ها دوباره به بدن برگشت . 🍃 حالم بهتر شده بود ، توانستم چشم راستم را باز کنم اما نمی‌خواستم حتی برای لحظه‌ای از آن لحظات زیبا دور شوم . ◽️ من در این ساعات تمام خاطراتی که از آن سفر معنوی را داشتم را با خودم مرور میکردم . ☑️ چقدر سخت بود ، چه شرایط سختی را طی کردم و بهشت برزخی را با تمام نعمت هایش دیدم . ☑️ افراد گرفتار را دیدم . ☑️ من تا چند قدمی بهشت رفتم . 🌷مادرم حضرت زهرا را با کمی فاصله مشاهده کردم و مشاهده کردم که مادر ما در دنیا و آخرت چه مقامی دارد... ❎ حالا برای من تحمل دنیا واقعا سخت بود . 🔹 دقایقی بعد دو خانم پرستار وارد سالن شدند . آن‌ها می‌خواستند تخت چرخدار مرا با آسانسور منتقل کنند . 🔸همین که از دور آمدند از مشاهده چهره یکی از آن ها واقعا وحشت کردم ، من او را مانند یک گرگ می دیدم که به من نزدیک میشد... 💥مرا به بخش منتقل کردند ، برادر و برخی از دوستانم بالای سرم بودند . 🔆 یکی دو نفر از بستگان می‌خواستم به دیدنم بیایند.. آنها از منزل خارج شده و به سمت بیمارستان در حال در راه بودند... 🔸به خوبی اینها را متوجه شدم ، اما یک باره از دیدن چهره باطنی آنها وحشت زده شدم.... 🔰 بدنم لرزید و به همراهان گفتم : تماس بگیر و بگو فلانی برگرده تحمل هیچکس را ندارم . 💥احساس می‌کردم که باطن بیشتر افراد برایم نمایان است ، باطن اعمال و رفتار... 🔅به غذایی که برای آوردن نگاه نمیکردم می‌ترسیدم باطن غذا را ببینم... ✔️ دوست نداشتم هیچ کس را نگاه کنم ، برخی از دوستان آمده بودند تا من تنها نباشم ، اما وجود آنها مرا بیشتر تنها می‌کرد . ◾️ بعد از آن تلاش کردم تا رویم را به سمت دیوار برگردانم . میخواستم هیچ کس نبینم . ⚠️ یکباره رنگ از چهره ام پرید! صدای تسبیح خدا را از در و دیوار می شنیدم... ♻️ دو سه نفری که همراه من بودند به توصیه پزشک اصرار می کردند که من چشمانم را باز کنم . 🔸اما نمی دانستند که من از دیدن چهره اطرافیان ترس دارم . ❎ آن روز در بیمارستان با دعا و التماس از خدا خواستم که این حالت برداشته شود ، نمی‌توانستم ادامه دهم . ✴️ خدا را شکر این حالت برداشته شد ، اما دوست داشتم تنها باشم . دوست داشتم در خلوت خودمان در مورد حسابرسی اعمال که دیده بودم ، مرور کنم . ◀️ چقدر لحظات زیبایی بود آنجا ، زمان مطرح نبود ، آنجا احتیاج به کلام نبود . ◀️ با یک نگاه آنچه می‌خواستیم منتقل می‌شد . حتی برخی اتفاقات را دیدم که هنوز واقع نشده بود . ◀️ برخی مسائل را متوجه شدم که گفتنی نیست و در آخرین لحظات حضور در آن وادی برخی دوستان و همکاران را مشاهده کردم که شهید شده بودند ! 🔷 می خواستم بدانم این ماجرا رخ داده یا نه ، به همین خاطر از نزدیکانم خواستم از احوال آن چند نفر برایم خبر بگیرند تا بفهمم زنده اند یا شهید شده اند؟! ✅👈 ان شاءالله ، ادامه دارد... 🌸(صلوات+عج)🌸 🆔 @ashabequrani 🌐http://eitaa.com/joinchat/1761673221C105ae39002 •┈┈•✾🕊🍃°🌺°🍃🕊✾•┈┈•
