فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺کار زیبایپلیس راهنماییورانندگی
بعد از تصادف مأمور راهور رفت از کسبه جارو گرفت و شیشه ها را جارو کرد
خدا قوت
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا🌷
به شرط عاشقی
پارت بیست وشش
شب امیرهم آمد.بعدازشام ومیوه وچایی،همه گی رفتندتابخوابند.چون صبح بعداذان باید برای بدرقه علی حاضرشوند.علی نیم ساعتی درتختش ماند.خوابش نمیبرد.ازاتاق بیرون رفت.ازپله هاپایین وبه حیاط رفت.همه خانواده روی تخت نشسته بودند.
علی متعحب به آنهانزدیک شد:شمانخوابیدین؟
همه به طرفش برگشتند.
عاطفه خانم:خوابمون نبرد هیچکدوم.توچرابیداری؟
_منم خوابم نبرد.
🌷🌷🌷
ساکش رابرداشت ونگاهی به اتاقش انداخت.لبخندی زدوازاتاق خارج شد.ازطبقه پایین صدای گریه می آمد.خانواده سمیه هم چنددقیقه پیش رسیده بودند.
ازپله هاپایین رفت.نگاه همه به طرفش برگشت.عاطفه خانم نگاهی به علی انداخت:چقد بهت میادااین لباسا.
علی لبخندی زد:ممنون.
نگاهی به ساعت انداخت.
یک ربع مانده تاحسین به دنبالش بیایدوباهم راهی فرودگاه بشوند.
اول به طرف آقامحمدواقامهدی رفت.دستان هردورابوسید وحلالیت طلبید.بعدبه طرف عاطفه خانم وسمانه خانم رفتـ عاطفه خانم آرام اشک میریخت.
خواست خم بشودوپای مادرش راببوسد که عاطفه خانم نذاشت.دستان هردورابوسیدوخواست تاحلالش کنند.
بعدبه طرف سینارفت.مردانه درآغوشش کشیدوگفت:خوبی ای بدی ای دیدی حلال کن.ازخواهرتم خوب مراقبت کن.
سینالبخندی زد:حتما..مراقب خودت باش.
_چشم.
به طرف امیر وعطیه وزهرارفت.عطیه رادرآغوش گرفت.عطیه درحالی که سعی میکرد گریه نکند،گفت:علی مراقب خودت باشیا.خیلی.
_چشم،چشم،چشم.
+بی بلا.
علی ازعطیه جداشدوامیررادرآغوش گرفت وخدافظی کرد.
زهرارادربغل گرفت:خدافظ دایی جون.
+خدافس دایی.دلم خئلی برات تنگ میشه.
_منم بیشتر از همه دلم برا توتنگ میشه قربونت بشم.
+دروخ نگو.خودم میدونم دلت از همه بیشتر برا زندایی تنگ میشه.
بین گریه همه خندیدند و سمیه و علی سرخ شدند.
زهراراروی زمین گذاشت وبه طرف عالیه رفت.بغض عالیع ترکید.درآغوش علی رفت وبلند بلند هق هق کرد.
_فدات بشم،گریه نکن خواهری.
+نمیتونم علی.خیلی سعی کردم،نمیشه.
_آروم باش.تاآروم نشی نمیرم.
عالیه از علی جداشدواشک هایش را پاک کرد:باشه،من آرومم.
بوسه ای روی شانه برادرش کاشت:بروخدابه همرات.
علی هم بوسه ای روی سر عالیه کاشت وبه طرف سمیه رفت.پرچادرش را دردست گرفت وروی آن بوسه ای زد:ازهمه بیشتر به تومدیونم سمیه.ممنون که کنارم بودی.
سمیه سعی میکرد گریه نکند،اما موفق نبود.
+موفق باشی....فقط یچیزی میخوام ازتـ.
_بگوعزیز دلم.
+اگه رفتی پیش حضرت زینب(س)،شفاعت مارم حتما بکن.
سرش راتکان داد:چشم.
+بی بلا.