💠امام خمینی (ره) : 💢 اسرائیل باید از صفحه روزگار حذف شود . 🌸(صلوت+عج)🌸 🆔 @ashabequrani •┈┈••✾•🌿°🌹°🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷🌺🍃 🌺 ❇️ اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید . علیه السلام 🌸(صلوت+عج)🌸 🆔 @ashabequrani •┈┈••✾•🌿°🌹°🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💫✨🍃🌸✨🍃📖✨🍃🌸✨💫 🕋 بسم الله الرحمن الرحيم 💠 زندگی با قرآن کریم 💠 🌹 تفسیر آیه به آیه 🌹 تفسیری ساده و روان 🌹 تفسیری کوتاه و کاربردی 🌹 آیات 38 تا 41 سوره آل عمران - بخش دوم 🔹هنالك دعا زکریا ربه قال رب هب لی من لدنك ذرية طيبة إنك سميع الدعآء (38) فَنَادَتْهُ الْمَلَائِكَةُ وَهُوَ قَآئِمٌ يُصَلِّى فِى الِْمحْرَابِ أَنَّ اللَّهَ يُبَشِّرُكَ بِيَحْيى مُصَدِّقاً بِكَلِمَةٍ مِّنَ اللَّهِ وَ سَيِّداً وَ حَصُوراً وَ نَبِيّاً مِّنَ الصالحينَ (39) قال رب أنى يكون لی غلام و قد بلغنى الكبر و امرأتى عاقر كذلك الله يفعل ما يشآء (40) قال رب اجعل لى ءاية قال ءايتك ألا تكلم الناس ثلاثة أيام إلا رمزا و اذكر ربك كثيراً و سبح بالعشى و الإبكار (41) ❎ ترجمه آیات و کلمات در جلسه قبلی بیان شد . 🌀حنة همسر عمران با اشياع همسر زکریا خواهر بودند و هر دو عقیم و نازا . حنة با ديدن صحنه ى غذا دادن پرنده به جوجه هایش منقلب شد و به درگاه خدا دعا کرد ، خداوند هم اجابتش کرد و به او مریم عطا کرد . قبل از تولد مریم ، عمران از دنیا رفت . 🔸مریم که کمی بزرگتر شد برای خدمتگزاری به بیت المقدس سپرده شد و سرپرستی مریم به زکریا سپرده شد . هر گاه زکریا در محراب عبادت بر مریم وارد می شد میوه هایی نزد او می یافت که مربوط به فصل های دیگر است . 🔸می پرسید : ای مریم این از کجا آمده است؟ مریم در پاسخ می گفت : آن از نزد خداست . همانا خداوند به هر کسی بخواهد بی شمار روزی می دهد . 🔸حضرت زکریا علیه السلام وقتی مقام و مرتبه حضرت مریم علیه السلام را دید ، با ایمان به پروردگار از خداوند طلب فرزند کرد تا شاید در فصل پیری خداوند که بر همه چیز قادر است به او فرزند دهد . 🔸هنا لك دعا زكريا ربه قال رب هب لى من لدنك ذرية طيبة إنك سميع الدعآء : آنجا بود که زکریا پروردگارش را خواند و گفت : پروردگارا! از جانب خودت فرزندی پاک به من عطا کن که همانا تو شنوای دعایی . ❇️ فنادته الملائكة و هو قائم یصلی فی المحراب أن الله يبشرك بيحيى : پس فرشتگان او را ندا دادند در حالی که زکریا در محراب عبادت به نماز ایستاده بود ، که خداوند تو را به فرزندی به نام یحیی بشارت می دهد . 🔸یحیی یعنی حیات بخش و این اسم را خود خداوند تعیین کرده است . خداوند هم دعاى زكريا را اجابت کرد و هم اسم فرزند او را تعیین کرد و هم اوصاف این فرزند پاکیزه را بیان نمود . ⏺ مصدقا بكلمة من الله : تصديق کننده کلمة الله ، منظور از کلمة الله در اينجا حضرت عيسى عليه السلام است . به مخلوقات كه آثار خداوند هستند كلمات گفته می شوند . انبيا یکدیگر را تصدیق می کنند . ⏺ سیدا : یعنی آقا و پیشوا خواهد بود . ⏺ حصورا : پارسا و خویشتندار و باعفت خواهد بود ⏺ و نبیا من الصالحين : و پیامبری از شایستگان خواهد بود ❇️ زکریا از شنیدن این بشارت غرق شادی شد و عرض کرد : قال رب أنى يكون لى غلام و قد بلغنى الكبر و امرأتى عاقر كذلك الله يفعل ما يشآء : 🔸زکریا گفت : پروردگارا! چگونه برای من فرزندی خواهد بود، در حالی که پیری من فرا رسیده و همسرم نازا است؟ 🔸(خداوند) فرمود : این چنین خداوند هر چه را بخواهد انجام می دهد . با این پاسخ کوتاه که تکیه بر نفوذ اراده ی الهی داشت ، زکریا قانع شد . 🔸قال رب اجعل لی ءاية قال ءايتك ألا تكلم الناس ثلاثة أيام إلا رمزا و أذكر ربك كثيرا و سبح بالعشى و الإبكار : 🔸گفت: پروردگارا! برای من نشانه ای قرار ده . فرمود : نشانه ی تو آن است که تا سه روز با مردم سخن نگویی ، مگر از طریق اشاره و پروردگار خود را بسیار زیاد یاد کن و هنگام شامگاه و بامداد او را تسبیح کن . 🔸به این ترتیب خداوند درخواست زکریا را پذیرفت و سه شبانه روز زبان او از سخن گفتن با مردم باز ماند در حالی که فقط ذکر خدا می گفت . 🔸این نشانه ای از قدرت پروردگار بر همه چیز بود ، خدایی که می تواند زبان بسته را به هنگام ذکرش باز کند ، پس می تواند در رحم زن نازا ، فرزندی با ایمان و پیامبری شایسته بوجود آورد که مظهر یاد پروردگار باشد . ⏪👈 ادامه در جلسه بعد (ان شاءالله) . 🌸(صلوات+عج)🌸 🆔 @ashabequrani •┈┈••✾•✨🍃°🌸°🍃✨•✾••┈┈•
🌿🌾🌷🌾🍃🌹🍃🌾🌷🌾🌿 🌍اصحاب قرآنی یاوران حضرت مهدی(عج)🌎 💠 خطر برای خوب ها ؛ ❎ اگر امر به معروف و نهی از منکر نکنید عذاب می آید و همه را می گیرد . 🔹یک روایت است که خداوند به شعیب نبی علیه السّلام وحی کرد که می خواهم صد هزار نفر از قوم تو را عذاب کنم ، چهل هزار نفر از بدها و شصت هزار نفر هم از خوبان هستند . ❇️ حضرت شعیب (ع) تعجب کرد ، و گفت کسانی که اهل گناه هستند ، بسیار خوب ، حق آنها همین است که عذاب شوند ، اما خوبان چرا ؟ 🔘 خداوند فرمود : « برای این که خوبها امر به معروف و نهی از منکر نکردند و نسبت به بدها و اهل معصیت بی تفاوت بودند . 🔸رد شدند و دیدند ولی ساکت بودند و چیزی نگفتند . 🔺غرض این که برای خوبها خطر است . 