ساکش رابرداشت و همگی به حیاط رفتند.علی پوتین هایش راپوشیدوسرپاایستاد.
عاطفه خانم:بریم.
_شماکجا؟
+علی اینطوری نمیتونم.منم باید بیام فرودگاه.
_من برای خودم اینطور راحت تره که تنها برم مامانم.حالاباز میل خودتونه.
+میام.
_باشه،من حرفی ندارم..آخهـ..زنگ زدم حسین بیاددنبالم.الانامیرسه.
+آخه...
آقامحمد:خانم ول کن دیگه.همینجاخداحافظی میکنیم.خودشم اینطور راحت تره.
+باشه.
_پس دیگه خوبی بدی دیدید حلال کنید.فعلایاحق....
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا🌷
به شرط عاشقی
پارت بیست وهفت
بعدازرفتن علی هرکسی به خانه خودش رفت.سمیه به اتاقش رفت و صحبت هایش باعلی رامرور کرد.پاکتی که علی داده بود رابرداشتـ.دودل بود که بازش کند یانهـ...
جملات علی در گوشش پبچید:[امانت دار خوبی باش.قول بده تا خبر شهادتمو نشنیدی بازش نکنی.
+قول میدم.]
منصرف شد وپاکت رادرکشوی میز گذاشت.
روی صندلی پشت میز نشست وسرش رابین دستانش گرفت.بلند وباگریه گفت:قرار نبود دوسم داشته باشی.قرار نبود بفهمم عشقمون دوطرفس..قرار نبود....
وبلند بلند گریه کرد.
+قرار نبود بهم وابسته شی.قرار نبود...قرار نبود انقد بهت وابسته شم...قرار نبود تحمل دوریتو نداشته باشم.قرار نبود بشی دنیام..قرار نبود بشی همه وجودم..قرار نبود بشی تمام بودونبود من..قرار نبود بشی کل زندگیم..قرار نبود علی..قرار نبود..قرارمون یچیز دیگه بودعلی...قرار بود فقط یه چن وقتی محرمت باشم ووسیله ای باشم برای رفتنت.ولی دوتامون زدیم زیر قول وقرارمون.به قول خودت...عشق قرار حالیش نیست..عشق..عشق...بلند بلند هق هق کرد.
+خدایا...خودت مراقب عشقمون باش.مراقبش باش.نذار تنهام بذاره.نڋاربدون علی بمونم.نذار مجبورشم بی علی زندگی کنم.نفسمو نگیر خدا..علی همه دنیامه...اگه نباشه دنیام نابودمیشه...حدایا...خواهش میکنم ازت..علیمو نگیر ازم..بی اون نمیتونم..نمیتونم خداااا....
به قلم🖊️:خادم الرضا
🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا🌷
به شرط عاشقی
پارت بیست و هشت
سمیه روی کاناپه نشسته وبه صفحه سیاه تلوزیون خیره شده.نگاهی به میوه که مادرش برایش پوست گرفته می اندازد وتکه ای ازآن رابرمیداردوداخل دهانش میگذارد.
چهار روزی ازرفتن علی میگڋردوعلی هنوزتماسی نگرفته.سمانه خانم ازآشپزخانه خارج شد:سمیه...نمیخوای بری یه سربه عاطفه و عالیه بزنی؟
سمیه بی حال جواب داد:مامان من حوصله خودمم ندارم.
=یه ببینیم علی زنگ میزنه توروازاین حال درت بیاره.
بعدازاتمام حرفش تلفن خانه زنگ خورد.سمیه باسرعت به طرف تلفن رفت وپاسخ داد:بله؟
صدای پرانرژی علی درگوشش پبچید:سلام بانوجان.خوبی؟
باشنیدن صدایش بعدچهارروز،بغض کردونتوانست چیزی بگوید.
صدای علی رنگ نگرانی گرفت:سمیه....خانمم...
+ا...الو...سلام..
_خوبی؟
+دلم...تنگ شده...برات.
_فدای دل تنگت بشم.منم دلم تنگه.ولی نمیتونم کاری کنم.فقط تحمل.
+میدونی چه حالیه که هرلحظه نگرانتم که زنده ای یانه؟سالمی یامجروح؟...حالم بده علی..این چندروز به اندازه یک سال برام گذشته.
_میدونم عزیزم.میدونم چه حالی داری..ولی...راسی سمیه من باید زود قطع کنم به ماماینام زنگ بزنم.وقت ندارم زیاد.
+باشه..ازنگرانی درم آوردی زنگ زدی.
_منم دلتنگیم دراومد.فعلا کاری نداری عزیز دلم؟
+نه..فقط خواهش میکنم تندتند زنگ بزنـ.
-چشم.سعی میکنم.لطفا به ماماینام سربزن.
+چشم.
_بی بلا.یاعلی.
+علی به همرات علیِ من😍♥️...
پ.ن:عکس رمان چطوره؟
به قلم🖊️:خادم الرضا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا🌷
به شرط عاشقی
پارت بیست و نه
علی روی زمین کنار بقیه نشست.به زمین خیره بود وچیزی نمیگفت.حسین ضربه ای بادستش به بازوی علی زد:چته؟پکری!
_سمیه میگه نمیدونم چه حالیه که هرلحظه نگرانمه،که سالمم یانه..،که مردم یازنده...دلم کبابه براش..نباید میاوردمش تو زندگیم.خیلی اذیت میشه.
محمد رضا که روبرویش نشسته،گفت:خانم منم همینطوره.همین حرفارومیزنه بهم...میگه شب تا صبح یه چشمم خونه یه چشمم اشک.میگه روزی به زور مامان باباش یه بشقاب غذامیخوره.منم خیلی نگرانشم.نمیدونم چیکارباید بکنم.داره خودشونابودمیکنه.
_حسین کاش به حرف مامان گوش نمیدادم که زن بگیرم.
+چی بگم!
لحظه ای بعد صدای تیراندازی و بمب آمد.محسن وارد چادر شدوهول گفت:بچه ها حمله کردن بهمون.بدویید.وفوری خارج میشود.علی فوری بلند شدوتفنگ کلاش رابرداشت و ازچادر خارج شد..
🌷🌷🌷
داعشی هابعداز چنددقیقه ای جنگ،رفتند.
خیلی هامجروح وخیلی ها شهید شده بودند.علی نگاهی به مجروح هاانداخت که محمد رضارادید که روی زمین افتاده ونزدیک قلبش تیر خورده.بادو به طرفش رفت و کنارش زانوزد:محمد...خوبی؟
+آ....ر...ه
علی به طرف بقیه برگشت:بچه هابیاید کمک کنید محمدو ببریم تو.
محمد دستش راگرفت:علی...
_جانم؟
+س...سر...سرمو...بلند....کُ...کن..خـ..خانم...بی...بی...او..مده..
علی سرش را بلندکرد وآرام اشک ریخت.
+یا.....زیـ...نب(س)....
وچشمانش رابرای همیشه بست😭....
به قلم🖊️:خادم الرضا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا🌷
به شرط عاشقی
پارت سی
علی وحسین کنار هم نشسته بودندوهردوناراحت به رمین خیره بودند.
_طفلی زنش حسین...چی میکشه...
+آره...
صحنه شهادت محمد جلو چشمش آمد.شروع کرد به اشک ریختن.
_حسین میگف حضرت زینب اومده.
..خدایا....خودت به خانوادش صبر بده.
+میگف امشب ازامام علی(ع)شهادتمومیگیرم...قبل اینکه بخواد،امام علی داد بهش.
_حسین....یچیزی بهت میگم..اگه شهید شدم برسونش به ماماینا...وصییته..
+ب....بگو...
_به ماماینابگواگه شهید شدم بیشتر از همه حواسشون به سمیه باشه....دورشو بگیرن...نذارن زیاداذیت شه...تنهاش نذارن.اون طاقتشو نداره...
سرش راروی شانه حسین گڋاشت و هق هق کرد:همسرای شهداچجوری تحمل میکنن حسین؟
اون اولای عقد،یه شب اومدن خونمون...سمیه داش سالاد خرد میکرد..دستشو برید..داشتم سکته میکردم حسین....طاقت نداشتم اونطوری ببینمش...چطوری تحمل میکنن عشقشون....تمام زندگیشون....بره شهید شه.
+بنظر من اونااجرشون بیشتر از خود شهداس.
_حسین بعدمن سمیه چیکارمیکنه؟؟چطوری زندگی میکنه؟؟نباید میاوردمش توزندگیم.بعدمن چقد میخواد سختی بکشه!!
+خداخودش طاقتشو میده علی.مطمئن باش.خودش حواسش هس به خانمت.
_میدونم....فقط این یکم دلمو گرم میکنه.اینکه خداحواسش هس به بنده هاش.هوامونو داره،نمیڋاره تنهابمونیم.....محمدوکی میبرنش ایران؟
+نمیدونم.باید از فرمانده بپرسیم.....
به قلم🖊️:خادم الرضا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸
بسم رب الشهدا🌷
به شرط عاشقی
پارت سی ویک
مانتوی مشکی اش را باشلوار لی مشکی وروسری مشکی پوشید.چادرمشکی ساده اش راهم پوشیدوکیفش را دردست گرفت.ازاتاقش خارج شد.سینا هم ازاتاقش خارج شد:اماده ای سمیه؟
+بله داداش،بریم.
ازپدرومادرشان خداحافظی کردند وازخانه خارج شدند.امشب شب بیست و سوم ماه رمضان است.سمانه خانم وآقا مهدی باهم به مسجد میرفتندوسمیه هم باسینا به بیت رهبری میرفتند.بعدازچهل وپنج دقیقه به بیت رسیدند.سمیه ازسینا خداحافظی کردوبه سمت زنانه رفت.گوشه ای نشست وقرآنش رابازکرد وشروع کردبه خواندن سوره عنکبوت.حین خواندن اشک هایش فروریختند.قرآن رابست،سرش راروی زانوهایش
گذاشت وهق هق کرد.بین گریه هایش گفت:خدایا...علی موسالم برگردون،طاقت ندارم چیزیش شه طاقت ندارم...
انشب کلی گریه کرد و از خدا سلامتی علی را خواست.
🌷🌷🌷
هشت روز بعد،یعنی روزاول ماه شوال سمیه به خانه خانواده علی رفت تاسری بهشان بزند،ازتاکسی پیاده شدوازراننده تشکرکرد.زنگ رافشرد.
بعدازچندثانیه صدای عالیه آمد:سلام زنداداش خوش اومدی بیاتو.بعددررا باز کرد.سمیه به طبقه بالارفت.عالیه دم در ایستاده بود:سلام سمیه جون.
+سلام عزیزم.
=بیابغلم.چندروزه نیومدی مدرسه.دلم خیلی تنگ شده برات.
+فدات شم.
=خدانکنه.توفدای من شی جواب علیو کی میده؟
وپشت بندش خندید....
به قلم🖊️:خادم الرضا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
5.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 ردپای همتی در تورم سال های اخیر
🔹 حمایت همتی از ارز ۴۲۰۰ تومانی چه میزان به نقدینگی و پایه پولی اضافه کرد؟
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴 رئیس جمهور: قوا در مهار فساد همافزایی داشته باشند
🔹 رئیسی در همایش بزرگداشت هفته قوه قضاییه:
هر کس در جایگاه تصمیمگیری قرار دارد باید از حق تبعیت کند.
🔹 دستگاه قضایی و قوه مجریه در همراهی با یکدیگر باید نتیجه و محصول کار را مشخص کند تا تصمیمات لازم برای همکاریهای بیشتری اتخاذ شود.
🔹 سه قوه باید در مسیر مهار فساد با یکدیگر همافزایی داشته باشند.
🔹 رشد اقتصادی ۸ درصد نیازمند سرمایهگذاری و افزایش بهرهوری است
🔹 آسیبهای اجتماعی، مشکلات جامعه که مربوط به همه دستگاههای اجرایی است، باید ریشهیابی و راهحل برایشان پیدا کرد
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🟥 مفتی یمن جنایت سوزاندن قرآن کریم را به شدت محکوم کرد
🔸 «شمس الدین شرف الدین»، مفتی اعظم یمن جنایت صهیونیست ها در آتش زدن قرآن کریم را به شدت محکوم کرده است.
🔸 مفتی یمن خاطرنشان کرد: سکوت کشورهای عربی در قبال جنایت صهیونیست ها در سوزاندن قرآن کریم مشارکت در جنایت محسوب می شود
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🟢 شروع مذاکرات عراق و قطر برای تامین گاز
🔺 «احمد موسی»، سخنگوی وزارت برق عراق اعلام کرد: مذاکراتی بین طرف های عراقی و قطری در خصوص پرونده انرژی مربوط به تامین گاز، احیای میادین و تبادل تجربیات در حال برگزاری است.
🔺 موسی افزود : قطر یکی از اعضای سازمان پیوند خلیج فارس است و توافق آن با عراق در مورد پرونده گاز شامل احیای میادین و انعقاد قرارداد مشارکت برای تبادل تجربیات و همچنین استفاده از تخصص قطریها بین دو کشور امضا شده است.
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🟥 قرارداد 5 میلیارد دلاری «هیوندای» با آرامکو
🔸 دولت کره جنوبی اعلام کرد که شرکت هیوندای، قراردادی برای احداث کارخانه پتروشیمی برای شرکت آرامکوی عربستان به ارزش 5 میلیارد دلار را امضا کرده است.
🔸 شرکت هیوندای قراردادی برای احداث پروژه پتروشیمی در منطقه الجبیل در شرق عربستان برای تولید فرآورده های پتروشیمی همانند اتيلن امضا کرد.
#عربستان
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴این خبر نشون میده سوئیس هم از خودمونه
🔹دو مرد ۱۹ و ۴۲ ساله به خاطر پایین کشیدن پرچم جمهوری اسلامی روبروی سفارت ایران محکوم شدن.
🔹بیچاره براندازایی که فکر میکردن بقیه دنیا آزادن هر تعرضی به جمهوری اسلامی بکنن 🤣🤣
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞حکم نهایی دادگاه ایران علیه جاسوس دستگیر شده آذری بزودی صادر می شود
💢فرید سفرلی در صحبت های تلفنی با مادر خود اعلام کرده دادگاه ایران برای اعلام حکم نهایی اتهام جاسوسی او آماده است در چند روز آینده حکم نهایی را صادر خواهد کرد
🔻مادر فرید : فرید در زمان دستگیری درسلول انفرادی نگهداری می شد ولی امروزه در بند دسته جمعی با دیگر زندانیان نگهداری می شود.هرروز او را معاینه پزشکی میکنند و حال جسمانی او خوب است
دوست دختر فرید را نیز مورد بازپرسی قرارداده اند اوعلیه فرید سخنی نگفته است
مادر فرید اعلام کرده تابه امروز هیچ اطلاعاتی علیه فرید دولت ایران نتوانسته است جمع آوری کند ولی متاسفانه با تمام این مسایل او در حبس است .
💎بهترین شرایط زندانی و حبس برای جاسوسان در ایران مهیا است.
وسایل و امکانات. ورزش . معاینات پزشکی . و و و
■وقتی دستگیر می شوند ۶۰ کیلو وزن و ۵۰ سال سن دارند!!!
●وقتی آزاد می شوند ۸۰ کیلو و ۳۰ ساله به نظر می رسند.
☆جالبتر اینکه خانمها رنگ مو و ناخن کاشته و و و
انگار اومدن هتل ۵ ستاره🙈🙈
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
بیش از ۵۰ روز از بستن حقابه ایران توسط طالبان میگذرد و همچنان طالبان از باز کردن حقابه هیرمند سر باز میزند
🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