🔸منتها باید امر به معروف و نهی از منکر با زبان نرم باشد . من قدیم که می رفتم و می آمدم وقتی متوجه خانمی در خیابان می شدم که رویش باز بود یا بد حجاب بود ، همین طور که سرم پایین بود می گفتم : ⏪ « لا اله الا الله ،لا اله الا الله ،لا اله الا الله » . بلند می گفتم تا او بفهمد که من از بد حجابی او ناراحتم . ⏪ به گنهکار بفهمانید که ناراحت هستید والّا در روایت دارد که به حقیقت ایمان نمی رسید ، مگر وقتی که به گناه برخورد می کنی ، صورتت را عبوس کنی . اخم هایت را در هم بکشی . 📗[ مواعظ آیت الله مجتهدی تهرانی ، بدیع الحکمه ، بوستان قرآن، چاپ چهارم،1395، ص 103 و 104 ] 🌸(صلوات+عج)🌸 🆔 @ashabequrani 🌐http://eitaa.com/joinchat/1761673221C105ae39002 •┈┈•✾🕊🍃°🌺°🍃🕊✾•┈┈•
🌿🌾🌷🌾🍃🌹🍃🌾🌷🌾🌿 🌍اصحاب قرآنی یاوران حضرت مهدی(عج)🌎 🔴 سه دقیقه در قیامت ! ( قسمت 20 ) ؛ 🔷گفتند همه رفقای شما سالم هستند. 🔸تعجب کردم ، پس منظور از این ماجرا چه بود؟ 🔸من آنها را در حالی که با شهادت وارد برزخ شدند مشاهده کرده بودم . 🌼 چند روزی بعد از عمل وقتی حالم کمی بهتر شد مرخص شدم . اما فکرم به شدت مشغول بود . ☘️ یک روز برای این که حال و هوایم عوض شود با خانوم و بچه ها به بیرون رفتیم . به محض اینکه وارد بازار شدیم پسر یکی از دوستان را دیدم که از کنار ما رد شد و سلام کرد . 🍁 رنگم پرید! به همسرم گفتم : این فلانی نبود؟ 🔹همسرم گفت : آره خودش بود . 🔸این جوان اعتیاد داشت و دائم دنبال کارهای خلاف بود . ☄️برای به دست آوردن پول مواد همه کاری میکرد . گفتم این مگه نمرده؟ من خودم دیدمش که اوضاع و احوال خیلی خراب بود . ⚡️مرتب به ملائکه خدا التماس می کرد حتی من علت مرگش را هم می‌دانم . 🔸خانومم با لبخند گفت : مطمئن هستی که اشتباه ندیدی؟حالا علت مرگش چی بود؟ ◾️گفتم اون بالای دکل مشغول دزدیدن کابل های فشار قوی برق بوده که برق اون رو میگیره و کشته میشه ! ◽️خانمم گفت : فعلا که سالم و سرحال بود . 🔻 آن شب وقتی برگشتیم خونه خیلی فکر کردم . پس نکند آن چیزهایی هم که من دیدم توهم بوده! ❄️ دو سه روز بعد خبر مرگ این جوان پخش شد. از دوست دیگرم که او را میشناخت سوال کردم ، گفت : بنده خدا تصادف کرده . 🍂من بیشتر توی فکر فرو رفتم ، چون من خودم این جوان را دیده بودم حال و روز خوشی نداشت . 🔸اعمال ، گناهان ، حق الناس.. حسابی گرفتارش کرده بود . 🔺به همه التماس می کرد برایش کاری بکنند.. 🌾 روز بعد یکی از بستگان به دیدنم آمد ایشان در اداره برق اصفهان مشغول به کار بود . لابلای صحبت‌ها گفت : چند روز قبل یک جوان رفته بود بالای دکل برق تا کابل فشار قوی رو قطع کنه و بدزدد ، همان بالا برق خشکش می کند! 💥خیره شدم به صورت مهمان و گفتم فلانی را میگویی؟ 🔹گفت : بله خودش ، پرسیدم مطمئنی؟ 🔹گفت آره، خودم اومدم بالای سرش اما خانواده‌اش به مردم چیز دیگه ای گفتند. 🔰 پس از ماجرایی که برای پسر معتاد اتفاق افتاد فهمیدم که من برخی از اتفاقات آینده نزدیک را هم دیده‌ام . 💫 نمی دانستم چطور ممکن است لذا خدمت یکی از علما رفتم و این موارد را مطرح کردم . 🔹 ایشان هم اشاره کرد که در این حالت مکاشفه که شما بودی بحث زمان و مکان مطرح نبوده لذا بعید نیست که برخی موارد مربوط به آینده را دیده باشید . ✨بعد از این صحبت یقین کردم که ماجرای شهادت برخی همکاران من اتفاق خواهد افتاد . 🍃یکی دو هفته بعد از بهبودی من پدرم در اثر یک سانحه از دنیا رفت . ◾️خیلی ناراحت بودم ، اما یاد حرف عموی خدابیامرزم افتادم که گفت : این باغ برای من و پدرت است و او به زودی به ما ملحق می شود... 🔷در یکی از روزهای نقاهت سری به مسجد قدیمی محل زدم . 🔸یکی از پیرمرد های قدیمی را دیدم . ☘️سلام و علیک کردیم و وارد مسجد شدیم . یکباره یاد آن پیرمردی افتادم که به من تهمت زده بود و به خاطر رضایت من ثواب حسینیه اش را به من بخشید! 🔻 صحنه ناراحتی آن پیرمرد در مقابل چشمانم بود . با خودم گفتم : 🔸باید پیگیری کنم ببینم این ماجرا چقدر صحت دارد؟ دوست داشتم حسینیه ای که به من بخشیده شده را از نزدیک ببینم . 🔹به پیرمرد گفتم : فلانی رو یادتون هست همون که چهار سال پیش مرحوم شد؟ 🔅گفت : بله نور به قبرش ببارد . چقدر این مرد خوب بود . این آدم بی سر و صدا کار خیر می کرد . آدم درستی بود . مثل او کم پیدا می شود . 🔹 گفتم : بله اما خبر نداری این بنده خدا چیزی توی این شهر وقف کرده ، مسجد حسینیه؟ ❗️گفت نمی‌دانم ولی فلانی با او خیلی رفیق بود از او بپرس . 🔰بعد از نماز سراغ همان شخص گرفتیم پیرمرد گفت : خدا رحمتش کند دوست نداشت کسی با خبر شود اما چون از دنیا رفته به شما می‌گویم . ♻️ سپس به سمت چپ مسجد اشاره کرد و گفت : ⏪ این حسینیه را می‌بینی همان حاج آقا که ذکر خیرش را کردی این حسینیه را ساخت و وقف کرد . ⏪ نمی دانی چقدر این حسینیه خیر و برکت دارد . الان هم داریم بنایی می‌کنیم و دیوار حسینیه را برمیداریم و وصلش می کنیم به مسجد تا فضا برای نماز بیشتر باشد . ♻️ بدون اینکه چیزی بگویم جواب سوالم را گرفتم..سری به حسینیه زدم و برگشتم و پس از اطمینان از صحت مطلب ، از حقم گذشتم و حسینیه را به بانی اصلی اش بخشیدم... ✅👈 ان شاءالله ، ادامه دارد... 🌸(صلوات+عج)🌸 🆔 @ashabequrani 🌐http://eitaa.com/joinchat/1761673221C105ae39002 •┈┈•✾🕊🍃°🌺°🍃🕊✾•┈┈•
🌀/ ‌‌آیت‌الله‌بهجت(ره) : 🔹حق‌الناس را در دنیا تسویه کنید؛ 🔺که تسویه‌اش در آخرت مشکل است . 🌸(صلوت+عج)🌸 🆔 @ashabequrani •┈┈••✾•🌿°🌹°🌿•✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا